در واكنشی شتابزده و عصبی به تظاهرات ١۸ تیر دوم ـ و از این ١۸ تیرها باز خواهد بود ـ خامنه ای ”سران حكومت را از هر دو جناح فراخواند و "خوانش" یا بازخوانی و قرائت خود را از خطری كه رژیم را ”تهدید می كند و منطق دور تازه سركوبگری را كه از پایان سال پیش به راه افتاده است برای آنان بیان ”داشت. او می خواست همرائی یا ( كانسنسوس ) پیش از دوم خرداد را میان جناحها باز برقرار سازد . اینكه ”حاضران ، همه آن بازخوانی را پذیرفته اندو با آن منطق همراهند جای تردید بسیار دارد .”
” با همه تاكیدهای خامنه ای بر تفاوتهای كمونیسم و اسلام و خاتمی و گورباچف ، كابوس شوروی بر همه ”سخنان او افتاده بود . پیام او بی آنكه چنان عباراتی بكار برد روشن بود : امریكائیان برای فروپاشاندن ”شوروی طرحی ریختند كه آشكارگی یا "گلازنوست" گورباچفی ، گرانیگاه و آغازگرش بود . خامنه ای ”سخنی از آزادی گفتار به میان نیاورد و حمله را همه به اصلاحاتی كرد كه در محافل حزب الله ، اصلاحات ”غیر اسلامی نام گرفته است .”
” ولی آنچه در سه ساله گذشته از اصلاحات روی داده اساسا در زمینه آزادی گفتار بوده است و انتخاباتی كه ”در مرحله رای خواندن ، سالم تر از گذشته صورت گرفته است ؛ و چنانكه همه در جمهوری اسلامی می ”دانند ، آن نیز بستگی روزافزون به آزادی نسبی روزنامه ها داشته است . خامنه ای در آن شورای بحران ، ”حجت را بر نیروهای جامعه مدنی در حكومت تمام كرد كه هر سخنی در مخالفت با وضع موجود و هر ”اقدامی به زیان مافیای سیاسی-مالی را جزئی از یك طرح امریكائی برای فروپاشی رژیم می داند و تصمیم ”داردبا سلاح دادگستری برای خاموش كردن خودی و كمتر خودی ، و سلاح بسیج و نیروهای انتظامی برای ”درهم شكستن تظاهرات مردم با كمترینه خونریزی ، از رژیمش دفاع كند . اصلاحات از نظر او لازم است ”ولی تا آنجا كه به ژرفا نرود و دست به مافیائی كه زندگی او به قدرت آن ، وزندگی آن به مقام او بسته است ”نزند . او در دشمنی با روزنامه ها و نویسندگان به همان سختی خمینی ( " بشكنید این قلمهای فاسد را" ) ”رسیده است . رویكرد او به مساله اصلاحات از مورد شورای نگهبان پیداست . آن شورا با مداخلات و ”جانبداریهای بی پرده اش بی اعتبار شده است و یكی از آسانترین آماجهای حمله و انتقاد مردم بشمار می ”رود . رهبر انقلاب ، چنین چاره اندیشیده است كه شورای نگهبان را به رایانه ها و كاركنان فنی مجهز سازد ”تا دیگر "اشتباه" نكنند .”
” در اعتقاد خامنه أی به آنچه در آن گرد همائی گفت تردید نمی توان كرد . با آنكه تكیه كلامهای "اسلامی" ”برای خوب جلوه دادن هر چه می كنند ، و "امریكائی" برای محكوم كردن هر چه نمی پسندند از معنی تهی ”شده است و هیچ ربطی به واقعیت اسلام یا نقش امریكا ندارد ، در باره خامنه أی به درستی می توان گفت ”كه او تحلیل نادرست خود را باور دارد و بر آن عمل خواهد كرد ؛ و در عین تحمل خاتمی در یك ساله ”آخرش ، اگر بتواند جلو اصلاح قانون مطبوعات را خواهد گرفت و فرایند انتخاباتی را باز زیر كنترل كامل ”در خواهد آورد و نخواهدگذاشت اصلاحگران خطرناكتر به مقامات بالا گمارده شوند . هنوز مرز های آنچه ”می تواند در نظام حكومتی اصلاح شود روشن نیست ؛ ولی آنچه نمی باید و نمی تواند ، به خوبی برای ”رئیس جمهوری روشن شده است . پس از سه سال پر از شكست برای حزب الله ، امروز در هراس از دره ”ای كه زیر پایشان دهان گشوده است احساس می كنند آنچه را كه فردای دوم خرداد می خواستند و جگرش ”را نداشتند ناگزیر می باید انجام دهند .”
” قیاس منفی خامنه ای البته درست نیست . اینكه اسلام با كمونیسم تفاوت دارد ( در سیاست و حكومت ، ”آخوندها اسلام را هر چه به كاركرد كمونیستی نزدیك كرده اند ) یا خاتمی چون مسلمان است با گورباچف ”كمونیست یكی نیست هرچند بدیهی ولی بیربط است . در اینكه جمهوری اسلامی نیز به شیوه شوروی فرو ”نخواهد پاشید تردید زیاد نمی توان كرد . خاتمی برسر عمامه می گذارد و پیشانیش ماه گرفتگی رهبر ”اصلاحگر شوروی را ندارد و اختیاراتش به جزئی از اختیارات او نمی رسد . جمهوری اسلامی نیز از ”بابت همگنی و یكپارچگی طبقه سیاسی ، و تسلط سرتاسری بر جامعه و شبكه كنترل توتالیتری كه حزب ”كمونیست در هفتاد سال از آن بر آمد به گرد شوروی نمی رسد . حزب كمونیست در یك جنگ جهانی بر ”ماشین نظامی آلمان هیتلری كه تا آن زمان مانندش در جهان نیامده بود پیروز شد ؛ حزب الله در جنگ با ”همسایه فرودستی چون عراق صدام حسین شكست خورد و به زهر خوردن افتاد . حزب كمونیست ، اگرچه ”به ناكارامد ترین و پر هزینه ترین شیوه ها ، شوروی را دومین ابر قدرت جهان كرد ؛ حزب الله قدرتی را ”كه هرچند پنجمین در جهان نبود ، در رده های بیستم قرار داشت با ناكارامد ترین و پرهزینه ترین شیوه ها ”به نزدیكیهای بنگلادش پائین آورده است .”
” اگر غرضهای "رهبر انقلاب" ـ چنان انقلابی همین رهبران را نیز لازم دارد ـ "حجاب از دل بسوی دیده ”او " نمی برد او می توانست مقایسه های باربط تری میان دو نظام دیكتاتوری و ایدئولوژیك شكست خورده ”و روبرو با امواج بالا گیرنده نارضائی و دشمنی عمومی ، در كشورهائی كه با داشتن همه چیز ، تنها نیاز ”به اصلاحات سیاسی در ژرفا داشتند و دارند بكند . تاكید بر اسلام و كمونیسم در این بافتار ”context ” بر ”گمراهی او می افزاید . چه در شوروی دهه های پایانی ، و چه در جمهوری اسلامی این سالهای پایانی ، ”ویژگی الیگارشیك آنها بیش از نام ایدئولوژیك شان اهمیت دارد . در هر دو كشور بیش از ایدئولوژی ، ”منافع الیگارشی یا گروه كوچك حاكم بوده كه اصلاحات عمقی را ناممكن ساخته است . ایدئولوژی به عنوان ”بهانه به زنجیركشیدن مردم و ادامه دیكتاتوری ، یك استدلال اضافی الیگارشی برای نفی منطق اصلاحات ”شده است . بسیار راحت تر است كه بگویند اصلاحات غیر اسلامی است ، تا اعتراف كنند كه امتیازات ”سیاسی و مالی آخوندها و آقا زادگان را به خطر می اندازد . در شوروی نیز "نومانكلاتورا"ی حزب ”كمونیست همین را می گفت .”
” رفتن به واقعیتهای شوروی و جكهوری اسلامی در نتیجه گیری خامنه ای تغییری نمی داد . او حتا در یك ”مقایسه درست و غیرسطحی شوروی و رژیم خودش نیز به همان گزینش مرگبار می رسید كه از سه سال ”پیش به ابعاد و معانی آن آگاه شده است . جمهوری اسلامی به دو راهی رسیده است : یا تن در دادن به ”اصلاحاتی كه كلید و نخستین گام آن آشكارگی و آزادی گفتار است تا بتوان غارتگران و سركوبگران را از ”پستوهای قدرتشان بیرون كشید ، و زیر نور افكن نظارت عمومی انداخت ؛ یا ایستادگی در برابر هر اصلاح ”بامعنی ، و ادامه بازی با همان بازیگران و روشها كه جمهوری اسلامی را نه حتا در وضع كنونی بلكه در ”همان شرایط سال ١٣٧۶ / 1997 و پیش از انتخابات ریاست جمهوری قرار داده بودند . ”
” گزینش نخست ، همان آینده ای را كه خامنه أی با اشاره به شوروی هشدار داد دربر دارد . گشودن یك ”نظام بسته فاسد ـ هر نظام بسته أی فاسد است و پاره ای فاسدترند ـ ظریفترین و پیچیده ترین فرایندهای ”سیاسی است و برای كامیابی در آن سه شرط لازم است :”
” ١ ـ نخست یك استراتژی اندیشیده و روشن كه از استحكام اصولی و درجه بالای انعطاف تاكتیكی ”برخوردار باشد ؛ نه تند برود و نه برگردد .”
” ۲ ـ گروه حاكمی كه برسر استراتژی همرای شده باشد و بتواند همبستگی خود را زیر فشارهای كمرشكن ”فرایند گشایش ، نگهدارد .”
” ٣ ـ آگاهی و احساس مسئولیت مخالفان عمده رژیم كه به نوبه خود در كشاكشهای خردكننده و هر روزی ”چنان مرحله پرمخاطره أی به دام عوامفریبی و رادیكالیسم نیفتند و سهم سازنده خود را ادا كنند . ”
” در ایران دهه هفتاد / پنجاه هیچ یك از سه شرط نبود و فرایند گشایش در كمتر از دو سال در تركیبی از ”فروپاشی ” implosion” و ازهم پاشی ”explosion” به نابودی رژیم انجامید . در شوروی ١٩۸۵ تا ١٩٩١ ”شرط نخست تا اندازه ای و شرط سوم به درجه بالا بود ولی شرط دوم اصلا در كار نبود . در جمهوری ”اسلامی كه همه ناسازی و بیقواره گی است ، بخشی از حكومت یك استراتژی بسیار محدود و محافظه ”كارانه اصلاحات دارد كه از اجرایش بر نمی آید . بخش پر قدرت حكومت هیچ استراتژی جز باز پس ”گرفتن مواضعی كه در سه ساله گذشته از دست داده است ندارد و اصلاحات را ، هر چه هم اندك ، به معنی ”پایان خود می داند . اما شرط سوم در خود ایران به صورت توده های بزرگی كه خشونت را نفی كرده اند و ”تاب یك پیكار سیاسی دراز آهنگ را دارند فراهم شده است ؛ و در بیرون نیز گذشته از چپ افزاطی ، كه در ”بدترین سناریوها می تواند اندك خطری برای دمكراتیك كردن جامعه ایرانی باشد ، و راست افراطی كه بر ”آن نیز قادر نیست ، جریان اصلی مخالف بر همان طول موج نیروهای جامعه مدنی است كه رهبران خود ”را در روشنفكران و دانشجویان یافته است و رو به گسترش دارد . با چنین تركیبی خامنه أی حق دارد كه به ”یاد آن تجربه ها بیفتد . ”
” ( درباره اهمیت سازمانی كه می تواند برای جابجا كردن دو سه هزار تن برای آشوب یك روز معین یک ”دو میلیون دلاری هزینه كند مبالغه نباید كرد . تشكیلات ، بی جاذبه عمومی ـ در این مورد با بیزاری و ”هراس عمومی ـ پیكره بیجانی است . در واقع با چنان موقعیت سیاسی ، هرچه تشكیلات بیشتر به رخ كشیده ”شود مردم را بیشتر می هراساند و می رماند . چپگرایان دیگری كه بزرگترین پیروزیهای خود را در برهم ”زدن جلسات می یابند و اگر بتوانند چند ساعتی در زیر سایه مجاهدین خلق ، سرمستی روزهائی را باز ”تجربه كنند كه زیر سایه خمینی می رفتند یا پیرامون سفارت امریكا دست می افشاندند و پای می كوبیدند ، ”در خطر آنندكه بار دیگر به قول خمینی "بازی بخورند" ـ بازی حزب الله را . )”
” گزینش دوم كه حزب الله بر آن ایستاده است و رئیس جمهوری و گروهش را نیز دارد خواه ناخواه به آن ”می كشاند موكول كردن اصلاحات سیاسی و اجتماعی كه به گفته خامنه ای كند تر است ، به اصلاحات ”اقتصادی است . اما احتمالا او نیز تا كنون دریافته است كه در یك نظام بسته ، اقتصاد نیز بازیچه سیاست ”است و اصلاحات اقتصادی ، با منافعی برخورد می كند كه دست نزدنی هستند . رشد اقتصادی به درجاتی ”در چنان نظامی نیز دست یافتننی است و آخوندهای حاكم امیدوارندكه همان اندازه بهبود در وضع مردم ، ”فشار را برای اصلاحات كاهش دهد . خامنه أی بدین ترتیب از بستن دفتر اصلاحات سخن می گوید و راه ”حل گشایش زندگی مردم را در خدمت بسته نگهداشتن سیاست برگزیده است . این راه حل چنانكه چند باری ”اشاره شده راه حل چینی است . خامنه ای در آن سخنان به مقایسه چین و جمهوری اسلامی نپرداخت . اما از ”آغاز ریاست جمهوری رفسنجانی ، آخوندها آرزو داشته اندكه هرچه به چین همانندتر وبه شوروی بی ”شباهت تر شوند . ”
” رفسنجانی در عمل از عكس آنچه می خواست بر آمد و جمهوری اسلامی را از نمونه چین دورتر و به ”نمونه شوروی نزدیكتر كرد . در نمونه چینی ، یك رهبری متحد با اختیار كردن استراتژی اقتصاد بازار و ”راه دادن سرمایه گذاری انبوه خارجی و گسترش ظرفیت صادراتی و محدود كردن مصرف و گشودن دست ”سرمایه داران بر بهره كشی بیرحمانه از منابع كشور و نیروی كار و پدید آوردن زننده ترین نمونه های ”نابرابری اقتصادی میان مناطق و گروههای اجتماعی و یك كابوس جمعیت شناسی ( كشتار نوزادان دختر و ”دورنمای صد میلیون مرد اضافی در آینده نزدیك ) به نام كنترل خانواده ـ همه در سایه یك حكومت توتالیتر ـ ”ودنبال كردن سیاست خارجی بر رویهم احتیاط آمیز و دور از ماجراجوئی ، حتا در تایوان كه موردی ”استثنائی است ، و برقراری بهترین روابط با غرب به رشد اقتصادی هشت تا دوازده در صد در سال و ”فزونی موازنه پرداختها ( چهل میلیارد دلار صادرات بیش از واردات در مورد امریكا) دست یافته است .”
” در جمهوری اسلامی از اینهمه توانسته اند به نابرابریهای اقتصادی و ویرانی محیط زیست برسند . كنترل ”دولت و نهادهای نیمه رسمی زیر نظر خامنه أی یا آخوندهای با نفوذ بر اقتصاد چندان است كه چین حتا پیش ”از خصوصی سازیهای پردامنه این چند ساله بیش از آن نبود . اقتصاد رشد واقعی ندارد . در عین محدود ”شدن مصرف ، از سرمایه گذاری و صادرات چندان سخنی نمی توان گفت . ایران خواب ورود به بازار ”های جهانی را نیز نمی تواند ببیند . حكومت اسلامی با ساختار پاره پاره و حوزه ای خود ، از تسلط ”سرتاسری بر جامعه ناتوان است و رهبری چون دنگ شیائو پینگ ندارد كه به فرمانروائی رسمی ”ایدئولوژی پایان دهد و دست و پای حكومت را بگشاید . در چین حكومت دست به تبهكاری می زند . در ”جمهوری اسلامی ، حكومت دست تبهكاران است . رفتار و گفتار بسیاری از سران حزب الله یاد آور تیپهای ”انسانی است كه در دار و دسته های تبهكاران می توان یافت . ”
” ”
” ازهم گسیختگی دستگاه حكومتی و ویرانی اقتصاد و بینوائی عمومی در ایران ، شوروی را بیشتربه یاد ”می آورد كه دولت هرچه از كارآئی بی بهره بود در سركوبگری جبران می كرد . خامنه أی اكنون می ”خواهد چینی شدن را در كشوری كه ربطی به چین ندارد از نو تجربه كند و از خاتمی انتظار داردكه ”اصلاحات را از یاد ببرد و بیشتر به كشاندن سرمایه های خارجی بپردازد . برای رئیس جمهوری و یارانش ”در افتادن با رهبر انقلاب و ایستادن در برابر او ناممكن بوده است . خامنه ای هر جا خواسته خاتمی را ”متوقف كرده است ولی گوش به فرمان حزب الله دارد ، كه زندگی اش بسته به آن است . ”
” حتا اگر جمهوری اسلامی بتواند چین دومی شود ، كه تصورش نیز دور است ، خود چینیان در گشودن ”تضادهای نظام ناسالم خود و برآوردن انتظارات یك طبقه متوسط نیرومند و دور افتادن مناطق كشور از ”یكدیگر ، با دشواریهای روزافزون روبرویند . چین آینده ای ناروشن دارد و جمهوری اسلامی از آنجا امید ”رستگاری نمی تواند داشت . منطق ساده قیاسی رهبر رژیم اسلامی نه تنها تفاوتهای تعیین كننده دو كشور را ”در نظر نگرفته ، از یك عامل قاطع دیگر در تحلیل خود غافل مانده است . مردم ایران از چینیان هم سیاسی ”ترند ، هم به جان آمده تر . برگشتن به "وضع موجود پیشین" برای یك الیگارشی هراسان از دگرگونی ، ”گزینشی طبیعی تر می نماید . گرفتاری شان در این است كه آیا می شود این مردم را از آن كورسوی ”امیدشان نیز بی بهره كرد و اگر همچنان به سركوبگری ادامه دهند چگونه از مردم برخواهند آمد ؟ زیرا ”حزب الله در یك جای حیاتی دیگر نمی تواند از حزب كمونیست تقلیدكند . در تهران میدان تیانانمن نخواهد ”بود ؛ و نمی توان فرض را بر این گذاشت كه بسیحیان همواره بتوانند مردم را بزنند وپراكنده كنند . در ١۸ ”تیر دوم برای نخستین بار گروهی از بسیجیان نیز در شمار زخمیان بودند . ”
* * *
خامنه ای از رومانی نیز نامی نبرد ، و از اینرو نمی توان از یك طرح امریكائی متفاوت برای سرنگون ”كردن رژیم اسلامی سخن گفت . ولی یك طرح دیگر نیز هست كه نه امریكائیان ، بلكه خود سران حزب الله ”در دست دارند .”
” رومانی یك نظام دیكتاتوری - پلیسی داشت كه چین نیز نتوانسته است . در"سكوریتاته" یا سازمان امنیت ”چائوشسكو اثر انگشت تقریبا همه مردم رومانی را نگه می داشتند . رومانیان ، مگر گروه كوچكی و آنهم با ”اجازه ویژه ، از داشتن فاكس ممنوع بودند ؛ ماشینهای معدود فتوكپی در سراسر كشور زیر بازبینی پلیس ”سیاسی قرار داشت . چائوشسكو كشور را با دستهای آهنین اداره می كرد و اصلا از "اصلاحات امریكائی" ”نشانی نمی بود . با اینهمه یك روز هنگامی كه در بازگشت از سفر رسمی به جمهوری اسلامی در میدان ”بخارست یكی از آن سخنرانیهایش را می كرد ، كه نمازهای جمعه در برابرشان نمودی ندارد ، مردم او را ”هو كردند و جنبشی كه پیش از آن با اعتصاب كارگری در یكی از شهرهای رومانی آغاز شده بود ناگهان ”چنان بالا گرفت كه چند روز نگذشته همه دستگاه حكومتی هراس آور حزب كمونیست فرو ریخت ؛ بسیاری ”از افراد سكوریتاته در مقاومتی نومیدانه جان خود را از دست دادند ؛ چائوشسكو و همسرش را كه مانند ”خانواده میلوسوویچ دریوگوسلاوی ، دیكتاتوری مشترك برقرار كرده بودند پس از یك دادرسی كوتاه ”تلویزیونی دربرابر جوخه اعدام گذاشتند .”
” رهبران حزب الله باز ممكن است خود را با تفاوتهای آشكار ایران و رومانی فریب دهند . رومانی هم ”مسلمان نبود و همسر خامنه ای از خانه هم كمتر بیرون می آید . رهبرحزب الله بر خلاف چائو شسكو بی ”احتیاط ، جز در برابر جماعات دستچین شده سخنرانی نمی كند . اگر چائوشسكو یك سكوریتاته داشت آنها ”شش دستگاه امنیتی به اضافه اوباش انصار و بسیجی دارند ... در مقوله اصلاحات یا بازگشت به وضع ”موجود پیشین، آنها بهتر است به نمونه های شوروی و چین بسنده نكنند . رومانی با همه آن تفاوتهای آشكار ”، در امر بسیار مهمتر اصلاحات ، بیشتر به خامنه ای نزدیك بود . چائو شسكو نیز زور را ترجیح می داد و ”هیچ علاقه ای به طرح "اصلاحات امریكائی" گورباچف نداشت . او كه از قهرمانان ایستادگی در برابر ”امپریالسم شوروی و سیاست مستقل بشمار می رفت ، از طرح اصیل سرسختی دربرابر اصلاحات، پیروی ”می كرد . امروز اگر شوروی هم مرده ،گورباچف زنده و آزاد است ؛ و در این عصر پیروزی دمكراسی ، ”احزاب كمونیست در هردو كشور می توانند در انتخابات شركت جویند و گاه اكثریت بیاورند . شوروی و ”رومانی هیچ كدام از مرده ریگ ویرانگر ایدئولوژی و دیكتاتوری كمونیستی كمر راست نكرده اند ولی ”وضع رومانی بسیار نومیدكننده تر است .”
” در تحلیل خامنه ای ـ همچنانكه بیشتر مخالفان در بیرون ـ عوامل جامعه شناختی یا در اصطلاح جامعه ”شناسان ، مردمشناسی تحول دمكراتیك جامعه ایرانی ، راهی ندارد . او با ذهنیت بیست سال پیش كه ”بیمارترین و واپسمانده ترین و غیر مدرن ترین دوره سیاست ایران در این صد ساله بود ، به سرنوشت ”مردمی می اندیشد كه زیر چشم حكومت اسلامی ، و بخشی به دست خود آن ، پردامنه ترین دگرگشت ”سیاسی و فرهنگی را كرده اند . مردمی كه بیست سال پیش با نمادهای مذهبی شیعی ، یا شبه مذهبی ”ماركسیستی-جهان سومی فكر می كردند و در جامعه ای می زیستند كه بیشترش بیسواد ، و در مناطق ”جغرافیائی و فرهنگی دور از هم ـ اگر نه جدا از هم ـ پراكنده بود ، امروز ازارزشهای مردمسالاری و ”حقوق بشر و جامعه مدنی سخن می گویند و با پیوستن روستاها به شبكه راهها و برق سرتاسری و دسترسی ”به آموزش در سطحی نه چندان بالا ولی در مقیاسی بیسابقه ( ۵/١۸) میلیون دانش آموزو نوآموز و دانشجو ””) به یك جمعیت همگن از نظر فرهنگی ، و سیاسی ، در آمده اند . رسیدن تلویزیون و رادیو به روستاها در ”كنار آموزش توده ای ، كه می رود همگانی شود ، تفاوتهای زبانی و جنسیتی را در این مردم به پائین ترین ”درجه در تاریخ ایران رسانده است . از میلیونها دانشگاه دیده ایرانی به هر روستا بطور میانگین دو نفر می ”رسند . زنان و مردان و روستائیان و شهریان ایرانی اكنون كمابیش از یك ذخیره فرهنگی ( زبان و گفتمان ) ”واحد بهره مندند . و بعد هم ماهواره و اینترنت و نوار است و گرفتاریهائی كه مقامات اسلامی در جنگ ”فرهنگی بیهوده شان بهتر می شناسند .”
” انقلاب و حكومت اسلامی حتا در زمینه حجاب به ریشه خود زده است . آخوندها حجاب را تحمیل كردند ”تا زنان را از فضای عمومی برانند ولی همان سبب شد كه خانواده های سنتی تر ، از مخالفت با فرستادن ”دختران و زنانشان به آموزشگاه و دانشگاه و كاركردنشان در بیرون دست بردارند . زنان ، صورت را ”پذیرفتند و معنی را به زیان واپسماندگی مذهبی تغییر دادند .”
” این دگرگونیها كه برای آینده رژیم اسلامی از طرحهای امریكا خطرناك تر است جزء آن طرحها نبوده ”است . ”
|
|