حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت

February 23, 2005

چهارشنبه 5 اسفند 2563 = February 23, 2005

 

عرفیگرائی و جای مرکزی مسئله زن

 

١٧ دی برای بسیاری گرایشهای سیاسی مخالف پادشاهی یک روز فراموش شده بوده است. اگر هم گاه به یاد ”آن افتاده اند به عنوان یک نمونهء زورگوئی محکوم ش کرده اند. هواداران پادشاهی طبعا نظری جز آن ”دارند و١٧ دی را روز آزادی زنان می دانند و بزرگ می دارند. ١٧ دی روزی بود ــ شصت و هفت سال ”پیش ــ که رضا شاه پهلوی فرمان ممنوعیت حجاب داد و چادر از سر زنان برداشت. در این معنی، ١٧ دی ”سرآغاز آزادی زنان بود و هر پبشرفتی زن ایرانی کرده است از آنجا سرگرفت؛ ولی ١٧ دی ابعادی بزرگتر ”دارد و از دیدگاههای دیگری نیز شایستهء بررسی است. آنچه شصت و هفت سال پیش دراین روزها روی داد ”به هیچ روی فراموش شده نیست و ما در پیکار ملی خود برای توسعه و تجدد ناگزیریم به آن باز گردیم. دو ”ویژگی ١٧ دی جنبهء آمرانه و خشونت آمیزش از یک سو و جای مرکزی ش در فرایند نوسازندگی جامعهء ”ایرانی از سوی‎ ‎” دیگر است. اولی امروز‎ ‎” بیشتر جنبهء تاریخی دارد، ولی تاریخی که سخت به کار امروز ”می آید؛ و دومی مسئلهء روز جامعهء ماست. ”

” با همهء ارزشی که تلاشهای یک لایهء کوچک زنان پیشرو ایران از انقلاب مشروطه به بعد+ در بالابردن ”جایگاه زن در جامعه می داشت، برداشتن حجاب یک تصمیم سیاسی شخص پادشاه بود که در آن شرایط تنها ”از مردی چون او برمی آمد. رضا شاه که رهبری در قالب پتر کبیر و آتا تورک بود، طرح روشنی برای ”درآوردن ایران از گنداب فرهنگ سنتی قرون وسطائی ــ از "چاهک دنیا"ئی که صادق هدایت، ایران زمان ”خود را می نامید ــ داشت، و پس از سازمان دادن یک ارتش نیرومند ویک دستگاه اداری در خدمت توسعه، ”و گذاشتن زیرساخت آموزشی و بهداشتی در جای خود، به دشوارترین بخش آن طرح که در اهمیت ار هیچ ”یک کمتر نبود و با شدت عملی که پتر کبیر و آتا تورک را به یاد می آورد پرداخت. (با همهء سختگیری اش، ”رضا شاه نه مانند پتر قیچی به دست در خیابانها ریش و جامهء مردمان را کوتاه می کرد و نه به تیر بستن ”شورشیان مسجد گوهر شاد به گرد کشتارصوفیان به دست آتاتورک رسید.) او به درستی دریافته بود که تا ”زنان ایران در زیر چادر بمانند نه خودشان امروزی خواهند شد نه مردان؛ و نه تسلط آخوندها برجامعه ”ضعیف خواهد شد. او تا آن هنگام ضربات کاری بر حوزه زده بود و آموزش و دادگستری را از آخوندها ”گرفته بود؛ شمار آنها را محدود کرده بود و با پوشاندن جامهء اروپائی بر مردم، به آخوند نمائی پایان داده ”بود. ولی تودهء ایرانی هنوز در یک تنگنای فولکلوریک مذهبی دست و پا می زد که چیزی جز یک زمین ”لرزهء اجتماعی نمی توانست تکانی به آن بدهد.”

” دریدن چادر که نه یک پوشش، بلکه حجاب خرد و اخلاق و پیشرفت است، آن تکان اجتماعی را داد. پس ”از آموزش همگانی، این دومین انقلاب اجتماعی تاریخ ایران در هزارء پیشین ــ و تا نگاه در تاریخ به عقب ”می رود ــ بشمار می رفت. (سومین انقلاب اجتماعی، درهم شکستن نظام ایلیاتی و اصلاح ارضی بود که ”جامعهء فئودالی را به "عصر جدید" وارد کرد و با لشگر کشی های رضا شاه آغاز شد و با اصلاحات ارضی ”محمد رضا شاه به پایان رسید‎ ‎”). رضا شاه می دانست‎ ‎” که”‎ ‎” دست”‎ ‎” به چه”‎ ‎” غیر ممکنی زده است. او به خود ”می نگریست که وقتی در آن روز همسر اول و دو دختر بزرگتر خود را بی حجاب به مراسم فرستاد از ””"غیرت" بر خویشتن می پیچید. حجاب برای تقریبا همه مردان ایرانی آن زمان جنبهء ناموسی(تا حد کشتن) ”داشت. ناموس به معنی تکبر است و یکی از ناستوده ترین مظاهر فرهنگ جهان سومی ماست، احساس ”مالکیت مرد برزندگی و هستی زنان خویشاوند اوست. ناموس چنان با شرف یکی شمرده می شود که اجازه ”می دهد مرد به کمترین بدگمانی و بهانه دست به خون آنان بیالاید و با گردن افراشته در میان سر و همسر ”ظاهر شود. (بیشتر مردان در این جهان فرورفته در نادانی و خشونت، از شرف بهرهء دیگری لازم ندارند). ”غیرت ناموسی در فرهنگ هندو به "کمال" خود رسید. هندوان زن زنده را بر رسم "ساتی" همراه مرده ”شوهر می سوزاندند. شورشی که پس از ١٧ دی برخاست نامنتظر نبود. ارتجاع مذهبی اعتراض خود را در ”مسجد گوهر شاد در کنار مقدس ترین زیارتگاه شیعیان در ایران سازمان داد. ولی رضا شاه همه پادشاهی اش ”را گروگان کشف حجاب کرده بود. سربازان او در مسجد حرم در مشهد تظاهرکنندگان را به گلوله بستند و ”خودش به قم رفت و در حرم آن شهر آخوند های معترض را شخصا تنبیه کرد. ”

‎ ‎” در اجرای قانون "کشف حجاب" همان شدت بکار رفت. پاسبانان، چادرها را بر سر زنان می دریدند و ”چادریها در اداره و آموزشگاه راهی نداشتند. امروز ما می توانیم دربارهء جای زور در توسعه بحث کنیم ولی ”چنین بحثی تا آنجا که به ایران ارتباط می یابد بیشتر تاریخی است تا موضوع روز. ایران در دوران پهلوی ها ”چنان دگرگون شد که زور نه برای توسعهء آن لازم است، نه می تواند جلو توسعهء آن را بگیرد. امروز به ”درستی نمی توان گفت که آیا چنان شیوه های خشونت آمیزی برای نوسازندگی جامعهء ایرانی لازم می بود یا ”نه. آنچه مسلم است پیشرفت حاصل شد، پیشرفتی که اگرهم توقف پذیر، ولی برگشت ناپذیر بوده است. ”دربرابر، پسزنشی که آمد تا پایان دست از پادشاهی برنداشت و همراه با پسزنش های دیگر، هرگاه توسعه به ”کندی یا کژی افتاد رژیم را چالش کرد تا در پایان که کارش را با کمک اندازه نگرفتنی خود آن، ساخت.”

” بحث باربط تر، جائی است که آزادی وبرابری زن در توسعه دارد تا حدی که می توان آن را مسئله ای ”مرکزی شمرد. آیا رضا شاه حق داشت که چنان اهمیتی به آزادی و برابری اجتماعی زنان بدهد که خون ”مردمان را در زیارتگاه شان بریزد و زنان بیشمار را در طول سالها به زور وادار به نشان دادن چهرهء خود ”به نامحرمان سازد؟ به این پرسش می باید بیرون از بافتار شرایط امروز پاسخ داد زیرا هرکس طبعا از ”دیدگاه کنونی خود می نگرد و پاسخی دیگر می دهد. کسانی ممکن است استدلال کنند که حجاب جلو پیشرفت ”اجتناب ناپذیر اجتماعی زنان را نمی گیرد و از جمهوری اسلامی مثال آورند که اتفاقا حجاب سبب شد پدران و ”شوهران "غیرتی" به آسودگی بیشتری زنان را به آموزش و کار بفرستند. زن در حجاب، در بیرون نیز ”مانند خانه بود و مقاومت کمتری در مرد ناموس پرست(متکبر ترین مردان) برمی انگیخت. این استدلال البته ”فراموش می کند که چهل و سه سالی که بر ١٧ دی تا انقلاب اسلامی گذشت زن در بیرون خانه را منظره ای ”بسیار آشناتر و پذیرفتنی تر کرده بود؛ حتا در جمهوری اسلامی نیز مردان مانند آن زمانها زن بی حجاب را ”نمی کشند. اما در ١٣١٤ بر خلاف امروز حجاب برای درخانه نگهداشتن زنان بکار می رفت. دشواری ”قضاوت دربارهء رویدادهای تاریخی همین است که نمی توان رویدادها را در صورت کامل آن باز سازی کرد. ”درست تر آن است که هرچه بتوان خود را بجای مردمانی که آن تاریخ را می زیستند و می ساختند گذاشت. ”آنها نمی توانستند بجای ما باشند و ما هرگز مجبور نیستیم مانند آنان رفتار کنیم.”

” * * * ”

” محدودیت حقوق انسانها در نظامهای سیاسی گوناگون، هنجار ”norm” تاریخ بوده است و هم امروز در ”اکثریت بزرگی از میان جمهوریها و اقلیتی در میان پادشاهی ها امری پذیرفته است ــ گاه حتا از سوی خود آن ”مردمان. همهء جامعه های واپسماندهء جهان سومی دچار این بیماری هستند که نیروی زندگی شان را تحلیل ”می برد. این یک بیماری فرهنگی-سیاسی است که با پیشرفت تدریجی آموزش و توسعهء اقتصادی می تواند ”اندک اندک بهبود یابد. اما اگر بیماری فرهنگی-سیاسی، مهر تقدس مذهب را نیز بخورد درد، ابعاد بزرگتری ”می یابد و در جاهائی شرایط دراماتیکی پیش می آورد. اصلاح مذهبی سده های پانزده و شانزده که اروپا را ”به یک دورهء طولانی جنگهای مذهبی انداخت ــ تا عهدنامهء وستفالی به مداخلهء مذهب در دیپلماسی پایان داد ”و راه را بر پایان دادن به مذهب در سیاست داخلی نیز گشود ــ یکی از این شرایط دراماتیک بود. در جامعه ”های اسلامی که اصلاح مذهبی ناممکن است و تنها می توان با مذهب رفتاری گزینشی داشت ــ بحثی که ”بیشتر می باید به ان پرداخت ــ مداخلهء مستقیم دولتها و درجه ای از کاربرد زور اجتناب ناپذیر بوده است. ”

” هیچ کشور اسلامی را نمی توان نشان داد که مردم بی انقلاب(ایران انقلاب مشروطه) یا دیکتاتوری(ایران ”دوران پادشاهی اصلاحگر پهلوی، و ترکیه) یا ترکیبی از استعمار و دیکتاتوری( از اندونزی تا مراکش و ”افریقای سیاه) به حقوقی دست یافته باشند. جامعهء اسلامی بنا بر تعریف، جامعه ای است که تقدس در آن ”سیری آزاد و فراگیر دارد؛ جامعه ای است که با کفر و ایمان(تقدس) اداره می شود، و در تعریف کفر گفته ”اند "هر کنش یا اندیشه ای که آرایش و سیر تقدس را در جهان متوقف سازد." در جامعهء اسلامی، محدودیت ”حقوق مردمان دربرابر احکام مقدس؛ و نابرابری زنان، که محدودیت مضاعفی است، و در احوال شخصی ””(ازدواج و طلاق و نگهداری فرزندان، و ارث) و حقوق مدنی (شهادت) نمودار است، امری بنیادی است و ”چارهء آن را از خود آن احکام نمی توان درآورد. رضا شاه از ١٧ دی تا سوم شهریور کمتر از شش سال می ”داشت و انسان اگر بتواند راه سنگلاخی را که او می پیمود و بلندای قله ای را که او پیش چشم می داشت در ”نظر آورد، درعین نپسندیدن شیوه ها با تفاهم بیشتری به دوران او خواهد نگریست. ”

” اگر امروز زن ایرانی می تواند ارادهء خود را بر حکومتی تحمیل کند که همان دید ارتجاعی آخوند هفت ”دههء پیش را به اضافهء قدرت مالی و تشکیلاتی و نظامی بیش از رضا شاه دارد، به مقدار زیاد به آن روز ”زمستانی شصت و هفت سال پیش برمی گردد. زنان از خانه بیرون زده اند؛ دانشگاهها را دارند می گیرند ”در بازار کار بیرونق ایران اسلامی با نوآوری و کارآفرینی خود با مردان در رقابت اند؛ پشتیبان هر حرکت ”به پیش در سیاست و جامعه اند و در زمین لرزهء بزرگی که در پیش است نقشی تعیین کننده خواهند داشت. ”آنها یکبار اشتباهی ویرانگر کردند و بیست و دو سه سالهء گذشته را در جبران آن کوشیده اند. رضا شاه آنان ”را از زندان حجاب رهانید؛ انقلاب و حکومت اسلامی چشم آنها را بر حقیقت نظام اسلامی گشود. همهء ”سخنان دربارهء هویت و ارزشهای اصیل و اسلام ناب و جامعهء توحیدی و عدل وقسط برسر زورگفتن به ”زنان است ــ چنانکه آن زن روستائی جنوب شیراز در "داستانهای دهکوه" با زبان ساده اش به خانم جامعه ”شناس اتریشی گفت.”

” آنچه مسئلهء زن را در یک جامعهء اسلامی فوریتر می سازد سودازدگی اسلام در مسئلهء زن است. ما با ”یک نظام کامل عبادی- حقوقی سروکار داریم که به زن همچون موجودی در خدمت مرد می نگرد و او را ”به ملکیت مرد درمی آورد. اصلا زن به خاطر مرد آفریده شده است؛ از خودش هیچ موجودیتی ندارد؛ ”ارزش ش یا در وفاداری و فرمانبری مرد است(زن خوب فرمانبر پارسا) یا در مادربودن که بهشت را زیر ”پای او می گذارد. اهمیت موضوع تا جائی است که در یک جامعهء اسلامی، بیشترین انرژی حکومت در ”مهارکردن زنان و تثبیت حق ملکیت مردان صرف می شود. اگر از یک حکومت اسلامی معمولی فشارش ”را بر زنان بگیرند ویژگی اسلامی چندانی در آن نخواهد ماند. ویژگیهای اسلامی دیگر نیز در تحلیل آخر به ”همین کار می آیند(بقیهء ویژگیهای حکومت اسلامی را در این جغرافیای نکبت و ستم و تراژدی که نام ش ”جهان سوم است می توان یافت). پیامدهای چنین نگرش جنسیت مداری را در واپسمانده نگهداشتن عمدی ”زنان، رواج خشونت مرد به زن، و خشونت بطور کلی، و پامال شدن حقوق کودکان می باید بررسی کرد. ”این آسیبهای اجتماعی گوشه ای از تصویر بزرگتر است. سیاست و اقتصاد جامعه نیز از نابرابری زنان و ”مردان آسیب‎ ‎” می بینند. تجاوز به حقوق‎ ‎” و خشونت”‎ ‎” به زن”‎ ‎، زورگوئی‎ ‎” و”‎ ‎” بی عدالتی”‎ ‎” را”‎ ‎” امری پذیرفتنی ”می سازد و جهانروائی ”universalism” حقوق بشر را، که دمکراسی بی آن ناقص می ماند، سست می کند. ”

” اینهمه، فرایند توسعهء جامعه را کند و معیوب می سازد. یک پژوهش سازمان ملل متحد نشان داده است که ”کشورهائی که به آموزش زنان اولویت داده اند و آنان را دست کم صاحب اختیار بدن خود ساخته اند زودتر و ”بیشتر توسعه می یابند. اگر زنان از رنج آبستنی های پیاپی آزاد شوند و به آموزش و کار روی آورند هم ”ثروت بیشتری تولید می کنند و هم از فشار جمعیت بیش از اندازه بر منابع ملی کاسته می شود(گذشته از بالا ”رفتن کیفیت انسانی جامعه دربرابر توده های انبوه کودکانی که در جهان سوم مانند گیاه هرز بار می آیند). ”نسبی گرائی فرهنگی که تازه ترین سپر مرتجعین ملی مذهبی است یک بحث معصومانهء "انتکتوئل" نیست و ”هزینه های هنگفت، به معنی تیره روزی صدها میلیون انسان دارد. (از نسبیگرائی تازه تر، توسل به عرفان ”است. ملی مذهبیان برای درازکردن زندگانی یک مکتب فکری مرگبار، و دادن چهرهء انسانی به آن، شعار ”آزادی، برابری، عرفان را علم کرده اند! برتری مذهب بماند، دستاویزهای ش هر چه می خواهد باشد.)”

” * * *”

” اگر مذهبیان چنین سودازدگی در بارهء زن و جای او در جامعهء اسلامی دارند، برای درآوردن ایران از ”جامعهء اسلامی و گردانیدن ش به یک جامعهء مدرن چه استراتژی بهتر از تاکید بیشتر بر امر زنان و پیکار ”برای آزادی و برابری حقوقی آنان؟ (ما آزادی و برابری در حقوق را از خانقاه و مولا ــ صورت دیگری از ”ولی ــ و روحیهء مرید و مرادی بیرون نمی کشیم و در کشور داری هیچ نیازی به عرفان و هیچ جائی برای ”تقدس و پرستش نداریم). این مبارزه بدور از پاره ای آلایشهای ایدئولوژیک و زیاده رویهای فمینیستی می باید ”بر مسائل روزانه و عملی زنان تمرکز یابد و چبزی از نابرابری در حقوق زن و مرد در چهارچوب اعلامیهء ”جهانی خقوق بشر نگذارد. دلمشغولی های دیگر فمینیستها ربطی به امر سازماندهی جامعه و حکومت ندارد. ”زن ایرانی می باید از قدرت سیاسی و حمایت قضائی لازم برخوردار باشد تا دور از هر تبعیض، در فضای ”عمومی نه به عنوان یک زن بلکه یک شهروند نگریسته شود و در خانه از خشونت و تحقیر در امان باشد. ”امروز پیکار آزادیخواهانهء دانشجویان، از دختران و پسران، به حق در مرکز توجهات نیروهای مخالف ”است ولی نه کمتر از آن می باید به پیکار برابری جویانهء زنان عنایت کرد. نقش آنها در تهی کردن زیر پای ”رژیم کمتر نیست.”

” مبارزه با جمهوری اسلامی جبهه های گوناگون دارد، پیش از همه چیز می باید مذهب را از حساسترین ”قلمروهای آن بیرون برد. جای زن در جامعه، و حقوق او از جمله آزادی پوشش، یکی از این قلمروهاست. ”اصلاحگران اسلامی و ملی مذهبیان میانه گیر و محلل در اینجاهاست که نابسندگی خود را نشان می دهند. آنها ”برای آزاد کردن زن ایرانی بجز یک چند حدیث و حکایت چه دارند؟ این بهره برداران از "ملت مسلمان ”شیعه" ــ کلیشه ای که از دهان شان نمی افتد و توجیه کنندهء صد سال کش دادن ارتجاع در جامهء امروزی تر ”بوده است ــ با مشکل زلف و گیسوی زنان چه می خواهند بکنند؟ دختر سرانجام می تواند ارث برابر با پسر ”داشته باشد یا می باید از این موضوعات درد سر آور به تندی رد شد؟ با چند زنی و صیغه و پدیدهء ””"حرامزادگی" چه باید کرد، و با این رسمها و رفتارها بازهم از"کرامت انسانی" می توان دم زد؟ یا شاید ”انسان درجاتی دارد و کرامت زن با مرد متفاوت است؟ ”

” سازمانهای سیاسی مخالف، عموما مسئله را به خوبی دریلفته اند و برنامه ها و اصول عقایدشان همه جوانب ”این مسئله را دربر می گیرد. یکی از بهترین مواضع را حزب مشروطهء ایران گرفته است. کنگرهء سوم ”حزب(آرنج کانتی، کالیفرنیا، نوامبر ۲٠٠٠) قطعنامه ای را "درباره حقوق زنان و کودکان" تصویب کرد که ”با توجه به اهمیت موضوع، به تصویب کنگرهء چهارم(دوسلدرف، نوامبر ۲٠٠۲) به عنوان سند پیوست به ”منشور حزب که دربر گیرندهء رئوس برنامهء سیاسی(پلاتفرم) آن است افزوده شد. آوردن این قطعنامه ”تفاوتی را که در برخورد جامعهء ایرانی با مسئلهء زن پیدا شده است ــ گذشته از بخشهای واپسمانده ای که ”دیروز را باخته است و امروز را از دست می دهد و فردائی نخواهد داشت ــ نشان می دهد. قطعنامه همچنین ”گوشه ای از تصویر ایرانی را که دارد بر روی ویرانهء مذهب سیاسی ساخته می شود ــ نشان می دهد. آن ”ایران اکنون بیشتر در ذهن مردمان است که نبردگاه اصلی است؛ آینده ای که دیگر چندان دور نیست شاهد ”ساخته شدن جامعه بر چنین بنیادهائی خواهد بود.”

” قطعنامه چنین آغاز می شود: "با آنکه در منشور حزب، برابری کامل حقوق زن و مرد پیش بینی شده است، ”فشارهای حقوقی و فرهنگی بر زن ایرانی به اندازه ای سنگین و دیرپاست که برابری نیاز به شکافتن دارد. ما ”این برابری را در زمینه های زیر تاکید می کنیم. زن در این متن دربر گیرندهء دختران بالاتر از سن کودکی ”نیز هست." این اشارهء لازم به یکی از جنبه های دیگر دید جنسی و ناموسی فرهنگ سنتی برمی گردد که به ”زبان هم سرایت کرده است و تفاوت میان دختر و زن را در امری می داند که یا می باید به ازدواج مربوط ”شود و یا به سرشکستگی و احیانا خودکشی یا کشته شدن به دست ناموس پرستان. قطعنامه، زن و دختر را ”مانند مرد و پسر می انگارد که تمایزی در سن است و هیچ ملاحظهء ناموسی در آن روا نیست. (ناموس یکی ”از آن "ارزشهای اصیل" است که می گویند شناسنامهء ماست و در همهء هزارهء تیره ای که جامعهء ایرانی ”را در خون و پلیدی غوته ور کرد، نسل پس از نسل زنان ایرانی را در تیره روزی نگهداشت.) در برابری ”حقوق زن و مرد، نخست می باید این برابری را در اختیار زن بر بدن خود بشناسیم. نه مرد مالک بدن زن ”است نه جامعه؛ و پاکدامنی در قلمرو اخلاق است نه حقوق جزا.”

” نخستین زمینه در قطعنامه به خانواده می پردازد و این بسیار پر معنی است که نگهداری خانواده و حقوق ”کودکان تقریبا سراسر به حقوق زن مربوط می شود. اگر مردان به خود گذاشته شوند خانواده و کودک دست ”کم از نظر حقوقی بی پناه است. مردان در یک جامعهء اسلامی می توانند آزادانه دست به کارهائی بزنند و ”شرایطی بوجود آورند که خانواده از هم بپاشد و کودکان قربانی شوند. حتا در خانواده ای که با هوسرانی و ”آزادی عمل مردان از هم نپاشد و منابع مالی کافی برای تگهداری کودکان بماند، خشونتی که در خمیرمایهء ”جامعهء اسلامی هست و مرد را فرا می خواند که شرعا همسرش را بزند چنان فضائی بر خانه حکمروا می ”کند که تباهی کلی را پابرجاتر می سازد؛ جامعه را در آن خون و پلیدی هزاره ای، در خون و پلیدی اینهمه ”کشورهای خاورمیانه ای‎ ‎، نگه می دارد”‎ ‎”. فرزندانی‎ ‎” که در چنان”‎ ‎” خانه هائی بار می آیند جوانان و مردانی ”می شوند که بیش از هر فرهنگی در جهان، جز افریقای طبقهء هفتم دوزخ، توده های کور و بی مصرف ”آمادهء کشتن و کشته شدن می پرورد ــ بهر بهانه ای که عوامفریبان بیشمار به دست شان می دهند. ”

” چهار بند زیر عنوان خانواده در قطعنامه ناظر بر همین جنبه های فرهنگ سنتی و قوانینی است که آن ”فرهنگ را در بیرون از زمان ش نگه می دارند: ”
” "١ ــ در انتخاب همسر، زن و مرد به یک اندازه اختیار دارند. سرپرستی خانواده با زن و مرد به ”یکسان است و زن و مرد در پرورش و نگهداری فرزندان و امور خانه و خانواده از اختیارات و تکالیف برابر ”برخوردارند.”
” ۲ ــ صیغه و چند همسری ممنوع است و زن و مرد به یکسان حق طلاق دارند. رسم مهریه و جهیزیه و ”شیربها می باید برچیده شود و اموالی که در دورهء زناشوئی بدست آمده است در همه حال به تساوی از آن ”زن و شوهر است.”
” ٣ ــ همه فرزندان صرفنظر از جنسیت و یا جایگاه حقوقی آنان در حقوق فرزندی از نگهداری تا ارث ”برابرند. [در یک جامعهء مدرن حرامزادگی معنی ندارد؛ نه زن را می باید سرشکستگی داد، نه فرزند را ”می باید بی بهره کرد.]”
” ۴ ــ برای تامین مالی فرزندان پس از طلاق و نیز جلوگیری از خشونت به زنان و کودکان در خانه و ”محیط کار، قوانین ویژه می باید گزارده شود."”

” کلید برابری‎ ‎” زنان در آموزش و کار است. قانونگزاری‎ ‎” مانند همه”‎ ‎” زمینه های‎ ‎” دیگر چهارچوب عمل را ”می سازد. چنانکه هیتلر می گفت " قانون اساسی میدان نبرد است." می باید هم نیروی زنان را پشت سر ”قانونگزاری پیشرو گذاشت وهم آماده شان کرد که از حقوق خود دفاع کنند. آین آمادگی در زن ایرانی پیدا شده ”است و در جمهوری اسلامی نیز ادامه یافته است. در این زمینه قطعنامه چنین می گوید:”
” "١ ــ در آموزش و فعالیتهای اقتصادی و مشاغل هیچ تبعیضی میان زن و مرد نیست و برای کار برابر ”مزد برابر به زن و مرد داداه می شود.”
” ۲ ــ یک شبکهء”‎ ‎” ملی مهد کودک ها”‎ ‎” و”‎ ‎” کودکستانها ”‎ ‎می باید”‎ ‎” برای ”‎ ‎نگهداری کودکان زنانی که کار ”می کنند با مشارکت مالی کارگران و کارمندان و کارفرمایان و دولت برپا گردد. ”

” آخرین بخش قطعنامه به امور شخصی می پردازد:”
” ١ ــ زنان در اختیار پوشش خود آزادند.”
” ۲ ــ مسافرت زنان به اختیار خود آنهاست."”

” از این دو، آزادی پوشش یک مسئلهء مهم سیاسی است که در بسیاری کشورهای عرفیگرا میدان یک نبرد ”فرهنگی، و سلاحی در دست احیا گران شده است. ما در کشور خود "یاروسری یا توسری" را از هر دو ”سوی آن در این شصت و هفت سال تجربه کرده ایم و می باید پای اصول خود بایستیم. شهروندی که آزادی ”پوشش نداشته باشد از حق انسانی خود محروم است. زن ایرانی اگر خواست می تواند به چادر و پیچه هم ”برگردد. متقاعد کردن او به اینکه در درون و بیرون می باید امروزی شد ــ که اساسا به معنی غربی است ــ ”می باید به آموزش و کار واگذار شود. اگر بیشتر زنان در یک جامعهء دمکراتیک باز حجاب اسلامی را ”ترجیح دادند(به نظر نمی رسد هرگز امکان پذیر باشد) این شکست سرامدان سیاسی و فرهنگی خواهد بود. ””(در قطعنامه اشاره ای به حق انتخاب شدن و انتخاب کردن نشده است که در جای دیگر منشور حزب آمده ”است. این مشکل را در پادشاهی پهلوی حل کردند و در جمهوری اسلامی هم اگر نه کامل، جا افتاده است؛ ”یکی از آن پیشرفتهای برگشت ناپذیر).”

”* * *”

” از ١٧ دی تا قطعنامهء حزب مشروطهء ایران خطی کشیده است. این خط را می باید ادامه داد. جنبش صد ”سالهء تجدد ایران را رها نباید کرد. این جنبش، نوسازندگی و بازنگری لازم دارد و لی انحراف از آن به ”بهای درجا زدن و بازگشت، به معنای رکود و ارتجاع، خواهد بود ــ چنانکه در این صد سال تجربه کردیم. ”بسیار پیش از اینها می شد به چنین قطعنامه ای در قانون و در عمل رسید، ولی دیر نشده است. ما فرصت را ”فراهم خواهیم کرد. ”



 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites