چهار دههای پیش مک میلان، نخست وزیر بریتانیا، پایان عصر استعمار را در افریقا با بکار بردن استعاره نسیم دگرگونی اعلام داشت و از خود آغاز کرد. بگذریم که افریقای غربی فرانسه، مدافع هر رژیم دیکتاتوری فاسد که زیر فشار اصلاحات باشد، هنوز جز تکان خوردن شاخهها را از آن نسیم احساس نکرده است، ولی سخن مک میلان پیشگویانه بود و آن نسیم آزادی (آزادی ملی و آزادی سیاسی که میباید پس از آن بیاید) نه هرگز ایستاد، نه در افریقا ماند. سه سالی پیش جرج بوش رئیس جمهوری امریکا، از گسترش دمکراسی همچون یک استراتژی در پیکار با تروریسم سخن گفت و از آنجا مهمترین سرفصل سیاست خارجی امریکا در طرح "خاور میانه بزرگ" شکل گرفت: قدرت امریکا (از جمله نظامی در افغانستان و عراق) در خدمت پیشبرد دمکراسی در منطقهای که سراسر با تابش (نوانس)های سیاه دیکتاتوری رنگ شده است.
امروز نسیم دگرگونی در فضاهائی غیر محتمل، از کوهستانهای میهمان کش افغانستان تا دشتهای به خون شسته میانرودان، تا سرزمینهای اشغالی فلسطین، و لبنان در چنگال خفه کننده سوریه وزیدن گرفته است، و بیش از شاخههای درخت را در جاهای نزدیک به غیر ممکنی مانند مصر و عربستان سعودی تکان میدهد. افغانها و عراقیها و فلسطینیها به رغم اشغال نیروهای خارجی انتخاباتی را انجام دادند که اتحاد اروپا نیز نتوانست عیبی بر آن بگیرد و در عراق مردم گاه از کنار لاشههای تکه تکه شده رای دهندگانی که کامیکازهای اسلامی به آنان فرصت نداده بودند گذشتند و رای خود را در صندوق انداختند. در مصر برای نخستین بار در پنجاه سال بیش از یک تن نامزد انتخابات ریاست جمهوری میشود و در عربستان سعودی به مردان حق داده شده است که در انتخابات انجمنهای شهر شرکت جویند. زنان قرار است در دور دیگری رای بدهند. تحول بسیار مهم و تازهتر در "انقلاب سرو" (نشانه ملی لبنان) است که در بیروت روی میدهد. لبنانیهائی که از بیم تکرار دهه جنگ داخلی (مسلمان بر ضد مسیحی، شیعی بر ضد سنی، لبنانی بر ضد فلسطینی) و مداخله خارجی تن به فرمانروائی سوریه و فسادی که از دمشق سرتاسر جامعه لبنانی را به گندیدگی میکشید سرانجام نیروی خیابان را کشف کردند (در مصر نیز دارد چنین میشود.) مسیحی و دروز و کمتری مسلمان، یک صدا رهائی میهن خود را از بندگی سوریه میخواهند و تا همین جا حکومت دست نشانده دمشق را به زیر آوردهاند.
در چنین سرزمینهائی البته نمیتوان امری را مسلم گرفت. در افعانستان جنگ سالاران هنوز بیشتر کشور را کنترل میکنند و اسلام و سنت به زنان اجازه نمیدهد از حقوق قانونی خود بهره تمام ببرند. در عراق، آدمکشی تروریستهای اسلامی از اندازه، حتی از منطق ترور بیرون رفته است. در فلسطین جهادیهائی که پول جمهوری اسلامی را در این جهان و وعده بهشت لذتهای پیش پا افتاده زمینی را در آن جهان دارند میتوانند هر فرصتی را ناچیز کنند. در مصر انتخابات ریاست جمهوری را گشودهاند ولی رقیبی را که میتواند مبارک را چالش کند در بند کشیدهاند. عربستان سعودی با سرعتی بر آزاد منش کردن سیاست میرود که تا نسل چهارم ابن سعود دستی به آنها نخورد. لبنانیها در راه بیرون کردن ارتش سوریهاند ولی دستگاه امنیتی سوریه بر لبنان کنترل دارد (جمهوریهای جهان سومی ترکیبی از حکومت ارتشیان و امنیتیها هستند) و میتواند با تهدید و تقلب و به یاری گروههائی از شیعیان نتیجه انتخابات را به سود خود گرداند. با اینهمه دریچه فرصتی باز شده است و بر مردم است که با پشتیبانی بین المللی از نومیدی و ترس بیرون آیند و امر آزادی را پیشتر ببرند.
اروپائیان پیام را گرفتهاند. برگشتن فرانسه از سوریه نشانه خوبی است. آنها میتوانند پیروزی نهائی استراتژی امریکا را ببینند. پشتگرمی به مردم آینده بهتری دارد تا رژیمهائی که در پوسیدگی یا تبهکاری خود به پایان راه رسیدهاند. امید آنان به عراق بود که سرانجام به خودشان آورد. (جمهوری اسلامی و نفت و بازارهای آن موضوع دیگری است.) تنها عناصر مترقی هممیهن ماندهاند که از پرستش عرفات و دفاع ضمنی از صدام حسین و حتی طالبان (زیرا در افغانستان یا طالبان بود یا ارتش امریکا) و "مقاومت" در عراق دست بردارند و از مردم در آن سرزمینها بپرسند (در کابینه تازه فلسطین به سبب شوریدن نمایندگان مجلس برخاسته از انتخابات آزاد یکی از وزارتخانهها هم در دست یاران عرفات نیست.) اما مترقیان عادت دارند از سوی خلقها حکم صادر کنند.
ما از این فرصتی که در خاور میانه پیش آمده است نمیتوانیم خشنود نباشیم و اگر امریکا نیروی قابل ملاحظه و گاه تعیین کنندهاش را بجای دفاع از وضع موجود و "حرامزادههای خودمان" در پیشبرد مبارزات مردم گذاشته است هیچ گلهای نداریم. (روزولت در پاسخ کسی که زمامداران امریکای لاتین را حرامزادههائی خوانده بود گفت ولی آنها حرامزادههای خودمانند.) در هیچ یک از کشورهائی که نام برده شده است نه امریکائیان بی صدها اشکالاند نه دمکراسی برقرار شده است. ولی عیب جوئی در این مرحله کمکی نمیکند بویژه که از سروران خلقی کمتر کلامی در محکوم کردن وضع پیش از موجود شنیده میشد. برای ما که جهان را از پشت منشور امریکا ستیزی نمیبینیم و در هر موقعیت، بی هیچ کمروئی به آنچه برای ملت ما در آن است مینگریم بیش از همه تاثیر انکار ناپذیر طرح خاور میانه بزرگ بر ایران اهمیت دارد. مردم ما از هر عقب نشینی مانندهای سوریه و هر نابودی مانندهای طالبان و هر انتخابات مانند عراق و فلسطین و افغانستان یک گام به رسیدن مردمسالاری و رهائی از رژیم اسلامی نزدیک تر میشوند. هر سخن صریح رئیس و معاون ریاست جمهوری و وزیر خارجه امریکا در محکوم کردن رژیم آخوندی و پشتیبانی از پیکار آزادیخواهانه در ایران در گوش هر آزادیخواهی که از انتخابات و همه پرسی آزاد نترسد و دمکراسی برایش در شکل حکومت خلاصه نشود نوید آینده بهتری است.
|
|