حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت

July 04, 2005

دوشنبه 13 تیر 2564 = July 4, 2005

 

۹ خرداد ۱۳۷۶/۱۹۹۷ رایى كه منظره سیاسى را دگرگون كرد

 

گفتار زیر در ۹ خرداد ۱۳۷۶‎/۱۹۹۷ در نیمروز انتشاریافت و دو سه روز پس از رأى گیرى مشهور دوم خرداد نوشته شده بود. انتشار دوباره آن به همان صورت، به درس هاى مهمى كه آرزومندان اصلاحات در رژیم مى توانند بگیرند و درس هائى كه براى پس از این انتخابات در آن است اشاره دارد و بى مناسبتى نیست. با نگاه به هشت سال پشت سر بهتر مى توان دید كه پیش بینى ها و برداشت ها در كجا ها درست یا نادرست بوده است. *** انتخابات ریاست جمهورى، چه نتیجه آن و چه هفته هاى پایانى مبارزه انتخاباتى، تقریبا همه را غافلگیر كرد بیش از همه سران رژیم را كه تا همین چندى پیش به دنبال كاندیدائى مى گشتند كه بتواند «تنور انتخابات» را گرم كند. آنها هیچ تصور نمى كردند كه تنور آن چنان گرم شود كه همه طرف هاى دستگاه establishment را بسوزاند. آنچه پیش بینى ناپذیر بود نقش عامل مردم بود كه ناگهان در صحنه پدیدار شد و منظره سیاست ایران را دگرگون كرد.
رایى كه روز ۲ خرداد (۲۳ مه) داده شد رأى «نه» طبقه متوسط ایران و بخش بزرگى از طبقه پائین متوسط، اگر نه به نظام جمهورى اسلامى، به سیاست هاى ورشكسته آن بود. بسیج شدن این طبقه متوسط در هفته هاى اخیر، خودبخود و به ظاهر بى مقدمه صورت گرفت و مانند بسیارى چرخش هاى جامعه ایرانى نامنتظر بود. در برهوت دلمردگى و بى تفاوتى و بى اعتقادى كه یكباره چشمه هاى انرژى و امیدوارى جوشید، میلیون ها تن به صحنه انتخاباتى ریختند، گرد همائى ها و سپس صندوق هاى رأى را چنان پر كردند كه با انتخابات اخیر جمهورى اسلامى هیچ همانندى نداشت. چشمدیدگان از صحنه هاى پر هیجان و نزدیك به شورش در تهران پیش از انتخابات خبر مى دهند، و سخن آنها را مى توان باور كرد. اگر چنان شورى در مردم، بویژه جوانان نمى بود، دستگاه هاى سركوبگرى كه ستاد انتخاباتى خاتمى را موقتا تعطیل كردند و جلو سخنرانى اش را در ورزشگاه بزرگ تهران گرفتند، كار خود را به پایان مى رساندند و ظاهر سازى دیگرى را به نام انتخابات عرضه مى كردند.
این جوشش اراده عمومى چنان قاطع بود كه نمى شد با تقلب هاى معمول انتخاباتى و عوض كردن صندوق ها و نخواندن آراء و باطل كردن انتخابات نتیجه را تغییر داد. محافظه كارانى كه باختند ترجیح دادند رأى مردم را بپذیرند تا با شورش پردامنه، این بار در تهران روبرو شوند. تفاوت شگرف میان دو كاندیداى اصلى (۷۰ در صد و ۲۵ در صد) از همان نخستین ساعت هاى خواندن آراء تأیید كننده احساسى بود كه در دو سه هفته پایانى پیكار انتخاباتى به هر ناظرى دست مى داد. این بار یك عامل تازه در صحنه سیاست ایران ظاهر شده بود عامل خیابان. این عامل را دیگر نمى توان نادیده گرفت.
سخنگویان رژیم مشاركت گسترده در فرایند انتخاباتى را (۲۹ میلیون تن) تأیید نظام جمهورى اسلامى وانمود مى كنند و مى كوشند تلخى شكست را با شیرینى آن جبران كنند ولى مردم ایران راه دیگرى براى نشان دادن احساس واقعى خود به رژیم نداشتند. فرصتى كه به مردم داده شد به گفته چند تنى كه گفتگو هایشان با پاره اى خبرنگاران خارجى در بیرون پخش شد گزینش میان بد و بد تر بود. مردم یكبار دیدند كه مى توانند تاثیرى داشته باشند و در محدوده اى كه اجازه یافتند بیشترین تأثیر را گذاشتند.
براى پوشاندن انتخابات ریاست جمهورى گروه هاى بزرگى از خبرنگاران خارجى كه تفاوتى را در فضا احساس كرده بودند به ایران رفتند و حضور آنها عامل دیگرى بود كه تقلب پر دامنه در انتخابات را نا ممكن مى ساخت. روشن بود كه سران رژیم مى خواهند یك انتخابات تمام عیار برپا كنند و مشروعیتى در چشم جهانیان بدست آورند. بسیارى از سازمان هاى مخالف براى بى بهره داشتن رژیم از این مشروعیت بود كه انتخابات را تحریم كردند. ولى آن طبقه متوسط، آن توده رأى دهنده اى كه رأى اعتراضش را هر چه هم محدود و مشروط داد، نداى ما را نشنید و اگر شنید اعتنائى نكرد و رفت و نشان داد كه نیروئى است كه مى باید به حساب آید. این طبقه متوسط از همان روز در واقع به حساب آمد. دستگاه جمهورى اسلامى رأى آن را شناخت هر چند آن را نمى خواست.
بر خلاف انتخابات مجلس شورا كه مسئله اصلى در آن كنترل قانونگزارى بود در انتخابات ریاست جمهورى مشروعیت رژیم موضوع اصلى بشمار مى آمد. پس از رأى دادگاه برلین، رهبرى جمهورى اسلامى بیش از همیشه با بحران مشروعیت روبرو گردید. رژیمى كه از مخالفت در درون آگاه بود در عرصه بین المللى نیز چنان بى حیثیت شد كه هرگز سابقه نداشته است. براى هیچ رهبر و رئیس جمهور شاغلى چنان حكمى از دادگاه صادر نشده است. فشار بالا گیرنده براى مجازات رژیم اسلامى پس از آن رأى از سوى جامعه بین المللى، سران جمهورى اسلامى را بیش از پیش متقاعد كرد كه به یك نمایش بزرگ پشتیبانى مردمى نیاز دارند. رئیس جمهورى بعدى مى بایست با قدرتى كه از مردم مى گرفت با جهانیان روبرو شود و رفتار متفاوتى را از سوى آنها با جمهورى اسلامى بخواهد. آنها تصور مى كردند كه با قرار دادن یك كاندیداى متفاوت دربرابر رئیس مجلس كه پیروزیش را مسلم مى شمردند و همه تهیه ها را برایش دیده بودند و كشیدن مردم به پاى صندوق هاى رأى آن پشتیبانى را به دست خواهند آورد. آنچه نه آنها و نه كمتر كسى دیگر مى توانست پیش بینى كند جدى گرفتن انتخابات از سوى مردمى بود كه در گذشته چندان پرواى این نمایش ها را نمى داشتند و سود و زیانى در این نمایش ها براى خود نمى دیدند. این مردم بیزارى خود را از سران رژیم و سیاست هایشان با میلیون ها رأى كه به كاندیداى «دیگر» دادند اشكار ساختند.
این كاندیداى «دیگر» كه بر فراز سیلى از بیست میلیون رأى موافق، همه مخالفت ها را درنوردیده كیست؟ او سال ها در مركز قدرت بوده است و پنج سال گذشته را در حلقه هاى پیرامونى آن بسر برده است. جاذبه او براى مردم تصویر ذهنى آزاد منش تر اوست و این حقیقت كه پنج سال پیش به سبب آسانگیرى در سیاست هاى فرهنگى رژیم زیر فشار نیرو هائى كه در دوم خرداد شكست خوردند بركنار شد. ورود او میدان انتخاباتى دیر بود و در پیكارش چیزى كه به آن برنامه انتخاباتى بتوان گفت عرضه نكرد. ولى همان اشاراتش به آزادى، به حقوق زنان، به نیاز هاى جوانان و محرومان اجتماع بس بود كه او را براى رأى دهندگان از «دیگران» از كاندیداى «دستگاه» جدا كند.
دست كم در زمینه فرهنگى و اجتماعى، او دربرابر ناطق نورى و جبهه محافظه كارش یك جایگزین (آلترناتیو) بود و از آنجا كه سیاست هاى فرهنگى و اجتماعى جز فراوانى عبا و عمامه در سمت هاى بالاى حكومتى، تنها جنبه اسلامى این رژیم بشمار مى رود (زیرا نه از اقتصاد اسلامى مى توان سخن گفت نه از سیاست خارجى اسلامى) رأى عمومى برضد جمهورى اسلامى بود و از اینجاست كه رژیم نمى تواند از آن مشروعیتى بدست آورد. این درست است كه مردم ایران نشان دادند كه اگر رایشان بختى داشته باشد كه به حساب آید آماده اند در انتخابات رژیم شركت جویند، ولى این را تقریبا درباره هر رژیم منفور دیگرى مى توان گفت. مردم هرجا فرصتى ببینند از آن در حد امكان بهره خواهند گرفت.
تا آنجا كه به برآوردن نوید هاى انتخاباتى مربوط مى شود رئیس جمهورى تازه با كمترین دشوارى ها روبرو خواهد بود. بستن دست و پاى گشت هاى گوناگون و دادن آزادى هاى بیشتر به مردم در زندگى خصوصى و فرهنگى، و گشودن درهاى تازه اى بر روى زنان تحولاتى است كه رژیم اسلامى دیر یا زود بایست به آنها تن در مى داد. فشارى كه از پائین وارد مى شود، فشار طبقه متوسط سترگ ایران، هم اكنون به حدود تحمل ناپذیر براى رژیم رسیده است. رئیس جمهورى تازه مگر نابینا شده باشد كه فرصتى را كه در انتخابات برایش پیش آمده در نخستین مراحل ریاست جمهوریش نادیده بگیرد و از پیكار فرهنگى تن زند. این پیكار را مردم با فرسودن حكومت پیشاپیش براى او برده اند.
از آن كه بگذریم همه، مصالحه هاى پرآسیب و سرخوردگى ها و دشوارى هاست. سیاست هاى اقتصادى و سیاست خارجى عرصه سود هاى پاگیر گروه هاى سیاسى و مالى نیرومند است. رئیس جمهورى تازه با مجلسى روبروست كه اكثریت آن را محافظه كاران پر كرده اند؛ و با رهبر و حوزه «علمیه» اى كه دست در دست «بارون» هاى بازار دژ هاى اصلى محافظه كارى بوده اند.
شكست خوردگان در انتخابات ریاست جمهورى به آسانى تن به امر واقع دادند ولى بى تردید امیدوارند كه در جنگ فرسایشى آینده رئیس جمهورى را بى اثر سازند. توانائى انها در اینكه جلو ابتكارات مهم تر حكومت تازه را در آنجا ها كه به منافعشان بر مى خورد بگیرند كم نیست. رئیس جمهورى تازه مى تواند به رفسنجانس و شبكه اى كه در اختیار اوست در پیكار هاى سیاسى آینده پشتگرم باشد. ولى چنین پشتیبادى بیشتر مایه ناتوانى خواهد بود تا قدرت. آلوده شدن به كاركرد ها و میراث رئیس جمهورى پیشین براى خاتمى دورنماى فریبنده اى نیست و براى رفسنجانى نیز كامیابى خاتمى در ساختن پایگاه قدرتى براى خودش، خطرى بشمار مى رود.
بزرگ ترین سرمایه رئیس جمهورى تازه توده رأى دهندگان عامل خیابان است. پیش از او هیچ رئیس جمهورى اسلامى چنین قدرتى در پشت سر خود نداشته است. تا خمینى زنده بود قدرت از او بر مى خاست و آنها كه رأى مى دادند چشم به دهان او مى داشتند. رفسنجانى با آنكه به عنوان یك میانه رو و جایگزینى دربرابر محافظه كاران روى كار آمد مقام خود را مرهون بند و بست هاى درونى گروه حاكم بود و هرگز نتوانست در روح مردم شعله اى برانگیزد.
در میان رهبران بى اعتبار جمهورى اسلامى تنها خاتمى است كه مى تواند خود را به عنوان نجات دهنده رژیم پیش اندازد. او فعلا توانسته است گروه بزرگ ناراضیان را به خود امیدوار سازد. تا همین جا این موقعیت به او دربرابر مجلس دست بالا تر داده است. بسیارى از نمایندگان مى توانند «نوشته بر دیوار» را آنچه مردم در انتخابات مجلس نمى توانستند بگویند و این بار گفتند بخوانند. در كشاكش هائى كه بر سر سیاست ها یا انتصابات درپیش است این به خاتمى مزیتى خواهد داد. ولى «خیابان» پایگاه قدرتى ناپایدار است. بهره گیرى از این عامل تازه اى كه با انتخابات اخیر در سیاست ایران پدیدار مى شود خود مى تواند سرچشمه مخاطراتى باشد. یك خطر در این است كه مردم دلمرده و نومید شوند و باز به زندگى درونى شان پناه برند. خطر دیگر در این است از نظر خاتمى كه «تكیه به خیابان» چنان او را رویاروى «دستگاه» قرار خواهد داد كه یكى از دو هماورد ناگزیر از ترك میدان خواهد شد. * اگر این شتاباهنگ momentum كه با انتخابات به راه افتاده است بپاید و در مسیر پیكار براى آزادى هاى بیشتر بكار افتد رژیم را ناگزیر از عقب نشینى هائى خواهد كرد. دوران تیراندازى به جمعیت در ایران دارد به تندى سپرى مى شود. رژیمى كه آ ن گونه نیاز به پشتیبانى مردمى داشت به دشوارى خواهد توانست هر روز اوباش خیابانى را با نام هاى دل بهم زن بر سر مردم بفرستد و رئیس جمهورى كه بدین گونه از تقریبا هیچ به قدرت رسیده است به آسانى رفسنجانى نمى تواند جوخه هاى مرگ را به شكار ناراضیان و آزادیخواهان گسیل دارد.
* * *
گروه هاى مخالف از انتخابات هفته پیش نتایج گوناگون مى گیرند براى سره گرایان puristكه حتا بردن نام جمهورى اسلامى بى دشنامى در پى آن انحرافى از مبارزه است، سراسر آنچه روى داده ساختگى بوده است و مردم رأى ندادند و اگر رأى دادند فریب خوردند و گناهش به گردن بقیه نیرو هاى مخالف است و بهر حال هیچ چیزى عوض نشده است. آنها كه از دگرگونگى (استحاله) دم مى زدند هرچند پیروزى خاتمى را پیش بینى نمى كردند خود را برنده احساس مى كنند. در جمهورى اسلامى بهر حال دگرگونگى روى داده است. كسى آمده است كه با آنكه از «خودى» هاست با «خودى تر» ها تفاوت دارد و به رغم آن «خودى تر» ها پیروز شده است. تا این اندازه مى باید به آنها حق داد. ولى آیا پیروزى خاتمى نیاز به رویاروئى با رژیم در هر جبهه و تلاش براى دشوار كردن كار آن را از میان مى برد؟ آیا ما همه مى باید به صورت سازمان هاى روابط عمومى رئیس جمهورى تازه در بیرون درآئیم و دنیا را تشویق كنیم كه سر كیسه هاى اعتبارات را بگشاید؟ یا برعكس دست در دست مردم ایران براى گشایش هر چه بیشتر نظام سیاسى تلاش كنیم؟
منطق تحولى كه در ایران روى داده است منطق سازش نیست. برعكس دریچه هاى تازه اى بر مبارزه گشوده شده است. رژیم اسلامى در زیر فشار هاى كمرشكنى كه بسیارى از مخالفان آن را هیچ حس نمى كنند خطر كزده است و، اگرچه براى یك لحظه تاریخى، بند از دست و پاى مردم گشوده است. به زبان دیگر به مردم نیرو داده است زیرا رهائى خود را در نیرو دادن به مردم دیده است. این رابطه منطقى را مى باید نگهداشت: فشار بیشتر در جهت نیرو دادن به مردم.
سرتاسر تغییرات مثبت كنونى، مرهون موقعیت دشوار رژیم بویژه در خارج است. اگر تحریم اقتصادى امریكا نمى بود كه سرمایه گزارى در صنعت نفت و گاز ایران را به نزدیك صفر رسانیده است؛ اگر جمهورى اسلامى را از منابع اعتبار بین المللى مانند بانك بین المللى بى بهره نكرده بودند؛ اگر دست رژیم از طرح هاى بزرگ نفتى جمهورى آذربایجان (بیرون كردن جمهورى اسلامى از كنسرسیومى كه پنج در صد سهامش را داشت) و اكنون قزاقستان (كشیدن لوله نفتى از راه دریاى خزر و كنار زدن راه طبیعى ایران) كوتاه نشده بود؛ و اگر در برلین آن ضربه سیاسى و حیثیتى بر رژیم نخورده بود چنان ضرورتى براى گرم كردن انتخابات نمى ماند و ناطق نورى مانند رفسنجانى پیش از او تا حد بى لیاقتى خود بالا مى رفت.
موقعیت تازه اى كه پیش آمده است موقعیت سازش نیست. اگر زمانى بوده است كه نیاز به مبارزه پیگیر تر و هشیار تر داشته، اكنون چنان زمانى است. جمهورى اسلامى در برابر گزینش هاى پر مخاطره اى است و مانند هشت سال گذشته نمى تواند آن را پیوسته به عقب اندازد. این رژیم یا مى باید در دست گروه رهبرى تازه گشایش بیشترى یابد؛ یا همچنان در حصار شیوه هاى گذشته و آسوده تر خود پناه بگیرد؛ یا مى باید رابطه خود را با دنیاى خارج، بویژه امریكا اصلاح كند و یا در انزوایش فرو تر رود. در هر یك از این گزینش ها آسیب هاست و برهم خوردن تعادل كنونى. نیرو هاى مخالف در برابر هریك از این احتمالات واكنش ها و شیوه هاى متفاوت خواهند داشت؛ ولى همه براى یك منظور، براى برچیدن نستگاه سركوبگرى رژیم و برهم زدن روابط قدرت كنونى و آزاد كردن مردم.
در اوضاع و احوال تازه اى كه پیش آمده است بیشتر مى باید انتظار دگرگونى هائى را در سیاست هاى داخلى و خارجى رژیم داشت. حكومت رفسنجانى در همه جا به بن بست خورده است و رأى مردم بیش از پیش نیاز به تغییر را برجسته كرده است. در درون، هر امتیازى كه در جهت آزادى هاى بیشتر برداشته شود دامنه عمل مردم را گسترده تر خواهد كرد و امكانات تازه اى در اختیار همه آنها كه در پى تعییر وضع موجود هستند خواهد گذاشت. هر شكافى كه باز شود گرایشى به گشاده شدن خواهد داشت. مبارزه براى دفاع از حقوق روشنفكران ایران بویژه مى باید تشدید شود. این نخستین اولویت همه ما در بیرون و در ایران خواهد بود: موقوف شدن ترور در داخل و خارج؛ پایان دادن به فعالیت جوخه هاى مرگ و گرو ه هاى ترور.
در بیرون حكومت اسلامى خواهد كوشید از چهره تازه اى كه به جهانیان نشان مى دهد بهره بردارى سیاسى و اقتصادى كند. عوامل تبلیغاتى رژیم در امریكا حتا پیش از این انتخابات اصرار مى ورزیدند كه امریكا مى باید به جمهورى اسلامى امتیازاتى بدهد و منتظر عوض quid pro quo نباشد. با رئیس جمهورى تازه این اصرار ها بیشتر خواهد شد و با چنین مانوور هائى مى باید مقابله كرد. اگر فشار هاى سیاسى و اقتصادى چنین بهبودى در حكومت جمهورى اسلامى پدید آورده است چرا مى باید رابطه میان فشار خارج و بهبود حكومت در داخل را از میان برد؟ چرا هر بهبودى در وضع خارجى رژیم به پیشبرد حقوق بشر و دمكراسى، به دادن امتیازاتى به مردم ایران، وابسته نشود؟ مانند آنچه در برمه شده است و امریكا آن كشور را به دلائل مربوط به حقوق بشر تحریم اقتصادى كرده است؟
آنچه در انتخابات ریاست جمهورى روى داد تحولى است آبستن امكاننات بیشمار؛ و طبعا بستگى به آن خواهد داشت كه دست در كاران چگونه به آن امكانات بنگرند. نه مى باید بیش از اندازه امیدوار شد، و نه نتیجه گرفت كه ایران در شاهراه پیشرفت و آزادى گام نهاده است. تا آنجا كه به مبارزه براى آزادى ایران ارتباط مى یابد ما احتمالا اندكى به هدف نزدیك تر شده ایم. سیاست امروز در جمهورى اسلامى بسیار جالب توجه تر از گذشته است سیال تر و با شركت نیرو هاى بیشتر. یك سر احتمالات، جابجائى در سیاست ها و مقامات است كه جهتى دیگر به رویداد ها خواهد داد. سر دیگر احتمالات، مبارزه براى ناچیز كردن پیامد هاى ورود مردم به صحنه و نشنیده گرفتن صداى آنهاست كه به تنش ها و آشفتگى هاى سخت خواهد انجامید؛ باز یك سر دیگر احتمال، ادامه بن بست كنونى است كه رژیم را غرق خواهد كرد.
در سیاست خارجى اگر حكومت تازه همچنان نتواند شرط هاى عادى شدن روابط خود را دست كشیدن از تروریسم، برنامه سلاح هاى كشتار جمعى، اخلال در روند صلح خاور میانه و امور كشور هاى منطقه و تجاوز به حقوق بشر بجا آورد، دشوارى هایش در بیرون بالا تر خواهد گرفت و اگر این شرط ها را بجا آورد گرفتارى هایش با الیگارشى حاكم از دست بدر خواهد رفت.
یك احتمال دیگر هم هست: كار كردن همه ما از نزدیك تر با نمایندگان طبقه متوسط و جامعه روشنفكرى ایران؛ رساندن دست ها و صدا ها به یكدیگر؛ اعتماد كردن به این مردمى كه آنهمه ما را از شورش كورشان مى ترساندند و از نا آمادگى شان براى حكومت بر خود مى گفتند.

www.d-homayoun.info
* این رویاروئى با «دستگاه» براى خاتمى در ۱۸ تیر ۱۹۹۹‎/۱۳۷۸ پیش آمد. او میدان را ترك كرد و به جنبش اصلاحى پایان داد. از آن پس همه عقب نشینى بود.



 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites