حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت

February 23, 2005

چهارشنبه 5 اسفند 2563 = February 23, 2005

 

دادگاه حقیقت ، اندیشیدن نیندیشنی

 

تا پنج شش ماهی پیش ، تا هنگامی كه ژرفای دد منشی حزب الله به رهبری میانه رو و عملگرای مشهور ”سالهای فربهی چپاول بیدریغ، دانسته نشده بود، در سخنان و نوشته های سخنگویان دوم خردادی گاه و ”بیگاه شعاری می آمد كه هیچ با گوشهای ایرانیان آشنا نمی بود . نویسندگان و گویندگانی با كمروئی آشكار ”، گوئی خود نیز امكانش را باور نمی دارند ، "زنده باد مخالفان ما" سر می دادند . آنچه پس از آن روی ”داد ـ تیراندازی به حجاریان ، درو كردن روزنامه های آزاده ، دستگیری گسترده خودیهائی كه اندكی ”غیرخودی شده بودند ، ازپرده بدرافتادن توطئه كودتا و ترورهای دیگر ، رسوائی شورای نگهبان در ”انتخابات ـ چنان تكانی به سیاست ایران دادكه نرمخوترین مدافعان جامعه مدنی نیز دم دركشیدند . دیگر ”كسی نمی تواند درباره چنین مخالفانی زنده باد بگوید و پشتش به لرزه نیفتد . ”

” آن شعار پیش از موقع ، به امید آشتی یا دست كم آتش بسی در جنگ بیرحمانه سیاسی داده می شد . ”امروز با آنكه گرایش به آشتی و آتش بس در برندگان نبرد انتخابات مجلس مانده است ، زخمهای سختی كه ”بر پیكر خود دارند بازگشت به آن روحیه را ناممكن می سازد . آنها رودر روی خود مردان خون آشامی ”را می بینندكه هرلحظه بتوانند تا ریختن خون مخالفان خود خواهند رفت . هیچ شاخه زیتونی شمشیر آنان ”راكند نخواهدكرد . ولی چه خود شعار و چه رویدادهای پس از آن ، می تواند و می باید به بحثی دامن ”بزندكه برای آینده ایران بسیار پرمعنی خواهد بود . ”

” زنده باد مخالفان ما" در هركشوری تازگی دارد و در ایران كنونی ، در جمهوری اسلامی ، باورنكردنی ”است . ایران كشور زنده باد و مرده باد است . در جامعه ما یا چیزی موافق است كه در آن صورت بالاتر ”از آن نمی باید باشد ؛ و یا مخالف است كه می باید نابودگردد . جممهوری اسلامی این روحیه را تا پایان ”ویرانگرش رسانیده است و سایه مرگ خود را بر هر رویاروئی و ناهمداستانی افكنده است . چگونه است ”كه در چنین فضای هراس آور سیاسی كسانی توانسته اند چنین شعار پیشرفته ای كه برای هر جامعه ای ”زود است بدهند ؟ ”

” اما شاید تنها در ایران چنین شعاری ، چنین روحیه ای ، امكان تواند داشت . آن رگه رواداری كه تاریخ ”ایران با آن آغاز شد و تاریخ جهان را به مسیر دیگری انداخت ، هنوز با همه خشونت و یكسو نگری دو ”هزار ساله مذهبی ، در روان ایرانی دركار است . خونریزی و توحش جمهوری اسلامی ، در پسزنش ”فرخنده ای ، می رودكه رواداری را بار دیگر صفت برجسته جامعه ما سازد . از زیاده روی بیابانی و ”بدوی حكومت حزب الله تا مبالغه دلپذیر "زنده باد مخالفان ما" چندان راهی نیست . تنها دوران بی شكوه ”جمهوری اسلامی در میانه است .”

” مبارزان جامعه مدنی كه در آرزوهای خود برای ایران چنان بلند رفتند ، همان انقلابیان خون آشام ”دیروزی اندكه دریافته اندگره دركجاست . از نو حمله آوردن حزب الله با تلفات سیاسی سنگینی كه ”واردكرده است ، بر توسن آرمانگرائی آنان دهنه ای زد ؛ ولی می باید امیدوار بود كه آن را از پا در ”نینداخته باشد . این حمله بیش از پیش نشان دادكه ایران تا چه اعماقی فرو رفته است ؛ و نیز نشان داد كه ”خشونت بهر نام و با هر توجیه ، پیكره سیاسی را پاره پاره ، و راه حل های كوتاه مدت را در مسائل ”درازمدت غرق می كند . درست به این دلیل كه سیاست ایران بستر آسوده چنین نامردمی هاست می باید ”درپی چاره ای بنیادی و پاك غیر متعارف بود . آن شعار ، دست زدن نومیدانه بهر وسیله از سوی كسانی ”بود كه به قربانی بودن و قهرمان شدن خرسند نیستند . ولی درهای بحثی سازنده گشوده شد . برای ”مردمانی كه در آن گودال مار می توانند چنین پروازی بكنند می باید كلاهها را برداشت .”

” در نخستین نگاه ، كمتر چیزی به سود این روحیه تازه است . حزب الله هرچه می گذرد داو خشونت را ”بالاتر می برد ؛ قربانیان بیشتری می گیرد و بر كینه های بیشتری دامن می زند . "ستم از میان و كرانه" ”می گذرد و تشنگی به تلافی ، دست كم به عدالت بالا می گیرد . در چنین شرایطی به دشواری به زبانی ”جز انتقامجوئی می توان سخن گفت . آنهمه خونهای بیگناهان كه بر خاك ریخته اند ؛ آنهمه سالها كه در ”زندانهای غیر انسانی سپری شده است چه می شود ؟ كسانی در تجاوز حد نگذاشته اند .چگونه می توان ”فراموش كرد و از آن كمتر ، بخشود ؟ مساله رویاروئی موافق و مخالف نیست ، مساله كشنده و كشته است ””. آیا می توان از رنجدیدگان یا بازماندگانشان انتظار داشت كه هر روز به سخت ترین كیفرها برای سران ”رژیم و هزاران كارگزار و فرمانبر و همدست آنان نیندیشند ؟

” با اینهمه در چندسال گذشته چه در میان اصلاحگران در ایران و چه در میان بسیاری از نیروهای ”مخالف رژیم در بیرون ، اندیشه پایان دادن به خشونت ـ اگرچه به نام عدالت ـ با سرسختی در برابر هر ”جلوه تازه درنده خوئی فرمانروایان اسلامی پایداری كرده است . گفتمان مخالفان وضع كنونی از هر رنگ ”، آشكارا با آن سالها كه هرتیر چراغ را برای یك آخوند نشان كرده بودند تفاوت یافته است . رنج مردم با ”گذشت سالها بیشتر شده است اما واكنشها دیگر آن آمیخته درد و كینه جوئی نیست و عنصر غیرشخصی ”در آن چیرگی می یابد . پاك كردن حساب با كسانی كه چنین بیرحمانه به جان كشور و هم میهنان خود ”افتاده اند همچنان اولویتی است ولی معنی و نوع پاك كردن حساب دستخوش دگرگونی می شود . جامعه ”أی كه سرانجام تصمیم گرفته است رسیدن به پختگی را آغاز كند درپی پاك كردن حساب نه تنها با یك ”حكومت بزهكاران ، بلكه با خود و تاریخ خودش است .”

” حكومت اسلامی ریشه در ژرفای فرهنگ و تاریخ ایران دارد ؛ یك پدیده بومی است . "بازگشت به خود" ”بیهوده آغازگر جنبشی نبودكه تظاهر كاملترش را در انقلاب اسلامی یافت . "می كشم ، می كشم ، آنكه ”برادرم كشت" و "خمینی عزیزم ، بگوكه خون بریزم" فریاد انقلابی مردمی بود كه در میلیونهایشان به ”خود ، به شنهای داغ صحرای كربلائی كه همه جهانبینی شان از آن "سیراب" شده بود ، باز می گشتند ؛ و ”با شور واپسمانده ترین لایه های مردم در واپسمانده ترین سرزمینها ، پیرایه های عاریتی تمدن امروزی ”را بدور می انداختند.”

” بازگشت به ریشه های خود دربرابر هجوم ارزشهای فرهنگ جهانگیر غرب، بومیگرائی، که بیش از ”صد سال كشورهای اسلامی را از دریافتن و زیستن جهان امروز بازداشته است برای بسیاری كسان ”بسیاری معنی ها می داشت ؛ ولی در جامعه ای كه خون و شهادت و بازهم خون ، برترین ارزشهابود و ”بزرگترین "اندیشمندانش" به اصطلاح رنسانس فكری و سیاسی خود را با زنده كردن سرمشق ( پارادیم ) ”كربلا آغاز كرده بودند تنها به همان كربلا می شد بازگشت.”
” ”
” آن میلیونها كه دو دهه پیش صلای خون در می دادند در چشم خود همان اندازه بر حق می بودند كه ”خونخواهان امروز هستند ( در واقع بسیاری از اینان همانهایند كه در ۱۳۵۷ به دلایل دیگری فریاد خون ”می كشیدند ) . دلیل و بهانه برای همه هست و فراوان هست . بحث برسر اینكه چه كسی حق دارد چه كسی ”را بكشد و چه كسی بیشتر سزاوار است ، تمامی نداشته است . همه در پایان خود را بر شنهای داغ آن ”صحرا یافته اند . سرمشق را می باید تغییر داد.”

”* * *”

” دگرگونی سازنده از بازاندیشی موقعیت مخالفت آغاز شد . ما چرا با جمهوری اسلامی در مبارزه ایم ؟ ”آیا برای بازپس گرفتن اموال یا مقامات یا تلافی ناروائیهائی است كه در این سالها بر مردمان رفته است ؛ ”آیا برضد الیگارشی آخوندی و ولایت فقیه است و هرچه می خواهد بشود ؛ و یا هدفهای بزرگتری در ”برابر است ؟ از نظر اكثریت كسانی كه هنوز رهانكرده و دنبال زندگی خود نرفته اند پیكار ما برای ”ساختن جامعه ای است كه دیگر دستخوش استبداد و خشونت نشود . برگشت به جای اول برای این كسان ”نه عملی است و نه ارزش مبارزه دارد . انقلابی روی داده است كه فرصتی یگانه برای گشودن بسیاری ”گرههای تاریخی جامعه ایرانی فراهم كرده است . مسئولیت ما گشودن این گرههاست نه رفتن به دنبال ”هوای دل خودمان . دریغ است كه این فرصت تاریخساز را در سودجوئیها یا كینه كشیهای شخصی و ”مسلكی هدر دهیم .حتا جمهوری اسلامی جز مانعی بر سر راه نیست . آن را می باید از سرراه برداشت ”ولی بیش از جمهوری اسلامی ، به ایرانی می باید اندیشید كه بر آن ساخته خواهد شد . ”

” به عنوان مخالف ، ما طبعا آینده ای برای ایران می خواهیم كه با جمهوری اسلامی در ویژگیهای اصلی ”اش تفاوت داشته باشد. آنچه به جمهوری اسلامی ویژگیهای آن را می دهد تنها ناشایستگی و نادرستی آن ”نیست ؛ خشونت نامحدود است . این خشونت گوهری جهان بینی آخوندی است كه "حاكم" را جانشین خدا ”می كند و حق ، و انسان صاحب حق ، نمی شناسد و هزار استدلال شرعی دارد كه خون كسان را كه جز ”بندگان خدا نیستند بریزد و مالشان را بگیرد . خشونت با حكومت اسلامی به ایران نیامد و حكومت همواره ”در ایران به زیان حق عمل كرده است . حكومت اسلامی توانست ابعاد واقعی این گرایش به خشونت را كه ”در جامعه ایرانی بوده است و هنوز به درجه ای هست ، آشكار سازد و سرانجام ما را وا داردكه ”ازچنبرخشونت در زندگی سیاسی بدر آئیم . ما در حكومت اسلامی دیدیم كه مردمی كه آزادی و عدالت می ”خواستند به كجاها رساندند و رسیدند . در تحلیل آخر ، روحیه پشت سر شعارها تعیین كننده بود و امروز ”ما به آسانی بیشتر می توانیم به عامل مهمترروحیه بپردازیم . ”

” در این سالها از سوی گروههائی در درون و بیرون ایده های سودمندی طرح شده است كه نشانی از این ”توجه به روحیه است. قدیمی ترین این ایده ها گذاشتن دادگاه برای رسیدگی به پرونده های جنایت و دزدی ”در رژیم بود . در آن سالها كه بیشتری به "لینچ" كردن سران و كارگزاران حكومت اسلامی می اندیشیدند ”، این پیشرفت یزرگی برای غیر شخصی كردن مساله سیاسی بشمار می آمد . اینكه همه این سخنان در ”بیرون گفته می شد و هیچ قدرتی پشت آن نمی بود از اهمیت بحث و گفتمان نمی كاهد . در فضای انباشته ”از خون و خشونت پس از انقلاب ، كسانی به پاكسازی و "اعدام انقلابی" و "اجرای عدالت خلقی " نه ”گفتند و خواستار رعایت فرایند قانونی حتی در شرایط تغییر ناگهانی و خشونت آمیز رژیم ـ كه در آن ده ”پانزده سال نخستین تنها سناریو قابل تصور می بود ـ شدند .”

” چند سال بعد این اندیشه یك گام بلند پیشتر برده شد . وارث پادشاهی پهلوی در مصاحبه ای شاید برای ”نخستین بار گفت كه در موقعش لغو مجازات اعدام را به نمایندگان مردم ایران پیشنهاد خواهدكرد . در این ”سالها لغو مجازات اعدام در میان گروههای سیاسی بیرون هواداران بسیار یافته است و افكار عمومی ”ایرانیان احتمال زیاد دارد كه در این موضوع همراه موج جهانی حركت كند . در موقعیت ایران برداشتن ”اعدام ، گذشته از سودمندیهائی كه از نظر حقوقی و اجتماعی بر آن می شمرند ، یك اهمیت سیاسی دارد . ”افراد بیشماری كه به عنوان كاركنان دستگاه سركوبگری رژیم كاركرده اند اگر بیم جان نداشته باشند كمتر ”انگیزه ای برای ایستادن دربرابر مردم خواهند داشت . ”

” حذف كردن مقوله جرم سیاسی و بیرون بردن موضعگیری و تصمیم سیاسی از قلمرو جرم ومجازات ”كه مشروطه خواهان پیش كشیدند باز گام بلند دیگری در جهت خشونت زدائی از سیاست بوده است . نفس ”داشتن یك مقام یا عقیده سیاسی یا گرفتن تصمیم یا موضع سیاسی جرم نیست . در آینده نمی باید كسان را به ”دلیل "تحكیم مبانی رژیم منفور اسلامی" پیگرد و آزار كرد .این مهمترین اطمینانی است كه مردم ایران ”می توانند به یكدیگر بدهندكه دیگرسیاست را میدان جنگ مذهبی نخواهند كرد. سیاستگران تنها در ”صورتی قابل پیگرد خواهند بودكه جرمی بنا بر تعریف قانون مرتكب شده باشند . ”

” اما ـ و در اینجاست كه می باید نااندیشیدنی را اندیشید ـ برای ایران در شرایط گذار از جمهوری ”اسلامی، در واقع كوتاه كردن دست گروه حاكم كنونی ، از این نیز می باید فراتر رفت . موقعیتهائی پیش ”می آید كه عدالت نیززیر سایه مصالح مهمتر ملی می افتد. در افریقای جنوبی پس از آپارتاید چنان ”موقعیتی پیش آمد . حزب كنگره ملی افریقائی در فردای پیروزی اش خود را با جامعه ای دوپاره روبرو ”یافت . ماندلا رهبر حزب ، خود از زندان بیست و هفت ساله بدرآمده ، ناگزیر بود میان عدالت یا آرامش ”اجتماعی یكی را یرگزیند . همه چیز حكم می كردكه سران نژادپرست رژیم آپارتاید و هزاران تنی كه دهها ”سال دستگاه سركوبگری را گردانده بودند و صدها هزار تنی که همكاری كرده بودند ، به كیفر برسند . ”خانواده های بیشماری كه كسان خود را از دست داده بودند ، زندانیان به شمار انبوه ، میلیونها تنی كه از ”سیاست جدائی نژادی افرقای جنوبی رنج برده بودند ، همه از باده انتقام و پیروزی سرمست ، عدالت می ”خواستند .”

” ماندلا همه زندگی اش را در پیكار با حكومت آپارتاید گذرانیده بود ، ولی او تنها به سرنگونی نژادپرستان ”نمی اندیشید .آرمان او برقراری یك نظام دمكراتیك می بودكه سیاه و سفید در آن به آرامی و برابری بسر ”برند . عدالتی كه اكثریتی از سیاهان می خواستند شكاف در آن سرزمین را پرنشدنی ، و زخم خونفشان ”آپارتاید را عمیق تر می كرد . جامعه افریقای جنوبی همانگاه به حد خطرناكی رادیكال بود و پیگرد سران ”و ماموران بیشمار رژیم آپارتاید به آسانی می توانست به منجلاب یك "شكار جادوگران" فرو افتد . افریقای ”جنوبی آن زمان كشوری بود كه در آن هركس می توانست دیگری را متهم سازد و هركس فهرست بلند ”بالای گناهكاران خود را می داشت ـ مانند آنچه در ایران پس از جمهوری اسلامی می توان انتظار داشت .”

راه حلی كه رهبرانی چون ماندلا و توتو یافتند و با به خطر انداختن حیثیت خود به مردم قبولاندند درس ”بزرگی برای ماست ، و در بیش از یك زمینه . آنها رهبری را در بهترین صورت خود عرضه كردند كه ”هر روز در غم از دست دادن محبوبیت خود نیست و از ترس رنجاندن هوادارانش مصالح ملی را زیر پا ”نمی گذارد و در یك فرصت تاریخساز ، نه به خود بلكه به آینده كشورش می اندیشد و بهترین راه ممكن را ”اگرچه به زیان احتمالی خویش برمی گزیند . ماندلا به آسانی می توانست به عوامفریبی ، به قول خلیل ”ملكی به فریفتگی عوام ، بیفتد و افریقای جنوبی را به خونریزی و تروریسم و جنگ چریكی و آشوبی ”بیندازد كه احتمالا هنوز دست از گریبان مردم برنداشته بود . مخالفان سیاست او در حزب خودش و در ”بیرون كم نبودند . چالش جناح فاشیستی حزب كه در پیرامون وینی ماندلا ، همسر پیشین او ، گردآمده بود، ”رهبرانی كوچكتر از ماندلا را می ترساند . ( آن خانم كه دو دهه ای برای چپ گمراه ، قهرمان آزادی بود ”، خود به لطف سیاست ماندلا توانست از پیامدهای به جریان افتادن پرونده های آدمكشی گروهش ـ كشتن ”سیاهان دیگر ـ رهائی یابد. ”

” ماندلا و توتو بجای دادگاه عدالت كیفر دهنده ، دادگاه حقیقت را گذاشتند . همه متهمان آپارتاید بایست در ”دادگاه حاضر می شدند و اتهاماتشان روشن می شد و مسئولیتهای خود را به گردن می گرفتند و آنگاه كسی ”با آنان كاری نداشت . "دادگاه توتو" در این سالها به پرونده هائی بیرون از شمار رسیدگی كرده است . ”بجز بوتا ، نخست وزیر اسبق ، كه از هر نظر پینوشه افریقای جنوبی است ، هركس كه در رژیم پیشین ”كسی بوده و اتهامی داشته در دادگاه حاضر شده است . مردم افریقای جنوبی از عدالت شخصی چشم ”پوشیده اند و به عدالت تاریخی قناعت كرده اند ولی گام قطعی را برای بستن پرونده كشتار و هرج و مرج ”در كشور خود برداشته اند . در افریقای جنوبی بر خلاف جمهوری اسلامی با یك دزدسالاری سروكار ”نداشتند و موضوع بازپس دادن اموال غارتی پیش نیامد كه حتا در یك دادگاه حقیقت نیز نمی توان از آن ”چشم پوشید . ”

” امروز افریقای جنوبی نمونه پیشرفت و روشنرائی شمرده نمی شود . جنایت و ایدز در آن بیداد می كند . ”سرمایه ها و مغزها از آن می گریزند . میراث شوم جدائی نژادی ، و واپسماندگی فرهنگی كه انحصار به ”آن سرزمین ندارد ، یه این آسانیها برطرف شدنی نیست . ولی باز كشوری است كه فروغ قاره افریقاست و ”مگر رهگشائی سیاسی و اخلاقی آن بتواند به جنگهای قبیله ای در آن قاره پایان دهد . اقتصاد كشور اندك ”اندك دارد سامان می یابد و آینده اش یرخلاف بیشتر آن قاره امیدبخش است. اینهمه بی گزینش گاندی وار، ”و ازخود گذشتگی ماندلا و همكاران معدودش امكان پذیر نمی بود . گاندی می گفت پاسخ خشونت ، ”خشونت نیست ؛ ماندلا افزودكه چاره خشونت ، خشونت نیست . ”

” اكنون مائیم و آنچه می خواهیم با یكدیگر ، با بدترین عناصر در میان خودمان ، بكنیم ( هیچ همرائی یا ”اجماعی درباره تعریف بدترین عناصر نیست . هر کس ممکن است برای گروهی بشود. این ویژگی ”دورانهای بحران اخلاقی و ازهم گسیختگی است كه نفرت و دشمنی بی مرز می شود . ) بر كشور ما ”گروهی حكومت می راند كه هر روزش بافت سیاسی و اخلاقی جامعه را بیشتر از هم می گسلاند و ”بازگشت به حالت عادی اجتماعی را دشوارتر می سازد . هر نشانه ای از پختگی سیاسی جامعه با چنان ”واكنشهای غیر انسانی روبرو می شود كه فضا را زهراگین تر می كند . پیام مدارا با گلوله پاسخ می یابد و ”قلم را پشت میله ها می فرستند . یك نسل پیش درجات بسیار كمتر سركوبی ، فعالترین نیروهای سیاسی و ”اجتماعی را به دامن افراطی ترین ایدئولوژی ها انداخت ؛ كمترین بی مدارائی ، بیشترین خشم انقلابی را ”برانگیخت . اگر آن روزها الگوی كار امروز و فردای ما باشد "نه بر مرده بر زنده بایدگریست ."”

” ولی رفتار دهه گذشته فعالترین نیرو های سیاسی و اجتماعی و رهبران جامعه مدنی ایران چیز دیگری ”بوده است . آن شعاركه در آغاز این نوشته آمد تنها غیرعملی ترین جلوه روحیه چیره بر گفتمان رهبران ”طبقه متوسط ایران است .آنها هرچه گفته اند و كرده اند بیشتر نشان از گاندی و ماندلا دارد تا لنین و ”خمینی . اندیشه دادگاه حقیقت را یكی از همین رهبران پس از رسواشدن وزارت اطلاعات در آدمكشیهای ”زنجیره ای پیش كشید ـ همان "مزدوری" كه "آزادیخواهان" در همایش برلین دشنام و بدترش دادند و ”حزب الهیان درون كه خود را آزادیخواه نمی نامند به گناه پیگیری پرونده آدمكشی ها و به بهانه آنچه در ”برلین برسر او و هم اندیشانس آورده بودند همراه پاره ای از آن هم اندیشان به زندانش افكنده اند . این ”بسیار امیدواركننده است كه پیكار برای آزادی و ترقی در خود ایران از بیرون در جاهائی پیشتر افتاده ”است .”

” برداشتن این گام آخری در زدودن خشونت از سیاست در ایران ، در آرام كردن جامعه ، اگرچه به بهای ”سنگین "پامال شدن خونها" شاید برای بیشترگوشها سنگین باشد و باز سیل حملات حق بجانب را سرازیر ”كند . ولی در ایران كسی این گام را برداشت و پایش هم ایستاده است . ممكن است بگویند او مجبور بود و ”بیش از این نمی توانست انتظار داشته باشد . ولی ما نیز معلوم نیست مجبور نباشیم و بیش از این بتوانیم . ”در آن فردائی كه خواهد آمد ، در جامعه ای كه بیش از خون به آرامش و زندگی عادی سیاسی نیازمند ”خواهد بود ، ما نیز با همه عدالتی كه به حق می خواهیم بیش از آن انتظار نمی توانیم داشت .”

” اگر ما در بیرون بتوانیم این گام آخری را نیز برداریم كمك بزرگی به روشن شدن فضادر ایران خواهیم ”كرد و شاید حتا رسیدن روزی را نیز كه همه انتظار می كشیم اندكی پیشتر خواهیم انداخت . برای بیشتری ”از ما به یاد آوردن گفتار و رفتار خودمان در آن سالهای یك نسل پیش بی فایده نخواهد بود و چه بسا به ”نرمتر شدن موضع گیریهایمان خواهد انجامید. اما اگر ما نتوانیم ، مردمی كه خشونت را هر روز با ”پوست خود حس می كنند ، چنانكه نشان داده اند، آمادگیش را دارند و ما را پشت سر خواهندگذاشت. این ”ضرورتی است كه بهترین مغزها و دلها در ایران دریافته اند . در چنین بحرانی برای آنان فراموش كردن ”فرمان پنج هزار ساله چشم دربرابر چشم و دندان دربرابر دندان آسان تر است تا پیشواز یك دور دیگر ”خونریزی و كینه كشی . ”



 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites