حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت

February 23, 2005

چهارشنبه 5 اسفند 2563 = February 23, 2005

 

اسلام و معمای دویست ساله تجدد و سنت

 

در مرگ ملك حسین اردن و مراسم سوگواریش كه سران كشورها از جمله رهبران خاورمیانه اسلامی را ”در عمان گرد آورد جهانیان با منظره شگفت مردانی، كه بیشترشان از دهه ها پیش صاحب اختیار شورهای ”عربی بوده اند روبرو شدند. این مردان چنان به قدرت چسبیده اندكه نه تنها هیچ مخالفی را دربرابر نگذاشته ”اند، ترتیبات جانشینی روشنی نیز ندارند. در مورد پادشاهیها وجود ولیعهد ها تاحدی مساله جانشینی را آسان ”می كند، ولی نه در همه جا. در عربستان سعودی ولیعهد در همان حدود سنی است كه پادشاه بیمار است، و ”پس از او هیچ معلوم نیست. در چهار جمهوری - عراق و سوریه و لیبی و مصر - پسران بازمانده یا ”پذیرفتنی تر روسای جمهوری برای جانشینی آماده می شوند. ”

” پس از آن رویداد یكی دو ناظر كهنه كار خاورمیانه در روزنامه ها نگاهی به جهان اسلامی از بغداد تا ”رباط افكندند، (آنها می توانستند بازهم به شرق تر بنگرند ) به این سرزمینهای سنت زده كه همه چیز در ”آنها برای آن ساخته شده است كه مردان بر زنان، وحكومت كنندگان بر حكومت شوندگان خشونت و ستم ”كنند وگروه هائی انگل وار به پیكره اجتماعی بچسبند. آنها به این مردمان بیشمار كه اندك اندك دارند ”چشمان خود را می گشایند نگریستند و پرسش دیرینه باز پیش كشیده شد: آیا اسلام با دمكراسی لیبرال، با ”تجدد و نوگری، اصلا سازگاری دارد؟ ”

” اسلامیهای بنیادگرا در كشورهائی مانند ایران كه فشار مردم و افكار عمومی جهانی در سیاستها وزنی ”دارد بسیار از دمكراسی و حقوق بشر اسلامی كه گویا از صورتهای جهانروای آن فرایافتها واقعی تر است ”سخن می گویند. در ایران و دیگر كشور های خاورمیانه ای بیش از صد سال است، از نیمه های سده ”نوزدهم، بخش عمده انرژی انتلكتوئل صرف آن شده است كه از اسلام، تجدد و دمكراسی و حقوق بشر ”بدرآورند. در متن های مذهبی و تاریخ اسلام همه گونه دخل و تصرف گزینشی، و بسته به میل خود، كرده ”اند تا آن تعبیر مناسب كه اسلام را با باززائی ( رنسانس ) و روشنرائی یا روشنگری، همنوا بلكه همانند ”جلوه دهد به كرسی بنشانند. در ایران گروهی از هواداران این نظر كه روشنفكران اسلامی نامیده می شوند ”اكنون بخشی از حكومت را در دست دارد و گرایش عمده مخالف را در داخل تشكیل می دهد. ( در بحث از ”ایران دیگر از هیچ تناقضی در شگفت نمی باید شد ) و با دشواریهای هر روزه آشتی دادن گفتگوی تمدنها و ”فتوای كشتن سلمان رشدی، دست و پنجه نرم می كند.”

” این مناظر هیچیك تازگی ندارد. اروپائیان چند صد سال، از سده دوازدهم ( كه یك دوران روشنرائی كوچك ”به خود دید) تا همین سده، برای سنتی تر هایشان، دچار همین كشمكش ها بوده اند. آنان نیز نمی توانستند به ”آسانی، خودمختاری و مسؤلیت انسان را بپذیرند و اندیشه را از بایست ونبایستهای ایمان مذهبی آزاد سازند. ”آنان نیزهویت خویش را در فرهنگ مذهبی شان می دیدند و آن فرهنگ را تغییرناپذیر و مطلق می شمردند ”سه اصلی كه اروپای نوین برای تعریف كردن خود بكار گرفت - خرد، آزادی ، وكمال پذیری - برای آنان ”نیز تا مدتها دور از ذهن بود. مگر می شد انسان نادان ناتوان گنهكار را در برابر مشیت خداوندكه هر دقیقه ”زندگی اورا از پیش مقدر كرده است و آنهارا كه خواسته است بالا برده است و آنها را كه نخواسته است ”زمین زده است، درشمار آورد و او را دارای خردی دانست كه نه تنها رازهای هستی را درمی یابد بلكه از ”آن برای تسلط بر جهان هستی ودگرگون كردن آن بهره می گیرد؟ ”
” ”
” اروپائیان تا مدتها تكنولوژیش را نداشتند و فرایند دگرگونی فرهنگی شان سده هاطول كشید. جامعه های ”اسلامی مانند باقی جهان دستخوش یك گردباد ارتباطی اند و زمانشان به دهه ها، و نه سده ها اندازه گرفته ”می شود. آنها هرچه بكنند نمی توانند از این شبكه ارتباطی كه عملا همه كس را به همه كس می پیوندد ”بیرون بمانند. دامنه تاثیر جهان بیرون بر آنها ربطی چندان به آنچه می خواهند یا می توانند بكنند ندارد. ”چنانكه در همه جا و همه زمانها شده است هیچ دیواری در میان فرهنگها افراشته نمی ماند. دادوستد همواره ”به سود فرهنگ برتر جریان می یابد . و این خود رهبران جنبشهای سیاسی و فرهنگی اسلامی بوده اندكه از ”دویست سال پیش - از ناپلئون در مصر و روسها در قفقاز - از انحطاط جامعه های اسلامی گله كرده اند. ”

” دگرگونی آمده است و بیشتر می آید، و ایستادگی های سنت گرایان تنها هزینه های دگرگونی را بالاتر می ”برد. موضوع این است كه آیا دگرگونی را می توان از خود سنتهای جامعه دچار انحطاط بیرون كشید یا می ”باید طرحی نو درانداخت؟ در ١٩۴۸ بسیار پیش از همه، آرنولد توینبی كه از فیلسوفان نامدار تاریخ است با ”بكار گرفتن اصطلاحات دوران رویاروئی یهودیان با امپراتوری رم ( صدساله پیش و پس از میلاد ) ”مسلمانان را به دو بخش كرد: آتش نهادان ”zealot” و "هرود" گرایان ( هرود بزرگ پادشاه یهود و متحد ”رومیان ). "آتش نهاد" كسی است كه از ناشناخته در مانوس پناه می جوید. در نبرد با بیگانه ای كه ”تاكتیكهای برتر وسلاحهای تازه سهمگین تر دارد، هنگامی كه خود را بازنده می یابد شیوه سنتی جنگی اش ”را با سحتگیری غیرعادی عینا بكار می گیرد. هرودگرا پیرو این اصل است كه بهترین نگهبان در برابر ”خطر ناشناخته، چیرگی بر اسرار آن است. او هنگامی كه با هماوردی كاردان تر و با سلاح بهتر روبرو ”می شود شیوه جنگ سنتی خود را وامی نهد و با فراگرفتن تاكتیكها و سلاحهای دشمنش با او می جنگد." ”توینبی آتاتورك را نمونه ای از هرودگرایان می شمارد. ”

” آقای مهدی مظفری استاد دانشگاه كپنهاگ كه سخن توینبی از مقاله ایشان، آیا می توان یك تمدن رو به ”زوال را بازساخت، ( ”International Relations” دسامبر ٩۸) نقل شده است راه حل نخست را بازتولید‎ ‎reproductivism” و دومی را جهانروائی ”universalism” نامیده اند و گزیدار”option ‎” سومی نیز افزوده ”اند كه محلی گری ”communalism ‎” اصطلاح شده است و آقای مهرزاد بروجردی دركتاب خود ”بومیگرائی ”‎ nativism ‎” نام نهاده اند كه بهتر است. باز تولید،، كوشش برای بازگشت به عصر طلائی ”اسلام است كه چون یك بار بوده است باز می تواند باشد ونیاز به جهاد و شهادت دارد . جهانروائی، تسلط ”بر اسرار پبشرفت غرب است كه رجوع به تمدن غربی معنی می دهد. محلی گری در میانه است، هم یك ”اسلام نیرومند می خواهد هم یك دمكراسی نیرومند.”

” از بازرگان تا سروش و خاتمی و همفكرانشان در كشورهای عربی، هواداران این راه سوم ، در پویش ”عصر طلائی اسلام ، آن را بیشتر به عنوان یك مایه الهام تلقی می كنند و در پی یك جامعه اسلامی گشاده تر ”و عقلانی ترند.جهان اسلامی،كه اصطلاحی بطور روزافزون بی معنی است ولی برای راحتی بكار می ”رود ، این هرسه رهیافت ( اپروچ ) را دویست سالی آزموده است و اكنون تنها می تواند از این سربلند باشد ”كه ازنظر سطح امروزی تمدن در ردیف بالاتر از كشورهای افریقائی قرار دارد. پیشرفته ترین جامعه های ”اسلامی را پس از این دوران طولانی رویاروئی وسازگاری با تمدن غربی ، در میان "هرود" گرایان یا ”جهانروائیان می توان یافت. ولی آنها نیزدر دریافت وكاربرد آن سه اصل در محدوده باورها و عادتهای ”سنتی خودمانده اند ؛ خردرا به گرفتن تكنولوژی ، و آزادی را بی حقوق بشر ، وكمال پذیری را در ”همانندیهای ظاهری به غرب شناخته اند. ”

” تركیه و مصر و ایران كه پیشاهنگان این راه حل بوده اند در عمل نشان داده اندكه در واقع از روایت ”دیگری از همان راه حل میانه - سازگاركردن اسلام با تمدن غربی كه به زودی به سازگاركردن تمدن غربی ”با اسلام تبدیل شد - پیروی كرده اند. در تركیه لایه های پیشرفته و امروزی شده جامعه به بهای زیر پا ”گذاشتن حقوق قوم كرد وبه نیروی ارتش می توانند برتری خود را بر اسلامگرایان نگهدارند. در مصر ”دیكتاتوری در جامه دمكراسی به بهای دادن امتیازات سنگین به اسلامگرائی ، اگر نه اسلامگرایان، می ”تواند برتری گروههای ممتاز و و وضع موجود را نگهدارد. در ایران گروههای ممتاز با بستن راه فعالیت ”بر هر نیروی سیاسی مستقل مگر آخوندها و اسلامگرایان - سیاستی كه در عموم كشور های اسلامی كم و ”بیش اجرا شده است و می شود - انحصار خود را بر اقتصاد و سیاست نگهداشتند تا جائی كه دیگر نتوانستند ”؛ وگرگی كه پرورده بودند آنها را وكشور را درید . در هیچیك از سه كشور ودر دیگر كشورهای اسلامی ”نیز ، آن گام قطعی برای تابوزدائی از بحث درباره دین كه راز اصلی درآمدن اروپائیان از جامعه های ”سنتی به جامعه های مدرن بود برداشته نشده است. ”

”***

” پیروزی خیره كننده انقلاب اسلامی در ایران، كه "آوازقو" ی اسلام سیاسی است ، جنبش تازه ای به اسلام ”دادكه تا مدتها در بحثهای پژوهشگران غربی جائی بالاتر از آنچه واقعا می باید به آن داد خواهد داشت . ”ولی در شكست خیره كننده این انقلاب است كه جهان اسلامی می تواند رستگاری خود را بجوید . آتش ”نهادان توینبی فرصتی را بالاتر از چنگ انداختن بر پیكر و روان كشوری به اهمیت ایران نمی توانستند به ”خواب ببینند و بهمن ١٩٧٩ از این نظر برای اسلامگرایان جهان ، قادسیه دومی بشمار می رفت . نگاهی ”به منظره بیزاركننده و هراس آور آنچه آن پیروزی نه تنها با ایران بلكه با خود اسلام سیاسی كرده است ”ناچار به ارزیابی دوباره ای از راه حلهای "بازتولید" و "بومیگری" كمك می كند.”

” هر راه حل وارد كردن جامعه های اسلامی به جهان امروز ( واردكردن به عنوان نشسته بر خوان و نه ”ریزه خوار آن )كه پایه اش بر خود اسلام باشد ، خواه به تعبیر بنیادگرایانه و خواه به تعبیر لیبرال تر ، از ”نگریستن به تجربه های دویست ساله گذشته جهان اسلام ، بویژه ایران كه غنی ترین تجربه ها راداشته است ”، ناگزیر خواهد بود .كوشش برای بازگشت به عصر طلائی اسلام ( چه ده ساله مدینه و چه نسل اول ”جهانگشائی ها ) در ایران و افغانستان و سودان به چنان بن بستهای فاجعه آمیزی انجامیده است كه دیگر جز ”اسلامگرایان دوآتشه حاشیه أی ، جای تردید برای كسی نمی گذارد. ”
” ”
” آنچه برای اسلامگرایان می ماند میانه رو شدن است و كندوكاو در تاریخ و ادبیات مذهبی برای توجیه ”تعبیرمتفاوت و دمكراتیك تری از اسلام . آنها می توانند به بخش مكی قرآن ، به موارد رواداری و ارفاق و ”مصالحه در سنت ، و به دوره هائی از تاریخ كشورها و امپراتوریهای اسلامی استناد كنند و ضرورت پیش ”آمدن با زمان را چاشنی استدلال های خود سازند . این رهیافت اگر بتواند نیروی سیاسی لازم را بسیج كند ”برای بیرون آوردن اسلامگرایان ، بویژه گروه حاكم ایران ، از بن بست خودساخته شان ، سودمند است و ”در پیكار قدرتی كه در ایران درگرفته است این گرایش كه بر آن روشنفكری اسلامی نام نهاده اند همگام ”كوتاه مدت هر نیروی مخالفی است كه راه خشونت را نمی پیماید.”

” ولی به عنوان راه حلی برای برطرف كردن واپس ماندگی صدها ساله جامعه های اسلامی كه خود این ”روشنفكران بر ركود و انحطاط آنها آگاهند طرح بومیگرائی یا روشنفكری اسلامی همان بن بستی را در ”برابر دارد كه ناكجاآباد متعصبان دوآتشه یا آتش نهادان . اگر نوگری یا تجدد نیز ریشه هایش را در آموزه ”doctrine” های مذهبی می جوید خود را از اصل نفی كرده است . اسلام مانند هر دین دیگری بر پاره ای ”اصول همیشگی و تغییر ناپذیر نهاده شده است و بر خلاف دینهای بزرگ ، سرگذشت آن را به دقت نوشته ”اند - بهتر از همه تاریخ شگرف طبری . منابع مورد اتفاق سنی و شیعه در شرایع اسلامی ، قرآن و سنت یا ”گفتار و كردار پیامبر اسلام است كه جزئیاتش در تاریخ به روشنی آمده است . اختلافات مسلمانان نیز كه از ”همان دوسه دهه نخست در آنها شكاف انداخت از همین تعبیرات متفاوت از حقایق مطلق برخاست . یك دین ”جهانی كه هزار ودوهزار سال و بیشتر دوام می آورد بر تعبیر های گوناگون و متضاد گشاده است . هیچ ”تعبیری نمی تواند و نتوانسته است در هیچ نظام اعتقادی مطلق دعوی برتری كند . همه را به یكسان می ”توان بكار برد و برده اند. برتری تعبیرهای گوناگون بستگی به قدرتی داشته است كه توانسته اند در ”زمانهای معین پشت خودگردآورند.”

” روشنفكران اسلامی ممكن است بگویند كه به یاری عقل كه منبع دیگر شریعت است ، می توان از میان ”احكام ناسخ و منسوخ و رویدادها یا سخنانی كه همه حجت اند ولی به دلیل اوضاع و احوال متفاوت در ”نقطه مقابل هم قرار دارند بهترین تعبیرها را بیرون كشید . ولی گرفتاری اصلی در مفهوم عقل بوده است . ”عقل و علم در دین همان معنی را نمی دهد كه برای یونانیان داشت و اروپائیان آن را در دوران باز زائی ”بازیافتند . عقل اسلامی ، همان عقل خود مختار شكافنده و ویران كننده و سازنده نیست . عقل و علم در ”اسلام منشاء ایمانی و درنتیجه الهی دارد . روشنفكر اسلامی كه صرفا سیاست نورزد ودر پی یك راه حل ”علمی برای مساله ای باشد كه علم بر نمی دارد ، دیر یا زود به همانجا خواهد رسیدكه اندیشه وران مسیحی ”بسیار پیش از او رسیدند : جدا كردن قلمرو عقل از ایمان ، و رهانیدن دین از گرفتاریهای امور پیوسته ”دگرگون شونده ، بویژه سیاست و حكومت كه هیچ چیز را پاكیزه نمی گذارد.”

” با سخنان كلی كه می باید فرهنگ و هویت را نگهداشت و از غرب آنچه را كه بكار می آید گرفت چیزی ”حل نمی شود ؛ از ترقیخواهی مشروطه تا ارتجاع بنیادگرائی همه همین را گفته اند. چه را می بایدگرفت و ”چه را نگهداشت و به چه منظوری ؟ آیا ما می خواهیم علم و تكنولوژی غرب را ، آنهم تا جائی كه به ””"هویت" ما آسیبی نزند ( در واقع نظام ارزشهای مستقر و سودهای پاگیر پشت سر آنها را تهدید نكند و تنها ”اجازه دهد كه انحصار طلبان قدرت با كارائی بیشتری از امتیازات خود دفاع كنند ) وارد كنیم ؛ یا در پی ”دگرگون كردن خود هستیم تا بتوانیم ما نیز درفرایندی كه نتیجه اش برتری فزاینده غرب در همه زمینه ها ”حتی اخلاق و معنویات است شركت جوئیم ؟ آیا گرفتن از غرب به معنی رویاروئی مؤثر تر با یك دشمن ”است یا رسیدن به یك همراه ، كه بیشتر راه را برای ما كوبیده است ؛ غرب برای ما تنها همان قدرتهای ”استعماری است كه از آغاز سده نوزدهم در پی تاراج سرزمین ومنابع ما برآمدند ، یا خاستگاه بزرگترین ”تمدنی است كه انسان تاكنون توانسته است بنیادگذارد و به پدیده های ناپسند جنگ و غلبه و تسلط نیز ابعادی ”بیسابقه داده است ؟

” چنین گزینشی اگر برای دگرگون كردن جامعه بسته سنتی ، و نه دفاع از آن ، باشد به معنی آن است كه ”دیگر همان كه بوده ایم نباشیم و بتوانیم مستقل بیندیشیم . مستقل اندیشیذن، آغاز آن فرایند تاریخی بود كه ”فرهنگ غربی را به این درجات رساند . مستقل اندیشیدن ، انتلكتوئل را در صورت قرن هژدهمی "فلسفی" ”philosophe ‎” به میدان اندیشه و عمل آورد كه دیگر روشنفكر مذهبی نبود . از آن انتلكتوئل ها بیشتری ”خداشناس بودند و از آن پس نیز خداشناسی با آزاداندیشی لزوما منافات نداشته است . ولی بستگی های ”فرهنگی یاعاطفی به مذهب هرچه بیشتر به بخش معنوی و اخلاقی زندگانی انسان انتقال یافته است ؛ ”وعرصه مدنی و سیاسی را عناصر دیگری كه ازپایه های اصلی جهان بینی غربی - خرد، آزادی ، و ”كمال پذیری - آمده ، هرچه بیشتر فروگرفته است.”

”***”

” شگرد ریاكارانه اسلامیان در آن است كه همه تكیه گفتمان (دیسكور) خود را بر عرصه معنوی و اخلاقی ”می گذارند ، ولی كاری مهمتر از پرداختن به عرصه های مدنی و سیاسی نمی شناسند - درست برعكس ”عرفی گرایان (سكولاریست ) كه درگفتار وكردار بر عرصه های مدنی و سیاسی تاكید دارند . در دفاع از ”اسلامیان می باید گفت كه قانونگزاری و فعالیت سیاسی دریك فضای معنوی و اخلاقی صورت می گیرد و ”این عرصه ها را از هم نمی توان بكلی جدا كرد. ”

” ولی چه در معنویات و اخلاق و چه در سیاست و امور مدنی، می باید دید كه تكیه بیشتر بر چیست ؟ بر ”یقین و ایمان و حقایق جاودانی است كه زندگانی فرد و جامعه را سامان می دهد ، یا بر خرد خودمختاری ”است كه می تواند شك كند و خود به حقایقی كه در هر اوضاع و احوال معینی میسر است برسد ؛ بر اراده ”آزادی است كه تن به هیچ بندگی نمی دهد ، یا از روی مشیتی ناشناخته و ناگزیر ، نیكی می كند به امید ”پاداش ، و بدی می كند به امید بخشایش ؛ بر دید ایستائی است كه آنچه را كه یك بار گفته شده یا بجاآمده ”برای همیشه بهترین می داند ، یا هر دستاوردی را مرحله ای در مسیر پیشرفت و بهتر شدن می بیندكه پایان ”پذیر نیست ؟ ”

” تنها قانونگزاری و فعالیت سیاسی نیست كه در فضای معنوی و اخلاقی صورت می گیرد . معنویات و ”اخلاق نیز درفضای مدنی وسیاسی شكل می گیرند واز قالب الفاظ و دستورعملها بدر می آیند. روابط سیاسی ”ومدنی كه بر جامعه هائی مانند ایران و افغانستان و پاكستان و هر كشور اسلامی دیگر جاری است مسئول ”اصلی سطح پائین معنوی واخلاقی در این جامعه هاست ”‎–‎” هركدام در طبقه بندی خجالت آور خودشان . ”اسلام را با شیوه حكومت و فلسفه سیاسی بهم آمیختن، مسؤلیت ستمی را كه هر روز در این كشورها، كمتر ”وبیشتر، بركودكان و زنان و همه فرودستان می رود ، ودر بسیاری موارد در حد غیر انسانی است ، بر ”دوش دین می اندازد . دفاع از جداكردن دین از حكومت و از عرصه های مدنی وسیاسی در واقع خدمتی به ”دین است كه تا آنجا كه بتوان دید بهتر از همه می تواند به مردم كمك كندكه باهم خوشرفتاری كنند و ”دربرابر مصائب شكیبا باشند . احساس مذهبی ، بخشی از طبیعت انسانی است و حتی كسانی كه مذهب ”مشخصی ندارند در تجربه نزدیك با عشق و مرگ ، در خود به آن پی می برند . این احساس مذهبی هنگامی ”كه بهانه فرمانروائی مردمانی برهنه از هر ملاحظه اخلاقی شود و با كارد حزب الله و گلوله پاسدار برقرار ”بماند چه حالی پیدا خواهدكرد؟

” پاسخ پرسشی كه در آغاز آمد هنوز بیشتر "نه" است . در دهه های آغازی سده آینده شمار اندكی ازكشور ”های اسلامی خواهند توانست چنان نو شوندكه به دمكراسی لیبرال برسند . بخت كشورهای عربی بویژه زیاد ”نیست ، زیرا زندگیشان بیشتر زیر سایه گذشته رفته است و بسیاركمتر از ما می توانند آن گذشته را به چشم ”نقاد بنگرند و به همین دلیل حتی بیش از ما اسیر عوالم توطئه اند . تاریخ ”‎–‎” یك دوره معین تاریخی آنهم در ”صورت اسطوره أی و همه اش پسندیده و آرمانی ”‎–‎” در آنها حضور بیشتری دارد ؛ و زبان عربی، زبان ”قرآن ، بر اندیشه آنها زنجیر های سنگین بسته است . كار برعرب زبان حتی از ما نیزكه می باید پیوسته با ”محدودیت های دلاویز زبان خود دست به گریبان باشیم دشوارتر است.زبان بر او مفاهیم و شیوه اندیشیدن را ”تحمیل می كند، چنانكه در میان پاره أی جامعه شناسان نیز می توان یافت ”‎–‎” با زبان تخصصی یا ””"ژارگون"ی كه تنها یك دستگاه به رشته درآوردن و انتقال اندیشه نیست، خود اندیشه است و موج موج ”مدهای روزمی آورد. اگر ما در برابر زبان حافظ و سعدی می باید هردم بر اندیشه خود لگام بزنیم، حال ”عرب زبان را در برابر زبان قرآن می توان تصور كرد . ( در اینجا كوششها و تاثیر دراز مدت انتلكتوئل ”های عرب زبان را كه بسیاری نیز از كشورهای خود مهجورند و به زبانهای دیگر می نویسند نمی باید ”نادیده گرفت ) .”

” تا جامعه های اسلامی نتوانند به این پرسشهای اصلی كه چه را می خواهیم وابگذاریم وچه را از غرب ”بگیریم، و چرا می خواهیم به این دگرگونی تن در دهیم ، پاسخهای درستش را بدهند حال وروزشان همین ”ها خواهد بود كه داشته اند ودارند - ازسر گذراندن دگرگونی ناگزیر با بیشترین هزینه و درد ، و پیوسته ”واپس تر افتادن ازكاروانی كه آنان را خواه ناخواه و افتان و خیزان در گرد وغبارش به دنبال خود می كشد ””. طرفه آنست كه ایران ، سرزمین بزرگترین پیروزی بنیادگرایان و آتش نهادان ، بیش از هر كشور دیگر ”اسلامی بخت رسیدن به آن مرحله را دارد. ”



 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites