حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت

February 23, 2005

چهارشنبه 5 اسفند 2563 = February 23, 2005

 

تسخیر تمدن یا انتقال فرهنگ غربی

 

””” دلمشغولی به مسئله کشاکش صد ساله جامعه ایرانی با تجدد، نگاهی دقیفق تر را به کتابی ”کوچک که چهل و شش سال پیش انتشار یافت لازم گردانید. «تسخیر تمدن فرنگی» از فخرالدین ”شادمان، که یک انتلکتوئل سیاستگر برجسته پادشاهی محمد رضا شاه بود در گفتمان تجدد ایران ”یکی از سرفصل های عمده است و اگر واپسماندگی و قبیله وار بودن سیاست ایران نگذاشت در ”زمان خودش توجهی درخور بیابد امروز هیچ بحث جدی در این باره از بازگشت مکرر بدان ”گریزی ندارد. او که در قالب عامیانه روشنفکر آن دوره نمی گنجید از سوی جامعه روشنفکری ”ایران که بیشتر، تاریکی های ذهنی اجتماع در زنجیر ایدئولوژی مذهبی و شبه مذهبی را ”نمایندگی می کرد، نادیده گرفته شد. توطئه سکوتی که پیش از او ثروت انتلکتوئل تقی زاده ها را ”نیز به بیرون از بینوائی روشنفکری رایج رانده بود، چنان نویسنده برجسته و اندیشمند اجتماعی ”پیشروئی را زیر سایه مانندهای جلال آل احمد و احمد فردید می برد. ملتها همچنین شایسته ”روشنفکرانی هستند که دارند.”

” چاپ دوم کتاب که به همت و با مقدمه روشنگرانه دکتر عباس میلانی انتشار یافته است ””(تهران، گام نو، ١۳۸٢ ) ما را به روزگاری بر می گرداند که مسئله تجدد هنوز در خام ترین ”صورتش برای ما جلوه گر بود. چهل سالی پس از انقلاب مشروطه و بیست و پنج سالی پس از ”اصلاحات رضا شاهی، مردی با ریشه های ژرف (بیش از اندازه ژرف؟) در فرهنگ سنتی به ”معنی عربیت و ادبیت تا حد آموزش مدرسی دینی، که بهمان ژرفی در فرهنگ غربی ریشه کرده ”بود «در نخستین رساله ای که پس از سفری دراز به آستانه ملت بزرگ ایران تقدیم» می کرد از ”تصویر جامعه ای که تازه از اولی می برید و با دومی آشنائی می یافت دلش بهم بر می آمد. ”

” ایران آن زمان نوکیسه ای فرهنگی بود که در کیسه اش چیز قابلی هم نداشت. این چنین ”نوکیسه ای را شادمان فکلی می نامید و کتاب کوچک او پر از تاختن ها و بازتاختن ها به این تیپ ”فرهنگی است که ما نمونه هایش را امروز بیشتر در اجتماع مهاجر ایرانی در اروپا و امریکا ”می یابیم. مردمانی که پس ازمدتها زیستن، حتا تربیت یافتن، در اروپا به قول گوبینو، سفیر ”ناماور فرانسه در دربار ناصرالدین شاه «همانند که بودند. با این تفاوت که بر عیوبشان افزوده ”شده است و من در میانشان کسی که یکی از فضائل و خوبیهای اروپا را بدست آورده باشد هرگز ”ندیده ام.»”

” تفاوت عمده فکلی شادمان با خانه بدوش فرهنگی مهاجر آن است که اولی می کوشید ایران را ”مانند اروپائی که در ذهن کوچک او می گنجید سازد و دومی می کوشد هرچه بیشتر از ایران ”فاصله بگیرد. از هر دو سو افزودن معایب غرب است بر کم و کاستی های ایران. خانه بدوش ”فرهنگی مهاجر این مزیت را بر فکلی دارد که از نیش قلمی همچون فخرالدین شادمان در امان ”است. کسی او را جدی نمی گیرد. او می خواهد خود و بویژه فرزندانش اروپائی یا امریکائی ”شوند. مشکلی نیست؛ «برآن که چه افزود و زان که چه کاست؟» شش دهه ای پس از حملات ”گزنده شادمان، فکلی نیز مدتهاست در شمار نمی آید. جامعه ایرانی از نگرانیهای «تسخیر تمدن ”فرنگی» که امروز مبالغه آمیز می نماید درگذشته است.”

” شادمان خطر را می دید ولی بزرگتر از آنچه می بود. بسیار از ژاپن به عنوان نمونه ای که ”بایست در روبروئی با غرب پیروی می کردیم گفته اند. ولی دو سه دهه پس از اصلاحات ””«می جی» در دهه شصت سده نوزدهم، ژاپن پر از فکلیها بود. مردمی که پس از لنگر انداختن ”ناوگان دریادار «پری» امریکائی در ناگازاکی، از سه سده انزوای فرهنگی در آمده بودند تا گلو ”در تقلید یک تمدن بالا تر که در نخستین مراحل بناچار سطحی و آسانگیر و شیفته وار است فرو ”می رفتند. برای ژاپنی ها همان دو سه دهه بس بود که به ژرفا و پیچیدگی فرهنگی که با زور، ”اگر چه بی شلیک یک گلوله، آنان را ناگزیر از گشایش بر جهان کرده بود پی برند. آنها هزار ”هزار برای آموختن به غرب رفتند وبه تندی به ترجمه صدها و هزاران کتاب مهم از زبانهای ”اروپائی پرداختند و زیرساخت اداری و اجتماعی و نظامی خود را از روی بهترین هائی که اروپا ”عرضه می داشت بازسازی کردند. ”

” برای ما با کوله بار اسلامی مان که شصت سال هم دیرتر آغاز کردیم این فرایند به درازا ”کشید و هنوز ادامه دارد. از پاره ای جهات ما هنوز در پایان سده نوزدهم ژاپن هستیم. فکلی ”نتوانست زبان، حتا خط فارسی را عوض کند و مردم را از اسلام برگرداند (خود آخوندها دارند ”به صورتی این کار را می کنند و دیگر به آسانی نمی توان تصور کرد که ایرانیان در عموم، ”مسلمانانی مانند دوره شادمان یا بیست سی سال پیش باشند.) فرهنگ سخت جان تر از آن است ”که او می ترسید و مانعی بزرگتر از آن است که او می پنداشت. ””

* * *”

” زبان فارسی قهرمان اصلی «تسخیر تمدن فرنگی» است. شادمان همان آب و تاب را در ”ستایش اهمیت فارسی به عنوان سلاح تسخیر تمدن غرب، و به عنوان یک زبان به خرج می دهد ”که در نکوهش فکلی. فارسی معشوقی است و گنجینه ای است و از مهمترین و بهترین ”زبانهاست. اینهمه ستایش در زمانی که فرنگی مآبی می رفت که به غافل ماندن از تسلط بر ”زبان ملی بینجامد و کار سترگ فرهنگستان ایران رضا شاهی به عنوان ریشه کنی زبان از هر ”سو زیر حمله بود (چه اندازه هر روز بزرگی و فراخی دید آن پادشاه نمایان تر می شود‎!‎”) ”خدمتی بشمار می رفت. فارسی که ناگهان خود را دربرابر هجوم فرانسه و انگلیسی ناتوان می ”یافت در فارسی زبانان احساس کوچکی بر می انگیخت. کسی با آگاهی شادمان از زبانها و ”ادبیات اروپا لازم می بود که این احساس کوچکی را بزداید: «زبانهای کامل اروپائی از قبیل ”فرانسه و انگلیسی مثل هر زبان دیگری در ابتدا ناقص و کم لغت بوده و به تدریج به مرحله کمال ”رسیده است.... فارسی از قدیمی ترین زبان زنده فرنگی چندین قرن قدیم تر و از این حیث مهم ”تر است زیرا که فارسی چندین صد سال پیش از هر زبان مهم فرنگی کامل و پخته بود ... ”نخستین روزی که مردم ایتالیا و فرانسه و انگلیس و آلمان و روس در باب علم و ادب و هنر به ”زبان ملی خود کتاب نوشتند زبانشان صد یک لغات و اصطلاحات فارسی امروز را نداشت و در ”سستی و ناپختگی در مرحله ای بود نظیر فارسی لا اقل دویست سال پیش از ایامی که رودکی به ”زبان بلیغ عهد خویش چنین شعری روحپرور گفت.»”

” نکته مهمی که «تسخیر تمدن فرنگی» بر آن تاکید دارد نقش فارسی دانی در آنچه است که ”امروز انتقال فرهنگ یا فرهنگ پذیری می گوئیم و او تسخیر تمدن می نامید. چنانکه خود بارها ”می گوید رابطه میان زبان و اندیشه، زبان و علم، روشن است. ولی زمانهائی بوده است، حتا ”زمان خود ما، که این بدیهی را می باید تکرار کرد. ذهن ایرانی اگر پی ریزی زبانی اش درست ”باشد (به معنی تسلط بر زبان و پرورش ادبی کلاسیک فارسی) توانائی لازم را برای دریافت و ”تحلیل مفاهیم تازه و بیگانه با فرهنگ ایرانی بهتر می یابد. شادمان این معنی را چنین بیان می ”داشت: «اگر همت باشد با چنین زبانی تسخیر کردن تمدن فرنگی کاری مشکل نیست.» زبانی با ”ادبیات غنی، چنانکه فارسی هست، به گویندگانش یک جهش آغازین می دهد. آنهمه ذوق و ”اندیشه که در آفریدن آن ادبیات رفته اندیشه و احساس را بالا می برد. این امر بدیهی را هنوز ”دیر نشده است که دریابیم. از این گذشته اگر فارسی را درست ندانیم و اگر با فارسی درست ”رفتار نکنیم، یا می باید عملا از انتقال فرهنگ چشم بپوشیم و به اندک بهره ای خرسند باشیم، یا ”فارسی را فدای دستیابی به فرهنگ کنیم ــ چنانکه هر دو در مستعمرات پیشین فرانسه و ”انگلستان پیش آمده است. ”

” رفتار درست با فارسی چیست؟ در اینجاست که محافظه کاری شادمان پایش را از رفتار می ”بندد و او را دربرابر کسی مانند محمد علی فروغی، یک مرد بزرگ دیگر دوران رضا شاه که ”منتش بر گردن همه نسلهای ایرانی پس از اوست، واپس مانده جلوه می دهد. ایرانی که ناگهان با ”وظیفه سنگین نوسازندگی در همه زمینه ها روبرو شده بود خود را زیر آوار هزاران پدیده و ”فرایافت ”CONCEPT” می یافت که معادل فارسی خود را می طلبیدند. نبوغ رضا شاه، ”فرهنگستان را به یاری فرستاد که نه تنها چند صد واژه لازم که جا افتاده اند به فارسی بخشید، ”راه را به زبان نشان داد تا برای چالش تجدد آماده شود. برای شادمان واژه هائی چون کنش و ”واکنش و هزینه و دانشگاه و دامپزشگ، گوشخراش و مسخره است و دارالعلم و کحال و بیطار ”را ترجیح می دهد. راهنمائی هایش برای ساختن واژه های نو درست ولی کلی است و خودش ”یک واژه تازه نمی سازد. مشکل او را هر کسی که در دریای ادبیات فارسی غوته ای زده است ”احساس می کند. در همین رویکرد به زبان فارسی است که بخشی از مسئله ما با تجدد قرار ”دارد.”

” فارسی به لطف ادبیات و بویژه شعر خود (شادمان که شعر انگلیسی را می دانست، شعر ”فارسی را خزینه بهترین شعر عالم می نامید) افسون لطیفی است که انسان نمی خواهد از آن ”بدرآید. ولی ما برای گامزدن در تجدد چاره ای جز گشودن هر زنجیری از دست و پای خویش، ”اگر خود زنجیر زرین ادبیات کلاسیک فارسی باشد، نداریم. فارسی بر خلاف زبانهای مهم ”اروپائی، پیش از مدرنیته (باز زایش یا رنسانس سده شانزده و روشنرائی یا بقول مشهور، ”روشنگری سده هژده) به کمال رسیده بود. آن زبانها آزاد از سنگینی یک سنت افتخار آمیز و ”حتا هستی بخش توانستند در هر سو که لازم بود گسترش یابند و آزادانه از هر سرچشمه زبانی، ”بویژه یونانی و لاتین که مادر و خویشاوندشان بود و همه سیر مدرنیته از آنها آغاز شد، سیراب ”شوند. ما در فارسی در هر گام با سعدی و حافظ روبروئیم. آن زبانها همراه مدرنیته پرورش ”یافتند. فارسی را به رغم خودش می باید با مدرنیته همراه کرد و یونانی و لاتین جز خویشاوندی ”در ریشه با فارسی ندارند و آن کمک حیاتی را نمی توانند بکنند. نقش یونانی و لاتین در تکامل ”فارسی با عربی بود ولی عربی از ریشه با فارسی تفاوت دارد و اگر یونانی و لاتین نخستین ”زبانهای تجدد بودند (در مراحل آغازینی که کشیش ها در صومعه های سده های دوازده و سیزده ”دست بکار کشف قوانینی شدند که خداوند جهان هستی را بر پایه آنها آفریده بود) عربی خود بدتر ”از فارسی دست به گریبان تجدد است و بجای افسون لطیف و زنجیر زرین یک ادبیات سحرآسا ”بر دست و پا، همه وزن کوه آسای کلام مقدس را بر پشت دارد. ”

” در همین رویکرد به فارسی است که ما مشکل بزرگتر یک جامعه سنتی گرفتار گذشته ای را ”می بینیم که هم مایه سربلندی اوست و هم درجا زدنش. هر اصلاح و تغییری، جدا شدنی است ”وهنر زیادی می خواهد هم دلبسته ماندن و هم جدا شدن. ”

” نسخه «تسخیر تمدن فرنگی در اصل درست است: می باید فارسی را خوب آموخت و پایه ”استوار ادبی بهم رساند و به خواندن آثار با ارزش غرب و ترجمه آنها پرداخت و اندک اندک از ”آن درگذشت و به پژوهش و آفریدن رسید، چنانکه فرنگیان نیز از هزار سالی پیش کردند. ولی ”فارسی زبان به دلیری بیشتری نیاز دارد که شادمان نداشت و نمی پسندید. او اگر «دیر تر در ”دهر ایستاده بود» نه تنها فارسی را می دید که از تابوهای بسیار گذشته است و نیرومند تر بدر ”آمده، از این شاد می شد که ما نیز سرانجام داریم بر راه ژاپنیان می رویم. موج واقعی ترجمه ”کارهای با ارزش اروپائیان سه چهار دهه ای نیست که برخاسته است و اگر نسل شادمان در ادب ”فارسی نخستین پژوهندگان اروپائی منش ایرانی را دید، امروز ایرانیانی در همه علوم انسانی ”داریم، همانگونه که شادمان می خواست: هر دو پا استوار در خاک پر برکت فرهنگ ایران و ”فرهنگ غرب ، دستهائی که به دوردستهای تاریخ دراز شده است، و چشمانی که آینده را «گردن ”کشیده غرق تماشا»ست.”

” * * *”

” لحن مبالغه آمیز و جدلی «تسخیر تمدن فرنگی» و بی اختیاری نویسنده در ستایش و بویژه ”نکوهش، از تاثیر آن می کاست؛ ولی بدتر از آن به سوء تفاهمی دامن زد که مدد رسان یک ”گرایش ارتجاعی شد؛ درست همان که نمی خواست. برخورد شادمان به تمدن فرنگی برخورد ”دشمنانه است. او این تمدن را دشمنی بدتر از عرب و مغول می داند که مغلوب کردنی نیست و ”ایران را معدوم خواهد کرد، مگر آنکه آیرانیان بر آن چیره شوند، به این معنی که تمدن فرنگی ”را از آن خود کنند نه آنکه میمون وار به تقلیدش دلخوش باشند. در شش دهه ای که از انتشار ”کتاب گذشته ترسهای او بیش از اندازه بوده است. حتا سرزمینهائی مانند الجزایر که از آن بد ”ترین نمونه ها را اورده است، در برخورد فرو دستانه خود با تمدن فرنگی معدوم نشده اند و ”بیشترشان دست و پا زنان در همان فرهنگ سنتی، راهی به بالا تر و بهتر می جویند. مسئله ”برای جامعه های سنتی در برخورد با تمدن فرنگی آن نیست که آنها را از بین خواهد برد، این ”است که آنها را پشت سر خواهد گذاشت و در گرفتاریهاشان رها خواهد کرد. ”

” عیب هائی که شادمان بر تمدن فرنگی گرفته در دست واپسگرایانی که در جنبش مشروطه و ”تجدد خواهی، مرگ خود را دیند و می دیدند سلاحی کارآمد شد: «حمله تمدن فرنگی از حمله ”عرب و ترک و تاتار بدتر است، چرا که می فریبد و خود هرگز فریفته نمی شود ... بیرحمی ”است که علم و هنر و هر چیز خوب فرنگی را از ما دریغ می دارد اما بهر راهی که که بتواند ”یک روز به دست فکلیان و روز دیگر به مدد خائنان و رشوه گیران و دین فروشان فکر ما را ”آشفته می کند ...» همان‎ ‎” ناله زدن های مردمی که گناه هر چه نادانی و ناتوانی و سستی خود را ”به گردن این و آن انداختند. گوئی خیانت و رشوه گیری و دین فروشی و آشفته فکری با فرنگی ”به ایران آمد؛ و همان فرنگ نبود که هر سال درهای بهترین دانشگاهها و کتابخانه ها و موزه ”هایش را بر هزاران چون نویسنده کتاب می گشود و کتابش را که به گفته شادمان «مظهر کامل ”و جلوه گاه بزرگ جمیع علوم و افکار و عقاید فرنگی است» به رایگان در اختیار دیگران می ”نهاد که به زبان خود درآورند؛ و ژاپنیان را می گذاشت که از هر اختراع او تقلید و بهره برداری ”کنند. در همان سالهای انتشار «تسخیر تمدن فرنگی» مخترع امریکائی ترانزیستور، اختراعش ”را به ژاپنی ها فروخت و هنوز اروپا و امریکا در انقلاب و صنعت شگرف الکترونیک از ”رقابت نیرومند آن کشور بر نیامده اند.”

” شادمان را شور میهن پرستی و توسن نثر فارسی از جا بدر می برد. فرنگی که او توصیف ”می کرد در بسیار جاها بدتر از آن کرده بود که او می نوشت ــ از کشتارهای جمعی و سیزده ”میلیون برده ای که در سیصد سال بازرگانی بردگان از افریقا ربودند و سرزمینهای مستقلی که به ”اسارت انداختند. ولی همان فرنگ بود که اینهمه تمدنهای خواب رفته در مرداب بویناک قرون ”وسطایشان را بیدار کرد و به تکاپوی پیشرفت انداخت. عربها و مغولها ده هزار و صد هزار ”می کشتند و آسیابها را از خون می گرداندند و شهر ها را از جانوران نیز پاک می کردند؛ ولی ”فرنگی که «بدتر از آنها» بود تنها با مایه کوبی آبله جان صدها میلیون تن را در صد و پنجاه ”ساله گذشته در سرزمین های جهان سومی نجات داده است ــ پیشگیری از میلیاردها مرگ زود ”رس دیگر به کنار. تمدن غرب دشمن نبود، یک قله بلند تر، بلند ترین قله ای تا کنون، بود که ”انسانیت در هر جا می باید فتح می کرد. در جامعه های اسلامی این را نفهمیدند و به مبارزه با ”دشمن ادامه دادند و می دهند. در روسیه و ژاپن، چنانکه خود شادمان نیز می گوید، تمدن ”فرنگی را از آن خود کردند به این معنی که بی مقاومت و تعارف و ریا برتری اش را پذیرفتند و ”تا هرجا لازم بود، و گاه بیش از لزوم، به آن همانند شدند و خودشان هم ماندند. جامعه های ”اسلامی نیز در تسخیر شدنشان به دست تمدن فرنگی، خودشان مانده اند ولی آن دو، و پیروان ”فراوان دیگرشان «خود» های بهتری هستند.”

” دکتر میلانی در مقدمه خود که درهای بحث سازنده ای را می گشاید سوء تفاهمی را که در ”بالا اشاره شد چنین بیان می کند: «سرنوشت تبعیدی کتاب شادمان و نسیان زیان بار تاریخی در ”مورد نظرات بدیعش را می توان به شکلی بارز در چند و چون حضورش در کتاب غربزدگی آل ”احمد سراغ کرد.... آل احمد در ... کتابش، آنهم در زیر نویسی ... می نویسد "مراجعه کنید به ”تسخیر تمدن فرنگی از سید فخرالدین شادمان که بر من فضل سبق دارد و سالها پیش از این ”اوراق در جستجوی علاج فکلی مآبی برآمد و آموزش جدی زبان مادری را پیشنهاد کرد و ”ترجمه آثار فلسفی و علمی غرب را، وگرچه خوب متوجه درد شده است، اما نسخه مجربی ”ندارد. چرا که از آن سال هزاران کتاب فرنگی ترجمه شده است و هرکدام ما کلی معلومات ”فرنگی خوانده ایم ولی روزبروز بیشتر به فکلی مآبی می گرائیم. چرا که این فکلی مآبی یا به ”تعبیرمن قرتی بازی خود یکی از عوارض ساده درد بزرگ تری است که غربزدگی باشد.»”

” دکتر میلانی می نویسد سخن آل احمد بهترین نشانه «قرائت سرسری و ایقان متکی بر دانشی ”اندک و سطحی، از خصوصیات بارز طرز فکر و کار فکلی هاست... برخورد آل احمد با ”نظرات شادمان و با مضمون تسخیر تمدن فرنگی و نیز لحن پر یقین او در مورد جملگی ”نظرات التقاطی و گاه سخت سطحی خویش، خود از نوع برخورد فکلی هاست.» او آنگاه با ”اشاره هوشمندانه ای، داد شادمان را از کسی که بیشترین سوء استفاده را از کتاب راهگشا و بد ”فهمیده شده او کرد می گیرد: «برخلاف ادعای آل احمد، فکلی شادمان همان قرتی غربزده ”عربزدگی نیست. به گمان شادمان، رویه دیگر این فکلی "جوجه فقیه یا فقیه نمائی ... است که ”چند کلمه فارسی و عربی یاد گرفته و سی چهل کتاب از نویسندگان کم فکر و پرنویس مصر و ”شام خوانده و ... دویست سیصد اصطلاح و عبارت که ترجمه ناقص اصطلاحات و مطالب علمی ”و فلسفی فرنگی به زبان عربی است به خاطر سپرده و چند لغت فرنگی ناقص تلفظ را چاشنی ”کلام خود ساخته و با گستاخی خاص بعصی از طلاب در هر جا با هر کس در هر باب بحث می ”کند... و مدعی است که اهل فرنگ تمام قوانین خود را از اسلام اقتباس کرده اند."»”

” ولی آسیب زده شده بود. صدای مهمترین اندیشه مند آن نسل بر آخوندهائی که پس از رضا ”شاه سر بلند کرده بودند و روشنفکرانی که پاسخ پرسشهای بیشتر غلط خود را در بازگشت به ”ریشه های اصیل و دوری گرفتن از ترقیخواهی رضا شاهی می جستند افزوده شده بود. بخش ”دشوار تر پیام تسخیر ... فراموش شد. درس خواندن و ایران و فرنگ را خوب شناختن را به ”کناری زدند و به دشمنی که از عرب و مغول هم بد تر بود پرداختند. در آن خاموشی که بر ”اندیشه ها و نوشته های شادمان تحمیل شده بود بحثی در نگرفت که مقصود او بهتر گفته شود. ”لحن او بر پیامش سایه انداخت و جامعه ایرانی به دنبال «آنچه خود داشت» هر چه بیشتر از آنچه ”می باید داشت دور تر افتاد.”

” * * * ”

” مقدمه کتاب در اشاره به گفتاوردی از تسخیر ... بحث مهم در آوردن تجدد از سنت را پیش ”می آورد. شادمان در جائی از کتاب می گوید «در این سفر که به قصد تسخیر تمدن فرنگی در ”پیش داریم منزل اول ایران است نه فرنگستان.» دکتر میلانی این تعریف از تجدد را «همسو و ”همساز» بلوممنبرگ می داند که در «مشروعیت عصر جدید می گوید تجدد جز «خود شناسی ”نقاد» نیست. اما برای خود شناسی نقاد، اول قدم، بیرون آمدن از سنت به معنی فضای غالب ”فرهنگی است. اگر فضای فرهنگی توان نقادی داشته باشد آنگاه فرایند تجدد آغاز می شود. در ”اینجاست که تفاوت اصلی جامعه های پیشا مدرن نمودار می شود. پاره ای فرهنگها آمادگی ”بیشتری برای برداشتن آن گام نخستین در خود شناسی نقاد دارند. تمدن مسیحی- یهودی برپایه ”سنت یونانی-رومی چنان آمادگی را داشت. دیگرانی ناگزیر بودند منتظر ناپلئون درمصر و ”ژنرال پاسکویج در دربند قفقاز و دریا دار پری در ناگازاکی بمانند.”



 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites