اعدام دو جوان به اتهام شرکت از درون زندان در تظاهراتی که حتی خبرش هم بعدا به آنها رسید حقیقت عدل و قسط اسلامی و حکومت علی وار را بر دیرباورترین پشتیبانان مذهبی رژیم نیز آشکار کرد. جمهوری اسلامی در سراشیب سیاسی و اخلاقی خود بر آن است که حتی ریشه اعتقادات مذهبی مردم را بزند. جماعتی به نام روحانی در بالاترین مقامات سیاسی و قضائی دست در دست گروهی آدمکش دیگر به هر بهانه میکشند. میکشند که تشنگی خود را به خون برطرف سازند؛ میکشند که از ملتی که آنها را نمیخواهد انتقام بگیرند؛ میکشند که بترسانند؛ میکشند که ترس خود را پنهان کنند.
اکنون واپسماندهترین ذهنها نیز میتوانند دریابند که حکومت خدا بر روی زمین، به نام پیامبر و امامان، و از سوی امام زمان یعنی چه؟ میتوانند به چشم خود ببینند که با اسلام و به نام اسلام چهها میتوان کرد؟ آن رهبران و مراجع مذهبی که سر خود را پائین انداختهاند و مصلحت شخصی را بر مسئولیت دینی و ملی خود مقدم میدارند (و مصلحت شخصی خود را نیز درست نمیشناسند) به روشنی آینده تاریک دین و روحانیت را در جامعهای با این همه کینه و بیزاری از هر چه به رژیم اسلامی ارتباط مییابد در برابر خود دارند. این تنها حکومت اسلامی نیست که در ایران به بحران افتاده است. همه عادتهای ذهنی و باورهای پانصد ساله این جامعه دستخوش بحران ژرفی است که بی حرکتی رهبران مذهبی، آن را به نتیجه ناگزیرش خواهد رسانید. نفرت از رژیمی که نامش اسلامی است و هر چه میکند به نام اسلام است ناگزیر به خامنهایها محدود نخواهد ماند.
امروز رژیم دو جوان را به دار میزند تا مردم را از تظاهرات در 22 بهمن بترساند؛ اما در مسابقه ترساندن، این مردم ما هستند که پیش افتادهاند. مردم رها نکردهاند، در میدان ماندهاند و دارند آیندهای را میسازند که بی تردید شایسته ملتی به سزاواری و سربلندی ایران خواهد بود. این سران حکومتاند که خواب آسوده ندارند و میباید بر فردای خود و حکومت دینی و باورهای مذهبی بخش بسیار بزرگی از ایرانیان ترسان باشند. خونی که از دستهایشان بر زمین میریزد سرتاسر یک نظام سیاسی، یک جهان بینی، یک فرهنگ را در خود فرو برده است و آنها را غرق میکند.
|