”گسترش یافته سخنرانی در كنفرانس اروپائی حزب مشروطه ایران ، هامبورگ ، ١٣ و ١۴ اكتبر ۲٠٠١”
” دو سالی پیش یك حزب سیاسی در یك همایش بزرگ خود اعلام كرد كه مشكل جامعه ایرانی ، فرهنگی ، ”بهمان اندازه كه سیاسی است و برای حزب ، جبهه فرهنگی و فلسفی اهمیتی در ردیف جبهه سیاسی دارد . ”این اعلام در آن زمان ابروهای بسیاری را بالا برد . در فرهنگی كه سیاست را در بندوبست خلاصه می كند ”و سیاستگر را واژه دیگری برای فریبكار می داند ، چگونه می توان حزبی را در چالش با باورها و عادتها ”و سنتهائی قرار داد كه "خرد متعارف" ”conventional wisdom” بشمار می روند ـ به این معنی كه از ”قبول همگانی برخوردارند و نمی باید زیر پرسش بروند ؟ چگونه حزبی كه قاعدتا می باید درپی افزایش ”اعضای خود باشد تصمیم گرفته است به مقابله طرز تفكرهائی برود كه از سلطنت طلب دو آتشه و حزب ”اللهی تا چپ افراطی و ملی مذهبی میانه كار را در عوالم جهان سومی خود بهم می رساند ؟
” آن حزب چاره ای جز رساندن خود به نتیجه منطقی اصول عقایدش نمی دید و از آنجا كه تناقض و گریز ”از اصول و سرسری بودن در عین تعصب را یك كاستی بزرگ فرهنگی ایرانی می دانست ، گام آخری را ”برداشت و جزمگرائی و یكسو نگری و دید مذهبی را از یك سو ، و همه چیز برای همه كس بودن و هر ”لحظه به رنگی درآمدن را از سوی دیگر ، آماج پیكار سیاسی-فرهنگی خود قرارداد . حزبی كه نامش را ”مشروطه ایران نهاده بود نه می توانست در سلوك خود به تجدد و نوكردن جامعه ایرانی ، به سازشهای ”سیاسی و ایدئولوژیك معمول تن دردهد و نه به نام احترام به مقدسات اصلا به تقدس در سیاست پای بند ”باشد.”
امروز با رویاروئی همه سویه با تروریسم بین المللی ، كه از پس از ١١ سپتامبر شاهدش هستیم ، اهمیت ”جبهه فرهنگی و فلسفی در همه جا آشكارتر می شود . رهبران سیاسی و سخنگویان چه در غرب و چه در ”كشورهای اسلامی از تكرار این خسته نمی شوند كه رویاروئی با تروریسم است و نه با اسلام . بی تردید ”هیچ كس در راهروهای قدرت جهان غرب در پی آن نیست كه با اسلام یا كشورهای اسلامی بجنگد واز ”مسلمانان جهان جز معدودی در پی آن نیستند كه هواپیماهای مسافربری و آسمانخراشهای بازرگانی را به ”آتش بكشند و باكتری و ویروس و گاز كشنده بسوی غیر مسلمانان رها كنند . ولی اگر هم به روی خود نیاورند به چشم خود این واپسین جنگ یك فرهنگ رو به زوال را با جهانی كه آن را نمی فهمد ولی همه ”چیزش را مرهون آن است می بینند . اینكه تندروترین و بنیادگراترین عناصر ، مردانی در بالاترین درجات ”حقانیت ” righteousness” ـ كه از نادانی ژرف بر می خیزد و با درنده خوئی جز اندك فاصله ای ندارد ـ ”پرچمدار این جنگ شده اند طبیعی است . جریان عمومی این فرهنگ و جهان رو به زوال ، از میدان بدر ”رفته است ؛ احساسش به پیروزمندان هر چه باشد در درون خود پذیرفته است كه جنگ را باخته است . مانند ”همیشه و همه جا ، سرسخت ترینان تن به واقعیت نمی دهند . جنگ با فرهنگ است ولی جنگاوران ”فرهنگی، تنها مانده اند و با هرچه فروتر رفتن در كوره خشونت به جبران درماندگی خود می كوشند . ”
”***”
” در نخستین روزهای پس از حمله ، رئیس جمهوری امریكا به ضرورت دیپلماتیك ، خطی نا مشخص میان ”آنها كه با "ما" یا ائتلاف ضد تروریستی اند و یا با تروریستها هستند كشید . برای مردم ایران دو دهه ای ”پیش این خط ، همچنان نا مشخص ، كشیده شد : یا رژیم اسلامی یا مردم ؛ یا اسلام راستین و ارزشهای ”اصیل یا مردمسالاری و عرفیگرائی ؛ یا سنتهای مقدس یا نوسازندگی فرهنگی ایران . بیشتر سیاستگران و ”نویسندگان در این سالها سعی در مبهم كردن این خط داشته اند . هنوز هم از موضع روشنفكری دینی ، ”درآمیزی ملی و مذهبی ، پیش انداختن مصلحت سیاستبازی به زیان رهائی و پیشرفت ، می كوشند پیكار را ”از درونه خود تهی و از هدف خود منحرف كنند . اسلام در سیاست به ورشكستگی ، و در حكومت به ”جنایت برهنه و بی پروا كشیده است و باز به نام جمهوریت و اسلامیت ، یا خوانش ( قرائت ) تازه ، یا دوم ”خرداد عمر آن را دراز می كنند . ”
” اگر منظور از اقدامی روشن باشد بقیه اش به آسانی تعریف شدنی است . از هدف پیكار برای سرنگونی ”جمهوری اسلامی چیز زیادی در نمی آید . سرنگونی برای چه : برای به قدرت رسیدن گروهی دیگر ، یا ”رفتن به سر خانه و زندگی خود ، یا انتفامجوئی ، یا برای ساختن كشور و جامعه ای متفاوت ؛ و آنگاه ”چگونه و چه اندازه متفاوت ؟ پاسخ به هر یك از این پرسشها سناریو دیگری را عرضه می دارد و پاره أی ”از آن سناریوها چندان ارزش مبارزه ندارد ، اگر بد را بدتر نكند . ”
” ممكن است بگویند اینهمه سختگیری ، كار را به جائی نمی رساند . این درست است و راه همكاری با ”بسیاری دیگر را می باید بازگذاشت . ولی تفاوتها اهمیت دارند و می باید آنها را نگهداشت ؛ و تفاوتها از ”منظورها بر می خیزند . از نظر ما پیكار با جمهوری اسلامی اگر به پیشراندن جامعه ایرانی در مسیر تجدد ”نینجامد ارزش ندارد . ما برای رسیدن به قدرت بهر بها و با هر پیامد یا برگشتن به خانه و زندگی خود با ”جمهوری اسلامی درنیفتاده ایم . ما می خواهیم آن تكان نهائی را به این جامعه و این فرهنگ بدهیم ؛ فرصتی ”را كه صد سال از ما گریخت به چنگ آوریم و این فرصت در دسترس ماست . ایرانیان سرانجام به جائی ”رسیده اند كه می توانند مصالحه ها و چاره جوئی های نیمه كاره را رها كنند و گامهای قطعی را برای دور ”شدن از گذشته أی كه چند صد سالی در اكنون پیش آمده است بردارند . با همه محافظه كاری و تنبلی و بیمی ”كه هنوز در ایرانیان بیشمار می توان یافت هماوازی و همرائی بیسابقه أی در دو امر حیاتی پیدا شده است .”
” نخست ، میل به زیستن مانند غربیان و برخورداری از آزادیها و امكانات آنان . با آنكه هنوز بیشتر ”ایرانیان رابطه میان شیوه زندگی و تفكر را نمی دانند و می پندارند می توان بهمین صورت ایرانی ماند (به ”این معنی كه همان كاستیهای اخلاقی و فكری را نگهداشت) و مانند غربیان زیست ، شوق آنان به تغییر شیوه ”زندگی در نهایت ایرانیان را به آنجاها نیز خواهد رساند . دوم ، دیگر حتا مادربزرگان نیز خواستار بیرون ”بردن دین از حكومت هستند ( مادربزرگان ظاهرا مذهبی ترین لایه های جمعیت شمرده می شوند ولی مسلم ”نیست ) . در غرب عرفیگرائی ، در آغاز به معنی گشودن بحث آزاد در مسائل ایمانی و مذهبی ، بزرگترین ”پایه فكری توسعه سیاسی بود زیرا بند را از دست و پای گفتار و اندیشه گشود . هنگامی كه می شد درباره ”مقدسات و تابوهای مذهبی به آزادی سخن گفت ، از امتیازات اشراف و شاهان چه می ماند ؟ ما به این ”معنی تازه داریم عرفیگرا می شویم . بیرون بردن مذهب از حكومت شعار همگانی شده است و دیگر می ”توان معانی آن را شكافت .”
”***”
” برای آنكه جامعه أی عرفیگرا شود نوشتن یك قانون اساسی كه مذهب رسمی و كنترل مقامات مذهبی ”نداشته باشد بس نیست . در تركیه چنین قانون اساسی هست ولی برای اجرای نیمه كاره و پر از سازش آن ”سرنیزه ارتش لازم بوده است . جامعه عرفیگرا نیست و نزدیك شدن به تابوها و مقدسات را برنمی تابد . ”حكومت های پیاپی نیز به دلیل كمبود در زمینه مشروعیت ( پاكیزگی ، توانائی اداره كشور ) درپی بهره ”برداری از مذهب بوده اند و آزادی گفتار را به سود متعصبان مذهبی محدود كرده اند . تركیه فرهمندی ”دیرپای آتاتورك و حیثیت ارتش خود را داشته است و دست كم قانون اساسیش را حفظ كرده است . اكنون ”نیز پیوندهای روبه گسترش اروپائی را دارد كه مانند مورد غیرقانونی كردن حزب تازه مذهبی ، می تواند ”به یاری عرفیگرایان بیاید .”
” آنچه ایران را متمایز می سازد نزدیك شدن به تابوها و اندیشیدن درباره نیندیشیدنی هاست كه روشنفكران ”پرچمدارش بوده اند ولی توده های مردم بویژه جوانتران در بی پروائی خود بدان دامن می زنند . حكومت ”اسلامی نومیدانه می كوشد با دستگیریها و سركوبها "حرمت مقدسات" را نگهدارد ولی جامعه دركار آن ”است كه هر حرمت و مقدسی را از سر راه گفتار آزاد بردارد . سیاست در ایران رو به عرفیگرائی دارد و ”چنانكه در تركیه نشان داده شد این مهمتر از عرفی شدن حكومت است . در اروپا نیز نخست سیاست ، ”عرفی شد ؛ گفتمان سیاسی و فلسفی از مذهب فاصله گرفت . در ایران نیز همین دارد تكرار می شود . ”جناحهای حكومت ، از انحصارجو تا اصلاح طلب ، هرچه بتوانند برای "حرمت مقدسات" خود می كنند ”ولی خود بیحرمت تر می شوند .”
” آن تكان نهائی كه می باید داده شود نیاز به بازوهای سیاسی دارد ، به نیروهائی كه نه تنها برسر پیكار با ”رژیم اسلامی بلكه با فرهنگی كه چنان انقلاب و چنین حكومتی از آن برآمد همداستان شوند . صف مبارزه ”بیش از همیشه مشخص است : آنها كه مساله را صرفا در عرصه قدرت می بینند و حاضرند با بخشی از ”رژیم نیز همراه شوند ؛ و آنها كه مساله را در همه گستره آن ، ازجمله فرهنگی ، می بینند و آشتی ناپذیر با ”همه عناصر و اندیشه های بازمانده از قرون وسطای جهان سومی ایران می جنگند . مانند صد سال پیش ، ”جنگ در میان ترقیخواهان و تجدد طلبان از یك سو و گذشته گرایان و اسلامیان گوناگون از سوی دیگر ”است . ”
تا اینجا كه بتوان دید حزب مشروطه ایران ، روشن تر از بسیاری ، صفها را مشحص كرده است . با تمركز ”صرف بر جابجائی قدرت ، و در نبود بعد فرهنگی در پیكار ، راه بر هر انحراف و سازشكاری گشوده می ”ماند . ما بیش از ده سال است سازمانها و گروههای مخالف را می بینیم كه یكی پس از دیگری عملا به ”رژیم نزدیك می شوند . اگر كارگزاران سازندگی از سكه می افتند ملی مذهبی ها و دوم خردادیان را بجای ”آنها می گذارند . مبارزه شان با رژیم هیچگاه از یك مولفه اسلامگرا بی بهره نمی ماند . هرچه هست در ”پایان ، امتداد دادن مشروعه به آینده است ، تا هر جا كه زورشان برسد . ”
” پیام حزب روشن است : در دشمنی با ما و بیم از ما خود را به بی اثری محكوم نكنید ؛ یا به جناحهای ”رژیم كه همه درپی برقرار ماندن حكومت مذهبی اند ، نپیوندید . هرچه هم با ما مخالف باشید در هدف ”نهائی مبارزه كه رساندن ایران به جهان امروز باشد به ما نزدیكترید . بی ما نمی توانید حتا در مبارزه با ”جمهوری اسلامی به جائی برسید ـ اگر اصلا در مبارزه مانده اید . همه نیروهای آزادی و پیشرفت بهم نیاز ”دارند . همه ما برای سالم كردن و سالم نگهداشتن سیاست در ایران لازم هستیم . اگر امروز همراه نشویم ”فردا بیشتر ما تك تك و گروه گروه بهر فرصتی كه خود را عرضه كند تسلیم خواهند شد . صف واقعی ”مبارزه نمی تواند از عرفیگرایان ، دمكراتها ، تجدد طلبان با هر گذشته و گرایش سیاسی تهی باشد . حتا ”قبایل و تیره های افغانستان دارند به بیهودگی كشاكشهای خود پی می برند .
”***”
” جهان پس از ١١ سپتامبر دیگر آن نیست كه بود . ما نیز در مبارزه خود با موقعیت تازه أی روبروئیم . ”مجموعه ای از عوامل ، پاره أی از آنها بی ارتباط به افغانستان ، به سود پیكار كار كرده است .”
” آغاز عملیات نظامی در افغانستان آشكارا رژیم اسلامی را به هراس انداخته است . با آنكه جمهوری ”اسلامی هیچ دستی در جنایت ١١ سپتامبر نداشت ، ائتلاف سهمگین ضد تروریسم بین المللی و نبرد ”بیرحمانه أی كه با طالبان و بن لادن آغاز شده همه مافیای حزب اللهی را به لرزه انداخته است . حكومتی كه ”تظاهرات ضد امریكائی براه انداخت و رهبرو رئیس جمهورش ، هریك به زبان خود امریكا را محكوم ”كردند هفته ای نگذشته ، به اصرار و از مجاری گوناگون آمادگی خود را برای كمك به جنگ امریكا اعلام ”داشت . رژیمی كه دیپلماتهای امریكائی را گروگان گرفت اكنون آماده یافتن و نجات دادن خلبانان امریكائی ”است كه به خاك ایران می افتند . یك نتیجه احساس نا امنی سخت رژیم ، كاهش سختگیریها به مردم و ”نمایشهای خشونت آمیز بوده است . امروز احتمال اینكه پاسداران بر روی مردم تیراندازی كنند از همیشه ”كمتر است .”
” مردم نیز تغییر فضا را احساس كرده اند . در چند ماهه گذشته تظاهرات ضد رژیم فراوانتر و بی پرده تر ”شده است . دیگر نمی توان تصور كرد كه گروه بزرگی از مردم به مناسبتی گرد آیند و كار به شورش و ”دست كم مرگ بر جمهوری اسلامی نكشد . نمایشهای سازمان داده رژیم دربرابر جوشش خودبخود احساس ”عمومی بیرنگ است و اگر اثری داشته باشد خشمگین كردن مردم از جمله بسیاری شركت كنندگان است كه ”به زور برده می شوند . امروز مردم منتظر مسابقه فوتبال می مانند تا به خیابان بریزند ، فردا بهانه های ”بیشتر خواهند یافت .”
” ”
” در این تظاهرات نام پهلوی گاه و بیگاه برده شده است . حضور پهلوی در جامعه ایرانی پدیده ای است كه ”دیگر انكار نمی توان كرد . در آن سالهای خاموشی كه دشمنان و مخالفان به هر امكان مطرح شدن پادشاهی ”به عنوان گزیداری ”option” برای آینده ایران می خندیدند و دوستداران و موافقان گله می كردند كه پس ”كجاست و زمینه از دست می رود ، می گفتیم كه شش ماه قرارگرفتن وارث پادشاهی پهلوی در زیر ”نورافكن بس خواهد بود . از یك سالی پیش آن نور افكن اندك اندك افتاده است و دیگر هرچه از ایران می ”رسد توجه روزافزون مردم به وارث پادشاهی پهلوی است .سحنان او را از رسانه ها می شنوند و چهره او ”از تلویزیونها به خانه ها می رسد و به قول فردوسی گفتگو پر می شود .”
” مخالفان و موافقان هردو بر آن بودند كه با پیر شدن انقلاب اسلامی ، نسلی كه پیش از انقلاب را به یاد ”دارد در می گذرد و تمام است . ولی پادشاهی در ایران به یك نسل معین بستگی ندارد . نهادی است و پیشینه ”أی است و از آن بیشتر ، جایگزین با اعتباری است ؛ كاملترین نفی جمهوری اسلامی است . زیر نام ”پادشاهی مشروطه یك طرح كامل بازسازی جامعه ایران و یك جهان بینی و فلسفه حكومتی است كه بسیاری ”از بهترین عناصر در ایران هیچ مشكل جدی در آن نمی بیننند . كمتر كسی تردید دارد كه با پادشاهی ”مشروطه می توان بهترین نیروی انسانی را برای اداره كشور گردآورد و با كمترین دشواری چرخها را به ”گردش انداخت . جایگزینان با ربط دیگر شاید باشند ولی یافتنشان آسان نیست .”
” برخلاف انتظار بسیار كسان ، از نمایندگان نسل سالخورده تر و درد اشتیاق و نوستالژی آنان كه بگذریم ”بیشترین توجه به پادشاهی مشروطه و وارث پادشاهی پهلوی را در میان جوانترها می توان یافت . آنها ”ممكن است از نگریستن بر آنچه ایران پیش از این نكبت می بود آغاز كنند ولی بیشتر علاقه شان به چیزی ”است كه امروز می بینند و می شنوند : مرد جوانی كه از امروز و آینده می گوید و خود را از گذشته نه تنها ”آزاد كه پاك كرده است ؛ و مردان و زنان بسیاری كه بجای زیستن در جهان تبعیدی به ایران می پردازند . ”تفاوتها بیش از آن است كه از ذهن نوجوی نسل تازه ایرانیان دور بماند .”
”***”
تروریسم بین المللی ، این چنین كه با آن روبروئیم ، در سایه پشتیبانی حكومتی عمل می كند . تروریستها ”اگر هم از حكومتها مستقل باشند به پشتیبانی آنان نیاز دارند . دولت تروریست یك شعار نیست . جمهوری ”اسلامی ، لیبی ، سوریه و عراق از حكومتهائی هستند كه نه تنها مخالفان خود را ترور می كنند ، بلكه ”تروریسم را به عنوان یك ابزار ایدئولوژی و دیپلماسی بكار می برند . ( لیبی پس از بمبی كه بر چادر قذافی ”افتاد آهسته آهسته خود را از این باشگاه بیرون كشیده است .) بی افغانستان در اختیار بن لادن ، او نمی ”توانست شبكه حهانی خود را اداره كند .”
” ”
” جمهوری اسلامی از بزرگترین دولتهای تروریست جهان است و مسلما هیچ رژیمی مگر عربستان ”سعودی بیش از جمهوری اسلامی در این راه هزینه نمی كند . اما عربستان سعودی گروگان تروریستهاست ”و بازیگر فعال نیست . با گروگانگیری دیپلماتهای امریكائی بود كه كار تا نیویورك و واشینگتن كشید . دست ”ترور رژیم اسلامی از امریكا و اروپا تا خاورمیانه گشاده بوده است و از كنیسه بوئنوس آیرس تا فروشگاه ”بزرگ محله فقیرنشین پاریس تا پیتزافروشی تل اویو شمار قربانیان ترورش به هزاران می رسد . ”كشورهای بسیار ترجیح داده اند جنایات رژیم را ندیده بگیرند ولی دست كم در دادگاههای برلین و پاریس ـ ”آری پاریس ـ محكومیت جنائی رژیم ثابت شده است . ”
” اكنون كه سرانجام جهان بر خطر تروریسم بین المللی و دولتی بیدار شده است پیكار با جمهوری اسلامی ”بعد تازه أی می یابد كه می باید با تفاوت گذاشتن میان مصالح ملی ایران و مصلحت مبارزه با رژیم ، آن را ”به كمال بكار گرفت . حكومت اسلامی می كوشد با دوچهرگی ژانوس وار معمول خویش ـ خاتمی و خامنه ”أی ـ هم دل امریكا را بدست آورد و هم فاصله رانگهدارد . نمی باید اجازه داد كه ائتلاف ضد تروریستی ، ”در حرارت خود برای گستراندن جبهه ائتلافی ، مسئولیت و خطر رژیمی همچون جمهوری اسلامی را ”فراموش كند . ما به مصلحت ایران می باید با هر اندیشه حمله به خاك ایران مبارزه كنیم ، ولی به ”مصلحت مبارزه دمی از یادآوری ماهیت تروریستی رژیم بازنایستیم . سرنگونی رژیم حزب الله اولویت ”ماست ولی نه با لشگركشی بیگانه . برای ما همین بس كه دست ترور رژیم در هرجا بریده شود .”
” سودی ندارد كه بن لادن و طالبان از میان بروند یا ناتوان شوند ولی حكومتهای تروریست و تروریست ”پرور به شیوه های خود ادامه دهند .با عزمی كه پیدا ، و نیروئی كه بسیج شده است رژیمهای نا استواری ”مانند حكومت آخوندی را می توان بی دست بردن به اسلحه واداشت كه پیوندهای خود را با تروریسم ببرند . ”تاثیرات چنان تحولی بر سیاسیهای داخلی ایران و به سود بهروزی مردم ما بیش از آن است كه به نظر ”می آید . ”
”***”
” حضور دبیركل و چند تن از اعضای كمیته مركزی حزب وطن افغانستان در كنفرانس اروپائی حزب ”مشروطه ایران بیش از اهمیتی نمادین داشت . سرنوشت افغانستان و ایران از ١٩٧٩ بهم پیوسته بوده است. ”انقلاب اسلامی در ایران راه را بر هجوم شوروی گشود . اگر ایران فرونریخته بود برژنف جرات تجاوز به ”افغانستان نمی یافت ـ همچنانكه عراق به ایران و سپس كویت لشگر نمی كشید ـ و اینهمه فاجعه ها روی نمی ”داد . جمهوری اسلامی در برهم زدن اوضاع افغانستان و جلوگیری از یك حكومت پایدار سهم بزرگی داشت ”و هنوز امیدوار است دست نشانده خود حكمتیار را كه یكی از منفورترین چهره های افغانستان است از ”پناهگاهش در تهران برای برآشفتن افغانستان پس از طالبان بفرستد .”
” پیروزی انقلاب اسلامی در بالاگرفتن خیزاب اسلامی در هر جا از جمله افغانستان ، بزرگترین نقش را ”داشت و اسلامیان و تروریستهای اسلامی هنوز از باده پیروزیهایشان در ایران و افغانستان سرمست اند ـ ”هرچند در ایران آن پیروزی به رسوائی اسلام سیاسی رادیكال وشكست نهائی آن انجامیده است و در ”افغانستان بی كمكهای امریكا چنان پیروزی بدست نمی آمد . اكنون شكست طالبان و شكار جهانی ”تروریستها بسیاری از سرمستان را هشیار می كند و باد را از بسیاری بادبانها می گیرد . تاثیرات چنان ”شكستی را در تهران و قم نمی باید دست كم گرفت . روابط خارجی و موازنه داخلی جمهوری اسلامی هم ”اكنون برهم خورده است . سرنگونی طالبان احتمالا سرنگونی رژیم همانندی را بیشتر پیش چشمها خواهد ”آورد .”
” یك تحول احتمالی دیگر در افغانستان تاثیر مستقم تری در ایران خواهد داشت كه از هم اكنون محسوس ”است . پادشاه پیشین افغانستان هرچه می گذرد بیشتر چهره یك سازش دهنده ملی را به خود می گیرد . از ”ائتلاف شمال تا پاكستان اگر بتوانند به یك همرائی برای آینده افغانستان برسند برگرد نقش محمد ظاهر شاه ”خواهد بود . روشن است كه همزمانی پدیدار شدن دوباره پادشاه پیشین كشور همسایه ای به نزدیكی ”افغانستان در صحنه ، با برجستگی نقش ولیعهد پیشین ایران ، از هیچ چشمی در ایران دور نمانده است .”
” ””***”
” فاجعه ١١ سپتامبر بزرگتر از آن بوده است كه از پیامدهای مثبت آن بتوان دست كم به این زودی سحن ”گغت . ولی در فرهنگی كه برخلاف فرهنگهای جهان سومی میانه ای با مویه و سوگواری ندارد چنین ”رویكردی غریب و نشانه سنگدلی نیست . از ١١ سپتامبر بسا تحولات سازنده بیرون خواهد آمد . افغانستان ”و پاكستان مجالی یافته اند كه از چنگال گذشته گرایان خون آشام خود بیرون بیایند . عربستان سعودی اندكی ”به نقش ویرانگر خود ، از جمله برای خودش آگاهتر می شود . همه جامعه های عرب می توانند خیره تر به ”گزینشی كه با آن روبرویند بنگرند .”
” ما در ایران احتمالا بهتر از این فرصتی در بیست و سه ساله گذشته نداشته ایم . مجموعه عوامل در ”بیرون و درون اوضاع را برای پیكار مردمی مساعد تر كرده است .
|
|