حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت

March 21, 2005

دوشنبه 1 فروردین 2564 = March 21, 2005

 

نسیمی که تندباد دگرگونی است

 

پیکار برای جانشین کردن جمهوری اسلامی با یک نظام مردمی وارد مراحل بسیار جالب توجهی می‌شود که ممکن است تعیین کننده باشد. دو تحول مهم، هردو در همین چند ماهه، سزاوار آن است که جدی گرفته شود. نخست سنگینی و ابتکار مبارزه بطور قطع به درون افتاده است. دوم، روند مبارزه در مسیر گرجستان، اوکرائین و اکنون لبنان است (می‌توان تا اروپای شرقی و فیلیپین پیش از آن رفت.) این دو بر رویهم یعنی پایان بسیاری کژروی‌ها و سرگشتگی‌ها.

گذار از دوم خرداد سرفصل قاطعی در مبارزه بود ولی گذار به چه؟ دو سه سالی پاسخ در جنبش دانشجوئی جستجو می‌شد ولی جنبش دانشجوئی را تنها گذاشتند و چنان ضربات سنگینی بر آن خورد که در وضع دفاعی که برای فعالان جنبش جنبه حیاتی یافته بود افتاد. آشکار بود که دستگاه سرکوبگری رژیم تا همه جا آماده است برود و مبارزه شیوه‌های پیچیده‌تری می‌طلبد. امضای بیانیه‌ها و برگزاری سمینارها و سخنرانی‌ها در هر سطح که ممکن می‌شد و یک پیکار گشورگیر الکترونیکی (تارنما و وبلاگ) شیوه تازه مبارزه گردید. بحث‌ها از میانه گیری و دودلی دوم خردادی و ملی مذهبی درآمد و روشنی و برندگی لازم برای مبارزه را یافت. کوشندگان در میان دانشجویان و روزنامه نگاران و دانشگاهیان و روشنفکران توانستند فضای مبارزه و مقاومت را گسترش دهند. رهبران سیاسی دلاوری که در زندان‌ها و با به خطر انداختن زندگی خود رژیم را چالش می‌کردند الهام بخش گروه‌های بزرگی در طبقه متوسط بودند. چنین شد که با همه شدت سرکوبگری، جنبش ۱٨ تیر نمرد بلکه در یک دگردیسی به صورت جوانه جنبش دیگری که می‌تواند یادآور رویداد‌های بیست و پنج سال گذشته جهان در ایران باشد درآمد.

هشیاری و پایداری جنبش دانشجوئی و متحدان دلاوری که در میان وکلای دادگستری، دانشگاهیان، روزنامه نگاران و روشنفکران یافته بود پیام جنبش را زنده نگه داشت و به زودی گفتمان مسلط سیاست مردمی (دربرابر سیاست حکومتی) گردانید. پیام اصلاح ناپذیر بودن رژیم اسلامی و لزوم برکنار کردن آن با شیوه‌های مسالمت جویانه و با رای مردم، بقایای دوم خرداد را پیوسته واپس نشاند، چنانکه امروز دیگر نمی‌توان گروه اصلاح طلبی را یافت که کمترین اعتباری در نزد مردم داشته باشد. این پیام نخستین بار در فراخوان ملی رفراندم از درون ایران و در یک مورد از درون زندان، به توده‌های مردم ایران عرضه شد. هشت فعال سیاسی و دانشجوئی سخن آخر را به دلیرانه‌ترین زبانی که می‌شد در متنی کوتاه و در دسترس، بی هیچ پیچیدگی، گفتند و راه گشوده شد. اصول فراخوان: ناسازگاری جمهوری اسلامی با منافع ملی و بهروزی مردم ایران، بیهوده بودن امید به اصلاح رژیم، ضرورت تغییر قانون اساسی و ساختار قدرت کنونی و جانشین شدنش با قانون اساسی تازه‌ای بر مبنای اعلامیه جهانی حقوق بشر، و جملگی اینها با مشارکت همه ایرانیان، در انتخابات آزاد زیر نظارت نهاد‌های بین‌المللی برای برگزیدن مجلس موسسانی که قانون اساسی نوین را بنویسد و همه پرسی آزاد و زیر نظارت بین المللی برای تصویب قانون اساسی، زمینه استواری برای هر حرکت بعدی گذاشت.

فراخوان همه پرسی در درون با کارشکنی موثر رژیم روبرو شد که نه تنها سلاح همیشگی ترساندن مردم را بکار گرفت، بلکه دسترسی به تارنمای فراخوان را نیز دشوار کرد. گرایشهای فرقه‌ای و بی آینده‌ای در مخالفان بیرون نیز با دست و پا زدن برای جلوگیری از همرائی بر سر فراخوان و دامن زدن به بحث‌های نامربوط، و تهمت و دروغپراکنی، به سهم خود کوشیدند و می‌کوشند فراخوان ملی را بی اثر سازند. با آنکه نمی‌توان منکر شد که این اقدامات تصویر ذهنی کل نیروهای مخالف بیرون را چه در ایران و چه در افکار عمومی جهانی نازیبا می‌کند در اهمیت‌شان مبالغه نمی‌باید کرد. از این گذشته غوغائی که برسر فراخوان به راه افتاد روشنائی پرده دری بر ورشکستگی آن گروه‌ها و گرایش‌ها انداخت و بیگانه افتادنشان را از مردم آشکار‌تر گردانید. یک نشانه بزرگش بیانیه تازه صد‌ها تن از روشنفکران و فعالان سیاسی درون ایران است که کمترین آلایش فرقه گرائی و تبعیض و ملاحظات کوته نظرانه سیاسی در آن نمی‌توان یافت. برابر نهادن این بیانیه با پاره‌ای نوشته‌های باشندگان "گتو"‌های تبعیدی، فاصله‌ای را که افتاده است نمایان می‌کند.

بیانیه دنباله فراخوان است و با آنکه صراحت آن را درباره فرایند جانشینی رژیم ندارد از اصول آن جدا نمی‌شود و در گزندگی حمله بیرحمانه‌اش به کارکرد رژیم از آن در می‌گذرد. زبان بیانیه در پاره‌ای مسائل حساس کلی‌تر است ولی جای تردید نمی‌گذارد که با آن هم سخن است. امضا کنندگان اصلی بیانیه با نشان دادن احتیاط بیشتر خواسته‌اند کار را بر امضا کنندگان بعدی آسان گردانند. موضع گیری‌های بیانیه می‌تواند به قلم هر مخالف رژیم باشد که هیچ تمایلی به افتادن در زندان رجائی شهر ندارد. ( سران رژیم در پاره‌ای نامگذاری‌هایشان بی ذوق نیستند: برای بد ترین زندان چه نامی مناسب تر از آن دومین پدیده باور نکردنی که دومین رئیس جمهوری اسلامی شد؟) "ماکزیمالیست"‌های مبارزه در امنیت و آسایش بیرون البته کمبود‌های فراوان در بیانیه خواهند یافت. نویسندگان هیچ اشاره‌ای به سرنگونی رژیم نکرده‌اند؛ از جدا کردن دین از حکومت نام نبرده‌اند و از جمهوری که با دمکراسی یکی است، نه یک کلمه کمتر نه یک کلمه بیشتر، به اشاره مبهمی گذشته‌اند.

اما برای آنها که از آغاز دنبال استراتژی پیکار سیاسی مردمی بوده‌اند و محض دلخوشی خود و حسن قبول همگنان به میدان نیامده‌اند سرتاسر این حرکت و هر واژه بیانیه در چنان استراتژفی می‌گنجد. امضا کنندگان بیانیه در کنار و به دنبال فراخوان همه پرسی، پیکار مردمی را به یک مرحله بسیار مهم بالا برده‌اند. پیکار سیاسی مردمی همان است که بیانیه می‌گوید و از اسلحه و آشوب دوری می‌جوید ولی به حداکثر در بسیج مردمی، در خالی کردن زیر پای رژیم و نشان دادن راه‌های جایگزین پافشار است. بیانیه روشنفکران و کوشندگان در مقدمه مستند خود ــ با ذکر منابع ــ در آسیب‌های هر روزه‌ای که رژیم به کشور ما می‌زند سند کوبنده‌ای در محکومیت جمهوری اسلامی در همه زمینه‌هاست و از فراخوان همه پرسی بسی فرا تر می‌رود. دفاع از تمامیت ارضی ایران و ابراز نگرانی از ماجراجوئی اتمی رژیم، و تاکید بر یک سیاست خارجی که منافع ملی ایران را با توجه به منشور سازمان ملل متحد تامین کند خبر از واقعگرائی و میهن دوستی امضا کنندگانی می‌دهد که نه تنها از سران جمهوری اسلامی بلکه گروه‌هائی از مخالفان آن در بیرون فزسنگ‌ها فاصله گرفته‌اند و به ایران می‌اندیشند.

با انتشار این بیانیه فشار برای تغییر بنیادی رژیم بجای دل خوش کردن به نمایش انتخابات ریاست جمهوری و هر گونه اصلاح طلبی افزایش می‌یابد و شکست و آبروریزی که در تابستان آینده منتظر سرداران "سازندگی" و تدارکاتچی"‌ها و متحدین ملی مذهبی آنهاست ابعاد بزرگ‌تری می‌یابد. به روشنی می‌توان دید که گروه‌های هر چه بیشتری از کوشندگان سیاسی در درون ایران با اعلام مخالفت صریح خود با سرتاسر جمهوری اسلامی خواستار تغییر وضع موجود و قرار دادن مبنای حکومت و اقتدار سیاسی بر اعلامیه جهانی حقوق بشر و تن در دادن به رای آزادانه مردم می‌شوند. خواست انتخابات آزاد و، مجلس موسسان، و همه پرسی اکنون نقطه اشتراک هر حرکت مردمی در نیروهای سیاسی ایران است و به زبان‌های گوناگون بیان می‌شود. درک درست این کوشندگان از مردم و مردمسالاری و رای اکثریت و حقوق بشر و همه پرسی و انتخابات، نشانی از پیشرفت‌های آگاهی سیاسی جامعه ایرانی است که می‌باید قبیله‌های سیاسی بیرون را از پیله تنگ ملاحظات خرد و کوتاه‌شان بدرآورد ــ هر چند زیاد خوشبین نمی‌توان بود و به نظر نمی‌رسد هیچ آموزگاری بتواند کار انجام نیافته گذشت روزگار را به پایان رساند.

* * *

نگاهی به امضا‌های بیانیه خبر از جابجائی مهمی در پهنه سیاست ایران می‌دهد. صف پراکنده ملی مذهبی که در کنار و به رهبری آخوند‌ها در انقلاب نقش کلیدی داشت، شکاف بزرگی خورده است و بخش مهمی از آن به مخالفان عرفیگرا پیوسته است. این دگرگونی که در روشنفکران اسلامی نیز دیده می‌شود مذهب زدائی سیاست ایران را به کمال می‌برد. ("لوتر اسلام" در یک فرایند تدریجی که در کتاب‌هایش نیز می‌توان دید اکنون میل دارد "اراسموس اسلام" خوانده شود و بجای فقه پویا و قبض و بسط شریعت از گذاشتن احکام دینی در مقام مقدس دسترس ناپذیر، و تصمیم گیری به حکم مصالح مردم و به رای خود آن مردم دفاع می‌کند.) جناحی از ملی مذهبیان که بیانیه را امضا کرده است از یک سنت بیش از صد ساله می‌برد و به جبهه‌ای می‌پیوندد که از تقریبا هیچ در این صد سال به اکثریت درآمده است. سرانجام مسلمان ایرانی دارد می‌آموزد که در امور عمومی، ملی باشد و باورهای دینی‌اش را برای خودش نگهدارد. پدیده ملی مذهبی که از فرصت طلبی سیاسی و تنبلی فکری بر می‌خاست و می‌توانست ناهنجاری‌های آشکار و تناقضات هر روزه را ندیده بگیرد و به ژرفای موضوعات نرود سرانجام، مرگ خود را به روشنی می‌بیند و آنها که در میان ملی مذهبیان هشیارترند به تنها گزینشی که هم به سیاستشان خدمت خواهد کرد هم به خودشان، هم به مذهبشان روی می‌آورند.

انتشار فراخوان همه پرسی بی تردید در متقاعد کردن این گروه ملی مذهبیان سهمی داشته است. آنها می‌توانستند ظرفیت بزرگ فراخوانی را که صریحا از مذهب فاصله گرفته بود برای بسیج عمومی حس کنند، هر چه هم رژیم در محدود کردن پشتیبانی آشکار از فراخوان موفق شده بوده باشد. بقیه کار را نیز تحولات مربوط به انتخابات ریاست جمهوری و پدیدار شدن امریکا در صحنه سیاسی جمهوری اسلامی انجام داده است و می‌دهد. انتخابات ریاست جمهوری در غیاب مشارکت عمومی به چانه زنی‌های دلالان سیاسی فرو کاسته است و به اندازه‌ای فضایش تیره و تار است که رئیس جمهوری اسبق، روشن‌ترین نقطه امیدش را تشکیل می‌دهد. مردی که نامش با دزدی‌های بیسابقه و آدمکشی‌های رسوا شده قرین است و نتوانست یکی از سی کرسی تهران را در انتخابات مجلس بدست آورد اکنون تنها رهاننده‌ای است که اصلاح طلبان و ملی مذهبیان می‌توانند امیدش را داشته باشند. فشار امریکا چندان است که بسیاری را در حاشیه‌های قدرت و حتا محافل درون آن به اندیشه آینده پس از جمهوری اسلامی انداخته است و چنان آینده‌ای ملی مذهبی نخواهد بود و هر چه از جمهوری اسلامی و جهان بینی‌اش دور تر خواهد گریخت.

وارد شدن در ائتلاف گسترده‌ای که عموم انقلابیان پیشین، مگر آلوده‌ترین و بدنام‌ترین‌شان، همراه نیروهای تازه نفس و نیالوده جامعه، شرکت داشته باشند بهترین تضمین برای آینده کسانی است که اگر هیچ راهی برایشان نماند ناگزیر خواهند بود با تند رو‌ترین و جنایت کار‌ترین عناصر رژیم متحد بمانند و تا واپسین لحطه از سودهای پاگیر خود دفاع کنند. انچه این ملی مذهبیان به عنوان بازیگران داخل میتوانند به راه حل تغییر رژیم عرضه کنند دورنمای انتقال آرام قدرت است که پس از تجربه عراق، تنها جایگزین پذیرفتنی بشمار می‌رود. از این نظرگاه، پیوستن گروهی از ملی مذهبیان به بیانیه (و می‌باید انتظار عده بیشتری را داشت) بسیار پر معنی است. برای پاره‌ای نیروهای سیاسی مخالف نیز که دست کم پانزده سالی است دنبال ائتلافی با بخش‌هائی از حکومت می‌گردند از پیوستن ملی مذهبیان به بیانیه خبری خوش‌تر نمی‌توان یافت. به خوبی می‌توان پیش بینی کرد که بسیاری از یاران پیشین انقلابی با پیوستن به بیانیه، رشته‌های همکاری دوران انقلاب را از نو استوار سازند و در عین حال صفوف تحلیل رفته خود را با پیوستن به کوشندگانی از نسل جوان‌تری که ارتباطش با آنان گسسته است تقویت کنند.

برای مشروطه خواهانی که در پشتیبانی از بیانیه شتاب نورزیدند، تا مانند مورد فراخوان، بهانه خرابکاری بدست عناصر خلقی مترقی داده نشود و امضا کنندگان بیانیه به مزاحمت بیشتر نیفتند موضوع اندکی پیچیده‌تر است، هم از نظر ارتباط میان فراخوان همه پرسی و بیانیه، و هم موضع گیری در ائتلافی که دارد شکل می‌گیرد و تشکیل دهندگانش عموما از مخالفان آنهایند.

بسیاری از پشتیبانان فراخوان همه پرسی اکنون که جبهه تازه‌ای گشوده شده است در ته دل ترجیح می‌دهند بیانیه که با آن احساس خودمانی بیشتری دارند (اگر به هیچ دلیلی نباشد حضور ملی مذهبی‌ها) جای فراخوان را بگیرد. مشروطه خواهان بر عکس به سود مبارزه می‌دانند که رقابتی میان این دو نباشد و بیانیه به یاری فراخوان بیاید چنانکه در واقع هست. نه تنها متن‌های دو سند در تایید یکدیگرند چند تن از امضا کنندگان فراخوان در بیانیه نیز حضور دارند. در میان سازمان‌های سیاسی که از فراخوان پشتیبانی کرده‌اند هیچ کدام بیش از حزب مشروطه ایران به فراخوان اهمیت نمی‌دهد و نمی‌باید از آن کم کرد. فراخوان همه پرسی با پیروی از اصول دمکراسی لیبرال که به معنی بریدن کامل از نسل انقلاب اسلامی است، هیچ چیز کمتر از یک چرخشگاه در پیکار سیاسی مردمی نبوده است و قدر آن در آینده آشکار‌تر خواهد شد.

چنان مشروطه خواهانی اگر به اصول خود وفادار بمانند مانند هر موقعیت دیگری در دهه‌های پس از انقلاب دست بالا تر را خواهند یافت. آشتی ناپذیری در مبارزه برای نظام دمکراسی لیبرال از راه پیکار سیاسی مردمی تا کنون بیش از سیاستبازی و خود را به موج سپردن یا در باور‌های جزمی دوران فریب و نادانی روشنفکری ایران ماندن به مشروطه خواهان و حزب آنها کمک کرده است. پشتیبانی از سخن یا حرکت درست در آن جهت اصولی اگر چه از مخالفان باشد، و مبارزه با گرایش‌های نادرست و خلاف آن جهت اگر چه از موافقان باشد، شیوه ای بوده است که از آن زیان ندیده‌اند و برای سالم سازی سیاست رایج نیز، که هم جزمی و هم فرصت طلبانه است، کمال ضرورت را دارد. ما همواره گفته‌ایم که خواهان گشاده شدن میدان رقابت آزاد و برابر با همه‌ایم، و همه برای ما همان معنی لفظی‌اش را دارد و از بار سیاسی آزاد است. این میدان را نیز خواسته‌ایم که با مشارکت هر چه بیشتر دگراندیشان گشاده کنیم و اصلا دگراندیش را احتمالا ما وارد واژگان سیاسی کردیم و مسلما نخستین کسانی بودیم که درهای گفت و شنود را با دگراندیشان برای یافتن زمینه‌های مشترک گشودیم. دلمشغولی ما هرگز اکثریت یافتن خودمان نبوده است. ما به پیروزی بزرگ‌تری می‌اندیشیم که اکثریت یافتن گفتمان ما یا لیبرال دمکراسی است. اگر دیگران بر موج عوامفریبی به قدرت رسیدند ما می‌خواهیم بر موج بیداری مردم به قدرت برسیم و از گفتن سخنان درست لازمی که کسانی را بیازارد باکی نداریم. در آنچه که به سرنگون کردن جمهوری اسلامی مربوط باشد ما هر راه حل نظامی را رد می‌کنیم و به پیروزی نهائی پیکاری که بهترین عناصر مردم ایران درگیر آنند، باور داریم. همچنان که پیکار گسترش می‌یابد بد‌ترین عناصر مردم ایران نیز بدان خواهند پیوست ولی مبارزه را می‌باید سالم نگهداشت، مبارزان را نمی‌توان از صافی گذراند.

* * *

وظیفه ما اکنون پشتیبانی از بیانیه و پیشبرد امر فراخوان و همه پرسی هردو با هم و درآمیختن آنهاست. در بیرون هر کدام ما می‌توانیم از آنچه در این دو متن به بحث کلی بسنده کرده‌اند پیش‌تر برویم و معانی وسیع‌تر عبارت‌ها را بیرون بکشیم که مسئولیتی متوجه کوشندگان درون نخواهد کرد و با منظور فراخوان‌ها نیز تضادی نخواهد داشت. پیوستن ایرانیان به این فراخوان‌ها که از درون می‌رسد تکان لازمی به جنبش مدنی براندازی، هر نامی بدان بدهند، خواهد داد؛ مردم را در ایران دلگرم‌تر خواهد ساخت و با آگاه کردن افکار عمومی بین المللی ابعاد جنبش را بزرگ خواهد کرد. این در هرجا ثابت شده است که بازتاب مبارزه در بیرون یکی از انگیزه‌های موثر بسیج مردمی است و فشار را بر رژیم سرکوبگر افزایش خواهد داد.

مناسب ترین قالب پشتیبانی، همان کمیته‌های فرا حزبی است که شماری از آنها با کامیابی در اروپا و امریکا برپا شده‌اند. هماهنگ کردن آنها و جنبش پشتیبانی بطور کلی، از چندی پیش ذهن بسیاری را مشغول کرده است. در تحلیل آخر اگر نتوان کنترل بیطرفی بر تارنمای 60000000 برقرار کرد از گشودن تارنماهای تازه‌ای که به امضا کنندگان و پشتیبانان اچازه ورود بدهد گزیری نخواهد بود. عمده این است که به سودجویانی که به نام شخصیت‌ها وارد میدان می‌شوند و درپی مصادره یک حرکت مردمی مستقل از هر حزب و سازمان و شخصیت سیاسی بر می‌آیند مجال یکبار دیگر خراب کردن یک کار درست داده نشود. می‌باید در برابر هر متن تازه " اصلاح شده" ایستاد. اگر قرار باشد هر کس متنی در دست بگیرد و برای آن کمیته تشکیل دهد و امضا جمع کند چیزی از اصل موضوع نخواهد ماند و فراخوان و متن هردو در غوغای دکانداران و سیاستبازان گم خواهد شد. همه قدرت این دو متن در آن است که از درون آمده است و دارد جنبشی را که در زیر جامعه بود به سطح می‌آورد. کار بیرون پشتیبانی است نه رقابت. آنها که متن صریح تری می‌خواهند می‌توانند ضمن تاکید بر دیدگاه‌های خود از این متن‌ها پشتیبانی کنند زیرا با آنکه موضع گیری‌های صریح‌تر و رادیکال‌تر در متن‌ها نیامده است در آنها هیچ چیز که با تغییر رژیم، یا نظام دمکراسی لیبرال آینده ایران، از جمله جدائی دین از حکومت، یا فرایند دمکراتیک برقراری آن نظام منافات داشته باشد نمی‌توان یافت.

هستند کسانی که به درستی می‌گویند جمهوری اسلامی هیچ یک از رژیم‌هائی که با نافرمانی مدنی سرنگون شدند نیست و با سرکوبگری بیرحمانه، هر جنبش مدنی را در خون و زندان خفه خواهد کرد. چنین احتمالی بسیار قوی است و به فرا آمد مبارزه‌ای که درگیر شده است نمی‌توان بیش از اندازه خوشبین بود. همه چیز بستگی به نیرومندی جنبش مدنی، فشاری که از همه سو بر رژیم وارد می‌شود و، تا حدودی، کمکی که ایرانیان آزاد می‌توانند به آزادی میهن خود بکنند بستگی می فیابد. عمده آن است که از آشفتگی سرگردانی‌های بیست و چند ساله راهکار درستی، تنها راهکاری که هم عملی است، هم کمترین خطر را برای کشور بلا زده ما خواهد داشت، پیدا شده است؛ زمینه‌ای برای همفکری، گاه همکاری کسان و گروه‌هائی که در واقع مشکل اصولی با هم ندارند فراهم است؛ و مهم‌تر از همه مردم در ایران، به رهبری روشنفکرانی که دیگر به خوبی می‌دانند چه می‌خواهند، ابتکار پیکاری را که اساسا پیکار آنهاست در دست دارند. بسیاری از پرسش‌هائی که مانند چکش بر هر سر که سودای کشور را داشت می‌خورد، پاسخ خود را یافته است.



 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites