بینظیر بوتو، یکی از معدود امید های پاکستان به دمکراسی و ثبات به دست تروریست های اسلامی کشته شد. آن تروریست ها از همان هنگام که رهبر حزب مردم پاکستان تصمیم خود را به بازگشت به میهن اعلام داشت تهدید کرده بودند که او را خواهند کشت. خود بوتو نیز بار ها پیش بینی کرد که جانش به خطر خواهد افتاد. اسلامی ها نمی خواستند یک زن در کشوری اسلامی برای سومین بار به نخست وزیری برسد. اما مهم تر از آن از این می ترسیدند که بوتو با قابلیت و محبوبیت خود پاکستان را از دیکتاتوری نظامی و فساد و سیاستی که زیر سایه تعصبات مذهبی افتاده است نجات دهد.
پاکستان دارد هزینه کنار آمدن با تروریست های طالبان و القاعده و بازی کردن با ورق مذهب را به بد ترین صورت می پردازد. رهبران نظامی و غیر نظامی در طول دهه ها اجازه دادند وهابی ها کودکان و نوجوانان را در مدرسه های خود مغزشوئی کنند و پاکستان را آموزشگاه و پایگاه تروریسم اسلامی گردانند. اکنون با کشته شدن بینظیر بوتو سیر نزولی آن کشور تند تر می شود. اگر رهبران و روشنفکران پاکستان نتوانند از حلقه تنگ ملاحظات شخصی و گروهی و قبیله ای بیرون آیند، اگر نتوانند جبهه یگانه ای دربرابر اسلامیان تشکیل دهند و اگر فکری برای پایگاه های القاعده و طالبان در سرزمین خود نکنند دنیا با افعانستانی خطرناک تر از دوران فرمانروائی طالبان روبرو خواهد شد و نتیجه هرچه باشد به زیان سنگین مردم پاکستان خواهد بود.
آن گروه های بزرگ جامعه ایرانی که به این آسانی تسلیم خرافات مذهبی و آموزش های آخوندی شده اند باید از سرنوشت کشور همسایه پند بگیرند. بیرون رفتن از جاده فهم و خرد پیامد های سنگین خواهد داشت.
با کشتن بوتو نیرو های ارتجاع و جنایت، سیر پاکستان را به پیشرفت و روشنرائی عقب انداخته اند ولی سرمشقی که دلاوری یک زن استثنائی، شایسته فرزندی پدری که خود قربانی ارتجاع مذهبی و دیکتاتوری نظامی شد، به رهبران و طبقه سیاسی پاکستان می دهد فراموش شدنی نیست. شاید بوتو در مرگ بتواند به آنچه در زندگی اجازه نیافت کمک کند.
|