حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت

February 23, 2005

چهارشنبه 5 اسفند 2563 = February 23, 2005

 

اصلاحات گمشده درگردباد موقعیت انقلابی

 

” اصلاحگران درون، و بیرونیانی که سرنوشت خود را به آنها بسته اند و آینده ای جز در جمهوری اسلامی ــ ”یک جمهوری اسلامی تعدیل شده و فراگیرنده تر، شامل یاران مهجور افتاده ــ برای خود نمی بینند، در ”وضعی نومیدانه اند. آنها نه تنها برضد یک مافیای آشتی ناپذیر که بهتر از آنها، هم کارکرد قدرت را می ”شناسد و هم به موقعیت هراس آور خود آگاه است و تکان نمی خورد؛ و نه تنها برضد جامعه ای، هشتاد و چند ”درصد جمعیت که اندک اندک به پایان تحمل خود می رسد؛ بلکه برضد زمان می کوشند. اصلاحاتی که ”می خواهند، حتا اگر انجام پذیر باشد، به جائی نخواهد رسید. تعدیل سیاستهای دیوانه وار رژیم و کاستن از ”فسادی، که مانند پوستی که برتن کشیده شده، ویژگی طبیعی یک حکومت اسلامی است، و بی آن خواهد مرد، ”راه حلهائی سپری شده است. بن بست حکومت و ازهم گسیختگی کشور و احساس مردم از اینها درگذشته ”است. ایران در یک موقعیت کلاسیک انقلابی است: "مردم نمی خواهند و حکومت نمی تواند." ”

” روشنفکران مذهبی، اصلاحگران اسلامی، هواداران دوم خرداد، ملی مذهبی ها، و جمهوریخواهانی که همه ”چیز را به یک جمهوری می بخشند، به این معنی که تا مرز غیر ممکن با آن راه می آیند، همه کمر به رهانیدن ”جمهوری اسلامی از تنگنائی بسته اند که از درون و بیرون هر روز تنگتر می شود. این تنگنائی است که ”بی آنکه متوجه باشند خود بهمراه رژیم اسلامی در آن گیر کرده اند. استدلالهای آنان، که همه نشانهای ”پوزشگری را دارد، بیش از آنکه دیگران را متقاعد کند خودشان را به سترونی اندیشه انداخته است. کوشش ”برای آشتی دادن اسلام و دمکراسی؛ میان ایمان (که جای چون و چرا نمی گذارد وگرنه ایمان نیست) و عقل به ”معنی خرد نقاد که نه مقدس می شناسد نه هیچ چیز را فراتر از بحث آزاد تا حد دور انداختن می داند؛ میان ”حکومت شرع که بنای آن برتسلط بر همه شئون زندگی شخصی و اجتماعی، و بر طبقه بندی و تبعیض، و ”برتری و فروتری ذاتی کسان است با جامعه مدنی؛ و دست و پا زدن برای یکی شمردن دمکراسی و ”جمهوری، نمونه هائی از بن بستی است که از حکومت اسلامی به واپسین خط دفاعی آن سرایت کرده است. ”

” در میان آنان روانهای دلاوری پیداشده اند، به شمار فزاینده، که آگاه از سترونی اسلام سیاسی در عمل و ”اندیشه، و خسته از سازشها و نیمه کاریهای ملی مذهبیان (همه سیاست پیشگان و روشنفکران میانه گیری که ”تنها در نقش واسطه و محلل و زمینه ساز رادیکالیسم مذهبی ازکاری بر آمده اند) از بن بست به بیرون ”می زنند. آقای اکبر گنجی، که چند سال پیش سردار بسازو بفروشی و ماشین ترور او را در تاریکخانهء ”اشباح رسوا کرد و بهای آن را با زندان هشت سالهء خود می پردازد با انتشار بیان نامه (مانیفست) خود از دل ”زندان رژیم، راه را برای رهانیدن اذهان روشنفکران اسلامی از زندان عادتها و محدودیت های خود ساخته ”گشوده است. از میان گروه بزرگ روشنفکران اسلامی تجدید نظر طلب، او از همه پیشتر رفته است زیرا به ”درستی دریافته است که استدلالی که نیمه کاره از بیم یا ملاحظه کاری سیاسی رها شود فلج اندیشگی را بیشتر ”می کند. ”

” از این مهمتر او و همفکران ش دریافته اند که سیاست نیمه کاره و آشتی دادن آشتی ناپذیر و همه چیز برای ”همه کس بودن، که نشان عمدهء گرایش ملی مذهبی است، تنها به افراطی ترین گرایشها میدان می دهد. اسلام ”در سیاست، به معنی بهره برداری از احساسات مذهبی و دامن زدن به خرافات؛ و در حکومت، به معنی ”قانونگزاری زیر نفوذ مذهب و گردن نهادن به رهبری آخوند؛ و در فرهنگ، به معنی مرده پرستی و اعتقاد به ”معجزات؛ و در اندیشه به معنی تکیه بر متنها و سرمشق های مقدس، یک نتیجهء ناگزیر بیشتر ندارد: تسلیم ”شدن به عوامفریبانه ترین شعارها و پذیرفتن رهبری ریاکارترین روحانیان. بازی با دین در کشورداری به ”معنی از پیش پذیرفتن چیرگی تعصب بر اندیشه و عمل سیاسی است. ملی- مذهبی و هم نشینان ش در بیرون، ”دادن امتیازاتی را به احساسات مذهبی مردم ــ که هیچ معلوم نیست همان باشد که فرصت طلبانه درپی بهره ”برداری از آن هستند ــ چنان لازم می شمارند که گرایشهای دمکراتیک خود را، که برای آنها همان ”جمهوریخواهی است، به اندازه اش کوتاه و بلند می کنند.”

” * * *”

” آنچه انقلابی و مکتبی متعصب پیشین می گوید، یکی از بیشمارانی که زندگیهای خود را داربست بالا رفتن ”ناسزاوارترین ساختند و شاهد ناباورهبوط کشوری که سراسر نوید بزرگی بود، به درکات جمهوری اسلامی ”شدند، نه تازه است نه نیاز به تجربهء بیست و چهار پنج سال گذشته می داشت. حتا بی زندان هشت ساله نیز ”می شد این امر بدیهی را دید که اسلام با برابری و آزادی هیچ میانه ای ندارد و با هیچ ترفند فقهی نمی توان ”فاصلهء زن و مرد، مومن و کافر، مسلمان و غیر مسلمان و شیعه و سنی و فرقه های دیگر را در یک نظام ”اسلامی پرکرد ( بیشتر دنیای اسلامی به برکت امپریالیسم از برده داری پاک شده است، اگرچه آن هم در اسلام ”هست.) با هیچ ترفند فقهی ــ ترفندی که اگر هم ممکن باشد، با تعبیر و فتوای دیگری می توان آن را ناچیز ”کرد و پس گرفت ــ نمی توان قانونگزاری را از شرع، از حکم قطعی کتاب و سنت مقدس، جدا کرد. هیچ ”فقیهی نمی تواند آزادی عقیده و گفتار را در آنجا که به نقد آزادانهء اسلام و بیرون آمدن از دین می رسد اجازه ”دهد. اصلا همین که فقیهی بگوید چه خوب و چه بد است، انکار آزادی و برابری حقوق، حقوق طبیعی فرد ”انسانی که در اعلامیهء جهانی حقوق بشر گردآوری شده است، بشمار می رود.”

” با اینهمه ما در دگرگشت (تحول) فرهنگی و سیاسی خود به پایه ای فروافتاده ایم که می باید از دریافتن ”فرایافت ”concept” های پانصد سالهء رنسانس، بلکه دوهزار و چهارصد سالهء مکتب اسکندرانی، شادمان ”باشیم و آن را سنگ بنای بازسازی و نوزائی جامعهء خود گردانیم. آنچه اهمیت این سخنان را بیشتر می کند ”شرایط گفتن آنهاست ــ از سوی یک انقلابی با اعتبارنامه های خدشه ناپذیر، و در زندانی که بیم مرگ در هر ”لحظه ای هست. (او، با نگاهی به پیشینهء سعید امامی، پیشاپیش اعلام داشته است که اهل خودکشی نیست و ”دست رژیم را تا اندازه ای بسته است.) نویسندهء بیان نامه با چنان روشنی مسئله را برهنه می گوید که شایسته ”است ملی-مذهبیان و ملی-جمهوریخواهان بیرون از او بیاموزند و اینهمه موضوع بریدن از دین را در ”کشورداری، در اداره و قانونگزاری، زیر عبارت پردازیهای بی پایه پنهان نکنند.”

” او همفکران بیشمارش را در ایران فرا می خواند که به نافرمانی مدنی روی آورند؛ نترسند و از نیمه کاری ”بیرون بیایند. چنین فراخوانی بی تردید بازتابهای خطرناک برای رژیم خواهد داشت. ایران، در شرایطی ”بسیار قابل مقایسه با رژیمهای ورشکسته و رو به فنای اروپای خاوری دههء هشتاد، روشنفکرانی را یافته ”است که سخن آخر را به زبان می آورند؛ هیچ پرده ای را ندریده نمی گذارند؛ به زندگی در دروغ (سخن ”هاول) پایان می دهند. یکباردیگر در کشوری که مردم به پایان تحمل و حکومتگران به پایان توانائی هاشان ”می رسند نام مشهوری از کنج زندان، چالشی را عرضه می کند که کار زیادی دربرابرش نمی توان کرد. در ”چنین شرایطی چالش هرچه بزرگتر، دست تلافی رژیم هرچه بسته تر می شود. آقای گنجی دیگر در مقولهء ”روشنفکرانی نیست که سردار بساز و بفروش و تازه ترین داوطلب نقش رهانندهء جمهوری اسلامی، بیش از ”نود تن آنها را ــ به روایت رسمی ــ کشت. او تشنگان خون خود را با معمائی ناگشودنی روبرو کرده است. ”چشم جهانیان را می باید نگران سرنوشت او نگهداشت.”

سیر اندیشهء کسی مانند او، از پاسداری انقلاب تا طغیان بر هرچه انقلاب بر آن ایستاده بود، ازجمله خود ”خمینی که دروغهائ تاکتیکی که به مردم گفت در "بیان نامه" آورده شده است، پایان کار گرایش ملی-مذهبی ”را در خود دارد. او زودتر به پایان راه رسیده است زیرا دندان رسیدن به مقام در این رژیم را کنده است. ”دیگران در طمع خام خود، و یا صرفا برای جلوگیری از جریان نیرومند مشروطه خواهی که در جامعهء ”ایرانی منتشر می شود، هنوز دست بردار نیستند. یک رئیس پیشین دانشگاه تهران که ملی-مذهبی را رو به ”مرگ اعلام می دارد واصول عقایدی را پیشنهاد می کند که هیچ عنصر مذهبی در آن نیست باز خود را ملی-”مذهبی می نامد و با چسباندن مصدق به بازرگان با همه بی علاقه گی مشهور مصدق به او برای این مکتب ”آبرو می خرد. ”

پیش فرض ادبیات قابل ملاحظهء ملی-مذهبی ــ قابل ملاحظه، بیشتر از نظر کاغذی که سیاه شده است ــ ”همواره این بوده است که ایرانیان احساسات ژرف مذهبی دارند و می باید از آن به سود هر منظوری، از جاه ”طلبی شخصی تا برنامه ای برای کشورداری، بهره برد. این امر مسلم گرفته می شده که در سیاست همواره ”می باید جانب مذهب را نگهداشت. اینکه ملی- مذهبی ها نه در کشورداری به جائی رسیدند و نه حتا در جاه ”طلبی های خود، از این بحث بیرون است ( به بهای بی آبروئی، به خدمت ارتجاعی ترین اندیشه و دستگاه ”حکومتی درآمدن و به مقامات ناپایدار بی پاداش رسیدن، مسلما هدف آنان در زندگی نمی بود.)”

” "ملت مسلمان شیعهء ایران،" که از زبان سخنگویان این مکتب نمی افتاد و هنوز رهاشان نمی کند، نه تنها ”رنگ اصلی ملی- مذهبی را آشکار می کرد بلکه افتادن ش را در سرازیری جمهوری اسلامی، و اکنون دوم ”خرداد، اجتناب ناپذیر می ساخت. "مردم ایران مسلمانند و می باید از آخوندهای میانه رو که در پی آشتی دین ”و دمکراسی هستند پیروی کرد. حکومت البته باید به رای مردم باشد ولی چون مردم مسلمان هستند قانون را ”باید مطابق اسلام کرد که همه راضی شوند." ما هنوز در میان مارکسیست- لنینیست ها و ملیون آزادیخواه ”لیبرال جمهوریخواه"آنچه خوبان همه دارند آنها تنها دارند" به چنین استدلال هائی برمی خوریم.”

نکتهء دیگری که "بیان نامه" را از سنت ملی-مذهبی ( که هر چه بگذرد نقش ویرانگرش آشکارتر خواهد ”شد) جدا می کند، این است که هیچ اشاره ای به مردم مسلمان شیعهء ایران در آن نشده است. مردم می توانند ”مسلمان و شیعه باشند یا نباشند؛ و می توانند در مذهب سختگیر یا آسانگیر باشند، ولی بحث از حقوق فرد ”انسانی ، ازجمله حق حکومت جامعه بر خودش، چه ارتباطی به احساست مذهبی مردم دارد که چنانکه در سه ”چهار نسل گذشتهء ایرانیان دیده ایم دستخوش همه گونه نوسانات جامعه شناختی است؟ "بیان نامه" به اندازه ”ای از جامعهء ایرانی مطمئن است (و به حق) که عملا تا دفاع از حق بیرون رفتن از مذهب می رود. این ”سخنان را چهل سال پیش هم می شد گفت، ولی ملی- مذهبی ها دمی از اندیشهء نزدیک کردن خود به آخوندها ”آسوده نمی بودند و دستگاه حکومتی دمی از اندیشهء نزدیک کردن آخوندها به خود.”

” * * * ”

” "بیان نامه" در پاسخ نوشته ای از یک انقلابی آسیب دیدهء دیگر، این یک ملی- مذهبی و تجدید نظر طلب، ”نوشته شده است. در فضای جمهوری اسلامی دو روشنفکر برآمده از دل انقلاب ضد مشروطه، بحث ”مشروطه خواهی را ــ چنانکه در آئینهء دق نظام اسلامی بازتاب می یابد ــ پیش کشیده اند. برای حجاریان ”تعبیر محدود و مصطلح مشروطه(مشروطه به معنی مشروط و بس) راه برونرفتی از بن بست حکومتی در ”جمهوری اسلامی است. جهان او که از جمهوری اسلامی فراتر نمی رود بر اندیشه اش همچنان مهار می زند. ”او بیش از آن دلبستهء انقلابی است که "محصولات فرعی" اش اندکی هم خاطرش را نا آسوده نمی دارد. به ”عنوان یک نظریه پرداز دوم خرداد، همه در پی راه حل هائی است که جمهوریت و اسلامیت نظام، و جای ”خودیها در آن محفوظ بماند.”

” او شرط عربی را بجای "شارت" معرب عثمانیان که در ایران آن زمان نیز پذیرفته شد نهاده است و ”مشروطه خواه جمهوری اسلامی شده است. به نظر او می توان با درآوردن ولی فقیه به مقامی مشروط، راه ”را بر اصلاحات گشود و محتضری را که "از پزشگ در گذشته است" جانی تازه بخشید. ولایت مشروط ”فقیه او البته ربطی به مشروطه خواهی ندارد که جهان بینی تجدد خواهان ایران در صد سال گذشته بوده است. ”ولی گام دیگری در تابوزدائی مشروطه خواهی در محافل رسمی رژیم برمی دارد. پرهیب (شبح) مشروطه ”خواهی به صورتهای گوناگون بر جمهوری اسلامی افتاده است. ”

” آقای اکبر گنجی در ادامهء همان اشتباه، جمهوریخواهی اش را دربرابر دیکتاتوری ولایت فقیه می گذارد. او ”با "مشروطه خواهی " حجاریان مخالف است زیرا به نظرش مشروطه (مشروط) با دیکتاتوری یکی است و ”تنها شکل دمکراتیک حکومت، جمهوری است. بیان نامهء جمهوریخواهی او هدفی جز برداشتن ولایت فقیه و ”حکومت اسلامی ندارد و اگر ضرورت برطرف کردن کژروی حجاریان نمی بود به قراردادن مشروطه ”خواهی دربرابر دمکراسی نمی کشید. اما این بحثها اکنون فرعی است و از یک انقلابی پیشین آنهم در زندان ”نمی توان انتظار داشت که به مشروطه و مشروطه خواهی بپردازد. مسئله در این است که ولایت فقیه و ”حکومت اسلامی از هرسو زیر حملاتی افتاده است که از آن جان بدر نخواهد برد. انجمنهای اسلامی ”دانشجویان که دفتر تحکیم وحدت خود را به رغم همه کوششهای رژیم دارند سنگر مهم پیکار آزادیخواهی ”می کنند از موضع قانون اساسی خواستار برکناری رهبر و ولی فقیه اند؛ اصلاح طلبان دم از تغییر قانون ”اساسی و محدود کردن اختیارات او می زنند و دمکراتهای بریده از سنت انقلابی اصلا منکر جمهوری اسلامی ”و نقش دین در حکومت شده اند.”

” زمان بحث واقعی مشروطه خواهی و گذاشتن جهان بینی تجدد، در صورت نوشده و روزآمد ”up to date
آن، دربرابر گرایشهای دیگر و در خود ایران، خواهد رسید و مشروطه خواهان می توانند صبر کنند. بحث ”اکنون میان اصلاح طلبان و ملی های مذهبی و مذهبی های ملی از یک سو و نویسندهء بیان نامه است که در ”بریدن کامل خود از انقلاب و حکومت اسلامی، سخنگوی دهها میلیونی شده است که از این هردو بریده اند. ”ملی –مذهبی ها که از جمهوریخواهی "بیان نامه" هیچ گله ای ندارند از نتایج منطقی آن نگرانند. آقای اکبر ”گنجی رهیافت ”approach” تدریجی انان را برآشفته است. ملی- مذهبیان مردم را فرا می خوانند که شکیبا ”باشند و منتظر بمانند. انها تا هنگامی که خودشان آماده نشده اند هیچ حرکتی را صلاح نمی دانند ــ مهم نیست ”که روزی دو سه هزارتن به بیکاران می پیوندند و هر سال درصد بیشتری از حمعیت به به روسپیگری و مواد ”مخدر روی می آورد و و منابع طبیعی بیشتری نابود می شود. مذهبیان از سوی دیگر گله دارند که او تند ”می رود و آنها قادرند که از خود فقه، اصلاحات را بیرون بکشند ــ همانگونه که پیشتر ولایت فقیه را بیرون ”کشیدند. با مذهب هرکار می توان کرد، بسته به اینکه زور در کجا باشد.”

” مهم آن است که جمهوریخواهان گوناگون از مذهبی و کمتر مذهبی، مواضع استراتژیک را در دست داشته ”باشند و مردم با اعتراضات ملایم، "تنها به قصد نشان دادن مخالفت و به زندان رفتن،" راه آنها را برای ”بازپیوستن به جرگهء خودیها باز کنند. نشان دادن مخالفت به قصد زندانی شدن و تا همانجا ایستادن، مرز ”نافرمانی مدنی به زعم سخنگویان مسالمت جوئی و اصلاحات گام به گام است. در فراخوان آقای اکبرگنجی به ”نافرمانی مدنی، از شورش نامی برده نشده است ولی جمهوریخواهان و چپگرایان اصلاح طلب ترجیح ”می دادند که از نافرمانی مدنی نیز سخنی به میان نیاید. اگر در نافرمانی مدنی کار به شورش کشید، که با توجه ”به طبیعت رژیم و حالت مردم خواهد کشید، چه؟ ”

”* * *”

” نافرمانی مدنی در معنای درست خود اقداماتی از سوی مردم است که در آن زور و اسلحه بکار نرود، به ”حکومت آسیب بزند، وجلوگیری از آن به آسانی میسر نباشد. فراخواندن مردم به اینکه مالیات نپردازند، در ”کشوری که گریز از مالیات یک پدیدهء تاریخی است، یا نپرداختن صورتحساب های دولتی، با حکومتی که به ”آسانی نه تنها خدمات را ، مثلا برق، قطع می کند بلکه کنتور برق خانه را هم می برد شوخی است. مردم ”ایران بیش از بیست سال است به این معنی در نافرمانی مدنی هستند. نافرمانی مدنی در ایران تنها به صورت ”تظاهرات و اعتصابات و اعتراضهای جمعی (امضای طومارها...) و خودداری از رای دادن ( که دیگر اثر ”چندانی ندارد) به جائی می رسد. در برابر چنین اقداماتی رژیم به خشونت می گراید و مردم خویشتنداری ”می نمایند و اگر خشونت از حد بگذرد ازخود دفاع می کنند وآنگاه رویدادها در مارپیچی ”spiral” می افتد که ”معمولا به سرنگونی حکومتهای دیکتاتوری و استعماری انجامیده است.”

” کابوس اصلاح طلبان چنین سناریوئی است. بهتر است ایران همین گونه در حکومت مشترک مافیا و دوم ”خرداد از هم بگسلد و یک نسل دیگر ایرانیان فداشوند و باز سازی ایران به حدود غیر ممکن برسد؛ اما ”برنامهء کار ملی -مذهبیان و جمهوریخواهانی که از پشتیبانی مردم ، جز پای صندوقهای رای، بیم دارند برهم ”نخورد. مردم می باید شکیبا باشند زیرا پیش از هرچیز، نابینا و نا آگاهند؛ آمادهء حکومت برخود نیستند؛ اگر ”شورش کنند کور خواهد بود؛ اگر رژیم را سرنگون کنند خونریزی و هرج و مرج و تجزیه با خود خواهند ”آورد؛ تجربهء انقلاب اسلامی را تکرار خواهند کرد؛ از چاله به چاه خواهند افتاد. اصلا شورش نخواهد شد ”چون بیست سال است نشده است. شورش بسیار هم بد است و انقلاب از همه بدتر است ( این یکی درست است ”و انقلاب به مفهومی که از سدهء هژدهم تا بیستم به خود گرفت ، پیوسته هم نالازم تر و هم نامحتمل تر ”می شود.)”

” در تصویر کردن چنین منظرهء ناخوشایند نامربوطی، اصلاح طلبان دینی و کمتر دینی همزبانند، و پایهء ”استدلال شان یک منطق قیاسی است که اگر نزد اهل حوزه و نزدیک به حوزه، برای "اجتهاد" و وارد کردن ””"عقل" در امور مذهبی و اساسا ایمانی بسنده بوده است، از سوی مدعیان عرفیگرائی مایهء شگفتی است. ”منطق قیاسی در ساده ترین مثال خود به اینجا می کشد: کتابی چند بر حسن است، کتابی چند بر چارپائی است، ”حسن آدم است، پس چارپا آدم است. (سعدی در این باره تردیدهای زیاد داشت.) حوزه با منطق قیاسی خود از ”ورود در ژرفای هر موضوعی سرباز زد تا آنجا که توانائی اش را از خود گرفت. اکنون به "لطف" انقلاب و ”حکومت اسلامی، حوزه بر سیاست و کشورداری افتاده است و اصلاحگران حوزه به سلاح کهنهء خود دست ”برده اند.”

” با آنکه قیاس موقعیت انقلابی امروز ایران را با موقعیت انقلابی و انقلاب سال 1357 / 9-،1978 می توان ”با مثال آوردن از شورشهای مردمی براندازندهء حکومتهای خودکامه و توتالیتر، از امریکای لاتین تا افریقا و ”اروپای خاوری، به آسانی باطل کرد بهتر است بیشتر به ژرفای موضوع برویم؛ بجای آنکه در تحلیل موقعیت ”ایران همه به تجربهء انقلاب اسلامی چشم بدوزیم، از منطق سیاست که منطق جامعه شناسی است بهره ”بگیریم ــ شناخت و تحلیل عوامل سیاسی و اجتماعی و اقتصادی، و تحولات فرهنگی جامعه و سهم تاریخ، به ”عنوان ذخیرهء تجربهء ملی. سیاستی که با قیاس توضیح داده شود به کار همان حوزه می آید، با نمایشی که از ”توانائیهای انتلکتوئل خود در هزار سال گذشته داه است. ”

” ایران امروز جامعه ای است که از درون زندان ش "بیانیه" بیرون می آید؛ یک نسل پیش، از راهروهای ”قدرت آن، گردانندگان انجمن شاهنشاهی فلسفه، نسخهء حکومت ولایت فقیه بیرون می دادند، و در وزارت ”آموزش و پرورش آن بهشتی ها و باهنرها برای مغزشوئی نسل جوان تهیه می دیدند. جامعه ای است که ”دانشگاههای آن گلخانه های پرورش اندیشهء آزادی و ترقی شده اند؛ بیست و پنج سال پیش دانشگاههای آن ”بسترهای داغ زادو ولد رادیکالیسم چپ و اسلامی، و چپی که پیوسته اسلامی تر می شد می بودند. جامعه ای ”است که روزنامه های آن پیشاهنگ جامعهء مدنی هستند و بهای پیشاهنگی خود را با تعطیل و زندان ”می پردازند؛ بیست و پنج سال پیش روزنامه نگاران آن تقریبا همگروه، در آتشی می دمیدند که در نخستین ”فرصت در خرمن هستی خودشان افتاد. جامعه ای است که در میان روشنفکران آن به دشواری می توان ”دایناسورهائی را یافت که بیست و پنج سال پیش، محیط روشنفکری ایران را در تصرف خود داشتند و ”صداهای معدود تجدد خواهی و دگراندیشی را خفه می کردند. ”

” کاراکتر شورش مردمی را نه نفس شورش، بلکه گفتمان جامعه تعیین می کند و گفتمان امروز جامعهء ”ایرانی، آشکارا آزادی و ترقی است. تجربهء تاریخی ملت ما ایرانیان را از هر استبدادی بیزار کرده است. این ”ملتی است که خود مسالمت جویان منتظر اجازه ورود یافتن و مدافعان وضع موجود (هرچند با دستکاریهائی) ”و منتظران پذیرفته شدن در هر ترتیباتی که پیش آید، از داد سخن دادن در فضیلتهای دمکراتیک آن، در هر ”بافتار ”context” دیگری که به دردشان بخورد، کوتاه نمی آیند. ملتی است که هر ناظر خارجی را از پیشرفت ”فرهنگی خود به ستایش واداشته است ودر میان همه ملتهای منطقهء جغرافیائی ش همانندی با خود نمی شناسد. ”

” اگر "بیانیه" ایرانیان، بویژه روشنفکران، را به نافرمانی مدنی می خواند و به صداهائی پیوسته است که ”بیش از بیست سال گفته اند صورت مسئله را می باید تغییر داد و از بن بست اندیشهء دینی در کشورداری، ”همچنانکه در علم ( نه "علم" علمای حوزه) بیرون آمد، این نشانهء مهم دیگری بر پختگی سیاسی جامعهء ”ایرانی است؛ و ترسهای ملی- مذهبیان و مذهبیان گوناگون را همانچه هست جلوه می دهد: تاکتیک هائی برای ”تجدید روزگار خوش گذشته در آن بهار خون آلود که مقدمهء زمستان بیست و چند ساله ای بود که بر ایران ”افتاد. ما اگر این بار بهاری داشته باشیم، نه خون آلود و نه مقدمهء زمستان بیست و چند ساله خواهد بود. ”جامعهء ایرانی برای درآمدن به یک جامعهء عادی، برای زیستن در چهار فصل معمولی با همهء فراز و ”نشیبهای آن آمادگی یافته است. ”



 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites