حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت

February 23, 2005

چهارشنبه 5 اسفند 2563 = February 23, 2005

 

طبیعت و معجزه در فرهنگی شکست خورده

 

فرشته ای که وکیل است بر خزائن باد”
”چه غم خورد که بمیرد چراغ پیرزنی”
” حافظ




”ایران سرزمین سوانح طبیعی است که کسی انتظارشان ”را ندارد و روی می دهند، و سرزمین معجزات است که ””همه انتظارشان را دارند و روی نمی دهند؛ با مردمانی ”که دیر می آموزند و زود فراموش می کنند. ”

”‎ ‎زمین لرزه ای که بم را گورستان باشندگانش کرد دل ”جهانیان را به درد آورد و حتا در این سرزمینی که ”سانحه های ”طبیعی با مصیبتهای ساختهء انسان در ”مسابقه همیشگی اند از اندازه، اندازه ای که مردم تاب ”آور ما عادت کرده اند، ”در گذشت. شمار کشتگان را ”هیچ کس به درستی نمی داند و از سی تا پنجاه هزار تن ”می گویند. اما گناه اینهمه ”زندگیها که از دست رفت تا ”کجا با طبیعت بود؟ چه اندازه اش را می توان به ”طبیعت ناسازگار نسبت داد و چه اندازه ”اش ساخته ”انسان بود؛ و اصلا آیا می توان از طبیعت گله کرد؟

” زمین لرزه در بسیاری نقاط جهان روی می دهد و ”ایران روی خط زلزله است. فلات ایران پیوسته از ”جنوب زیر فشاری ”است که آن را به چنین ارتفاعی از ”سطح دریا رسانده است و البرز و الوند را به ما داده ”است. ما با زمین لرزه بسر می ”بریم و هر از چند سال ”آن را تجربه می کنیم. ژاپن در خاور دور و کالیفرنیا ”در باختردور ما همین حال و روز را دارند؛ مانند ”ما ”قربانی طبیعت ناسازگارند. تا اینجا گناه هیچ کس ”نیست. طبیعت، به معنی جهان آفرینش، از هر ملاحظه ”اخلاقی ”عاری است و کمترین تصوری از خوب و بد ما ”ندارد و مهربانی و عدالت نمی شناسد. نه ناله و مویه ما ”را می شنود، نه ”از نفرین و دشنام ما باخبر می شود، نه ”به نذر و نیاز ها و دخیلها و قربانیهای ما اعتنا می کند. ”قوانین آهنین آن درکارند ”و از روی آرزوها و زندگیهای ”ما می گذرند.”

” در ژاپن یا کالیفرنیا مردم به تجربه دریافته اند که هیچ ”خدا، حتا امام زمان و حضرت عباسی (اگر معادلهای ”آنها را ”داشته باشند) ساختمانهای نا آماده را در برابر ”تکانهای سخت زمین برسر پا نگه نخواهد داشت. ژاپنی ”ها تا نمی ”توانستند، خانه ها را از چوب و کاغذ می ”ساختند که آنها را از آسیب زمین لرزه به خطر ”آتشسوزی حوالت می داد (در ”جنگ دوم بمبهای آتشزای ”امریکائی بیشتر توکیو را ویران کرد.) در کالیفرنیا تا ”می توانستند ساختمانها را کوتاه می ”گرفتند. در هردو ”جا، چنانکه در دیگر جاهای زلزله خیز جهان پیشرفته، ”آنقدر روی تکمیل شیوه ها و مصالح ساختمانی ”مناسب ”کار کردند که امروز بیشتر زمین لرزه ها را از سر می ”گذرانند. طبیعت در همه جا یکسان به قوانین آهنین خود ””عمل می کند ولی تنها در جاهائی مانند ایران است که ”هرنسل در زندگی خود چند بار شاهد فرو ریختن شهرها ”و ”روستاها بر سر مردم است و دیگر صدها وهزاران ”تلفات اگر به دهها هزار نرسد مصیبتی معمولی شمرده ”می شود. ”

” مسئله حتا فساد و ناکارائی حکومت نیست که در ”جمهوری اسلامی ابعاد جنایتکارانه می گیرد. منظره ”دزدیهای ”گسترده از کمکهائی که به زلزله زدگان می ”شود به همان اندازه تاراج عمومی دارائی ملی عادی ”شده است. ولی در ”اینجا با مشکل دیگری سر و کار ”داریم که جائی مرکزی در فرهنگ ما دارد و اصلاح و ”دگرگونی فرهنگ را می باید از آنجا ”پی گرفت؛ مشکل، ”روحیه و نظام ارزش هائی است که ایرانی را قربانی ”طبیعت وتاریخ، هردو، می سازد. دید مذهبی-””فولکلوریک ایرانی قلب مسئله ماست: دیدن دست خدا ”یا نمایندگان و آیات بیشماراو که فولکلور مذهبی در ”طول سده ”ها ساخته است، در امور کوچک و بزرگ ”روزانه، و سپردن سرنوشت خود به مشیتی که هیچ کس ”نمی داند چیست. ”آغاز کردن از مشیت، و معنی و جای ”آن در زندگی روزانه، بدین ترتیب در خود نویدهای ”بزرگی برای باززائی فرهنگی ما ”خواهد داشت. در ”اینجا به تفاوتی که برداشت اسلامی در موضوع مشیت ”با برداشت یهودی-مسیحی دارد می ”رسیم.”

”* * *”

” در سنت یهودی-مسیحی، خداوند جهان هستی را در ”شش روز آفرید و روز هفتم به استراحت پرداخت. آن ””استراحتی بود که تا امروز کشیده است و همچنان خواهد ”کشید. این نگرش به آفرینش و نقش پروردگار، جا ”برای ”برداشتی از مشیت خداوندی می گذاشت که از سده ”دوازدهم به کار جوینده ترین ذهنها آمد. خداوند در ”مشیت خود، ”جهان را بر پایه قوانین و اصولی ساخت ”که گردش خود را داشتند و دیگر ضرورتی به مداخله ”هر روزه او یا ””«نمایندگان» گوناگونش نمی بود. ”آفرینش در این فرضیه یک پایه علمی دارد بدین معنی ”که جهان هستی را مجموعه ”ای از علت و علت و معلول ”ها می داند؛ مشیت خداوندی ماشینی ساخته است و به ”گردش درآورده است که موتور ”خود را دارد و حرکتش ”برطبق قوانینی است که ماشین را ساخته و موتور را ”راه انداخته است. انسانها می توانند و در ”واقع می باید ”در خداشناسی خویش، به یافتن آن قوانین و رازهای ”ماشین شگرفی که جهان هستی است همت ”گمارند. ”جستجوی علمی، نوعی فریضه دینی می تواند بشمار ”رود. این روحیه چند سده ای از سوی کلیسا نیز تحمل ””می شد که به ارسطو و فیزیک او و بطلمیوس و ستاره ”شناسی او خرسند می بود؛ تا کار به خود داستان آفرینش ””رسید.”

”‎ ‎در سنت اسلامی، مشیت خداوندی استراحت بر نمی ”دارد. بجای خداوندی که جهان و گردش کارش را به ”پایان ”رسانیده است و دیگر به نقش داور گناه و ثواب ”مردمان می پردازد خداوندی نشسته است که هم آفریننده ”و هم مدیر ”است. گردش هر روزه جهان به اراده همه ”جا و همیشه حاضر او بستگی دارد. در سنت مسیحی-”یهودی نیز انسان ”می باید هر روز در خرسندی خداوند ”بکوشد و در هر کار او امید پاداش و بیم کیفرخداوندی ”حاضر است. بیشتر یهودیان ”و مسیحیان نیز مانند ”مسلمانان از خداوند در زندگی روزانه خود یاری می ”جویند و به او توکل می کنند (کرامول به ”جنگجویان ”پیوریتن یا پاکدین خود می گفت باروت خود را خشک ”نگهدارید و به خداوند توکل کنید.)”

” ولی در حالی که آن استراحت روز هفتم، جوانه ”کنجکاوی علمی و ابتکار و مسئولیت فردی را در خود ”پرورش می ”داد، خداوند خستگی ناپذیر اسلام نه تنها ”اختیار هر لحظه زندگی آفریدگانش را بیرون از هر ”اصل و قانونی دارد بلکه بنا ”به تفسیرهائی که دامنه اش ”گشاده است، به گروه روزافزونی از همان آفریدگان نیز ”صفات شبه خداوندی داده است. ”این آفریدگان ویژه حتا ”پس از «سر بسر شدن با هفت هزار سالگان» خیامی، ”در مشیت او انباز می شوند. آنها می ”توانند «حاجت ”بدهند؛» ناممکن را ممکن سازند و به کمترین تلاش: با ”یک زیارت که سیاحت هم هست؛ با دست زدن به ””ضریح و بوسیدن درگاه؛ با گریستن یا خود را به ”گریستن زدن، با سفره های پر نقش و نگار انداختن؛ با ”هرچه یک ”فولکلور خرد ستیز در درازای هزار و چهار ”صد سال بهم بافته است. مشیت خداوندی در این معنی، ”انتظار داشتن هر ”امر بیرون از منطق و خرد را جایز ”می شمارد. منطق معجزه بجای منطق علم می نشیند. ”انسان لازم نیست به دنبال ”علت امور و اشیا، بیرون از ”خواست خدا و مقدسان، باشد.”

”‎ ‎در جهان اسلامی نیز مدرسه ها و مراکز «علمی» ”بودند که مانند صومعه های مسیحی به نیازهای ”انتلکتوئل مومنان ”پاسخ می داند ولی تصور خداوندی که ”لحظه ای از کار جهان، از گردش مهر و ماه گرفته تا ”خور و خواب پست ترین ”آفریدگان، فارغ نیست و بر ”آمدن و فرو بردن هر نفس به اراده اوست «و بر هر ”نفسی شکری واجب،» عرصه را بر ”اندیشه و اراده آزاد ”انسانی تنگ می کرد. ذهن آزاده ای چون حافظ نیز در ”آن فضای فرهنگی با زاهد ظاهر پرست ”هماوا می شد ”که در «درکارخانه ای که ره علم و عقل نیست / فهم ”ضعیف رای فضولی چرا کند؟» اگر دست کم در ”گوشه ”هائی از کلیسا کسانی می توانستند دنبال این پرسش ”بروند که خدا چرا و چگونه چیزی را می خواهد، در ””سراسر جهان اسلامی پاسخ دشوار ترین مسائل را با ”یک کلمه اگر خدا بخواهد می شد داد. آن ذهنهای جوینده ”ای که ”سه چهار سده ای دنبال کار یونانیان را گرفتند و ”پیش بردند بزودی مغلوب سلطان محمود ها و المتوکل ”بالله ها شدند ”زیرا کنجکاوی علمی آنان با مفهوم اسلامی ”مشیت در تضاد می بود. مدرسه ها دژهای نادانی ”ماندند و با ”گذاشتن عنوان علما بر آخوندها اصلا جائی ”برای علم نگذاشتند.”

” علمائی که هر کنجکاوی علمی را مداخله در کار خدا ”می شمردند کسانی مانند رازی را به ارتداد متهم می ”کردند. ”اما در همان حال در صومعه های اروپائی، ”کشیشان و راهبان از سده دوازدهم که به رنسانس ”کوچک شهرت دارد به ”آزمایشهای علمی پرداختند ــ ”درست از همان زمان که فقیهان از سنی و شیعه راه را ”بر تفکر می بستند. اختراع دوباره ”باروت (نخست ”چینیان آن را به صورت ماده آتشبازی اختراع کرده ”بودند) در سده سیزدهم در صومعه ای به دست یک ””راهب انگلیسی صورت گرفت. کشیشان مسیحی از ”لحاظ نظری مشکلی در جستجوی رازهای آفرینش نمی ”داشتند ””(با همه محکومت گالیله و سوزاندن جوردانو ”برونو که واپسین دفاع کلیسا دربرابر سیل جهانگیر ”رنسانس بود.) آنها در ”جستجوی راز آفرینش، راه را ”برای دانشمندان بعدی گشودند تا سده دوازدهم به ”رنسانس کشید. از آن پس علم ”امروزی بود که هر روز ”میدان مشیت خداوندی را تنگ تر می کرد.”

” از آنجا که ایمان و توسل به مشیت، نسبت مستقیم با ”ندانستن دارد (انسان به آنچه که فهمیدنی و دانستنی ”است ”ایمان نمی آورد) مسلمانان هر چه در نادانی فرو ”رفتند بیشتر عادت کردند همه چیز را از خداوند و ”پیامبر او، و در میان ”شیعیان، تا کوچکترین امامزاده ”مجهول، بخواهند. صوفیان که برای تعدیل خشونت ”فقیهان آمده بودند «پیر»های خود را ”بر فهرست دراز ”ارباب مشیت افزودند. مسلمان و بویژه شیعی در جهانی ”می زیست که از ارواح مقدس صاحب کرامات ”و ”معجزات پر بود و نه نیازی به دانشمند و پژوهشگر می ”گذاشت نه حتا به پزشگ. اگر کسی درمان می یافت ”خدا ”خواسته بود و اگر فرمان می یافت ( می مرد ) باز ”خدا خواسته بود ــ اگر چه بیماریش را با خوردن داروی ”مناسب می ”توانست درمان کند. اگر توسل به امامزاده ”یا خوردن آب دهان پیر، یکی را به تصادف شفا می داد ”خبر معجزه و کرامت ”همه جا می پیچید؛ اگر صد تن از ”آن درمان می مردند که می مردند هیچ کس به تردید ”نمی افتاد زیرا خدا نخواسته بود.”

”‎ ‎” ما بیش از صد سالی است با علوم غربی که هیچ ”مشیتی درآن راه ندارد و اصلا هر پیش فرضی را از ”بوته صد ”آزمایش می گذراند آشنائی یافته ایم. دیده ایم ”که غربیان بی هیچ نیازی به معجزات و ارباب مشیت ”گوناگون ما ــ از ”دختر نه ساله تا « پیر» های بر حسب ”سمت ــ هزاران برابر ما « حاجت می گیرند» و ”باز ایرانی معمولی انشاءالله و به ”امید خدا از دهانش نمی ”افتد و اگر هم اندکی بخواهد به دانش و اراده انسانی ”سهمی بدهد با اطمینان آخوند روبرو ”می شود که امام ”زمان پشت و پناه اوست. خانه از خشت و آجر می ”سازد و خاطرش آسوده است که امام غایب او را ”نگه ”خواهد داشت. ولی امام غایب چند بار می باید همچنان ”در وقت پیچاپیچ غایب بماند تا ایرانی معمولی مثلا برای ””ساختن خانه به مهندس آگاه رجوع کند؟”

””* * *”

” هیچ لازم نیست تا گفتگو از اصلاح و دگرگونی ”فرهنگ پیش آمد فریاد وا اسلاما بردارند که مردم ”مسلمان اند و دست ”به مذهب نزنید. آنچه حتما می باید ”به آن دست زد معنی و جای مشیت است. کسان آزادند ”که به مشیت خداوندی ”اعتقاد داشته باشند ولی لازم ”نیست برادر و خواهر و نبیره امام و معصوم و اصلا ”خود او و پیغمبر و هیچ آفریده دیگری ”را با خداوند انباز ”کنند. این نمی شود که کسانی صرفا به دلیل ”خویشاوندی، اختیار زندگی و مرگ، کامیابی و ناکامی، ””بیماری و بهبود، و رستگاری و محکومیت آن جهانی ”مردمان را سده ها پس از مرگشان در دست داشته ”باشند. تنها در ”چنین صورتی است که می توان از مردم ”انتظار داشت مشیت را آنگونه ببینند که بزرگترین نابغه ”علمی سده بیستم ”می دید نه هر آخوند بیسواد در قم یا هر ”حوزه علمی دیگر. اینشتاین پس از عمری بررسی در ”فیزیک کیهانی، خدا را در ”قوانینی شناخت که بر صدها ”میلیارد کهکشان در یک جهان هستی ”cosmos” رو به ”گسترش و بی پایان حکومت می ”کنند.”

” مردمان می توانند آنچه را که در جهان است و روی ”می دهد از مشیت خداوندی ببینند. ولی نخست، این ”مشیت ”چنانکه در جهان واقع می بینیم از نظمی ”برخورداراست و تابع قوانینی است؛ و دوم، تنها با علم ”امروزی نه علم حوزه ”می توان به این مشیت و آن ”قوانین پی برد. سپردن خود به اراده خداوند حق هر ”کسی است؛ ولی کیست که بتواند ”اراده خداوند را بداند؟ ”از کجا معلوم که اراده خداوند در یک موقعیت معین بر ”چه قرار دارد؟ اینکه پس از رویدادن امری ”بگویند ”مقدر بود تفاوتی نمی کند. مهم آن است که مشیت ”خداوند را پیش از رویداد بدانند.”

” دانشمندان غربی پاسخ درستی برای این پرسش یافته ”اند. آنها با پی بردن به قوانین طبیعت، نام مذهبی اش ””مشیت خداوندی، می دانند که مثلا اگر خانه ها را از ”آجر و تیر آهن بسازند و در نقاط حساسی محکم کاری ”کنند با ده ”پانزده درصد هزینه اضافی می توان ساختمان ”هائی ساخت که شش و هفت درجه ریشتر را نیز تاب ”بیاورند. مذهبی ”هایشان می توانند بگویند خداوند چنین ”مشیت کرده است که با بتون آرمه به شرطی که اندازه ”هایش درست باشد و ”زمان لازم برای جا افتادن به آن ”بدهند می توان آسمانخراشهائی ساخت که زمین لرزه ”آنها را نه ویران، بلکه جابجا می ”کند. ژاپنی ها در ”ساختمانهای بلند از بوته های بامبو و گرهگاه های ”منظم ساقه آن تقلید کردند که برای مذهبیان در ”حکم تقلید ”از آفرینش خداوندی است. این برداشت از مشیت را ”می توان به هزار گوشه زندگی کشانید که کوتاه ”اندیش ”ترین متعصبان مذهلی نیز هر روز در عمل بدان بر می ”خورند و برایشان عادی شده است ــ هر کدام پس از ””مقاومتهای سخت مذهب.”

” باز گفتاوردی از حافظ (مگر می شود با ایرانی به ”زبان خودش سخن گفت و از حافظ بویژه، نیاورد؟) که ”در بیان بی ”اختیاری انسان می گفت «من اگر خارم اگر ”گل چمن آرائی هست / که ز هر دست که می پروردم ”می رویم.» ”‎ ‎” گیریم ”این درست. اما از کجا چمن آرا ”بجای خاری که هست گلی که می تواند باشد نخواسته ”است؟ از کجا نخواهد که گل، ”خود را بهتر کند؟ خار و ”گل تا به آنجا برسند از مراحل دراز می گذرند و در ”همه آن مراحل می توانند عوض شوند. اگر ”ایرانی، ”اختیار و خواست چمن آرا را در بی نهایتی آن تعبیر کند‎ ‎‎” نه در بی همتی خودش، دیگر به زیستن صد سال و ””هزار سال در گودالهای تاریخ، در کنار مردم شوربخت ”دیگری که هشیاری و چالاکی او را نیز از خود نشان ”نداده اند، تن ”در نخواهد داد.”
” ”
”‎ ‎یک نگاه ساده به گوناگونی بیکرانه طبیعت نشان می ”دهد که مشیت یا قانون طبیعت، نامش را هر چه ”بگذارند، ”کمترین اعتنائی به تصورات، همچنانکه نیاز ”های ما، ندارد و از وجود ما نیز بیخبر است. این ما ”بوده ایم که خود را با ”طبیعت سازگار کرده ایم، و با ”شناختن قوانینش از بالای درختان به برجهای نیویورک ”منزل برده ایم و از کنج غار تاریک ”به ماه تابنده پای ”نهاده ایم. اکثریتی از مردم جهان، مشیت را در کوتاهی ”دست و تنگی افق خود تعبیر کرده اند و هر ”روز در ”پارگین فرهنگی و سیاسی خود فرو تر می روند. یک ”دو هزار میلیون تنی دیگر مشیت را، چه به همان نام، ”چه ”به نام قانون طبیعت، مانند تندبادی پشت کشتی ”پیشرفت خود گذاشته اند و از دل کهکشان تا دل ذره را ”کاویده اند و ”نیروهای جهان هستی را به خدمت خود در ”می آورند. آیا می توان تصور کرد که مشیت خداوندی ”بر بدبختی آنان و ”کامروائی اینان قرار گرفته باشد؟

” اما از این نیز می باید فرا تر رفت. اصلا مشیت ”خداوندی را با کردارها و سرگذشت های حقیر ما چه ”کار است؟ برای ”آفریننده ای که شصت و پنج میلیون ”سال پیش، از نابودی دایناسور ها که بزرگترین ”موجوداتی بودند که کره ما به خود ”دیده است خم به ابرو ”نیاورد زندگی این و مرگ آن چه اهمیت دارد؟ انسان ”مشیت اندیش که خویشتن را بدینگونه در ”مرکز جهان ”هستی می گذارد بیهوده ذره خود را آفتاب می شمرد. ”خیام، جای او را در کارگاه آفرینش بهتر بیان کرده ””است: «آمد مگسی پدید و ناپیدا شد.» خدا را اینگونه ”مسئول هر بدبختی و نامرادی و بیعدالتی شناختن به سود ””خداپرستان هم نیست. ذهن سرسری می تواند خود را ”راضی کند که حکمت خداوندی است. ولی همه ذهنها ””سرسری نیستند. کسی هم پیدا می شود و همه فتنه ها ”را از خداوند می داند و از «ریگی که به کفش اوست» ”گله ”می کند.”

” کسانی که بر هر فرو رفتن یا برآمدن نفس، شکری ”واجب می دانند و البته اگر به نفس تنگی افتادند شکر ”گزاری و ”خود خدا را نیز فراموش می کنند می توانند ””« نصیب شدن ماهی دریا را بر مرغ هوا» نشان ””« بخشندگی و بنده نوازی» ”بگیرند و به آسانی سهم ماهی ”دریا را در این بخشندگی و بنده نوازی، آنگاه که در ”هراس مرگ زیر پنجه مرغ تکان می ”خورد، فراموش ”کنند. وارد کردن ملاحظات اخلاقی در امور طبیعی که ”کور و کرند از این پراکنده گوئی ها و ضد و نقیض ”ها ”فراوان می آورد.”
” ”
” اگر حکمت یا بخشندگی و بنده نوازی خداوند در حد ”بندگان ناچیز خود اوست و همان منطق دلبخواهی و بی ”سروته ”آنها بر رفتارش فرمان می راند، پس آن دستی ”که پنج میلیارد سال است هر سال درست در سر ثانیه، ”بهار را بر ”نیمکره شمالی و خزان را بر نیمکره جنوبی ”زمین می آورد کدام است؟ اگر خدای همه دان همه بین ”همه توان، اینگونه ”هوسکارانه با جهانیان رفتار می کند ”و هر لحظه میلیارد ها تصمیم ضد و نقیض و عموما ”بیرحمانه و ناعادلانه در باره آنها ”می گیرد (البته در ”میان شیعیان نظر کرده اش بیشتر با همکاری مقدسان ”بیشمار) پس آنکس که گفت « و انسان خدا ”را آفرید» ”بیشتر حق دارد. چنان خدائی برای اینشتاین های جهان ”نیست و در خور همین موجودات بی اساس ”سرسری ”است که هزار هزار قربانی بیماریها یا سانحه ها یا ”انقلابهائی می شوند که مردمان هوشمند جهان ””دربرابرشان مصونیت یافته اند.”

” کسی با خداشناسی ایرانی، اگر بخواهد و با آن آسوده ”تر باشد، مشکلی ندارد. ولی در خداشناسی نیز می ”توان ”پیشرفته و واپسمانده بود. اگر ایرانی مسلمان، ”خود را از بت پرستان برتر می داند چرا در برابر خدا ”شناسانی که ”خداوند را تا سطح خود پائین نمی کشند ”احساس فروتری نمی کند؟ اگر خداوند یکی است و همه ”به یکسان بندگان ”اویند چرا نباید ایرانی نیز فرمانروای ”طبیعتی باشد که آن را شاهکار آفرینش می شمارد؟ در ”غرب همان خداوند و ”همان مشیت را به عنوان راهنما و ”انگیزه برای شناخت هر چه گسترده تر و ژرف تر ”طبیعتی که خود جزئی از آن هستند ”شمردند و از یک ”پیشرفت به پیشرفت دیگر رسیدند. آنها تقدیر الهی را نه ”در « رضا به داده دادن» بلکه گره از راز های ”طبیعت ”گشودن تعبیر کردند و « در اختیار را بر من و تو» ها ”هر چه بیشتر گشادند. در آن جامعه ها مردم بر رویهم ”کمتر ”یا بیشتر از جامعه های واپسمانده، مذهبی نیستند و ”مانند همه مردمان در هر جا با مذهب آنگونه که می ”خواهند رفتار ”می کنند. تفاوت در برداشت و تعبیر ”است. ما می باید بجای اصلاح مذهبی در پی اصلاح ”نگرش خود به مذهب باشیم. ”اصلاح مذهبی سپری شده ”است و در شرایط جامعه های اسلامی اصلا ممکن ”نیست. تجدید نظر در مفهوم مذهب و ”مشیت خداوندی ”برای همه مومنان امکان دارد‎.‎



 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites