حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت

February 23, 2005

چهارشنبه 5 اسفند 2563 = February 23, 2005

 

انتخابات به عنوان سرچشمه اقتدار سیاسی

 

‎””عقب نشینی گروه رئیس جمهوری در پرونده آدمکشی های دولتی با آنکه وزیر اطلاعات، دری نجف آبادی، را قربانی گرفت و محکومیت رژیم را مسجل کرد دست کم بطور موقت، از فشار بر مافیای قدرت کاست ( در جمهوری اسلامی در حالی که رئیس جمهوری به عنوان رهبر حزب مخالف وفادار عمل می کند سخن گفتن از حکومت آسان نیست ؛ کدامیک از حکومتها ؟ ) ولی در انتخابات انجمنها طرف مقابل (اکثریت مجلس) یک دور مهم را باخت. در آن پرونده رئیس جمهوری بر لبه پرتگاه پس کشید. شاید خطر دسته جمعی همان اندازه او را به هراس افکندکه خطر بلافاصله برکناری و بدتر از آن. اما تغییری که از آن هنگام در موازنه نیروها به سود او روی داده کمک کرده است که نه تنها وزیر اطلاعات و امنیت را جاکن کند، در کشمکش بر سر کاندیداهای انتخابات انجمنها نیز محافظه کاران را ندیده بگیرد. تا اینجا در این کشمکش، اصل تعیین صلاحیت کاندیداها را به سود اصل آزادی انتخاب شدن و انتخاب کردن، محدود کرده اند؛ و کاندیداهای هوادار رئیس جمهوری که پاره ای از آنها توپخانه سنگین او را تشکیل می دهند با همه مخالفتهای هیات نظارت مجلس در انتخابات انجمنها شرکت می جویند.

اهمیت تاکتیکی این پیروزی در کنار اهمیت استراتژیک خود انجمنها به عنوان نهادهای جامعه مدنی ، به این زورآزمایی معنای ویژه ای می بخشد. محافظه کاران نه انتخابات انجمنها و نه خود آنها را می خواستند که رئیس جمهوری بر ایشان تحمیل کرده است ؛ و اکنون از تسلط بر آنها نیز محروم می شوند. این مدافعان وضع موجود حق دارندکه با بدبینی فزاینده به دو تحول زیرورو کننده بنگرند: نخست، برآمدن فرایند انتخاباتی به عنوان سرچشمه اقتدار سیاسی در سرزمین ولایت فقیه؛ و دوم، گردآمدن عناصر یک توده تعیین کنندهcritical mass مرکب از عناصر جامعه مدنی (مطبوعات و گروه بندیهای مستقل) و عوامل پرقدرتی در دستگاه حکومت به عنوان نمایندگان و کارگزاران آن اقتدار. اگر روند کنونی ادامه یابد انتخابات سال آینده وارونه شدن موازنه نیروها را خواهد دید - اگر راست افراطی دست به خشونت و ترور بزرگ نزند که پایان همه چیز خواهد بود؛ و اگر جمهوری اسلامی همراه با اقتصاد ایران فرو نپاشد.

بودجه جمهوری اسلامی سالی یک بار، تصویری از سیر اجتناب ناپذیر بسوی ورشکستگی و ویرانی را به نمایش می گذارد و امسال از همیشه بدتر است. بودجه سازان مانند معمول، درامد و هزینه سال آینده را در ۲۷۶ تریلیون (هزار میلیارد) ریال "متوازن" کرده اند. نخستین ناموزونی در تقسیم بندی هزینه هاست: چهل درصد یا ۱۱۰ تریلیون ریال هزینه های عمومی ، و شصت درصد یا ۱۶۶ تریلیون ریال صنایع دولتی. هزینه صنایع دولتی برای خزانه ملی پنجاه درصد بیش از همه هزینه های دولت است. اما خونروش به همین جا پایان نمی یابد. صنایع دولتی دسترسی نامحدود به وامهای بانک مرکزی دارند که در حسابهای آنها زیر عنوان درامد می آید و باز پرداخت نمی شود.

این صنایع دولتی، از موسسات مالی گرفته تا کارخانه ها، ۸۵ درصد تولید ناخالص داخلی ایران را در دست دارند و بیشترشان در اختیار بنیادهای مذهبی و انقلابی و سپاه پاسداران هستند که تاکنون از مالیات هم معاف بوده اند ولی چون موسسات به اصطلاح ملی شده بیشتر زیان می دهند، تفاوتی نمی کند. هنوز هیچ کس نمی داند دارایی های آنها چه اندازه است و مقامات دولتی به تازگی دارند صورتی از این دارایی ها فراهم می کنند. به گزارش خبرنگار فایننشال تایمزکه این بررسی از آن بهره گرفته (۳ فوریه ۹۹) دولت دست کم توانسته است بنیادها را وادار به بیرون آمدن از بانکداری و آموزش کند.

درامد نفتی سال آینده در بودجه ۱/۱۲ میلیارد دلار پیش بینی شده است. ۶/۱۰ میلیارد از نفت خام و ۵/۱ میلیارد از گاز و پتروشیمی. ولی بهای نفت را بشکه ای ۸/۱۱ دلار حساب کرده اند در حالی که اکنون نفت ایران ۲ دلار زیر۶۱/۱۰ دلار نفت برنت دریای شمال فروخته می شود. اگر صادرات در همان روزی ۸/۲ میلیون بشکه که مبنای محاسبه است، و بهای نفت در همین سطح کنونی، بماند درامد نفتی سال آینده تنها درحدود ۵/۸ میلیارد دلار خواهد بود، یعنی ۵/۲۵ تریلیون ریال بجای ۳۶ تریلیون ریالی که پیش بینی کرده اند ( از قرار ۳۰۰۰ ریال نرخ رسمی دلار ، یکی از نرخهای رسمی دلار).

باتوجه به کاهش روز افزون منابع درامد مالیاتی به سبب رکود و بیکاری، و با درنظرگرفتن اینکه پیش بینی درامدها در بودجه های رژیم اسلامی همواره مبالغه آمیز بوده است دولت درسال آینده چاره ای جز وامگیری از بانک مرکزی، و به زبان دیگر، چاپ اسکناس نخواهد داشت. چاپ اسکناس برای پوشاندن کسری بودجه و هزینه بیحساب بنیادها در بیست سال گذشته حجم پول درگردش و سپرده های دیداری و بیش از یک سال را ۶۴ برابر کرده و به ۱۵۰ تریلیون ریال رسانده است. این رقم بیش از نیمی از کل تولید ناخالص ملی ایران است. با این ترتیب نمی باید از اینکه ارزش دلار در همین مدت ۱۲۰۰ درصد بالا رفته است یا مردم برای یک تخم مرغ باید ۴۰۰ ریال و بیشتر بپردازند درشگفت شد. نرخ تورم اکنون ۴۰ درصد است.

حتی اگر اقتصاد در آینده نزدیک موجودیت رژیم را تهدید نکند چنین وضع تاسف آوری بی پیامدهای سیاسی نخواهد بود و نمی تواند در پیکار بیرحمانه قدرت به کار گرفته نشود. آنها که می خواهند موقعیت ممتاز سیاسی-مالی خود را نگهدارند طبعا امیدوارند که گناه دشواریهای اقتصادی و گرانی و بیکاری را به گردن دولت بیندازند. در یک سال و نیم گذشته تلاشهای آنها در اینکه بحث اقتصاد را بر اصلاحات سیاسی مقدم دارند به جایی نرسیده است و حتی افت چشمگیر درامدهای دولت که با دوره تازه ریاست جمهوری همزمان شده نتوانسته است در افکار عمومی اثری بخشد. آنچه پیش آمده توجه مردم به دوران هشت ساله رکود رفسنجانی است و نزدیک به دویست میلیارد دلاری که معلوم نیست به کجا رفت.

به خوبی می توان انتظار داشت که هر حمله ای به دولت از جبهه اقتصاد، پرده ها را بالا بزند و فساد و برباد دادن منابع کشور را در آن دوران و سهم دوران به اصطلاح سازندگی را در وخامت اوضاع کنونی برجسته تر سازد - یک قلم بدهیهایی که اکنون در پرداخت ۵/۲۲ میلیارد دلار بازمانده آن تاخیر می کنند. تا هنگامی که کارد این چنین به استخوان نمی رسید کسی توان و حتی میل آن را نمی داشت که به حساب بنیادها و از آنجا به روابط سیاسی پشت آنها برسد. اکنون نیز تنها کار مهمی که دولت از آن بر می آید بهره گیری سیاسی از این تاراج بیسابقه منابع ملی به دست بنیادهاست ؛ کوتاه کردن دست آنها بی جابجایی پردامنه قدرت سیاسی امکان نخواهد داشت. این یکی از نشانه های هشیاری توده های مردم ایران است که بستگی متقابل اصلاحات سیاسی و اقتصادی را دریافته اند و با همه فشاری که در این یک ساله تحمل کرده اند به تبلیغات عوامفریبانه تسلیم نشده اند. اگر این هشیاری را بتوان نگهداشت ، ویرانه اقتصاد ایران برنده ترین سلاح مردم در نبرد با مافیای آخوندی خواهد بود. مردم در رنجند ولی دست کم این بار رنج آنها به کوتاه کردن دست مسئولان و عوامل تیره روزی ملی کمک خواهدکرد.

یک پیشرفت کوچک ولی پرمعنی دیگر درمبارزه با "دستگاه" - با آن بخش گروه حاکم که مردم در برابرش ایستاده اند - کنار زدن رفسنجانی از کشمکش بر سر صلاحیت کاندیداهای انتخابات انجمنها بود. رئیس مجمع تشخیص مصلحت که نتوانسته است آن مجمع را به صورت شریک قدرت درآورد بسیار میل داشت که به عنوان میانجی، وزنه خود را بر کفه تندروهای مجلس بگذارد. ولی رئیس جمهوری به آسانی پیشنهاد خامنه ای را درباره عضویت او در کمیسیون حل اختلاف مجلس و وزارت کشور رد کرد و در رویارویی مجلس و دولت، نظر دولت دست بالا را یافت. رفسنجانی در هفته های گذشته به صورت روزافزون در نقش رهبر افراطیان راست پدیدار شده است و، چه از نظر استراتژیک و چه شخصی ، بیشترین سود را در متوقف کردن اصلاح طلبان دارد. او از قدرت گرفتن خاتمی ، از گروه او که بزرگترین مخالفان سیاسی – و برخی از آنان شخصی – او هستند ، از خطراتی که آشکار شدن اسرار جنایات وتباهی های سیاسی و مالی او و همکارانش سراسر رژیم را تهدید می کند بیمناک است.

در نبرد بر سر وزارت اطلاعات و امنیت ، او در کنار خامنه ای هرچه توانستند برای نگهداشتن وزیر پیشین کردند و شکست خوردند. اکنون می باید انتظار داشت که در هر گام در برابر رئیس جمهوری بایستند. مبارزه تنها بر سر مقامات و حتی سیاستها نیست ؛ بر سر موجودیت رژیم اسلامی است - چگونه آن را از سرنگونی برهانند ؟

* * *

مخالفان سرسخت رژیم و بسیاری از سران حکومت اسلامی در یک جا بهم رسیده اند ؛ هر دو خاتمی را کسی می دانند که برای رهایی رژیم آمده است ( به عقیده گروهی از مخالفان، آورده شده است). خود او نیز همین نظر را دارد. پاره ای از رهبران و ستونهای رژیم با پاره ای از مخالفان سرسخت آن، در دشمنی شان با خاتمی نیز همانندی هایی دارند. بهمین ترتیب مخالفان سرسخت دیگری هستندکه هیچ اشکالی در نقش رهاننده خاتمی نمی بینند و از این نظر به طیفی از هواداران او در حکومت نزدیکند.

رهانیدن رژیم، مانند سرنگونی آن ، اساسا دو صورت می تواند بگیرد: نخست خشونت، یا راه حل زبان بریدن و گردن زدن آن سردار سرلشگر بیدانش؛ و دوم، اصلاحات. سرنگونی آن نیز یا در دریای خون است و یا دست به دست شدن قدرت از مافیای آخوندی به مردم، که تنها جایگزین رژیم اسلامی هستند. هر دست به دست شدن دیگری جز یک مرحله گذار نخواهد بود و معضل سیاست را ناگشوده خواهد گذاشت. آن مخالفان که جز دریای خون و دارهای بیشمار راهی را قبول ندارند البته از فاصله های ده پانزده هزار کیلومتری تنها می توانند خوابهای خونین ببینند و سخنان آتشین بگویند. ارتش ایران نشان داده است که هیچ اشتهایی برای درگیر شدن در پیکار قدرت ندارد و بیش از آن دلمشغول نگهداری خویش در یک فضای دشمنانه است که بخواهد پیشمرگ مبارزان ده پانزده هزار کیلومتری باشد. بزرگترین خدمت آن پس از بیرون راندن عراقیها از خاک ایران همین نگهداری خودش بوده است و ایرانیان آگاه قدر این خدمت را می دانند. مردم ایران هیچ نمی خواهند که ارتش، پیکار آنان را بجنگد و پیکار را نیز بی خونریزی می خواهند. آنها ، چنانکه به خوبی قابل فهم است ، علاقه ای ندارند که برای آرامش و خنک شدن دلهای حساس و دردمند پاره ای تبعیدیان و مهاجران هزار هزار کشته شوند.

پس از نخستین موج از دور تازه زبان بریدن و گردن زدن و پیامدهای پیش بینی نشده آن ، رهانیدن رژیم از آن راه بسیار نامحتمل می نماید. رژیمی که نتواند به آسانی پنج شش تن را بکشد یا حتی سربه نیست کند (سردارهای گردنزنی و راهزنی چه اندازه حسرت آن دوره های سازندگی را می خورند) ناگزیر می باید به راههای دیگری روی آورد. هواداران خشونت در هر دو اردو البته دست بردار نیستند ؛ هر چند چه در بیرون و چه درون چاره ای جز انتظارکشیدن ندارند. برای بیرونیان انتظارکشیدن دشوار نیست و بیست سالی تمرین دارند. ولی در ایران گذشت هر روز در شمار می آید ؛ سرعت حوادث و فشار اوضاعی که گوشه ای از آن در بالا آمد وقت زیادی نمی گذارد.

صورت دیگر رهانیدن رژیم که خاتمی از یک دو سال پیش برعهده گرفته ، کشاندن مردم به فرایند سیاسی یا راه حل انتخابات است. پس از کامیابی انتخابات ریاست جمهوری - کامیابی از این نظرکه به مردم نشان داد که می توانند و به حساب می آیند - شکست در مجلس خبرگان تاثیر چندان نبخشید ؛ مجلسی که تنها فقها درآن حق انتخاب شدن دارند و وظیفه اش برگزیدن رهبری است که می باید مردم را از حق حاکمیت خود بی بهره کند اصلا ارتباطی به مردم نمی داشت. آنها رای ندادند و به نبردگاههای آینده - انتخابات انجمنها و مجلس - چشم دوختند.

انتخابات آن راه رهایی رژیم است که بخشهایی از حکومت اسلامی و مخالفان سرسخت آن رابه یکدیگر نزدیک می کند. اگر هم رییس جمهوری و گروهش و هم مردم انتخابات می خواهند - گیریم هرکس به انگیزه ای - برای بسیاری از مخالفان جای اعتراض نمی ماند. اگر مردم ایران از آشوب و خونریزی بیزار شده اند و نخستین ملاحظه شان آن است که مبادا پس از بیداری از این کابوس به کام هرج و مرج و ترور بیفتند، ما در بیرون که ایم که برای مردم نسخه کشتار بنویسیم؟ اگر خودمان حاضر نیستیم مخاطرات بسر بردن در ایران را بپذیریم و در جای فروهرها و مختاریها و پوینده ها و سعیدی سیرجانی ها و دیگران باشیم می باید دست کم به پیکار دشواری که برای انتخابات آزادتر - در شرایط و با معیارهای ایران، و نه پناهگاههای امن اروپا و امریکا - درگرفته است و به استراتژی هشیارانه آن ، احترام بگذاریم.

رهانیدن این رژیم بی کوتاه کردن دست رفسنجانی ها و رفیقدوست ها از منابع ملی، و بی مهار کردن دستگاه سرکوبگری معنی ندارد و اینهمه بی گشادگی و "آشکارگی" که شرط برگزاری انتخابات، هر چه هم با آزادی محدود، است امکان ندارد. اینها درست موضوعها و میدانهای پیکاری است که دو طرف هر روز گلاویز آنند. کدام نویسنده و رسانه و کوشنده و گروه سیاسی است که در بیرون بتواند به پای قهرمانان این پیکار در ایران برسد؟ - نه آنها که کشته شدند بلکه آنها که هنوز جان بدر برده اند و ظاهرا تا کشته نشوند از پاره ای زبانها در بیرون نخواهند رست.

تا هنگامی که ولایت فقیه و حزب الله و گردنزنان، هر راه پیکار سیاسی را نبسته اند، استراتژی رهانیدن رژیم از راه انتخابات و قدرت دادن به مردم بهترین چاره ای است که می توان تصورکرد. نه تنها کسی راه عملی بهتری ندارد ( آرزو کردن و شعار دادن با چاره جویی یکی نیست ) ؛ نه تنها هیچ کس نمی تواند انکار کند که ایران به اندازه کافی خون داده است ؛ بلکه از نظر تاریخی هم ثابت شده است که انتخابات یک راه مطمئن سرنگونی است. در اروپای شرقی رژیم هایی که از جمهوری اسلامی بدتر و منفور تر بودند - زیرا مدت بیشتری بر سر قدرت ماندند - با انتخابات رفتند و به یک تعبیر رهانیده شدند ( در مقایسه با رومانی).

در بالاترین جایگاههای قدرت ،کسانی چنان راه رهایی را به هیچ بها نمی پسندند و هنوز می باید انتظار خشونت بزرگ را داشت. زمان به سود آنها نیست و هر روز بیشتر در موضع دفاعی می افتند ؛ قانون و اسلحه با آنهاست، اما مردمی که بر تواناییهای خود آگاه شده اند با آنها نیستند و اگر عرصه را برخود تنگ ببینند سلاح تظاهرات و اعتصابات را رو به اسلحه خواهند گرفت - یک چرخش کامل بیست ساله.

شکافی که دستگاه حکومت اسلامی را از هم دریده است، و ساخت متوازی نیروهای مسلح، دست بردن به "چاره نهایی" و خشونت بزرگ را با مشکل اساسی دیگری روبرو می کند. اسلحه در یک جا منحصر و متمرکز نیست؛ هر زیاده روی در خشونت ممکن است با خشونت متقابل پاسخ داده شود. کسانی که خواب کودتا برای بازپس گرفتن مواضع و جلوگیری از سرنگونی خود را می بینند نمی توانند از جهت و ابعاد واکنش زنجیره ای اقدام نومیدانه خود مطمئن باشند.

نگهداشتن مردم در میدان پیکار انتخاباتی و انداختن مسئولیت سقوط اقتصادی به جایی که سزاوار است اکنون جای بالا را در دستور کار سیاسی دارد. حتی اگر به کاندیداهای مخالف به عنوان عدم صلاحیت فرصت رقابت انتخاباتی داده نشود- که دیگر به سادگی گذشته نیست - برای مردم این امکان هست که با بی اعتنایی به محافظه کاران و دادن رای خرد کننده به کاندیداهای رد شده ، همه انتخابات را بی اعتبار و نظام حکومتی را غرقه بحران اخلاقی و سیاسی کنند. آغازکردن بحث پردامنه درباره اقتصاد، که به ناچار هر روز تفصیلات بیشتری خواهد یافت، برای جلوگیری از انحراف توجه عمومی لازم است. نمی باید گذاشت سختی روزافزون زندگی، بیکاری و بسته شدن روزافزون کارخانه ها، ارتباط میان بهبود اقتصاد و اصلاحات سیاسی را از یادها ببرد. این بحث شاید خطرناک تر از همه باشد، ولی رفسنجانی چند اداره روزنامه را می تواند آتش بزند؟ (تجربه ای که روزنامه ای در کرمان پس از اشاره به سوء استفاده های خانواده او داشت).

کنترل وزارت اطلاعات و امنیت، حتی با تغییر وزیر و چند تنی در رده های بالای مدیریت، شاید هنوز در دست محافظه کاران خواهد ماند؛ ولی این اندازه هست که از این پس بتوانند آدمکشی های دولتی را قطع یا محدود کنند و شمشیر داموکلس را از بالای سر مبارزان جامعه مدنی بردارند. این یکی دیگر از زمینه های کشمکش در ماههای آینده است و کامیابی در پیکار انتخابات، قسمتی بستگی به آن دارد.

مساله سنگرگرفتگان وضع موجود - همچنانکه پاره ای از دشمنان وضع موجود - در این است که با بودن مکانیسمهای پیکار سیاسی در یک حکومت استبدادی، با یک جامعه مدنی فعال و جنگنده در یک نظام توتالیتر مذهبی چه کنند؟ آن دشمنان در تحلیل اوضاع درمانده اند ، و سنگرگرفتگان در خلاصی ازگردابی که آنان را هر روز به خود می کشاند. شاید برگزاری جشنواره موسیقی پاپ به مناسبت " دهه فجر" در بیستمین سالروز انقلاب اسلامی، معمای هر دو گروه را بهتر نشان دهد.



 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites