””” از فردای بیداری بر خطر جمهوری اسلامی ــ برای مخالفان بیشمار، این بیداری با لحظه نزدیک شدن خطر به ”خودشان همزمان شد ــ آرزوی مبارزان از هر گرایش این بوده است که در خود ایران جنبش مخالفی پا بگیرد و ”دستهای دو سوی پیکار با رژیم بهم برسد. با آنکه تبعیدیان درهم افتاده بودند و بیش از همه به خود می ”پرداختند، که برای چنان جماعت تلخ شکست خورده سردرگم طبیعی می بود، هیچگاه اهمیت آنچه در خود ایران ”می گذشت بکلی فراموش نمی شد. هر چه هم گروههائی لاف قدرت خود را می زدند باز می دانستند که تنها از ”بیرون نمی توان رژیم اسلامی را برانداخت. گروههائی از ملی و غیر ملی و سلطنت طلب و ضد سلطنت مدتی ”چشمان خود را از عراق تا امریکا دوختند ولی قدرتهای بیگانه با همه بازی کردند و اعتنائی به آرزوهای ”تبعیدیان نداشتند. بحث بیرون و درون ادامه یافت و در رفتار و تفکر مخالفان اثر کرد و هنوز هم هست و ”دگرگشتهای اخیر، پس از افغانستان و عراق بدان از نو دامن زده است. ”
” گرایش به عامل خارج، درهم شکستن رژیم به زور یک قدرت بیگانه، در میان دو گروه، نیرومند تر بوده ”است: آنها که امید از داشتن پایگاهی در مردم ایران برگرفته بودند، و آنها که به پیشینه تاریخی استناد می ”کردند و به قیاس، تکرار رویدادهای گذشته را می خواستند ــ البته رویدادهای گذشته به صورتی که ذهن ”شتابزده و گریزان از پژوهش و یکسونگرشان تعبیر می کرد. در یک سو مجاهدین خلق بوده اند که در جهان ”خوفناک فرقه ای خود تنها قدرت اسلحه را می شناسند و در خدمت هر زورمندی که پیش آید هستند و اصلا ”عامل مردمی را در شمار نمی آورند و برایشان تفاوت نمی کند. از سوی دیگر کسانی هستند که امریکای ”قدرقدرت را می شناسند و بس، و حتا جنبشهای مردمی را به اشاره امریکا می دانند و تا دست امریکا نباشد ”صدای هیچ دستی را نمی شنوند. مجاهدین می خواهند در معامله با شیطان هم شده راهی به قدرت بیابند و ”سپس عرصه را چنان هموار کنند که دیگر صدای مخالفی در پهنه ایرانزمین از جائی شنیده نشود. امریکا ”اندیشان، خود را در نظر لطف ابرقدرتی که افغانستان و عراق را درهم پیچید، می بینند و انتظار دارند گذشته ها ”تکرار شود.”
” این گذشته ها هم ۲۸ مرداد و هم انقلاب اسلامی را دربر می گیرد. به نظرشان همان گونه که در ۲۸ مرداد ”امریکا برای جلوگیری از افتادن ایران به دامن شوروی، طرف نیروهای هوادار پادشاهی را گرفت و بار دیگر در ”انقلاب اسلامی به همان ملاحظه، رژیم پادشاهی را برانداخت این بار نیز برای سرنگون کردن رژیم تروریستی ”جمهوری اسلامی به آنها روی خواهد آورد، زیرا جایگزین دیگری جز آنها نیست. هر نشانهء روی آوردن مردم ”به پادشاهی پهلوی، اگرچه هنوز از اهمیت سیاسی بی بهره و نیازمند کار فکری و تشکیلاتی جدی باشد، بر ”سرمستی پیروزی آنان می افزاید. خود را از هم اکنون سوار می بینند و تازیانه زبان را بر هرکه جز آنها می ”اندیشد دراز کرده اند تا کی دستشان به شمشیر برسد. به اندازه ای در رویای پیروزی انحصاری خود فرو رفته ”اند که هر مبارزه ای با رژیم را از سوی دیگران تجاوزی به حق خود می دانند و هر کس را در بیرون و بویژه ”درون که رژیم را چالشی کند با دشنام و تهمت می کوشند از میدان بدر برند. اصل پیکار با رژیم اسلامی ”برایشان اهمیت ندارد. عمده آن است که جز خودشان در میدان نباشد.”
” پیشینه ۲۸ مرداد به همین اندازه بر استراتژی نیروهای ضد پادشاهی تاثیر کرده است (از آنجا که رویهمرفته ”چیز مهم دیگری برای گفتن ندارند بیش از همه با این صفت می توان آنها را بیان کرد). این نیروها به همین ”دلیل، دشمنی با پادشاهی و امریکا را به مرکز گفتمان خود آورده اند. (پاره ای از نامراد ترین آنها به کالین پاول ”که به نظرشان مساعدتر می آید الحاح می کنند که به آنها که گویا زبان و وجدان مردم ایران هستند گوش فرا ”دهد و وچون اعتنائی نمی بینند باز سیل دشنام را سرازیر می کنند.) از نو بالا گرفتن شور کربلای ۲۸ مرداد و ”روضه هائی که بر مصدق از تاریخ بدر آمده و افسانه شده می خوانند از همین روست. زیارتنامه خوانان به ”تازگی روضه خدیجه مصدق را که همه عمر از روانپریشی رنج برده است، با نثر و شعر سوزناک مناسب حال ”بر ادییات عاشورای سیاسی افزوده اند که روضه علی اکبر را کم می داشت؛ و نظریه پردازانشان توجه نسل ”کنونی را به مسائل مهم روز مانند نظریه موازنه منفی جلب می کنند. در این هنگامه همچنان مسئله ای مهمتر ”از ۲۸ مرداد، آنهم به تعبیر سراپا یکسونگرانه و حزبی خودشان، برای مردم ایران نمی شناسند. ”
” جنگ عراق بهانه تازه ای برای پیش بردن این گفتمان شگفت شده است. در حالی که اکثریت مردم عراق و ”مردم امریکا از آنچه روی داده است خرسندند، بجای پرسیدن از کسانی که مستقیما دست درکارند چنان سیلی از ”محکوم کردن جنایات نیروهای اشغالگر و بدبختی مردم قربانی تجاوز روانه شده است که جنایات صدام حسین ”که سهل است، جنایات هیتلر نیز در برابرش رنگ می بازد. کار به جائی کشیده است که در توجیه ویران کردن ”و به تاراج بردن موزه ها و بیمارستانهای عراق به دست عراقیان از خود عربها نیز پیشتر رفته اند و می گویند ”نیروهای ائتلافی ترتیب آن را دادند. در کوبیدن جنگ عراق، تا بهره گیری از "جنایت بیشرمانه" افکندن بمب ”اتمی بر ژاپن متجاوز تسلیم نشدنی به عقب می روند. گورهای دسته جمعی که هر روز در کنار زندانهای بیشمار ”عراق پیدا می شود و هزاران جوان با گوش و زبانهای بریده که اکنون جرات می کنند داستانهای هراس انگیز ”خود را بگویند نادیده و ناشنیده می مانند. تصویری که این بشردوستان از بلندای اخلاقی ”moral high ground” بی زحمت و رایگان خود به دست می دهند کشوری است که گوئی همه کودکان آن زیر بمب تکه تکه ”شده اند. آنها حتا رنج این را به خود نمی دهند که از حزب کمونیست عراق بپرسند که روزنامه اش را پس از ”دهه ها منتشر کرده است و شادمانه در روز اول مه و زیر حمایت سربازان امریکائی به تظاهرات می پردازد.”
” در اینجا موضوع عراق نیست که بیش از همه امری مربوط به عراقیان است ــ آن توده رنجدیده ای که خود ”می گوید آزاد شده است (حتا شیعیان تند رو با همه مخالفت خود می گویند از امریکا سپاسگزارند) ولی هنوز ”مدتها با پیامدهای ناگوار دیکتاتوری و جنگ دست به گریبان خواهد بود. موضوع، تاثیر زیان آور قدرت نمائی ”امریکا بر فضای بیمار نیروهای مخالف بیرون، بر آن بخشهای ناسالم و اصلاح نشده چپ و راست، است که هر ”فرصت رهانیدن مردم ایران، در دستهای آنان به مانع تازه ای برای جلوگیری از نوسازندگی سیاست گردانده می ”شود. یک سوء تفاهم که از قضاوتهای سطحی و قیاس یک بعدی و آرزوپروری محض برخاسته، چهره غیر ”دمکراتیک و بیگانه با اصول دو قطب افراطی چپ و راست بیرون ایران را پدیدارتر کرده است. ”
” * * *
ما بی تردید با موقعیت تازه ای روبرو هستیم که امکانات تازه ای در اختیارمان می گذارد. این موقعیت تازه ”را می باید به درستی شناخت. به واقعیت ها بنگریم: ”
” این درست است که امریکا به رهبری بوش پسر، هیچ شباهتی با توده غضروفی که حکومت کلینتون می بود ”ندارد و فعالانه در پی برچیدن کانونهای خطر نه تنها برای امریکا بلکه همه تمدن غربی است. چپ افراطی در ”امریکا ستیزیش این را در نمی یابد و هنوز در عوالم جنگ سرد است. ولی پیکار با تروریسم اسلامی، و ”جلوگیری از گسترش سلاحهای کشتار جمعی، امروز در کانون سیاست جهانی است و می باید انتظار داشت دامن ”جمهوری اسلامی را نیز بیش از پیش بگیرد. درگیری امریکا با جمهوری اسلامی بی تردید به سود همه نیرو هائی است که رژیم آخوندی و نه امریکا را دشمن مردم ایران می شناسند. چنان نیروهائی ناگزیر بهره برندگان ”هر تلاش موفق امریکا در متژلزل کردن جمهوری اسلامی خواهند بود. مردم ایران در امریکا گرائی خود طبعا ”به نیروهائی روی خواهند آورد که بجای دفاع از بن لادن ها و صدام حسین ها از عزم راسخ امریکا به پیکار با ”رژیمهای نابکار دفاع می کنند و فشار آن کشور را بر جمهوری اسلامی کمکی به مبارزه مردم ایران می دانند. ”کمتر ایرانی را مگر در محافل "مترقی" می توان یافت که رفتار فرانسه یا روسیه را با رژیم اسلامی بر رفتار ”امریکا ترجیح دهد.”
” همچنین درست است که امریکائیان در کشاکش خود با آخوندها از هر متحدی استقبال می کنند و مانند هر ”قدرت مسئول و واقعگرائی می خواهند بدانند که مردم ایران چه می خواهند. نمی باید پنداشت که آنها با توجه به ”گرفتاریهای روز افزون جهانی خویش علاقه ای به تحمیل رژیم مورد نظر خود و درگیریهای پر هزینه آن در ”کشوری به پیچیدگی ایران نشان دهند. برای امریکا همین بس است که ایران حکومتی مردمی داشته باشد که از ”تروریسم و سلاحهای کشتار جمعی دوری جوید. بقیه اش حقیقتا تفاوت چندانی نخواهد کرد. نفت ایران برای ”فروش است و بازارش هم اکنون نیز بر فراورده های امریکائی گشاده، و هیچ یک نیز چندان نیست که بر ”استراتژیها تاثیر گذارد. فرضیات کهنه جنگ نفت و جنگ بر سر بازارها ارتباطی با جهان امروز که بزرگترین ”قدرت نظامی جهان بی آنکه خم به ابرو بیاورد روزی یک میلیارد دلار از کشورهای دیگر بیشتر می خرد ندارد. ”بهترین و کم هزینه ترین راه حل برای امریکا و هر کشور دیگری آشتی دادن منافع ملی خود با خواست عمومی ”در هر کشوری است. در ۱۹۵۳/۱۳۳۲ چنانکه اسناد وزارت خارجه و سی آی ا و نوشته های مسئولان ”وقت امریکائی نشان می دهد امریکائیان در طرحهای خود برای سرنگونی مصدق بسیار روی پشتیبانی مردم و ”ارتش حساب می کردند و در ۱۳۵۷/۱۹۷۸ نیز روی همین ملاحظه وقتی پشتیبانی مردم را از خمینی دیدند به ”آسانی متحد با ارزش قدیمی خود را رها کردند و در جلب دوستی اسلامیان کوشیدند؛ و اگر آنها از در دشمنی در ”نیامده بودند تا همه جا می رفتند. در آن مورد حساب امریکائیان مانند خود مردم ایران اشتتباه در آمد. امریکا ”امروز هیچ کاندیدائی برای رهبری ایران ندارد و حتا در عراق هم آگاهی روزافزونی بر این حقیقت می یابد که ”اگر چلبی نه چندان خوشنام را عراقیان نخواهند، پافشاری وزارت دفاع بر او بیهوده است.”
” در میان ایرانیان کسانی هستند که حمله امریکا به ایران را تنها راه رهائی از جمهوری اسلامی می دانند. ”ولی گذشته از آنکه هر ایرانی میهن دوستی آنان را تقبیح می کند خود امریکائیان به صد زبان گفته اند که چنین ”قصدی ندارند. هیچ کشور دیگری هم نیست که هدف حمله نظامی بعدی امریکا باشد. جنگ برای براندازی ”رژیمها امری هر روزه نیست و حتا ابر قدرتی مانند امریکا زمانی به پایان گزیدار ” optionهای نظامی اش می ”رسد. ایران به نظر همه سیاستگزاران امریکائی کشوری است با ظرفیت مردمی بیمانند در همه منطقه و همین ”بس است که از مبارزه مردم برای برانداختن دیکتاتوری مذهبی پشتیبانی شود. در محافل رسمی و غیر رسمی ”امریکا هر سخنی هست از کمک به پیکار دمکراسی در ایران است، نه حمله به ایران، که آن را بزرگترین ”اشتباه می دانند و معلوم نیست پاره ای نویسندگان ضد پادشاهی اتهامات خود را از کجا آورده اند . تهدید نظامی ”البته برای پیشبرد دیپلماسی خواهد بود و چه در جمهوری اسلامی و چه در سوریه برای بریدن دست تروریستها ”و پایان دادن به برنامه دستیابی به سلاحهای هسته ای بکار خواهد رفت. ”
” اگر جمهوری اسلامی بخواهد به تقلید کره شمالی به شانتاژ اتمی دست بزند احتمال ضربه زدن به تاسیسات ”هسته ای را در ایران نفی نمی توان کرد و در اینجاست که هر چه از دست ایرانیان در هر موقعیت بر می آید باید ”کرد که کار بدانجا نرسد. آخوندها اگر خیال کنند با جلوگیری از بازرسی کامل تاسیات اتمی پیشرفته خود می ”توانند از امریکا امتیاز بگیرند اشتباه خطرناکی خواهند کرد و می باید آنها را برحذر داشت. آنها همچنین ”نخواهند توانست سپر روسیه و فرانسه را بر سر بکشند. پس از عراق همه چیز دگرگون شده است. ”
” یک واقعیت آخری آن است که هیچ کس و بیش از همه توده بزرگ مردم ایران، هنوز درباره حکومت آینده ”کشور تصمیم خود را نگرفته است. برانداختن جمهوری اسلامی و دمکراسی و حقوق بشر بر سر همه ”زبانهاست ولی از آن گذشته هیچ چیز مسلم نیست و "هر کس حکایتی به تصور" می کنند. نه آنها که به توهم ”بازگشت به قدرت پیشین برای دیگران خط و نشان می کشند، و نه آنها که از بیم چنان احتمالی به هیستری ”افتاده اند حق دارند. پیشرفت بزرگی که دگرگونیهای اخیر منطقه به وضع ایران آورده تزلزل بیشتر رژیم و ”جرات یافتن بیشتر مردم است. امروز همه امیدواری بیشتری به پایان دادن به زندگی جمهوری اسلامی یافته اند ”و می توان بر دامنه مبارزه افزود. به همه نیروهای سیاسی دست گشاده تری داده شده است که خود را به مردم ”ایران بشناسانند و سهم خود را در سرنگونی رژیم داشته باشند. بیش از این نیست، و نه سرمستی حاشیه های ”راست جائی دارد نه دست و پا زدنهای حاشیه های چپ. ”
” در این فضائی که به دلیل امکانات افزونتر، رو به گشادگی دارد کر و کور ترین کسان نیز دیر یا زود در ”خواهند یافت که سیاست ایران نه با گذشته های آنان همانند است نه با فضای محافل و پیرامونشان. توده اصلی ”جمعیت ایران، آن هشتاد درصد زیر چهل سال، دربند تاریخی که آن را نزیسته نیست و ایرانیان از هر رنگ ”سیاسی به میانه روی گرایش می یابند. روشنفکران ایرانی در جستجوی فضیلتهای دمکراتیک هستند و ”بیشترین ارزش را به رواداری و پرهیز از عوامفریبی و عوام گرائی می دهند. وزن آن نسل کهنه تر ”روشنفکران که از ناچاری به این عنوان خوانده شد همراه شماره اش به تندی در کاستی است. امروز بسیاری ”قهرمانان روشنفکری نسل پیش مایه سربلندی زنان و مردانی نیستند که جوانی شان را با ستایش آنان گذراندند. ”چنانکه در جای دیگری اشاره شد امروز سیاست ایران به سردمداری طبقه پائین متوسط نیست. طبقه متوسط ”ایران بار دیگر مانند دوران انقلاب مشروطه و جنبش ملی کردن نفت برتری یافته است و این بار نه مانند انقلاب ”مشروطه کوچک است نه مانند جنبش ملی کردن نفت، خیره در یک رهبر و یک امر. طبقه متوسط امروزی ”ایران در توده های میلیونی خود نیرویش را از دمکراسی و حقوق بشر و عرفیگرائی می گیرد، هیچ رهبری ”فرهمندی نمی شناسد و تقریبا دربست رو به بهترین نمونه سازماندهی زندگی اجتماعی، آنچنانکه در غرب بدان ”رسیده اند، نهاده است. این خمیرمایه ای است که دمکراسی را با آن می سازند.” ” جریان اصلی روشنفکری ”ایران رهبری فکری این طبقه متوسط را دارد و سیاست ایران را اساسا می باید با این جریان اصلی تعریف کرد. ”
” * * *”
” از درون جمهوری اسلامی، در فاصله میان زندان و آزادی، بیانیه ای” ” انتشار یافته است بهمان اندازه روشن ”بینانه که دلیرانه. گروهی که در پیکارهای سیاسی شش ساله گذشته مواضعی عموما آزادیخواهانه گرفته اکنون ”چشم انداز خود را از آنچه تنها در ایران می گذرد بالاتر برده است. با شناختن اهمیت بیرون، اکنون که سیاست ”در درون به بیحرکتی افتاده است، نیروهای آزادیخواه را در هر جا فراخوانده است که که بر سر دمکراسی برای ”ایران پس از جمهوری اسلامی توافق کنند و دست از کشمکش برسر تاریخ بردارند. پیام فراخوان به همه طیف ”میانه رو از همه گرایشها و به نام است و بسیاری تابوها را شکسته است. این فراخوان را کسانی می دهند که ”نمی توان به کوشش برای توجیه یا فراموش کردن هیچ گذشته ای متهم شان کرد. هشدار آنها روشن است. اگر ”ایرانیان نمی خواهند دیگران برایشان تصمیم بگیرند می باید خود بتوانند باهم کار کنند. مانند بیشتر پیامهای ”شگفتی که از ایران می رسد، اهمیت در خود پیام است نه تازگی آن. در زیر چنان رژیمی می توان به اندیشه ”هائی رسید که بسیاری از سرکردگان و نامداران تبعیدی ” در آزادی کامل آمادگی اش را ندارند. در این پیام نه ”اثری از عوالم ۲۸ مرداد است نه جنگ سرد نه انقلاب اسلامی؛ نه محکوم کردن نه پرستش گذشته. مسائل ”تبعیدی جائی در آن ندارد؛ مستقیما به مشکل مردم ایران می پردازد: مبارزه برای سرنگون کردن جمهوری ”اسلامی. ۱۸ تیر را به درستی به عنوان روز نمادین و نقطه آغاز چنان مبارزه ای پیش می نهد. بر سهم ”نیروهای آزادیخواه بیرون تاکید می کند و ائتلافی را میان آنها و نیروهای آزادیخواه درون لازم می شمارد. ”
” این پیام در واقع از سوی اکثریت بزرگی از مردم ایران است. اگر کسان می خواهند از چند و چون احساس و ”نظر مردم ایران آگاه شوند، آین پیام را بخوانند. مردمی که با واقعیات بسر می برند و اولویت هاشان با مسائل ”مرگ و زندگی تعیین می شود چنین انتظاراتی از مبارزان درون و بیرون دارند. آنها اعتنائی به بالابردن یا ”کوبیدن فلان دوره یا شخصیت تاریخی نمی کنند و غم رژیم صدام حسین یا طالبان را نمی خورند. در مقایسه با ”این صدای تازه، فریادهای عصبی اینهمه نویسندگان و گویندگانی از راست و چپ که گوئی صدایشان از ”گورستان تاریخ بر می خیزد چه ناهنگام ”anachronistic” و بیربط است!”
” نسل تازه ایرانیان دارد روی ویرانه یک دوره تاریخی با انرژی استثنائی، دوران تازه متفاوتی را می سازد: ”بجای حکومت مذهب، عرفیگرائی؛ بجای جنگ آشتی ناپذیر چپ و راست، همرائی؛ بجای ایدئولوژی های ”استبدادی، دمکراسی لیبرال، دمکراسی محدود شده با حقوق بشر؛ بجای تمرکز بر صورت ظاهرها و نامها، زیر ”سازی جامعه مدنی.” ” تنها با چنین رویکردی است که براندازی جمهوری اسلامی ارزش واقعی خود را می یابد. ”با چنین براندازی است که می توان اطمینان یافت آینده بهتر از گذشته خواهد بود. آن گروههای مخالف در بیرون ”که بیشتر بیست و چهارساله گذشته را در فضای انقلاب و پیش از انقلاب زیسته اند بهتر از این چه می توانند که ”به این نسل نوین بپیوندند؟ مسئله بیشتر آنان مسئله مردم ایران نبوده است و این را به خوبی می توان در ”فراخوان دید.”
” اما آنان که در میان مخالفان، از بیم برآمدن رقفیب، به خیال خود می کوشند مبارزان درون را ترور شخصیت ”کنند در مقوله ویژه خود قرار دارند. بیست و چند سال دم از مردم ایران زده اند و مبارزه ای که می باید به دست ”آنان باشد. اکنون که کسانی به میدان می آیند و خطرش را نیز می پذیرند نخستین پاداشی که از این عناصر می ”گیرند برچسب خیانت است. مردم باید مبارزه کنند تا این سروران به رهبری برسند. اگر کسی نامی در مبارزه ”یافت باید او را کوبید و تنهاهنگامی که کشته شد او را بزرگ داشت، زندانی شدن نیز بس نیست. این مبارزان ”ضد جمهوری اسلامی که تند تر از همه می روند در اخلاق و اندیشه نمونه های دیگر نیهیلیسمی هستند که چهل ”سال است جامعه ایرانی را فرگرفته است و جمهوری اسلامی بزرگترین پیروزی آن بود. ”
” اکنون از ژرفای جامعه ای که بدین سان در نیهیلیسم فرو رفته است بانگ رسائی بلند می شود که نمی باید بی ”بازتاب بماند. پیکار اصلی ما با نیهیلیسمی است که حزب اللهی و مارکسیست-لنینیست و جهان سومی انقلابی و ”مصدق پرست عاشورائی و شاهپرست فالانژ و راستگرای"ژیرینوفسکی" آسا همه جلوه هائی از آن هستند. ”مایه امیدواری است که نیروی اصلی این پیکار در ایران بسیج می شود.”
|
|