حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت

February 23, 2005

چهارشنبه 5 اسفند 2563 = February 23, 2005

 

جنبشی که زمانش رسیده است

 

جنبشی که با فراخوان همه پرسی آغاز شده آن سیلابی نیست که شتابزدگان انتظار دارند. پیام فراخوان بی تردید در بیشتر جاها گرفته است. مقایسه صفهای موافق و مخالف تعادل یک سویه‌ای را نشان می‌دهد. نه تنها شمار هواداران از مخالفان بسیار بیشتر است بلکه سخنگویان و استدلالها نیز عدم تعادل آشکاری را نشان می‌دهند. بر رویهم تلخ‌ترین زبانها در دشمنی با این جنبش از ائتلاف ناخواسته عناصری است که دیگر به چشم خود نیز می‌بینند که به آنچه در ایران و در مردم ایران می‌گذرد، به آینده‌ای که همراه با یک گفتمان (بحث غالب) تازه دارد شکل می‌گیرد ربطی ندارند. فریادهای دردناک جبهه مشارکت و اصلاح طلبان در دشنامهای مرده پرستان مصدقی و شاهنشاهی، و مومیائی‌های زنده چپ انقلابی، و ناله‌های مدافعان وضع موجود در طیف رنگارنگ جمهوریخواهان پیچیده است. اما از میان این غوغا صدای رسای عقل سلیم و میانه روی و رواداری، ندای حقوق بشر و دمکراسی لیبرال، گوشهای هرچه بیشتری را می‌نوازد. ایرانیان بیشمار با خشنودی به این دگرگشتی که در روحیه و رویکرد خود کشف می‌کنند می‌نگرند ــ ما نیز می‌توانیم رشد کنیم و از تاریخ ناشاد خود بیاموزیم و از گذشته‌هائی که بیشتر ما اصلا سهمی در آن نداشته‌اند بیرون بزنیم.

چنان نیست که مخالف همه پرسی بد و موافق آن خوب است. ما با گروههای بیشماری سروکار داریم، هرکدام با نظرات یا دنبال دستور کار و برنامه سیاسی خود، و چه بسا از مخالفان که خوش نیت‌تر از بسا موافقان باشند. در میان مخالفان بسیاری را می‌توان یافت که متن را مبهم می‌انگارند. کسانی دیگر نیکخواهانه پند می‌دهند که می‌باید در دایره ممکنات ماند و به فعالیتهای کوچک‌تر پرداخت. دیگرانی هستند که هیچ چیز به سطح اندیشه والایشان نمی‌رسد و از قله‌های روشنفکری به تلاشهای میرندگانی مانند فراخوانان می‌نگرند. به این ناباوران می‌باید یاد آوری کرد که هر چه می‌خواهند در متن هست و روشنگریش را بیشتر در بیرون می‌باید کرد و در درون چندان بیش از اینها نمی‌توان گفت؛ و دایره ممکنات نه همین است که در یک لحظه تاریخی به دیده بیاید و خویشکاری انسان در بزرگ‌تر کردن دایره ممکنات است. فراخوان تا همین جا با دگرگون کردن روحیه‌ها اندکی دایره را بزرگ‌تر کرده است. اما آنها که فراخوان را نمی‌خواهند چون با امضا کنندگانی مشکل دارند درست همانهائی هستند که از بزرگ‌تر شدن دایره ممکنات بی خبر مانده‌اند و ترجیح می‌دهند در حلقه‌های تنگ خویش زمان بازمانده را به تکرار شعارها و دشنامها بگذرانند. فراخوان باز است و جلو امضای هیچ کس را نمی‌توان گرفت و هیچ امضائی خود فراخوان را نمی‌تواند زیر سایه بگیرد. اصلا خود اینکه گروهها و شخصیتهای همگریزی توانسته‌اند امضاهاشان را پهلوی هم گذارند دستاورد مهمی است، مگر آنکه ما هر کدام ایران خود و ملت خود را داشته باشیم و دیگران را راه ندهیم.

کسانی را که امضا می‌کنند و در عین حال با تاکید بر تعهد شکست ناپذیر خود به مخالفت با یک شکل معین حکومت، و نه محتوای مهم‌تر نظام سیاسی، می‌کوشند گناه خود را سبک‌تر جلوه دهند؛ حتا کسانی را که امضای فراخوان برایشان فرصتی برای بدزبانی‌های همیشگی است می‌توان فهمید. اما آنها که به دلیل شرکت داشتن هواداران آن شکل معین حکومت منکر سراسر جنبش می‌شوند و در مخالفت خود سخنان عوامل رژیم، یا ورشکستگان دیگر را شاهد می‌آورند در مقوله دیگری هستند. آنان را می‌باید در دیگ جوشان خشم پایان ناپذیرشان به خود گذاشت. مشروطه خواهان بدزبانی‌ها را می‌شنوند ولی چشمان شان به آینده‌ای دوخته است که همه ما از جمله سران و عوامل رژیم بتوانند در شرایط آزاد و برابر پس از جمهوری اسلامی در فرایند تعیین قانون اساسی لیبرال دمکرات آینده ــ انتخابات مجلس موسسان و همه پرسی درباره پیش نویس آن قانون ــ شرکت جویند. برای بسیاری مدافعان خلقهای زیر ستم و پیشتازان مترقی شکننده زنجیرهای استبداد و امپریالیسم و دارندگان انحصار آزادیخواهی و ملی گرائی و هر چه خوبان همه دارند چنین دورنمائی ظاهرا "با عقوبت دوزخ برابر است."

* * *

اکنون این همگرائی بی سابقه را می‌باید در خدمت امری گذاشت که آن را فراهم آورده است. جنبش فراخوان نیاز به پشتیبانی دارد و این پشتیبانی را در بیرون بیشتر می‌توان سازمان داد. در ایران هواداران جنبش بیشمار اند و با شکست دوم خرداد و اصلاح طلبان ریزه خوار انحصارگران، پیوستن به فراخوان یک راه موثر نه گفتن به سراسر جمهوری اسلامی است. شرکت نجستن در انتخابات به اندازه‌ای عادی و مسلم شده است که تاثیر گذشته را ندارد. اما ترس از دستگاه امنیتی رژیم، شامل دادگستری آن، به اندازه‌ای است که به گفته مبارزان درون، کمتر کسی جرئت گذاشتن نام خود را دارد. ما باید این مشکلات را دریابیم و انتظار بیش از اندازه نداشته باشیم. مبارزان در ایران دلیری کرده‌اند و چنین پیامی داده‌اند. ما نیز چنانکه نشان داده شد منتظر همین بودیم تا به خود آئیم. اکنون جنبش از درون آغاز شده است و بقیه‌اش با ما در بیرون است. در برابر ما دو وظیفه است: نخست نشان دادن اینکه معنای پیام از سوی نیروهای سیاسی با اهمیت‌تر، گرفته شده است؛ و دوم پشتیبانی از این حرکت و رساندن پیامش به همه جا.

احزاب و سازمانهای سیاسی که در کشورهای آزاد و نظامهای کثرت گرا بسر می‌برند و رعایت حق دگراندیشان، و خود آنها، را هر روز در عمل می‌بینند می‌باید به خواست گروهی از روشن‌ترین و از خود گذشته‌ترین نمایندگان نسل نو ایرانیان احترام گذارند و توانائی خود را به کار کردن در چهارچوب دموکراتیک نشان دهند. اگر برای توده مردم ایران کشاکش‌های تاریخی به تاریح پیوسته است و دشمنی‌های گذشته مال گذشته‌اند؛ اگر مردم از ما می‌خواهند قضاوت درباره کسان و رویدادها را به آنها و در هنگام خودش واگذاریم، ما بهتر از این نخواهیم توانست که با تشکیل کمیته‌های فراحزبی پشتیبانی از همه پرسی به روشنگری افکار عمومی ایرانیان و کشورهای میزبان خود پردازیم و نیروی بیشتری برای دفاع از حقوق مردم بسیج کنیم.



 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites