هر بحران سیاسی در ایران با خود هشدارها و بیم دادنهائی می آوردكه گاه از سر اعتقاد وگاه فریب است ”ولی كمتر از سر آگاهی است . بسیاری بر اینند كه با برهم خوردن اوضاع ، ایران دچار بی نظمی و ”خونریزی خواهدشد كه دست كم در كوتاه مدت احتمالش می رود . كسانی از این فراتر می روند و یكراست ”به پرهیب ( شبح ) تجزیه ایران می آویزند : یا همین سیر خرچنگ وار و یك گام به پیش و دوگام به پس را ”می باید تاب آورد تا هنگامی كه آرزوی محال سروران برآورده ، و میدان برایشان تهی از اغیار شود ؛ و یا ”دست به تركیب وضع موجود زدن همان و پاره پاره شدن ایران همان . در مصاحبه ای با یك روزنامه در ”تهران ، یكی از متولیان نهضت ملی-اسلامی و پوزشگران انقلاب و جمهوری اسلامی كه بیش از دو دهه ”است در انتظار تجدید دوران خوش كوتاه حكومت محلل خود اعلامیه می دهند ، به همان پرهیب تجزیه ”آویخته است . او كه بیشتر مصاحبه را با خانم خبرنگار به دفاع از وضع فروتر زن در ایران اسلامیش ”گذرانده می گوید اكنون غم ایران را دارد نه اسلام را .”
” این غمخواریها از كجاست و چه اندازه می باید جدی گرفته شود ؟ ما در محافل ناسیونالیستهای ایران كه ”از محافل ملی-اسلامی ، هم پرشمارترند و هم بیشتر غم ایران دارند از این نگرانیها كمتر می بینیم . از ”گروههای چپ تجزیه طلب و چپهای غیر تجزیه طلب كه دل رنجانیدن چپگرایان دیگر را ندارند بگذریم ، ”دیگران بیشتر نگران واپس ماندگی روزافزون ایران اند كه در زیر این رژیم فاصله اش با جهان پیشرفته ”پیوسته بیشتر می شود ؛ و اگر درپی سرنگونی ولایت فقیه هستند از اینروست و نه برای تجزیه ایران . ”آنهاكه از رقابت با دیگران هراسی ندارند و مانند ملی-مذهبی ها و همفكرانشان در بیرون و درون ، همه در ”اندیشه وارد شدن به حلقه خودیها در حكومت اسلامی نیستند ، گفتمان آزادی و ترقی را بر هشدارهای تجزیه ”ترجیح می دهند و بیمی از پیامدهای سرنگونی رژیم ندارند .”
” این نگرانی پایگاه خود در فردای پس از جمهوری اسلامی را می باید در جای درستش ، در مركز همه ”بحث و جدلهای نیروهای مخالف جمهوری اسلامی ، گذاشت . گروههائی هستندكه خود را به انقلاب در ”مرحله "اصیل" آن ـ زمانی كه وحدت كلمه برای كشتن و پاكسازی وابستگان رژیم پیشین و"غیر خودی" ”های واقعی آن روزها و این روزها بود ـ نزدیك می دانند و هنوز در دشمنی مفرط با آن رژیم ، زمینه ”مشترك خود را با حزب الله حاكم جستجو می كنند . اینان آشكارا از دورتر بردن دیوار گرد "خودیها ،" تا ”خودشان را نیز به زیان دیگران دربرگیرد ، پشتیبانی می كنند . دیوار لازم است و می باید هواداران ”پادشاهی را برای همیشه ، دست كم یك دو نسل دیگر ، بیرون نگهدارد . تنها می باید آن را فراگیرتر ساخت ”و خودیهای پیشین را به حلقه بازآورد . مگر نه آنكه آنان در آن سالهای سرمستی و خودشیفتگی كه می ”كوشیدند دریای جهان را دركوزه خود بریزند ، هر اشتباهی را كه می شد تجربه كردند؟
” گروههای دیگری نیز هستند كه دیوار را برای هیچ كس و دربرابر هیچ كس نمی خواهند . خود را با ”اسلامگرایان انقلابی و سیاسی و حكومتی هیچ نزدیك نمی دانند و زمینه مشتركی با مخالفان خود جز در ”دفاع از مردمسالاری و حقوق بشر و یكپارچگی ایران نمی جویند . این گروهها خواهان گفت و شنود با ”ماموران رژیم و گشودن دفتر در تهران ، عضویت در احزاب جمهوری اسلامی ، و بازگشت به ایران ، ”مگر با شرایط خود ، هنگامی كه بتوانند با آزادی و برابری با همه گرایشهای دیگر ، از جمله هواداران ”ولایت فقیه رقابت كنند ، نیستند . اینان همچنین كمترین هشدارها را درباره تجزیه می دهند .”
” اختلاف اصلی گروههای سیاسی عمده در بیرون ، كه اختلاف برسر استرتژی است از همین تفاوت بر می ”خیزد . امروز پس از بیست سال زدوخورد ( در آن اوایل ، بدنی ) گفتمان نیروهای مخالف یكی است . در ”موضوع مردمسالاری و چندگرائی ( پلورالیسم ) و حقوق بشر جنگی نمانده است . بقیه همه كشمكش برسر ”چند شخصیت یا روز تاریخی است ؛ یا برخاسته از كوششهای كسانی است كه نمی دانند با گذشته خود چه ”كنند . بیش از مباحث نظری ، بحث دگرگونی یا دگرگون كردن رژیم اسلامی است كه دو سوی طیف ”مخالف را از هم جدا می كند .”
” ازهم پاشیدن ایران چنان دور از احتمال است كه جز به عنوان دستاویزجلوگیری از جنبش مردمی هیچ ”انگیزه ای برای آن نمی توان تصوركرد . تصادفی نیست كه لولوی تجزیه را كسانی بیشتر به رخ می كشند كه اعتباری نزد مردم ندارند ؛ جنبش مردمی آنان را می ترساند ، و جنبش دانشجوئی آنان را تحقیر می كند ””. در سه چهار ساله گذشته خواسته اند كه باز نقش میانجی را ـ اكنون كه دیگر لذت محلل شدن دركار نیست ”ـ میان حزب الله و رهبران دوم خردادی بازی كنند ولی از همه جا با سردی رانده شده اند . هشدارهای آنان ”كسی را نخواهد فریفت .”
” آن رهبران مذهبی دور و نزدیك قدرت كه غم اسلام را دارند و درباره گریز مردم بویژه نسل جوان از ”پیرامون "روحانیت" و بدتر از آن ، هشدار می دهند بسیار بیشتر حق دارند . اگر ازهم پاشیدنی هست در ”آنجاست ، در دژ هزار و چند صد ساله فولكلوری است كه دیرپاترین وگاه نیرومندترین تاثیر را بر جامعه ”ایرانی داشته است و اكنون آن را از دست می دهد ؛ در بی اثری روزافزون نمادهای مذهبی است كه به ”پرورش یك لایه نیرومند اجتماعی یاری داد و زندگی انگل وار اعضای آن را امكان پذیر ساخت . ایران ”دورانهای بسیار بدتر از این را از سرگذرانده است . در یك دو ساله پس از جنگ دوم و بویژه در بیست سی ”ساله آغاز سده بیستم ایران عملا تجزیه شد و كار از احتمال و خطر و هشدار گذشت . اگر در آن زمانها ”ایرانیان بادستهای تهی ، و در بهترین اوقات باكمترین وسائل ، استقلال و یكپارچگی كشور را نگهداشتند ”امروز ایران عزم و امكاناتی به مراتب بیشتر برای برطرف كردن خطری داردكه جز زمزمه هائی در ”گوشه های دورافتاده اجتماع تبعیدیان و محافلی در یكی دو كشور پیرامون ایران نیست . ”
” در نیمه اول سده بیستم ایران چند بار در اشغال دراز مدت قدرتهای جهانی آن روزگار مانند انگلستان و ”روسیه (شوروی ) و چند سالی در جنگ جهانی اول ، یك قدرت بزرگ منطقه أی یعنی امپراتوری عثمانی ”، درآمد. این بار چه قدرتهائی ما را تهدید می كنند ؟ حتا آوردن نامشان به آنها اهمیت خواهد داد . جمهوری ”اسلامی دوزخی است ، ولی گرداگرد ایران را كدام بهشتهای پر كشش گرفته اند ؟ دست كم ایران دورنمای ”پس از جمهوری اسلامی را داردكه هیچ كشور واپسمانده ای در امكانات پیشرفت تند در همه زمینه ها به ”گردش هم نخواهد رسید . هم اكنون جامعه ایرانی به رغم اسلامی ترین حكومتها ، عرفی ( سكولار ) ترین ”جامعه در منطقه است و در همه دنیای اسلامی از نظر رشد اجتماعی و فرهنگی مگر چند ملت با آن ”برابری كنند . ”
” آگاهی ملی و احساس ناسیونالیستی ایرانیان در پسزنشی به جهان بینی آخوندی ، امروز بیش از هر زمانی ”است كه كسانی مانند این نویسنده در دوران دراز فعالیت سیاسی خود به یاد دارند . ایرانیان از هر قوم در ”باور به سرنوشت تاریخی این ملت ـ برخاستن ققنوس وار از آتش حادثات و باز برفراز رفتن ـ یك تنه اند . ”در بیزاری از فرمانروایانی بیگانه صفت ، بر مهر میهن و نیاخاك بیدارتر شده اند . شكست پشت شكست ، ”آنان را شكست ناپذیرگردانیده است . دیگر شكستی دركار نخواهد بود . چگونه ایرانیان ، اكثریت بسیار ”بزرگی از آنان می توانند پس از اینهمه ناكامیها تن به شكستی دیگر ـ آنهم تجزیه نیاخاك كه بزرگترین ”مصیبت تاریخی است ـ بدهند ؟ ”
” ایران هرگز چنین توانائیهای مادی برای دفاع از سرزمین خود نداشته است . در آن دورانهای پر خطر ، ”نیروی نظامی ایران از چند هزار یا چند ده هزار نمی گذشت . امروز نیروهای مسلح ایران كه در "وقت ”پیچاپیچ" می توانند با هم كار كنند به هشتصد هزار و بیشتر می رسند . ناتوانیهای ایران در جای خود هستند ”و بسیارند ولی چنان نیست كه جمعی تاریخساز گمراه بتوانند با پشتیبانی اخلاقی یا پولهای ناچیز این و آن ”كشوری را كه با اینهمه یك قدرت بزرگ منطقه ای است تهدید كنند ؛ یا فرقه ای آلوده به خیانت جنگی از ”خاك دشمن بر آن بتازد . بی نظمی و حتا خونریزی در جاهای بسیار پیش آمده است و ربط مستقیمی به ”تجزیه ندارد ـ آنهم كشوری كه در نزدیك به سه هزار سال تاریخ یك بار هم از درون تجزیه نشده است و ”همواره قدرتهای برتر ، تكه هائی را از بیرون كنده اند . اكنون آن قدرت برتركجاست ؟
” ”
” موقعیت نكبت بار كنونی نباید هیچ كس را درباره اطمینان به خود وسربلندی و آفرینندگی ایرانیان به اشتباه ”اندازد . یك فیلم ایرانی ساخته جعفر پناهی در جشنواره سینمائی ونیز به عنوان بهترین فیلم ، جایزه شیر ”زرین را برده است . پناهی اهل میانه و آذری ، "دایره" را باوسائل فنی معمولی ، بی دكور و با هنرپیشگان ”غیر حرفه أی ، بیشتر در خیابانها ساخته است . او با خبرنگار "اینترنشنال هرالد تریبون" كه درخشدگی ”استثنائی سینمای ایران را به سنت دراز و غنی ادبی آن می بندد موافق است و از آن پیشتر می رود : "ما ”هزاران ساله ایم ... زمانی فرمانروائی داشتیم . اوضاع تغییركرد و باز تغییر خواهدكرد ." پناهی دیگری ، ”هنگامه كه خویشی ندارد ، و مدیر فروش بین المللی "دایره" است در توضیح این جوشش انرژی در آن ”شرایط نامساعد می افزاید: "چنانكه جعفر در فیلمش نشان می دهد [در ایران] همه چیز ممنوع است ، از ”اینرو همه چیز مجاز است ... بسته به اینكه چه اندازه آفریننده باشید .از اینجاست كه [ در ایران] اینهمه ”آفرینندگی است ، زیرا هیچ چیز مجاز نیست و با شماست كه راهش را بیابید و امكان پذیرش كنید ." تاریخ ”و ادبیات و میتولوژی ایران پر از مایه های سربلندی و ارجاعها ( رفرانس ) است . فیلمساز جوان دیگری ، ”سمیرا مخملباف ، كه چندی پیش در جشنواره دیگری جایزه بهترین فیلم را گرفت ، به آرش برمی گردد ـ كه ”جانش را در آن تیرگذاشت و مرز ایران را فراتر برد . می گوید جوانان ایران می خواهند مانند آرش باشند .”
” آنها كه می كوشند عمر جمهوری اسلامی را درازكنند ـ حالا جمهوری اسلامی موافق طبع تری مانند آن ”سالهای نخستین كه خود نیز دستی در سفره داشتند ـ می باید استدلالهائی متقاعدكننده تر از بیم تجزیه ایران ”بیابند . اقوام ایران خواستهائی دارند كه درست است و درچهارچوب یك سیاست مردمی به همه آنها خواهند ”رسید . سخن گفتن و آموزش به زبانهای گوناگون ایران و رسانه هائی به آن زبانها مساله ای نیست و اگر ”كمبودهائی هست و بوده است در بافتار ”context” كم و كاستی های فراوان ما در هر زمینه است كه هنوز ”فرصت برطرف كردنشان را نیافته ایم ولی خواهیم توانست . از این خواستها و ناخرسندیها نمی توان نتایج ”بیش از اندازه گرفت . خواستهای مردم در ایران ارتباطی به روشنفكران نا آگاه و نیمه آگاهی ندارد كه برای ”چندمین بار زندانی جهان خودساخته شان شده اند ؛ در حلقه های خودشان می چرخند و پیوسته متعصب تر ”می شوند .”
* * *
” بحث دگرگونی یا دگرگون كردن جمهوری اسلامی كه تا چندی پس از انتخابات مجلس از گرمی افتاده بود ”باز بالا گرفته است . تا آن انتخابات كارها چنان پیش رفت كه می شد امیدوار بود دگرگونی ، اندك اندك خود ”را بر رژیم تحمیل كند و مردم از راه صندوق رای بتوانند ، هر چه هم به كندی و سكندری خوران ، از ”قدرت مافیا بكاهند . شكست در آن انتخابات وضع را عوض كرد. مافیای حزب الله ناگهان خود را بر لب ”پرتگاه دید و با همه توانش به دفاع از امتیازات سیاسی و مالی خود پرداخت . ترور ، تدارك كودتا ، اشغال ”مجلس وسركوب بیرخمانه دانشجویان همه در طرح "پاتك" ( حمله متقابل ) حزب الله آمده بود . ترور با ”تیراندازی به حجاریان به دشواری برخورد و موقتا كنار گذاشته شد . كودتا برای چندمین بار با مشكل كمبود ”تفنگ و معمای رفتار تفنگدارن روبرو شد و ازآن نیز چشم پوشیدند . اشغال مجلس با سپر انداختن اكثریت ”مجلس در برابر دستور خامنه ای غیر لازم شد و پیشینه ای هم برای فلج كردن مجلس با مداخله صریح و ”مشخص رهبر گذاشتند . سركوب دانشجویان و مردم مانند گذشته ادامه یافت . ”
” اما برنده ترین سلاح حزب الله خشونت قضائی بود : دادگاه بجای تفنگ ؛ قاضی در مقام انصار . رژیم ”اسلامی در فاسدكردن همه جنبه های زندگی فردی و اجتماعی ، دادگستری را به جائی برد كه پائین تر از ”آن نمی توان كشید . آخوندها توانستند دادگستری را از عنصر داد تهی كنند ( در فارسی ، هم قانون و هم ”عدالت معنی می دهد كه پیوستگی این دو فرایافت را می رساند . قانون می بایدعادلانه باشد و عدالت بی ”قانون نمی شود ) وآن را سراسر وابسته به مصلحت سازند ـ همانگونه كه تا پیش از رضا شاه و اصلاحات ”داور می بود . در آن زمانها مصلحت به تشخیص هر آخوند بود ، بسته به ناپاكی ( در بیشتر موارد ) یا ”پاكدامنی اش . اكنون مصلحت یك گروه درنده فرمانروا ست . دادگستری بی هیچ پروا و آزرم به یك ابزار ”قدرت فروكشیده شد و در جامه قانون به پاكسازی دستگاه حكومت از رقیبان و خاموش كردن هر صدای ”متفاوت پرداخته است . بن بست اصلاحات اكنون كامل به نظر می رسد . مجلس با خامنه أی روبروست كه ”اختیارات قانونیش را اعمال می كند ، و جرات اقدام ندارد ؛ مطبوعات زیر شمشیر دادگاهی هستند كه به ”شكایت هر بسیجی می تواند فرود آید ؛ و مقامات حكومتی هر دم در تهدید محاكمه و بازداشت هستند . رئیس ”جمهوری هر روز امتیاز تازه ای می دهد و بی اثرتر می شود . آنچه می خواست ، یعنی عمل كردن در ”چهارچوب قانون اساسی ، دارد زیر بینی اش روی می دهد .”
” جمهوری اسلامی بدین ترتیب و با یك دوره سه چهار ساله انحراف ، به اصل اصلاح ناپذیر خود بازگشته ”است . آنانكه می گفتند این رژیم دگرگونه ( به اصطلاح سروران سازشكار آن روزها استحاله ) نمی شود و ”می باید آن را دگرگون كرد حق داشتند . تا سه چهار سالی تركیب مردم و روزنامه های كم و بیش آزاد و آن ”بخش كم قدرت تر رژیم كه به مردم پشتگرمی داشت دركار دگرگون كردن رژیم بودند . امروز از آن ”روزنامه ها چیز زیادی نمانده است و بخش مردمی تر رژیم از توان می افتد و تنها مرد م مانده اند كه رژیم ”را دگرگون كنند . این مردم چه می توانند و تا كجاها باید بروند ؟ ”
” نه گفتن مانند همیشه ، رای دادن ، سازمان یافتن و تظاهرات ، كارهائی است كه از مردم بر می آید و در ”یك نگاه می توان گفت كه مردم ایران در مقایسه با رژیمهای نزدیك به رژیم آخوندی مانند برمه ، آزادی و ”قدرت عمل بسیار بیشتری دارند . آنها هنوز می توانند با اطمینان به اینكه رایهایشان خوانده خواهد شد ـ ”اگرچه بعدا باطل شود ـ رای بدهند و دست كم "نه" بلند كوبنده خود را بر فرق مافیا بزنند ؛ و می توانند ”سازمان یابند . می توانند ، هنوز و تا ضربه های بعدی حزب الله ، در احزاب موجود گرد آیند یا احزاب ”تازه أی بسازند . در كمتر دیكتاتوری دیگری این درجه آزادی عمل برای مردم فراهم است . ”
” با آنكه رای دادنهای سه گانه مردم در سه ساله گذشته چندان انتظار رای دهندگان را برنیاورده است هنوز ”انتخابات ،كاری ترین سلاح در دست مردم است . این رژیم خود را برخاسته از یك انقلاب مردمی می داند ”و هر چه هم زورگو و بی پروا ، با هر شكست انتخاباتی به لرزه می افتد . از همین جاست كه سرتاسر ”استراتژی و تاكتیكهای حزب الله كوششی برای برگرداندن مردم به خانه هایشان ، به فضای ترسان و دلمرده ”پیش از دوم خرداد است . بستن روزنامه ها و دستگیری رهبران روشنفكری و متوقف كردن رئیس ”جمهوری و مجلس همه برای آن است كه به مردم نشان دهند سودی در مبارزه نیست و رای دادن وندادن ”تفاوتی نخواهد كرد . ”
” نومیدشدن مردم از فرایند انتخاباتی بزرگترین پیروری حزب الله خواهد بود و می باید از آن جلوگیری كرد ””. رای دادنهای مردم بی اثر نبوده است ؛ فضای سیاست ایران به صورتی گشوده است كه بازبستن آن به ”تلاش برای برگرداندن روح زندانی در شیشه ( انسان مه آلود شاعر فرانسوی ) بی شباهت نیست . پرونده ”هائی را برملا كرده اند كه هرگز نمی گذاشتند ؛ آدمكشی های زنجیره أی متوقف شده است ، هر اقدام به ”ترور با خود مشكلاتی می آوردكه مایه چشم پوشیدن از آن می شود ؛ رهبران تراز اول رژیم برای همیشه ”رسوا شده اند و هیچ هاله أی برگرد سرشان نمانده است . اینهمه و بیشتر به بركت حضور مردم بوده است و ”مردم در این سالها اساسا با رفتن پای صندوقهای رای حضور داشته اند . در انتخاب میان بد و بد تر مردم ”هیچ اشتباه نكرده اند . ایران پس از سه انتخابات ، آن نیست كه مردم می خواستند ولی همان هم نیست كه ”حزب الله در آسودگیش غنوده بود . انتخابات ، آن آرامش گورستانی را برهم زد و گورهای فراوانی را كه ”كنده بودند تهی گذاشت . مردم نمی باید دستاوردهای خود را دست كم بگیرند .”
” موضوع مهمتر برای روانشناسی ایرانی ، و یك مایه بزرگ ضعف سیاسی جامعه ما ، نسبت میان تكاپو و ”انتظارات است . مردم در این سه چهار ساله چه فداكاری كرده اند ، چه رنجی بیش از سه بار رای دادن ”برای دگرگون كردن سیاست و حكومت كشور خود ـ كه همه زندگی شان را برایشان تعیین می كند ـ كشیده ”اند و از بابت این تكاپو چه اندازه می توانند انتظار داشته باشند ، و چه اندازه حق دارند نا امید شوند ؟ آنها ”می توانند بگویند دل به یك رهاننده بستند واو نتوانست؛ پس، از رفتن پای صندوق رای هم نا امید می شوند. ”ولی آیا كار ایران بهمین سادگی است كه چند انتخابات بشود و این دریای پلیدی بخشكد ؟ یا یك رهاننده بیاید ”و خود را به زندان و كشتن بدهد و اگر از معجزه برنیامد یا دست كم شهید و مظلوم نشد همه را از خود ”نومید سازد ؟ ”
” كسی نیست كه در میان این مردم اندكی لبه انتظارات را به خود بچرخاند . مردمی كه حاضر به گرد آمدن ”در یك ترتیبات با انظباط و پردوام نیستند و از پذیرفتن تعهد های دراز مدت می گریزند و نام حزب و ”سازمان آنان را می رماند از رهبران و رهانندگان خود چه می توانند بخواهند ؟ فورانهای گاهگاهی ”احساسات و پشتیبانی های خودبخود و فوری خوبند و جای خود را دارند ؛ ولی پیكار سیاسی كه از ”سازماندهی ، از نیروی منظمی كه بتوان بر آن حساب كرد ، بی بهره باشد به وزش بادهای فراوان میدان ”سیاست بسته است . نبود سازماندهی ، پیگیری را از پیكار می گیرد . حرفه ایهای حزب الله كه كاربردهای ”زور و پول را به اندازه هر مافیای دیگری می شناسند از ابراز احساساتی مانند جشن عمومی پیروزی تیم ”فوتبال ایران چه باك دارند ؟ اینكه حزب مشاركت اسلامی یا سازمانهای همراه آن نمی توانند گروههای ”بزرگی را سازمان دهند به خودشان ارتباط دارد . ولی آنها حق دارند از هواداران خود در انتخابات ”بخواهندكه این هواداری را مانند هر جای دیگر دنیا با پشتیبانی عملی دراز مدت همراه سازند . همین ضعف ”سازمانیابی كه از نقص روانشناسی ما بر می خیزد به كیش شخصیت و نیاز عاجزانه به رهبران و ”رهانندگانی می انجامدكه پدیده هائی استثنائی اند و لزوما به ما دست نخواهد داد . ما جزخود رهاننده أی ”نداریم .”
” آنچه برای مردم می ماند تظاهرات و اعتصابات است ، سلاحهائی برنده كه رژیمهای یكپارچه تر و ”خونریز تر از جمهوری اسلامی را به زیر افكنده است ـ تندترین شكل دگرگونی . هشداردهندگان تجزیه ، ”این شكل دگرگونی را هیچ نمی پسندند و ادامه وضع موجود را ترجیح می دهند . اما مردم زیر فشارهای ”دیگری هستند و ، مطمئن به استحكام درونی این ملت ، ترسی از لولو های ملی- مذهبی ها ندارند . این بر ”خود حزب الله است كه چاره را بر مردم می بندد . كسی در ایران بی نظمی و خونریزی نمی خواهد ولی ”جز انقلابیان كنارگذاشته شده و آسوده در درون و بیرون ، هیچ كس تاب وضع موجود را ندارد و این وضع ”چنین نخواهد ماند . اصلاح گران را به توقف انداخته اند و فشار از پائین لازم است .”
” حزب الله با جناح دوم خرداد در نبردی بیرحمانه و نابرابر است اما در واقع افكار عمومی را به چالش ”خوانده است ، مردم سازمان نیافته أی كه هرگاه خواسته اند خیابان را در اختیار گرفته اند . این عامل خیابان ”ممكن است گاه و بیگاه دلسرد شود و در بیشتر زمانها بترسد ؛ ممكن است در زیر بار زندگی روزانه ”فرصت نیابد تا كمر راست كند . اما در آنجا هست و مانند سیلابی آرام در زیر جریان دارد و هیچ كس ”نمی تواند پیش بینی كند كه چه وقت به خروش خواهد افتاد . ”
|
|