نیروهای جامعه مدنی ایران که مخالفان رژیم پیوسته دم از همکاری و همیاری با آنها میزنند و به ندرت با آنها همراه میشوند، در اقدامی دوراندیشانه و پر دامنه بعد تازهای به فرایند انتخاباتی در جمهوری اسلامی دادهاند.
انتخابات ریاست جمهوری اسلامی در خرداد آینده در شرایطی غیر آزاد که گزینشی برای رای دهندگان نمیگذارد، با اینهمه چنان جنب و جوشی در میان طبقه سیاسی ایران به پا کرده است که هیچ با یک انتخابات فرمایشی ــ که بی هیچ پرده پوشی برای نگهداری رژیم سازمان دهی شده است ــ نمیخواند. در باره تفاوتهای انتخابات غیر آزاد در جمهوری اسلامی با مانندهای سوریه بیش از آن در همین ستون گفته شده است که نیاز به یاد آوری باشد. در اینجا همین بس که طبقه سیاسی ایران، از فرمانروایان گرفته تا مخالفان گوناگون رژیم، با همه موانع قانونی و فرا قانونی که بر سر راه آزادی انتخابات گذاشته شده، خود را درگیر پیکاری میبیند که فرصتهائی در آن هست. مواد قانون اساسی یا اختیارات خامنهای یا طرحهای سپاه پاسداران را به رخ مردمانی کشیدن که شب و روز با آن محدودیتها و بدتر از آن سر و کار دارند بیهوده است ــ اگر اهانت به شعور آنان نباشد. آن طبقه سیاسی اگر مطمئن نباشد که در همین چهارچوب تنگ میتوان کارهائی کرد اینهمه سر و صدا و جنب و جوش نخواهد داشت و مانند بیشتر دو دهه اول رژیم اسلامی، تا خود را مجبور نبیند پروای انتخابات را نخواهد کرد.
تا آنجا که به محافل حکومتی و حاشیههای آن ارتباط دارد مسئله در انتخابات خرداد امسال احمدینژاد یا هر کس دیگر است. پس از آنکه نامزدهای جدیتر یکی پس از دیگری به سبب نداشتن زمینه در دستگاه رهبری کنار رفتند اکنون مهمترین رقیب احمدی نژاد، ذوب شده در ولایت دیگری است که خامنهای میتواند از فرمانبری آزمایش شدهاش اطمینان داشته باشد. با پدیدار شدن دایناسوری مانند موسوی در میدان و کنار رفتن خاتمی به سود او، دفتر اصلاحطلبی پس از دوازده سال بسته شده است. اینک حداکثر میتوان از تعمیرکاری در برابر خرابکاری سخن گفت. افراد و گروههای بی شماری امیدوارند که با پشتیبانی از نامزدی که خامنهای بپسندد جلو تکرار این چهار ساله باور نکردنی را بگیرند ــ اگر ماشین انتخاباتی رئیس جمهوری و منابع مالی بی دریغ، و میلیونها رای های تقلبی، و صفوف انبوه پاسداران و بسیج بگذارد. از آن مردمان کمتر کسی را میتوان نشان داد که برای موسوی امتیازی بیش از این بشناسد که احمدی نژاد نیست.
ما در بیرون البته هرگز نخواهیم توانست خود را بجای مردمی بگذاریم که هر تغییری در شخصیتها و سیاستها بر زندگیشان اثر میگذارد. از این رو بهترین رویکرد آن است که دستور برای کسی صادر نکنیم. انتخابات رژیم بازی ما نیست مگر آنکه کسانی در روز انتخابات خیال صف کشیدن در برابر نمایندگیهای جمهوری اسلامی را داشته باشند.
* * *
انتشار "گفتمان مطالبه محور" با امضاهای فراوانی از کوشندگان جامعه مدنی و پارهای نمایندگان مجلس اسلامی در ایران که از سوی گروهی از کوشندگان بیرون نیز پشتیبانی شده نقطه روشنی در این منظره تیره است. (اعلامیه "گفتمان" در مسئله قومی از اعلامیه پشتیبانی بیرون، هم دقیقتر و درستتر و هم مسئولانهتر رفتار کرده است زیرا مسئله را در پرتو مصلحت ملی میبیند و نه چانه زدنهای گروهی). برای امضا کنندگان اعلامیه، انتخابات بیش از هر چیز فرصتی برای پیشبرد یک گفتمان است که همچون پرهیبی (شبح) بر جمهوری اسلامی افتاده است ــ گفتمان دمکراسی لیبرال. آنان بجای پرداختن به چون و چند نامزدها، که اگر به آنان میبود هیچ کدام را نمیخواستند؛ و مداخلات و تقلبات در هر مرحله فرایند انتخاباتی، که از اختیارشان بیرون است، از پیش کشیدن خواستهای خود آغاز کردهاند. انتخابات در جمهوری اسلامی بر گرد برنامههای سیاسی نبوده است و نامزدها حداکثر وعده های دهان پرکن (آوردن نفت بر سفره مردم، حکومت قانون) میدادهاند. "گفتمان" بر عکس نامی از کسی نمیبرد ولی سندی بسیار تفصیلی است مانند پلاتفرمهائی که احزاب در انتخابات آزاد دمکراسیهای غربی میدهند.
"سه زمینه عمده و پنج لایه اصلی" اعلامیه، همه سیاستگزاریهای اصلی و لایههای مهم اجتماعی را میپوشاند و از نخستین کوششهائی است که در جمهوری اسلامی برای درهم پیوستن انتخابات با تغییرات مشخص سیاسی و اقتصادی و خواستهای گروههای اجتماعی صورت میگیرد. میتوان انتظار داشت که هر چه شمار کاندیداهای جدی افزایش یابد این روند شتاب بیشتر بگیرد و نامزدان انتخاباتی، خود را ناگزیر به جلب پشتیبانی گروههای مشخص اجتماعی ببینند که نتیجهاش افزایش فشار از پائین خواهد بود ــ به زبان دیگر سنگین شدن وزنه رای دهندگان. تا اینجا همین اندازه که فرایند انتخاباتی در رژیم اسلامی از روال همیشگی بیرون رفته است اهمیت دارد. اعلامیه تاثیر عملی بر انتخابات نخواهد گذاشت و امضا کنندگان ناگزیر از گزینش میان شرکت نکردن یا رای دادن به کاندیدای بد در برابر بد تر خواهند بود. ولی این عامل تازهای است که بر تابش nuance های یک نظام انتخاباتی فرمایشی ولی نه "چهار میخ" خواهد افزود و کنترل آخوندها را سستتر خواهد کرد. جامعه مدنی ایران دارد زیر همه فشارها و محدودیتها و به رغم فروبستگی قانونی و نهادینه institutional و عملی نظام ولایت فقیه، راه های گریز و میدانهای تازه پیکار سیاسی میگشاید و از خود پختگی و پیچیدگی و ظرافتی نشان میدهد که امید بخش است.
امضا کنندگان اعلامیه دست کم اکنون از خود انتخابات انتظار چندانی ندارند و آشکارا از آن برای رسیدن به منظوری مهمتر ــ همان پیشبرد گفتمان دمکراسی لیبرال ــ بهره جستهاند که ناگزیر زمینه ساز یک جنبش سیاسی نیز خواهد بود. جا افتادن گفتمان دمکراسی لیبرال در ایران که نشانههای آن را روزافزون میبینیم پادزهر جمهوری اسلامی است و هم اکنون در عرصه ایدئولوژی جانشین گفتمان آخوندی شده است. آن جنبش سیاسی که بر چنین زمینهای پا بگیرد بخت بیشتری، هم برای پیروزی نهائی بر نظام آخوندی و هم در آوردن ایران به یک جامعه مدرن خواهد داشت. "گفتمان" در عین حال یک پیروزی دیگر بر محافل "مترقی ضد امپریالیستی" است که نومیدانه میکوشند گذشتههای خود را باززائی کنند.
میباید امیدوار بود که با پایان انتخابات، امضا کنندگان "گفتمان" بسیج هواداران خود را به هر شیوه ممکن رها نکنند. انتخابات بهانه این اعلامیه است و هدف آن نیست. خواستهای اصلی، به ویژه در زمینههای حقوق بشر و سیاست خارجی و اقتصاد که در تضاد با سرتاسر سیاستهای رژیم به چنان روشنی و روشن بینی در اعلامیه آمده است با آینده ایران سر و کار دارد و موضوع بحث روز نیست. امضا کنندگان، مسیر آینده ایران را ترسیم کردهاند ــ اگر قرار است ما از لبه پرتگاه جهان سوم طالبانی ـآخوندی دور، و از چنبر واپس ماندگی خاور میانهای آزاد شویم.
همه ما لازم نیست در جزئیات با امضا کنندگان هم عقیده باشیم و مرزها و خط قرمزهای ناگزیر آنان را رعایت کنیم. ولی هیچ ایرانی امروزین و از کوره این صد ساله بدر آمده را نمیتوان یافت که با اعلامیه مشکل بزرگی داشته باشد.
آن گروههای مخالفان تبعیدی که جدا افتادگی سیاسی و عاطفی از جامعه جوشان ایران را بر تبعید جغرافیائی افزودهاند بهتر است به این نشانه دیگر فاصله روز افزون خود با این مردمی که ستوه نمیآیند بنگرند. ما هیچ بهانهای نداریم که جهان را از نظرگاهی جز پیشرو ترین کوشندگان جامعه مدنی میهن خود ننگریم.
|
|