ما به عنوان مخالفان نمی توانیم همچون بخشی از رژیم عمل کنیم
1 ــ نزدیک شدن انتخابات جدید مجلس خبرگان، میاندوره ای مجلس شورای اسلامی و شوراهای شهری زمینه بحث دوباره بر روی سیاست تحریم یا شرکت در انتخابات را فراهم نموده است. در درجه نخست بفرمائید؛ در وضعیت امروز ایران و احتمال تغییرات جدیدی که در سطح بین المللی و در رابطه با مسئله ایران می رود، بازتاب این تغییرات احتمالی بر روی توازن نیروها در داخل دستگاه حکومتی و جناح های مختلف آن چه بوده و این انتخابات به ویژه انتخابات مجلس خبرگان رهبری چقدر از آن متأثر خواهد بود؟
1 ــ هنوز بسیار مانده است که امریکا و بریتانیا درف گفتگو و از آن دور تر معامله را با جمهوری اسلامی بگشایند. با اینهمه نمی توان حساسیت بیش از اندازه سیاستگران اسلامی را به رابطه با امریکا نادیده گرفت. نزدیک شدن با امریکا یا ادامه دشمنی با آن از سه دهه پیش مسئله اصلی سیاست های داخلی و خارجی رژیم بوده است؛ رقابت برسر اینکه کدام گروه ابتکار مذاکرات با امریکا را در دست داشته باشد مسئله مهم دیگری است. اما نبرد انتخاباتی که در پیش است در میدان های دیگری جریان دارد. در این انتخابات یک طرف برای موجودیت خود می جنگد.
2 ـ در باره این مجموعه انتخابات آنچه که روشن است؛ مردود بودن هرگونه شرکت در انتخابات مجلس خبرگان از سوی همه نیروهای خارج از دایره خودی هاست. نه ماهیت بسته انتخابات این نهاد و نه حساسیتی که برای حفظ کل نظام و حفظ قدرت ولایت فقیه و رهبری دارد، جای هیچگونه توجیهی برای توصیه به شرکت در آن باقی می گذارد. اما در باره نهادهای دیگر این نظام و از جمله شوراهای شهری وضع به گونه دیگری است. بی تردید در شرایط سختی که پس از تشکیل دولت احمدی نژاد بر کشور حاکم شده است، نیروها و نهادهای مستقل و نیمه مستقل ، نیمه علنی و مخفیی که از هرگونه تلاش برای باز شدن فضای جامعه باز نمی نشینند، این انتخابات را زمینه ای برای فعالیت های جدید و بسیج نیروهای مأیوس شده خود خواهند دید. آیا این طریق را می توان روزنه ای برای تغییر وضعیت کنونی دید؟ آیا شرکت با چنین قصدی در انتخابات شوراهای شهری می تواند موفقیت های قابل لمسی ببار آورد؟
2 ــ این درست است که در انتخابات شورا ها ناراضیان فرصتی دارند که با بهره گیری از کارنامه مصیبت بار دار و دسته جمکرانی، جبهه خود را تقویت کنند ولی باز تا تغییر وضع کنونی راه درازی است و انتخابات شورا ها تنها می تواند موقعیت آنان را در انتخابات مهم تر آینده بهتر سازد. اینهمه البته بستگی به این دارد که کمبود های بزرگ خود را چه در سازماندهی و چه استراتژی برطرف سازند؛ امری که ما هنوز نشانه ای بر آن نمی بینیم. کارنامه مهم ترین هماوردان "حکومت پادگانی" کنونی، چای زیادی برای خوشبینی به آینده آنان نمی گذارد. ما می دانیم که نیرو های قابل ملاحظه ای در جامعه هستند که آرزوی دگرگونی های اساسی دارند ولی رهبری آنان تا کنون با عناصر ناتوان و بی شهامتی بوده است که یک فرصت را پس از دیگری از دست داده اند. انتخابات خبرگان اصلا در جهارجوب حوزه جریان دارد و از این مقوله ها بیرون است.
3 ــ آیا در این زمینه میان مواضع ایرانیان تبعیدی مخالف نظام دینی با هموطنانمان که در داخل کشور و درمرکز رودرئی با رژیم و زیر فشار سیاست های سرکوبگرانه آن قرار دارند باید همسوئی و یگانگی وجود داشته باشد؟ به عبارت دیگر آیا تعیین تکلیف برای مردم در داخل و توصیه به شرکت یا تحریم انتخابات از بیرون از مرزهای کشور درست است؟ جایگاه اصول و مبارزات آزادیخواهانه پرنسیب های ارزشی در مخالفت با رژیم اسلامی از یکسو و احترام به تجربه ها و تلاشهای مردمی که از هر وسیله برای بهبود وضع خود می کوشند از سوی دیگر را چگونه می توان توضیح داد و توجیه نمود؟
3 ــ ما در بیرون هستیم و در نتیجه نمی توانیم مانند نیرو های درون رفتار کنیم. مردمان گوناگونند و بسته به نگرش و منافع خود واکنش های گوناگون دارند و تاثیر رهنمود ها از بیرون بسیار محدود خواهد بود. ما می باید به اصول خود وفادار باشیم و با فراز و نشیب های ناگزیر افکار عمومی یا بخش هائی از آن مواضع خود را جابجا نکنیم. اگر کسانی تصمیم به پشتیبانی از گروه های ناراضی بگیرند به دلیل تشویق ما نخواهد بود. آنها به کارکرد سیاستگران رقیب دارو دسته فرمانروای کنونی می نگرند. آنچه در ایران به نام جناح اصلاح طلب شهرت یافته تاکنون بیشتر مردم را نا امید کرده است. با اینهمه نمی توان کسانی را که بهر دلیل و نه کمتر از همه به امید بهبود اوضاع در انتخابات شرکت می جویند نکوهش کرد. مردم حق دارند از وسائلی که در اختیار دارند بهره گیرند. ما نیز وظیفه داریم برای آنچه نیست و می باید باشد مبارزه کنیم. در جاهائی ما به درون نزدیک تر و در جاهائی از آن دور تر می شویم ولی لازم نیست پیوسته در عم آن باشیم. هیچ کس در ایران انتظار ندارد که ما چنان رفتار کنیم که گوئی سایه زندان در پشت سر ماست.
4 ــ گفته می شود که برخلاف انتخابات مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی، امکانات کمتری برای کنترل کاندیداهای شوراها وجود داشته و شانس عبور نمایندگان غیرخودی از فیلترهای سخت گیری و ورودشان به شوراهائی که در مناطق کمتر مهم مانند شهرهای کوچک و بی اهمیت تر از نظر حکومت، وجود دارد. فرض بر صحت این امیدواری، شانس چنین نمایندگانی برای تأثیرگذاری و تغییر وضعیت چقدر خواهد بود؟
4ــ به خوبی احتمال دارد که نماینگانی کمتر خودی به شورا ها راه یابند ولی غیر خودی ها در ایران همان اندازه با دشمنی خودی ها روبرویند که با کمتر خودی ها. اصلاح طلب و جمکرانی در این زمینه فاصله چندان با یکدیگر ندارند. اصلاح طلب برای مشارکت در قدرت مبارزه می کند و از چنبش مردمی، از نافرمانی مدنی، و از به خطرافتادن نظام به همان اندازه بیمناک است. استدلال اصلی او این است که بهتر از جمکرانی می تواند رژیم را نگهدارد.
در آنجا که به تغییر وضع ارتباط می یابد، شورا های شهر ها با دایره تنگ اختیاراتشان بخت چندانی ندارند و بیش از تخته پرشی برای انتخابات آینده نخواهند بود. در بیشتر شهر های ایران شورا ها حتا در همان دایره تنگ نیز از کار زیادی بر نیامده اند.
5 ــ طرفداران شرکت در انواع انتخابات تحت کنترلی که از سوی حکومت برگزار می شود ـ به ویژه انتخاباتی که مربوط به یکی از نهادها به قول آنان «نهادهای جمهوریت نظام» می گردد ـ هرگز از تکرار این نکته خسته نشده و نمی شوند که تحریم انتخابات دوره پیشین ریاست جمهوری موجب به قدرت رسیدن دولت احمدی نژاد و سخت تر شدن اوضاع شده است. آیا چنین تحلیلی پایه ای در واقعیت دارد؟
5 ــ برای پاره ای دوستان همان لفظ جمهوری بس است که رژیم جمهوری اسلامی را نیز در پرتو بهتری ببینند. "نهاد های جمهوریت نظام" تنها هنگامی شایسته پشتیبانی هستند که اثری از زندگی در آنها باشد و رویاروی دستگاه های سرکوب و غارتگری بایستند، بگذریم از اینکه "جمهوریت" مورد نظر دوستان با اینهمه محدودیت ها و دست بردن ها، از نامزدی گرفته تا خواندن رای ها، سازگاری ندارد. اما گناه پیروزی احمدی نژاد را در جا های دیگری می باید چستجو کرد. دوستان فراموش نکنند که احمدی نژاد دربرابر رفسنجانی پیروز شد و انتخابات ریاست جمهوری به دنبال یک سلسله انتخابات دیگر بود که در همه آنها مردم بیشتر با پا های خود رای دادند. تحریم کنندگان دست کم اعتبار خود را با پشتیبانی از رفسنجانی ها پائین نیاوردند. آیا به سود مبارزه می بود اگر همه مبارزان و نه پاره ای از آنها داغ رفسنجانی ها را بر پیشانی داشته باشند؟
هیچگاه نمی باید فراموش کرد که ما بیرون از کشوریم و این مزیت و وظیفه را داریم که بکلی بیرون از این نظام فعالیت کنیم. من می پذیرم که مبارزه و مخالفت با هر رژیمی صورت ها و درجات گوناگون به خود می گیرد و نمی توان حکم داد که همه راه و روش یگانه ای درپیش گیرند. از این رو به خود حق نمی دهم کسانی را که حتا از بیرون می کوشند با قواعد رژیم بازی کنند و از هر کمترین فرصتی برای اندکی بهتر کردن اوضاع بهره گیرند نکوهش کنم. اگر عناصری در مخالفان می خواهند با بخشی از رژیم که به نظرشان بهتر می رسد نزدیک باشند و آنان را تقویت کنند اختیار خود را دارند و محکوم کردنشان درست نیست. هر کس از هر راهی به نظرش بهتر می آید دستی در کاستن از بار شوربختی ملی برمی آورد.
ولی ما به عنوان مخالفان رژیم نمی توانیم بخشی هم از خود آن، اگرچه به عنوان منتقد یا مخالف مشروط،، باشیم. شان مخالفت در اوضاع و احوالی که ایران از آن رنج می برد و هیچ نیازی به دراماتیک کردن ندارد، عرضه کردن یک جایگژین (آلترناتیو) دربرابر رژیم است که ناچار می باید تفاوت های بنیادی با آن داشته باشد. بجای آنکه مخالفان به نام مصلحت و عملگرائی به رنگ رژیم درآیند می باید کوشید که عناصری از رژیم ریزش کنند و خود را با مخالفان همانند سازند. مخالفانی که هر روز به سیاست های رژیم اسلامی و سیاستگران تردامن آن آلوده شوند و یک روز از خاتمی دربرابرناطق نوری دفاع کنند و روز دیگر از رفسنجانی دربرابر احمدی نژاد و فردا مثلا از احمدی نژاد دربرابر جنتی، دیگر نمی توانند چایگزین رژم بشمار آیند. شناخت و در شمار آوردن تفاوت های میان جناح ها و شخصیت ها و سیاست های رژیم البته هم از نظر سیاسی و هم اخلاقی لازم است. اگر ما چشم خود را حتا بر کمترین تابش (نوانس) ببندیم از سیاستگر به هوچی هائی فروکاسته می شویم که سی سالی است افشاگری می کنند و دشنام و اتهام می پراکنند.
اما شناخت واقعیات و سازگار کردن سیاست ها که اگر نباشد سیاست را به خیالبافی می کشاند با همرنگ شدن با هر گوشه ای از رژیم تفاوت دارد. جمهوری اسلامی می خواهد همه چیز را در کشور ما انحصار کند. نمی باید اجازه داد که مخالفت و مبارزه و استراتژی پیکار را هم به انحصار خود درآورد. دربرابر چنین نظام حکومتی و گروه فرمانروائی که کمر به تباه کردن سرتاسر جامعه ایرانی بسته است گروه های مخالفی نیز می باید باشند که برای یک نظام بکلی متفاوت بجنگند. سیاست همه اش مصالحه و تن دردادن به کمترین درچه پلیدی و جنایت نیست. درشرایط عادی البته می باید سازش را با مبارزه درهم آمیخت تا پیکره سیاسی body politics بتواند یکپارچه برای خیر عمومی کار کند. در شرایط عادی، جایگزین وضع موجود، با آن در مخالفت وجودی نیست و مخالف، بهای متفاوت بودنش را با زندان یا اعدام و شکنجه نمی پردازد.
ما در ایران با سیاست چنانکه در دمکراسی های لیبرال ورزیده می شود سروکار نداریم. گروه هائی در رقابت با پکدیگر ولی همدست در یک طرح کلی، سه دهه است کشور ما را دچار یک ایدئولوژی و نظام مذهبی کرده اند که نزدیک است چیزی از آنچه به نام ایران می شناختیم باقی نگذارد. طرح کلی دیگری دربرابر این آزمایش ویرانگر و مایه شرمساری جهانی ما، هست که می باید از سوی مخالفان عرضه شود. آنها نیز می باید در فضای آزاد دمکراسی های غربی، در رقابت با یکدیگر ولی همدست در آن طرح کلی، بکوشند که ایران را از این پارگین بیرون بکشند.
سیاستگران مخالف اگر در دام سیاست های رژیم بیفتند به این معنی که فاصله ای میان مصلحت و سازشکاری نشناسند اعتبار و کارسازی خود را به عنوان مخالف از دست خواهند داد. این بازی بسیار ظریفی است و بیشتری در آن بازنده شده اند. به نام واقع بینی و مصلحت گرائی نمی باید با هر که یک آب شسته تر است و از آن بد تر با کسانی که به هیچ آبی شسته نخواهند شد یکی شناخته شویم. در خود ایران به اندازه کافی هستند ایران دوستان و آزاد منشانی که از ناچاری به "مار غاشیه" پناه می برند. ما ناچار نیستیم. ما ارزش مبارزات آنهارا هرکدام در اندازه خود می شناسیم و همین بس است که رابطه با درون را نگهدارد. اما معیار های ما برای کسانی که در آزادی بیرون یا در اسارت درون برای دمکراسی پیکار می کنند نمی تواند یکی باشد.
از اینجاست که هیچ ضرورتی ندارد خود را موظف بدانیم که در برابر هر رویدادی موضع بگیریم و از جمله برای هر انتخاباتی اعلامیه صادر کنیم. اصلا در این عادت اعلامیه صادر کردن در هر مورد می باید بازنگری کرد.
6 ـ انتخابات دور گذشته و دستکاریهائی که در آن به منظور رساندن رقم شرکت کنندگان به سقف بیشتر از شصت درصد صورت گرفت، هرچند نشانگر توجهی است که رژیم اسلامی به این امر و به منظور نشان دادن پایگاه خود در جامعه و یا حداقل تلقین کنار آمدن اکثریت مردم با این حکومت است، اما از سوی دیگر با باز بودن دست رژیم در دستکاری در هر انتخاباتی و اساساً آزاد نبودن آنها، همواره ریختن و تهیه رأی 60 درصدی امکان پذیر است. و نتیجه آن بی تأثیری فزاینده نقش مردم و کنار کشیدن آنها از حوزه فعالیت و طرح مطالبات خود و عدم شرکت در فرآیند انتخابات در عمل است است. بنابراین و به این ترتیب سیاست تحریم چه تأثیری می تواند داشته باشد؟ در هر صورت مردم بدون آن که در جائی بازتاب یابد میل به شرکت در انتخابات نخواهند داشت.
6 ــ این بسته به تشخیص رای دهندگان است که سودی در شرکت در انتخابات ببینند یا نه. در انتخابات شورا ها موضوعات محلی، از جمله رقابت ها و دسته بندی های خانوادگی و خاندانی، جای مهم تری دارد و تحریم کردن و نکردن عملا بی اثر است. مردم در جاهائی به سود خود می دانند که برای جلوگیری هم شده رای بدهند. جمهوری اسلامی نظام درهم جوش آشفته ای است و با کزه شمالی و حتا سوریه تفاوت دارد. رای دادن در این نظام در پاره ای اوضاع و احوال می تواند تا اندازه های معینی اثرگذار باشد. در این نمی توان تردید کرد که مثلا در عراق صدام حسین هیچگاه به اندازه جمهوری اسلامی نگران انتخابات نمی بودند.
7 ــ تلاشهای تبلیغاتی نیروهای طرفدار شرکت در انتخابات حکومت اسلامی در میان صف مخالفین این رژیم همواره دارای دو سمت و سو بوده است. یکی تلاش برای عبور از فیلترهای حکومتی و به منظور نفوذ در ارگانهای انتخابی با هدف تغییر توازن نیرو و ایجاد تغییراتی در نظام به نفع دمکراسی. دیگری نفی و تخریب هرگونه حرکتی که در جهت شکل گیری نطفه ها و پایه های نزدیکی میان نیروهای لائیک و دمکرات که راه حل تغییر ساختاری نظام را در بیرون از آن جستجو می کنند.
درست است که تلاش این نیروها برای رفتن به درون نظام به قصد متحول ساختن آن به نفع دمکراسی هرگز نتیجه ای در بر نداشته است، اما از سوی دیگر تلاشهای بیرون از این نظام نیز تا کنون به سرانجامی دلگرم کننده و امید بخش نرسیده است. نتیجه چنین وضعیتی گسترش یافتن و دامنه دارتر شدن یأس و ناامیدی مردم و تن در دادن هرچه بیشتر آنان به بقای نظام اسلامی است. چگونه میتوان بر چنین وضعیتی غلبه نمود؟
7 ــ پیکار رهائی و بازسازی ایران از هر سو آسیب دیده است و نه تنها از سوی کسانی که در سازگارکردن خود با واقعیات از آن سوی بام می افتند. آنها که شب و روز کارشان دشنام دادن و حمله به این و آن است در رماندن و بیزار کردن هزاران ایرانی از هر چه مبارزه است سهم بیشتری داشته اند. نمی توان انکار کرد که نه کار کردن از درون رژیم به چائی رسیده است و نه هنوز از بیرون توانسته ایم دمکراسی را به ایران بیاوریم. ولی هیچ کس زمان و موعد معینی نگذاشته است. کار ما به این سادگی ها نیست و شکیبائی و پابرجائی و هشیاری قابل مقایسه با عزم و توانائی های رژیمی که تنها در اندیشه ماندن است می خواهد. چنانکه اشاره شد ما نباید تلاش برای دگرگون کردن نظام را از درون از سوی هرکس باشد محکوم بدانیم زیرا آن هم سودمندی های خود را دارد. هر بخش نیرو های مخالف حق دارد استراتژی خود را برگزیند.
من استراتژی مبارزه از بیرون رژیم را کارساز تر می دانم و ممکن است زمانی هم برسد که این هردو استراتژی همگرا شوند. در بیست ساله پایانی سده بیستم در بسیاری کشور ها چنین روی داد و وجود ارتباطات گسترده میان عناصر مخالف از مکتب های گوناگون به انتقال آرام قدرت کمک کرد. درست تر آن است که به هر که جز ما اندیشید به چشم خائن و بدخواه ننگریم و فضای سیاست را از غوغا و هوچیگری پاک نگهداریم. زمان هائی می رسد که انسان می باید بتواند حتا از روزنه دشمن خویش به منظره بنگرد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مصاحبه با تلاش آنلاین به مناسبت انتخابات شورا ها
|
|