حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت

February 23, 2005

چهارشنبه 5 اسفند 2563 = February 23, 2005

 

ژاپن اسلامى در برابر جهان دشمن

 

رهبر جمهورى اسلامى چندى پیش گله كرد كه ایران در سالهاى حاكمیت اسلام با پیشرفتهاى علمى خود به جائى رسیده كه رشگ و هراس جهانیان را برانگیخته است و غربیها نمى خواهند یك ژاپن اسلامى سر بلند كند. این سخن مى باید در بسیارى گوشهاى سالخورده و رو به سالخوردگى طنین آشنائى داشته باشد. ظاهرا عقده ژاپن شدن، و هر موقعیت بحرانى را با ژاپنى كه گویا در آسیاى غربى در هر شرایط و زیر هر رژیمى سر بلند مى كند توضیح دادن، از پوزشگران رژیم پیشین و نظریه پردازان توطئه به انقلابیان حاكم سرایت كرده است. باز كسانى كه هیچ اشكالى در خود نمى یابند دست غرب را پشت سر گرفتاریهاى جدى و خودساخته شان مى بینند كه در حسادت و بیمش كمر به نابودى ژاپن دوم، این بار اسلامى، مى بندد.

پوزشگران رژیم پیشین در انداختن مسئولیت انقلاب به گردن غربى كه گویا ایران را ژاپن دومى مى دید و از آن مى ترسید، دست كم مى توانستند به بسیارى دستاوردهاى بزرگ و انكار ناپذیر پانزده ساله پیش از انقلاب اشاره كنند. آن دستاوردها ایران را اگر نه در ردیف ژاپن ولى قابل مقایسه با پاره اى « ببر» هاى بعدى آسیاى جنوب شرقى مى آورد. اینكه هیچیك از آن ببرها چندان هراس و رشگى برنینگیخته است كه غرب آنگونه در نابودیش بكوشد؛ و در هیچیك از آن جامعه ها مردم آنچنان یكدل دنبال هیچ كسى نیفتادند، البته موضوعى نیست كه ارزش تفكر داشته باشد. ایران بیست و پنج شش سال پیش البته ژاپن دوم نبود و اصلا نمى توانست بشود. ایرانى اگر دنبال نقطه مقابل خود بگردد احتمالا نخست ژاپنى را خواهد دید؛ و جامعه ایرانى هیچیك از اسباب ژاپن شدن را نه تنها یك ربع قرن پیش، بلكه در نیمه سده نوزدهم نیز كه ژاپن فرازندگى خود را آغاز كرد، نداشت. پژوهشهاى تازه اى كه درباره جنبشهاى فلسفى در ژاپن سده هاى هفده و هژده شده است نشان مى دهد كه ژاپن علاوه بر زیرساخت ادارى و اقتصادى و همبستگى ملى، آمادگى فكرى براى مدرنیته یا تجدد خودمان را بدست آورده بود، چندان كه یك تكان امریكائیان براى انداختنش بر راه «ژاپن شدن» كفایت كرد. ما دویست سال است كه با همه زمین لرزه هاى سیاسى، هنوز كاملا بر راه نیفتاده ایم. خرید ماشینها و زیرساخت صنعتى، بسیار لازم است ولى ژاپن نمى سازد. ژاپن را مردمانش ساخته اند و اگر ما ژاپنیان دومیم، ایران نیز ژاپن دوم خواهد بود.

ژاپن دوم همان در دهه هاى پایانى سده بیستم در كره جنوبى سربرمى آورد و همزمان انقلاب ایران با بحران رهبرى (ترور ژنرال پارك رهبر نظامى كشور) و شورشهاى گسترده دانشجوئى روبرو شد. همان پشتیبانى كه امریكائیان از جنبش «آزادیخواهانه» ایران در واپسین ماههاى رژیم پادشاهى كردند به درجه بیشتر و صریح تر از «آزادیخواهان» كره جنوبى هم شد ولى با رهبرى قاطع ژنرال چون (كه بعدها در دادگاه نیز محكومیت یافت) انقلابى روى نداد و آن كشور باز فرصتى بدست آورد كه سوداى ملى گذشتن از ژاپن را دنبال كند و امریكا وغرب را همكار نزدیك خود داشته باشد. غرب حتا از ژاپن شدن چین نیز هراسى ندارد وگرنه صدها میلیارد دلار در صنایع آن كشور سرمایه گذارى نمى كند. ما بجاى ژاپن دوم شدن مى توانیم ایران بهترى بشویم كه در بسیارى موارد بر دیگران برترى خواهد داشت.

رهبر جمهورى اسلامى در ادعاى خنده آور خود، جز پیشرفتهاى تكنولوژى هسته اى در راستاى ساختن بمب اسلامى چیزى نداشت كه انگشت بر آن بگذارد و احتمالا در پشت ذهنش نیز همان مى بود. ژاپن اسلامى او در این زمینه از نمونه اصلى نیز پیشرفته تر است زیرا ژاپنیان اگر چه تكنولوژى هسته اى را كهنه كرده اند، مانند جمهورى اسلامى و لیبى و كره شمالى پول و وقت خود را صرف دستیابى به تجهیزات لازم براى سلاح اتمى نمى كنند. (لیبى به شركت دولتى غیر رسمى صادرات بمب اتمى پاكستان صد میلیون دلار پرداخته بود و پرداختى جمهورى اسلامى هنوز فاش نشده است.) اما بیم غرب -امریكائى كه دارد اروپا را نیز دودلانه دنبال خود مى كشد- اگر هم از ژاپن اسلامى نباشد از بمب اسلامى هست و این بیمى است كه مى باید ترس در دل رهبر و دار و دسته اش بیندازد، چنانكه در دل هر ایرانى دلسوز انداخته است. او از این نظر حق دارد كه امریكائیان، البته نه از سر رشگ، نخواهند گذاشت جمهورى اسلامى به سلاح اتمى دست پیدا كند و اگر آنها نیز كوتاه بیایند خطر حمله « جراحى وار» اسرائیل به تاسیسات اتمى جمهورى اسلامى هست.

عقب نشینى اخیر رهبران اسلامى دربرابر سازمان بین المللى انرژى اتمى دنباله یك سلسله بلوفها و عقب نشینى هاست كه به نظر مى رسید پس از «پیروزى» دیپلماتیك سه وزیر خارجه غربى و امضاى مقاوله نامه پیوست عهدنامه منع گسترش سلاحهاى اتمى به پایان رسیده است. ولى حتا پیش از آن ما مطمئن بودیم كه جمهورى اسلامى تا هر جا امكان داشته باشد با پنهان كارى و گامى به پیش و گامى به پس و خرید زمان به برنامه تسلیحات اتمى ادامه خواهد داد. این نظر هنوز اعتبار دارد و خطر براى ایران در همین جاست (یك نمونه اش بهانه گیرى از « لحن» قطعنامه سازمان بین المللى انرژى اتمى، وجلوگیرى از سفر بازرسان تا فرصت پنهان كردن پاره اى تجهیزات پیدا شود و آنگاه دوباره زیر تهدید، گردن نهادن به بازرسیها.) رهبران آخوندى با توجه به سرگرم بودن حكومت امریكا در عراق و پیكار انتخاباتى در آن كشور مى پندارند دست كمابیش گشاده اى در سیاستهاى ماجراجویانه خود دارند، و این تصور مى تواند امنیت ملى ایران را به خطر جدى اندازد. امریكا در عراق گرفتار است ولى وضع در عراق به آن تیرگى كه رسانه ها تصویر مى كنند نیست و گرفتارى امریكائیان رو به كاهش است. تروریستها در عراق ( از پس از دستگیرى صدام حسین، مقاومت در عراق پایان یافته است) هر روز بیشتر با توده مردم، با عراقیانى كه آرزومند آغاز تازه اى هستند، روبرو خواهند بود. جمهورى اسلامى با زیاده روى در مداخلات خود هم اكنون با پسزنشى backlash در عراق روبروست.

در انتخابات امریكا نیز دلخوشى هائى كه آخوندها به خود مى دهند بیش از اندازه خوشبینانه است. آنها همه نیروى خود را براى كمك به سناتور كرى گذاشته اند و «لابى» جمهورى اسلامى در امریكا كه زیر نامهاى گوناگون فعالیت مى كند و رابط مالى اصلى آن كمتر در صحنه پدیدار مى شود به روایتى تا كنون ۶۰۰ هزار دلار به پیكار انتخاباتى او در مرحله گزینش مقدماتى كمك كرده است. كمكهاى اصلى طبعا در راه است و با اعلام رسمى نامزدیش از سوى حزب دمكرات سرازیر خواهد شد. اما سیاست امریكا دربرابر جمهورى اسلامى همه برخاسته از ایدئولوژى «نو محافظه كاران» امریكائى نیست و ملاحظات واقعى امنیت ملى پشت سر آن قرار دارد. رئیس جمهورى امریكا در سال ۲۰۰۵ هر كه باشد خود را با تهدید همه سویه رژیم آخوندى در عراق، افغانستان و فلسطین و در جبهه حساس تر سلاحهاى اتمى روبرو خواهد دید. در هیچیك از این زمینه ها تفاوت بنیادى میان دو حزب امریكا نیست و سیاست امریكا را نیز یك یا چند تن نمى توانند زیر و رو كنند.

دست داشتن مستقیم جمهورى اسلامى در كشتار شیعیان كربلا و بغداد احتمالى است كه به موجب گزارشها پیوسته نیرومند تر مى شود و مقامات امریكائى در پناه گرفتن عناصرى از القاعده در ایران و هدایت عملیاتى توسط آنان تردیدى ندارند. همچنین هفده واگن پر از «تى ان تى» كه در نیشابور با «وزش باد» راه افتادند و انفجار آنها شمار بسیار بیشترى از ایرانیان را نسبت به ترور در كربلا و بغداد كشت بنا بر گزارشها قرار بود زرادخانه تروریستى حكمت یار و القاعده را در افغانستان غنى تر سازند. به اعلام امریكائیان، رژیم تهران اكنون مهم ترین كمك دهنده مالى به سازمانهاى تروریستى اسلامى است. به خوبى روشن است كه جمهورى اسلامى به هیچ روى نمى خواهد اوضاع در افغانستان و عراق عادى شود و فلسطینیان و اسرائیل به توافقى برسند. عراق بویژه كابوس آنهاست. یك عراق دمكراتیك با معیارهاى جهان عرب و جماعت شیعى مستقل از آخوندهاى ایران و داراى جاذبه هائى براى گروههائى از شیعیان ایرانى، بزرگ ترین خطر براى ولایت فقیه بشمار مى رود. این علاوه بر سودى است كه رژیم در شكست دادن امریكا براى خود مى بیند.

با این ترتیب چگونه مى توان تصور كرد كه هر حكومت آینده امریكا بتواند سیاستهاى متفاوتى در پیش گیرد؛ مگر آنكه آخوندها از لیبى در تسلیم اتمى و از چین در خود دارى از ماجراجوئى پیروى كنند و اگر امریكائیان در سخنان خود جدى باشند امتیازاتى در زمینه حقوق بشر بدهند كه در آن صورت آشكار نیست چه اندازه از ساختار كنونى قدرت پایدار خواهد ماند؟ (گفتگو و معامله امریكا با جمهورى اسلامى اگر با چنان شرایطى صورت گیرد و به چنان نتایجى برسد هیچ مانعى از نظر مردم ایران نمى تواند داشته باشد).

***

این ژاپن اسلامى كه غرب از آن به هراس افتاده، در واقع در چه حال و روزى است؟ آمارها و اعلامهاى رسمى، ازجمله خود مقامات اسلامى، هر روز گوشه هاى تازه اى را از یك اقتصاد درهم ریخته و غیر تولیدى نشان مى دهد كه سالى تا ۱۲ میلیارد دلار (بر گرفته از استعفاء نامه یك نماینده مجلس و مانند هر چه مربوط به این رژیم، پوشیده در ابهام دستها و مراجع گوناگون) كالاى قاچاق از مجارى رسمى، و به بهاى بیكار شدن ۵۰۰ هزار تن وجلوگیرى از رشد تولید داخلى، وارد مى كند؛ و خروج سرمایه از آن سر به سالى پنج میلیارد دلار مى زند. آمارهاى دیگر از این ترس آورترند: ششصد هزار زن تن فروش در شهر تهران به تنهائى، فرار سالى ۱۵۰ هزار جوان تحصیل كرده كه ایران را كشور شماره یك در فرار مغزها كرده است، جمعیت بزرگ كودكان خیابانى.... تازه ترین خبرها در چهارمین گزارش سالانه Foreign Policy Globalization Index آمده است كه ۶۲ كشور را در همه مناطق جهان از نظر درگیر بودنشان در امور جهانى و بیرون از چهارچوب ملى، و سهمى كه در جهانگرائى دارند بررسى كرده است. این ۶۲ كشور ۹۶ در صد تولید ناخالص داخلى و ۸۴ درصد جمعیت جهان را دربر مى گیرند. چهار كشور از این شصت و دو كشور، حكومت دینسالار دارند (جمهورى اسلامى، موریتانى، پاكستان، حكومت انتقالى افغانستان).

منابع گزارش آمارها و داده هاى موسسات و سازمانهاى بین المللى مانند صندوق جهانى پول و بانك جهانى و سازمان ملل متحد و كتاب سال آمارهاى بین المللى و مانندهاى آن، عموما مربوط به سال ۲۰۰۲ است و نویسندگان، بررسى خود را در پنج مقوله (كاته گورى) آورده اند:

۱- اندركنش interaction فرهنگى
درجه انتشار باورها و ارزشها و گذار آنها از مرزها و توانائى مردم به یافتن دریچه اى براى نگریستن به جهان خارج و پیروى از آنچه بیرون از سنت است؛ دسترسى به فیلمها، برنامه هاى تلویزیونى، انتشارات چاپى وارداتى.

۲- همبندى integration اقتصادى
بازرگانى، سرمایه گذارى خارجى، درآمد سرمایه گذارى خصوصى در خارج، پرداختها از خارج به افراد (مزد، كمكهاى خویشاوندان.)

۳- همبندى تكنولوژیك (همپیوستگى connectivity)
شماره بكاربرندگان اینترنت و میزبانان تارنما website و «سرور» هاى آزاد و محفوظ از مداخله رسمى.

۴- تماسهاى شخصى
مسافرت و جهانگردى، آمد و شد (ترافیك) تلفنى بین المللى، انتقال پول غیر دولتى ومیان افراد.

۵- درگیر بودن engagement سیاسى.
عضویت در سازمانهاى بین المللى، سهم گزارى contribution مالى و نفرى در مأموریتهاى شوراى امنیت، عهدنامه هاى بین المللى تصویب شده، مقدار اعتبار و بدهى خارجى دولت.

در این بررسى ده تاى اول و ده تاى آخر به ترتیب زیرند:

ده تاى اول: ایرلند، سنگاپور، سویس، هلند، فنلاند، كانادا، امریكا، زلاند نو، اتریش، دانمارك.

ده تاى آخر: برزیل، كنیا، تركیه، بنگلادش، چین، ونزوئلا، اندونزى، مصر، هند، ایران كه در همه مقوله ها پائین تر از پنجاه و نهم است. (مى باید توجه داشت كه چین و هند و تركیه سخت در پى رساندن خود به درجه هاى بالا ترند).

ممكن است بشردوستان مترقى در طیف چپ بگویند كه جهانگرائى، تازه ترین مرحله سرمایه دارى و امپریالیسم است و چه بهتر كه كشورهاى استقلال دوستى مانند آن ده تاى آخر به اردوى امپریالیستها و چاكران آنها مانند ایرلند و فنلاند و دانمارك و اتریش نپیوسته اند. آنها ممكن است به اصل این طبقه بندى و سنجه هاى جهانگرائى اعتراض كنند و با انكار سهم گشادگى جامعه بر تاثیرات بیرون در پیشرفت و همپا شدن با زمانه، آن سنجه ها را نشانه واپسماندگى نشمارند. آقاى رامین پرهام كه گزارش را درتارنماى www.iraninstitutefordemocracy.org آورده در دنباله آن آمارهائى از اداره امور مبارزه بین المللى با مواد مخدر، گزارش استراتژى كنترل مواد مخدر (۲۰۰۲) و خبرگزارى ایسنا در ایران نقل كرده است كه تصویر ژاپن اسلامى را روشن تر مى سازد. جمهورى اسلامى راه ترانزیت عمده مواد مخدر از افغانستان به خلیج فارس، تركیه و اروپاست. (این در سنجه هاى جهانگرائى نیامده بود). در حدود دو درصد ایرانیان (۳۴/‎۱ میلیون) بنا به آمار رسمى معتادند و ۵۰۰ تا ۶۰۰ هزار دیگر گاهگاه مصرف مى كنند. در ۲۰۰۱ از ایرانیان بالاى ۱۵ سال ‎۲/۸ درصد مواد مخدر مصرف كردند. ‎۶/۷ در صد موارد ثبت شده HIV مربوط به معتادان بوده است. در ۲۰۰۲ مقدار ۲۰۸ تن مواد مخدر در ایران كشف شد (كه بالا ترین در جهان است) و بنا به گزارش ایسنا مواد كشف شده ۵۵ در صد مقدار مواد مخدر در گردش در ایران را تشكیل مى دهد (بنا به گزارشهاى غیر رسمى، بخش مهمى از مواد كشف شده دوباره توسط مافیاى اسلامى به گردش مى افتد.) در تهران ۸۰۰۰ باند روسپیگرى و مواد مخدر فعالیت دارند و میانگین سن روسپیان از ۲۷ سال دو دهه پیش به ۲۰ سال رسیده است.

***

مى توان با تكیه بر این بررسى ها این مزیت را به زمامداران اسلامى داد كه در برنامه خود براى پائین آوردن جامعه به سطح خودشان كامیابى هائى داشته اند. این توصیه را بهشتى در همان ماههاى نخست پیروزى انقلاب به همدستانش كرد. او كه مردى هوشمند بود زود دریافت كه اداره جامعه اى مانند ایران از توانائى «طبقه جدید» بیرون است و به این نتیجه رسید كه اگر آنها به حد جامعه نمى رسند مى باید جامعه را به حد آنها رساند. ولى سازندگان ژاپن آسیائى حتا در این زمینه نیز نمى توانند با خرسندى به دستاوردهاى بیست و پنج سال كشوردارى خود بنگرند. ایران با همه اینها هنوز نه بنگلادش و موریتانى است و نه حتا مصر و اندونزى. مانند دوران قاجار و در ابعاد بسیار بزرگتر، جامعه به رغم حكومت پیش مى رود. معتادان و روسپیان و باندهاى جنایت، از همه گونه فراوان است ولى در جمعیتى كه به هفتاد میلیون نزدیك مى شود و هر چه از دستش بر مى آید مى سازد و تغییر مى دهد و بهتر مى كند، چیزى نیست. حكومت، جز در قاچاق و تسلیحات اتمى و معاملات نان و آب دار و رشوه گرفتن و انتقال سرمایه و تروریسم نمى خواهد با جهان خارج درگیر باشد و همتش هم كه سلسله جنبان مى شود به دریوزگى عضویت ناظر اتحادیه عرب مى رود؛ ولى توده عظیم جمعیت جوان، جهان خارج را از هر راه باشد مى جوید و یكسره از فضاى ذهنى حكومتگرانش بیرون آمده است.

جهانگرائى و ناسیونالیسم ایرانى اكنون نیروهاى اصلى برانگیزاننده جامعه اند. ملتى كه در زیر حكومت اسلامى بار دیگر به دفاع از هویت ملى خود دربرابر عربزدگان برخاسته است طبعا به سرچشمه هاى بزرگى ملى خود بر مى گردد و آن را دستمایه بزرگیهاى آینده مى سازد. جهانگرائى، آمادگى براى درگیر بودن با جهان بیرون، گشادگى بر اندیشه ها و رویكردها و شیوه هاى دیگران و پیشرفته تران، چنان همه جا را برداشته است كه جز دستگاه حكومتى و باریكه اى از روشنفكران سر در آبشخور چپ، مخالفى با آن نمى توان دید. بویژه كه جهانگرائى ریشه در تاریخ ما دارد. ایرانیان یكبار در پگاه شاهنشاهى و دولت جهانى خود با سودمندى هاى درگیر بودن با تمدنهاى دیگر و از نظرهائى برتر، پى بردند و نخستین دوره جهانگرائى را در تاریخ جهان در آن دویست ساله فراز قدرت جهانى آغاز كردند. بار دیگر در سده هاى دهم تا دوازدهم، سیصد سالى به عنوان مركز یك جهانگرائى تازه- منطقه اى میان چین و هند و آسیاى مركزى و امتداد یافته تا اسپانیا- تمدنى را، بیشتر بر پایه تمدن ساسانى و فلسفه یونانى، بنیاد گذاشتند كه یك نامش تمدن اسلامى و نام دقیق ترش «عصر زرین ایران» است. در آن دوره هاى جهانگرائى، ایرانیان از رقابت دیگران به پشت باروهایشان پناه نمى بردند و در میدان رقابت با بهترینهاى زمان در مى افتادند؛ از آنها مى آموختند و در مى گذشتند.

برخلاف نظر آن روشنفكران چپ، نه دوران ناسیونالیسم (به معنى سربلندى از دستاوردهاى گذشته، تلاش براى نگهدارى استقلال و یكپارچگى ملى و هویت مشخص ایرانى) سپرى شده است و نه مى توان پشت واپسماندگى ایران در برابر تندباد جهانگرائى پناه گرفت. مردم ایران پادزهر جهان بینى اسلامگراى حوزه و حجره را در آگاه شدن هر چه بیشتر از گذشته هاى بزرگ خود مى جویند؛ و ایران نمى تواند تا ابد با كشاورزى و صنعتى كه تولیداتش بیست و پنج در صد گران تر از بازار جهانى است بسر برد. ملت ما چاره اى جز آن نخواهد داشت كه در یك حكومت بهتر پس از این رژیم، مانند همه كشورهاى رو به توسعه سریع با بهره گیرى از سرمایه و تكنولوژى و مدیریت امروزى بر كارائى كشاورزى و صنعتى خود بیفزاید. استقلال به معنى بى نیازى از فراورده ها و دانشهاى دیگران نیست و تقسیم كار چه در یك كشور و چه در سطح جهانى روندى مقاومت ناپذیر است. هیچ لازم نیست عربستانهاى جهان در شوره زارهایشان گندم بكارند و ایران همه فولاد مصرفى خود را تولید كند. استقلال و رویكرد درست به جهانگرائى، امروز به معنى افزودن بر سهم خود در داد و ستد و اندر كنش interaction جهانى است نه گوشه گرفتن در پیله خود. «ناسیونالیست» هاى نوینى كه از ناسیونالیسم، دیوارهاى حمایتى براى همیشگى كردن واپسماندگى ایران را مى فهمند بهتر است به آسیاى جنوب شرقى بنگرند، به مردمانى كه به گذشته هاى خود حتا بیش از ما مى نازند و با آغوش باز به جهانگرائى كه بازارهاى اروپا و امریكا را بر آنها گشوده است (سالى پنجاه میلیارد دلار فزونى صادرات چین به امریكا یك نمونه اش) روى آورده اند. این «ناسیونالیستها» یكبار دیگر ترجیح داده اند در طرف عوضى تاریخ باشند.

جمهورى اسلامى در زیر نام استقلال با همه توان مى كوشد از سوئى تماس ایرانیان را با جهان بیرون محدود كند و جلو «هجوم فرهنگى» را بگیرد، و از سوى دیگر بجاى وارد كردن تكنولوژى و مدیریت مدرن كه ناچار بخش مهمى از آن همراه سرمایه مى آید، سیل واردات كالاهاى خارجى را به بازار سرازیر كند. براى ملت ما همین اندازه مبارزه با جهانگرائى بس است و روشنفكران چپگرا بهتر است غرب ستیزى خود را در جاى دیگر مصرف كنند. همسوئى با حوزه و حجره بیست سى سالى پیش به فاجعه امروز انجامید و بهتر است دیگر ادامه نیابد.



 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites