حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت

January 31, 2006

سه شنبه 11 بهمن 2564 = January 31, 2006

 

اندکی دلیری باید

 

ما در زمانه‌ای زندگی می‌کنیم که همه چیز ممکن است، به شرط آنکه در راستای بد‌تری باشد. دیگر می‌توان هر سخنی را هر اندازه جنایتکارانه باشد (و به قول تالیران "بد‌تر از جنایت، اشتباه") گفت و هر سیاستی را هر اندازه اشتباه باشد (در این مورد بد‌تر از اشتباه، جنایت) در پیش گرفت. می‌توان در تعریف ناشایستگی باز هم پائین‌تر رفت و بالا‌ترین سمت‌های اجرائی را به نا آگاه‌ترین اوباش سپرد. می‌توان کار کشور را به استخاره و سرکتاب وا نهاد و پول مردم را در فرهنگ امامزاده ریخت. می‌توان مداحان را مهم‌ترین شخصیت‌های فرهنگی کرد. حتی می‌توان تا آنجا رفت که وظیفه هیئت وزیران را فراهم کردن شرایط ظهور قرار داد و خود را حکومت منتظر نامید؛ می‌توان ایران را با سه هزار سالی افتخارات تاریخی، کشور امام زمان شمرد.

این برهم ریختگی که به حد chaos (خلاء و آشفتگی پیش از آفرینش در میتولوژی یونانی) می‌رسد از نشانه‌های پایان یک دوران است و از آن نمی‌باید هراسان شد. جامعه‌های بشری معمولا پایان نمی‌یابند، بویژه ملت جانسختی مانند ایران؛ و می‌توانند گاهگاهی باززائی را تجربه کنند، باز بویژه ملت پرمایه‌ای مانند ایران. ما در پائین‌تر‌های این مارپیچ سقوط می‌توانیم امیدوار باشیم. دوره‌های باززائی در بحران و کائوس نطفه می‌بندند. هنگامی که همه چیز بهم ریخته، و در نتیجه رواست، روان‌های دلاور بهتر می‌توانند به ریشه‌های تباهی بروند؛ و جامعه در عین گردن نهادن به بد‌ترین و پست‌ترین‌ها چنان از "وضعیت" خود بهم بر می‌آید که پیشرو‌ترین لایه‌های اجتماعی آمادگی بیرون رفتن از خرد متعارف conventional wisdom را می‌یابند. (در هرچه به پیشرفت و بهروزی جامعه مربوط می‌شود تکیه را می‌باید بر آن لایه‌های اجتماعی گذاشت. آنها که پیوسته دم از واپسماندگی توده‌ها می‌زنند، یا تن به هرچه هست می‌دهند و پرده‌ای بر بی عملی خود می‌کشند، و یا به بهره برداری سیاسی از نیرو های واپسماندگی دلخوش‌اند. هردو آنها نه غم توده‌ها که غم خود را می‌خورند. مسئله در بالا بردن توده‌هاست. با خرسند بودن به پائین‌ترین مخرج مشترک، می‌باید درهای پیشرفت را نیز مانند درهای آزاد اندیشی بست، چنانکه جامعه‌های اسلامی، چه شیعه و چه سنی، از هشتصد سالی پیش بستند.)

اکنون ما در پیشرو‌ترین لایه‌های اجتماعی ایران نشانه‌های تردید ناپذیر این بهم برآمدن را می‌بینیم. آن توده امام زمانی همچنان گشایش در زندگی روزانه را بجای میدان اندیشه و سیاست، در پیرامون ضرایح بزرگ و کوچک، و در ژرفای چاه‌های تازه و کهن می‌جوید؛ ولی آنان که در همه جامعه‌ها گشاینده راه‌هایند زیر فشار واقعیات سرانجام دارند به خود می‌آیند. آشنائی با اندیشه‌های تازه، اساسا غربی، از یک سو و سرخوردگی سیاسی ــ عاملی حتی مهم‌تر ــ از سوی دیگر، به آنان بی پروائی لازم را می‌دهد که در فضائی که از سنگینی مذهب به خرافات افتاده است بت شکنی کنند. زنان و مردانی که دو دهه و بیشتر، یا از بیم مذهب رایج و یا به امید بهره برداری از آن دنبال سراب اصلاح سیاسی و دینی افتادند امروز جرئت آن را یافته‌اند که پیش از هر چیز به ورشکستگی خود اذعان کنند که بزرگ‌ترین سرمایه خواهد بود.

در لابلای بحث‌های آنان یک پیام به روشنی تکرار می‌شود: ساختن با اندیشه دینی در صورت فراگیر خود، و راه آمدن با روند مسلط روز به آنها نه آبرو و باورپذیری credibility داده است، نه قدرت، و نه حتی امنیت. آن اندیشمند اسلامی که همه در تکاپوی آشتی دادن جزم دگرگون نشدنی مذهبی با پویائی ناگزیر اجتماعی می‌بود و در قبض و بسط شریعت راهی به میانه می‌جست، تا در قم به لت و کوب (اصطلاح دری بجای ضرب و شتم) کسانی که مکانیسم قبض و بسط را بهتر از همه می‌شناسند دچار نیامد، به مکاشفه خود نرسید. قبض و بسط بستگی به پرزوری و کم زوری دارد و راه اندیشمندی اسلامی به طلبه‌های آنچنانی قم می‌رسد. چاره در اندیشمند مسلمان بودن است ــ برای هر که بخواهد در دین نیاگانی پابرجا باشد. در بازی با دین همیشه دست قوی‌تر با آخوند‌هاست. اندیشه مندان اسلامی در یک دوره پانزده ساله، "هرمنیوتیک" (تاویل شناسی) را برای سازگار کردن جزم مذهبی هزار و پانصد ساله با جهان امروز تا جائی که می‌شد پیچاندند و پیوسته به بن بست کتاب و سنتی برخوردند که تاویل بردار نیست و با زباناوری و "مبالغه مستعار" نمی‌توان از آن گذشت. آنها یکایک به نتیجه منطقی پژوهش‌های خود می‌رسند: دین را می‌باید از قدرت جدا کرد و از عرصه عمومی به وجدانیات فردی برد وبه زبان دیگر همان رفتار گزینشی را، در راستای دیگر، با دین داشت که آخوندهای دنیا دار دارند. در این هیچ مبالغه نیست که زنجیر دین از اندیشه سیاسی ایران باز شده است و جوانه‌های دورانی تازه از زمین بارور نیهیلیسم و کائوس آخرزمانی سربر زده است (گاه گریزی از دست زدن به لاتین و یونانی نیست.)

از این پس بر نویسندگان و سردبیران است ــ در هرجا سانسور حکومتی نیست ــ که بیش از اندازه پروای حساسیت پاره‌ای خوانندگان خود را نکنند و بگذارند گل‌های معنی در بوستان سخن آزاد بشکفد. کوشنگان و روشنفکران تا نتوانند آزاد بیندیشند و آزاد سخن بگویند جامعه از گنداب اخلاقی و سیاسی خود بدر نخواهد آمد. ما در دهه‌های گذشته بسر نمی‌بریم که از حکومت تا مخالفان، دلمشغولی مهم‌تر از بهره برداری و رعایت آن حساسیت‌ها نمی‌داشتند و دستشان با زبانشان یکی نمی‌بود. آنهمه ریاکاری و سود جوئی در گنداب اخلاقی و سیاسی کنونی افتاد و باورپذیری و امنیت بیشمارانی را از آنها گرفت. آن دهه‌های زندگی در دروغ که به چنین حقیقت زشتی رسیده است دست کم به ما بویژه در آزادی بیرون می‌باید اندک دلیری بدهد.



 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites