با اشغال پایگاه اشرف از سوی نیروهای عراقی بار دیگر نگرانی درباره سلامت اعضای سازمان مجاهدین خلق بالا گرفته است. از سوئی دولت عراق که به تدریج کنترل پایگاههای نیروهای بریتانیا و استرالیا و امریکا را نیز در دست میگیرد حق خود میداند که حاکمیتش را بر هر گوشه سرزمین ملی برقرار سازد. از سوی دیگر با توجه به احساسات دشمنانهای که در عراق نسبت به سازمان دست نشانده و همکار دستگاه سرکوبگری صدام حسین هست هیچ معلوم نیست چه آینده تیرهای در انتظار هم میهنان ما خواهد بود.
رهبری سازمان مجاهدین خلق در پناهگاههای امن خود هنوز دست از کنترل سرنوشت افرادی که جوانی و هستی خود را در پای آن ریختهاند بر نمیدارد و همچنان در پی بهرهبرداری از آنهاست و تا وقتی مجاهدین خلق به صورت افراد چنان گروهی که در تاریخ ایران بد نامتر از آن نبوده است شناخته میشوند راه رهائی برایشان نخواهد بود. کدام کشوری حاضر است یک سازمان سیاسی را با چنان پیشینهای پناه دهد؟
ابراز همدردی و توسل به حکومت عراق که پس از جمهوریاسلامی بدترین نظرات را در باره این سازمان دارد بیهوده است. میباید راه عملی برای افراد مجاهد خلق یافت. عملیترین راه، انحلال سازمان مجاهدین خلق است تا آن زنان و مردانی که گذرنامههاشان نیز در اختیار رهبری سازمان است به عنوان افراد انسانی دارای حق پناهجوئی و نه موجوداتی که اختیارشان در دست چند دیوانه قدرت است شناخته شوند و بتوان برای تک تک شان چاره جوئی کرد و سرزمینهای امنی یافت.
رهبری مجاهدین خلق مسئول اصلی روزگار تیره این گروه هم میهنان ماست و وظیفه دارد این بار اندکی هم در اندیشه آنها باشد. سازمان مجاهدین خلق به عنوان یک گروه سیاسی هیچ آیندهای در ایران ندارد. تنها نتیجه ادامه فعالیت آن فدا شدن زنان و مردانی است که نه گذشتهای دارند و نه آیندهای به عنوان سرسپردگان یک رهبری غیر ملی و غیر انسانی. افراد مجاهد برای آنکه رهبرشان در فرانسه بماند خود را آتش زدند و کشتند. کمترین انتظار از رهبران مجاهدین این است که امروز با انحلال سازمان خود پاسخ چهار دهه هدر رفتن زندگیهای هزاران تن را بدهند. امروز آنها دیگر حتی نمیتوانند از اینکه مانند سال 1367/1988 بیش از چهار هزار تن افراد خود را به کشتارگاه خمینی سپردند سرمایه سیاسی بسازند.
|