یک دگرگشت پر معنی که امید است در ایران از دیدهها پنهان نماند در اعتصاب رانندگان شرکت واحد اتوبوسرانی تهران روی داد. آن اعتصاب یکی از صدها اعتصاب و تظاهراتی بود که در میان هر لایه اجتماعی ایران روی میدهد. ولی این بار دانشجویان، و شخصیتها و گروههای دیگری نیز، بیش از همیشه با اعتصابیان اظهار همراهی کردند. اعتصابی که با همه ناراحتیهای ناگزیرش از سوی همشهریان تهرانی نیز بطور ضمنی پشتیبانی شد ابعادی بسیار بزگتر یافت. نتیجه مادی اعتصاب دربرابر پیامدهای سیاسی آن اهمیت خود را از دست داد.
اسباب اعتراض و تظاهرات در جامعه ایرانی فراهم است و حکومت تازه جمهوری اسلامی هر روز بر آن میافزاید و خواهد افزود. طبیعت فاشیستی خشنتر رژیم در پوسته تازه حسینیهای و بسیجی آن عموم گروههای اجتماعی را به صف ناراضیان و بسیاری را به مقاومت فعالتر و پر سر و صداتر خواهد راند. کار کم است و اگر هم یافت شود درآمدش برای ادامه زندگی بس نیست. خفقان هر روز بیشتر میشود و اکنون به تعرض وحشیانه رسیده است. بسیجیها اسید پاشیدن بر چهره زنان «بد حجاب» را که نخستین سوغات خمینی برای طبقه متوسطی بود که چهرهاش را بعدها در ماه زیارت کرد (خرداد ۱٣۴۲) از سر گرفتهاند و این هنوز آغاز کار است. زنان و مردانی در هر موقعیت، زندگی و گذران خود را هر روز بیشتر زیر حمله و فشار گروه نادانانی خواهند دید که ایران را رو به مخاطرات بزرگ میراند. نیروهای مخالف رژیم ــ آنها که از مذهبی و ملی مذهبی و اصطلاح طلب بریدهاند و آینده خود را در ادامه رژیم اسلامیدر هر صورت زشت آن نمیدانند ــ پیوسته متحدان بیشتری در مردمیکه ادامه این وضع را تحمل ناپذیر میبینند خواهند یافت.
رئیس جمهوری تازه هر روز بیشتر از هیتلر تقلید میکند و سخن مشهور مارکس را به یاد میآورد: تاریخ تکرار میشود، بار اول به صورت تراژدی و بار دوم به صورت مضحکه. ولی حتی کسی در حد بینش او نیز درخواهد یافت که نه هیچ یک از اسباب هنگآسا کردن regimentation جامعه را دارد و نه ایرانی را میتوان در چنان قالبهای ذهنی اسیر کرد. حتی آن بخش جمکرانی جمعیت که سرش را به وعده آوردن پول نفت به سفره مردم گرم کردهاند دیری نخواهد گذشت که از عوامفریبان حزب اللهی سرخورده خواهد شد. پول نفت اکنون بیش از پیش سفره میلیونرهای دبی را رنگینتر میکند؛ و ترویج پائین ترین خرافات که بزرگترین دستاورد تاکنون گروه فرمانروای تازه است جمکران و آنچه جمکران بر آن ایستاده است را نیز مبتذل خواهد کرد. جامعه ایرانی را هرچه بکنند نخواهند توانست به سطح دوران صفوی برسانند. آسیبی که حکومت اسلامی به مذهب در جامعه ایرانی زده است دیر یا زود دامن خرافاتی را که سلاح تازه حکومت شده است خواهدگرفت. واپسماندهترین خانواده ایرانی نیز درخواهد یافت که برای پذیرفته شدن در دانشگاه، کتاب خواندن از سرکتاب بازکردن سودمندتر است.
اعتصاب اتوبوسرانان و پشتیبانی گسترده از آن نشان داد که دوران سرخوردگی و نومیدی پس از دوم خرداد رو به پایان دارد. ترس از زندان و شکنجه و آزار هست ولی تجاوز هر روزه به زندگیهائی که سختتر میشود ناگزیر در توده جمعیتی که اکثریتی از آن جوانند و مسئولیتها و محدودیتهای نسل پیشین دست و پایشان را کمتر میبندد، واکنشهائی برخواهد انگیخت. کوششهای گروه تازه فرمانروا برای بازگشت به خلوص انقلابی دوران خمینی بیهوده است. خود خمینی نیز در کوتاه مدتی از اعتبار افتاد و بقای رژیمش را در جنگی که نعمتالهی میشمرد جستجو کرد. امروز نیز حکومت حسینیه و بسیج رشته زندگیاش را به بمب اتمی بسته است. آن جنگ به کاسه زهر انجامید زیرا هیچ کس نمیخواست عراق پیروز بدر آید. این بار بسیاری میخواهند رژیم اسلامی پیش از آنکه به چنان سلاحی دست یابد از میان برود. این را روشنترین ایرانیان دریافتهاند و برای رفع خطر از ایران آماده بهره گیری از تنها سلاحی که برای مردم مانده است ــ مبارزه مدنی ــ میشوند.
شمشیر برنده مبارزه اکنون تا نوبت تظاهرات بزرگ برسد، اعتصاب است، اعتراض عملی به شرایط کار و دستمزد نابسنده؛ به مدیریتهای ناشایسته و فساد و رفیق بازی دامنگیر در هر موسسهای که دست حکومت در آن است. ولی برای آنکه اعتصابات به نتیجه برسند سه شرط لازم است. نخست تشکیل سندیکاها و اتحادیهها اگرچه غیررسمی، که در چند ماهه گذشته بویژه شاهد آغاز مرحله شکوفائی آن بودهایم. دوم، جلب پشتیبانی عمومیکه در اعتصاب اتوبوس رانان به درجاتی روی داد. مردم دیدند که همدردی و پشتیبانی هیچ خطری ندارد و کمترینهای است که میتوانند به مبارزان عرضه کنند. سوم، هماهنگ کردن اعتصابات که هنوز هیچ نشانی از آن در دست نیست و مهمترین شرط بشمار میرود. سهم دانشجویان بویژه حیاتی است و اگر بتوانند با چنبش کارگری ارتباط نزدیکتری برقرار کنند دیگر تنها نخواهند ماند. تا اینجا دانشجویان این درس را گرفتهاند که دانشگاه به تنهائی نمیتواند بار مبارزه را بر دوش گیرد.
جنبش دانشجوئی كه از ۱۹۹۹/ ۱٣٧۸ لبه تیز حمله متقابل رژیم را تحمل کرده، به اندازه کافی از اصلاح طلبان نارو خورده است که دیگر به هیچ بخشی از حکومت اعتماد نکند. مخالفان وفاداری که در جبهه مشارکت و «مشروط خواهان» سهم خود را از غنائم میخواهند، همواره آماده بودهاند که از پشت و رو به دانشجویان خنجر بزنند. آن مخالفان وفادار را میباید به «مخالفان» بیرون ارزانی داشت که زندگیهای خود را میکنند و آرزوی تجدید «بهار آزادی» و همه خودیها در کنار هم را میکشند. دانشجویان به دوم خرداد و بازماندگان ورشکستهاش نیازی ندارند. آینده آنها در اتحاد با جنبش کارگری است که مانند جنبش دانشجوئی، و جنبش فمینیستی درخشان ایران خودجوش و خود زاست و خاموش کردنی نیست.
|
|