حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت

February 23, 2005

چهارشنبه 5 اسفند 2563 = February 23, 2005

 

«ناتوانی دمکراسیها»

 

این گفته مشهور است که دمکراسی بد ترین نوع حکومت است به استثنای همه انواع دیگر؛ دمکراسی سراپا کم و کاستی است، اما چرا دیگر انواع حکومت بد ترند؟ ماجرای رفتار وحشیانه زندانبانان امریکائی، و انگلیسی، با زندانیان عراقی بخشی از پاسخ را باز می گوید. ماهها پس از سرنگونی صدام حسین ناگهان عکسهائی در یکی دو روزنامه انتشار یافت که رفتار سادیستی زندانبانان را با دستگیر شدگان در اهانت بار ترین وضع نشان می داد و بلا فاصله توفانی از اعتراضات برخاست. واکنش عمومی به آن عکسها چنان سخت و گسترده بود که مقامات نظامی و سیاسی دو کشور را تا حد رئیس جمهوری و نخست وزیر به پوزشخواهی واداشت و پیگرد مسئولان با شدت دنبال شد و از همه مهم تر، فرایند رسیدگی به اتهامات در برابر افکار عمومی انجام گرفت که خواستار شفافیت بود و تحمل هیچ سرپوش گذاریcover up و پنهانکاری نداشت. این افتضاح نامهای بسیاری را لکه دار کرد و آینده سیاسی کسانی را به خطر انداخت و در هر دو کشور کمک کرد که تدبیرهائی برای جلوگیری از تکرار چنین وحشیگری ها اندیشیده شود.

رفتار غیر انسانی، فساد و سوء استفاده، فریبکاری و تجاوز، چنانکه در این ماجرا دیده شد در یک نظام دمکراتیک نیز به فراوانی پیش می آید. دمکراسی حکومت پاکیزگان و پارسایان نیست و طبیعت بشری را تغییر نمی دهد، هر چند رفتار انسانها را تغییر می دهد. تفاوت دمکراسی با نظامهای دیکتاتوری آن است که در دمکراسی می توان تجاوز و فساد را برملا کرد؛ و از همین جاست که همه چیز آغاز می شود. برسر زبانها افتادن با خود پیامدهای سیاسی، و گاه حقوقی، می آورد و چرخهائی را به حرکت می اندازد که هر قدرتی را سرانجام به تسلیم وا می دارد. دمکراسی پاک نیست ولی پاک کردنی است؛ ناروائی در آن فراوان روی می دهد ولی مکانیسم هائی دارد که ناروائی ها را دیر یا زود تصحیح کند. آزادی گفتار، و حکومت نمایندگی (به رای مردم) و احترام قانون، بد ترین کوتاهیها و زیاده رویها را می تواند جبران کند. آنها که در جهان عرب پس از پرده دری های مطبوعاتی با شادی اعلام کردند که امریکائیان تفاوتی با صدام حسین ندارند تنها در ابعاد ناروائی ها اغراق نمی کردند؛ از آن مهم تر تفاوت اصلی در واکنش دو نظام سیاسی را در نمی یافتند. نه تنها به سبب آزادی گفتار نمی توان در امریکا یا هر دمکراسی دیگری به گرد جنایات مانندهای صدام نیز رسید بلکه از عهده آن نیز بیرون نمی توان آمد.

عربهای فراوانی بودند که پس از محاکمه نظامی متهمان و بازپرسی وزیران دفاع امریکا و انگلیس از سوی نمایندگان مردم شانه بالا انداختند و گفتند غربیها هم مانند حکومتهای عرب هستند و تفاوتشان این است که نمی توانند به آن خوبی جنایات و تجاوزات را پنهان کنند. آن عربها در تکه آخر حق داشتند ولی نمی فهمیدند که نکته اصلی در همان جاست. آری، در دمکراسی های لیبرال نمی شود تجاوز به حقوق بشر را به خوبی هر حکومت وامانده جهان سومی پنهان کرد و ما همه می باید بدنبال چنان دمکرلسی های ناتوانی باشیم. دمکراسی آرمانشهری وجود ندارد. دمکراسی را انسانها اداره می کنند و انسانها همین هائی هستند که شب و روز در پیرامون مان با آنان سرو کار داریم، انسانهائی از نوع خود ما، اگر از دور تر به خود بنگریم و بهتر دریابیم که چه هستیم (واگنر هنگامی که چهار گانه"نیبلونگن" را به پایان می رساند به نزدیکانش گفته بود که از اژدهائی که در روان خود دارد به ترس افتاده است. )

آن عربها یک اشتباه دیگر نیز می کردند. در یک دمکراسی غربی مردم مانند خودشان و مانندهای بیشمار صدها میلیونی شان، دربرابر چنین افتضاحات حکومتهای خود، سری تکان نمی دهند و حد اکثر با ساختن چند شوخک (جوک) نمی گذرند. مردم اصلاح حکومت را وظیفه خود می شمارند و آن را از آسمان و رحمت الهی و امریکا انتظار ندارند. (امریکائیان پس از تجربه عراق دیگر جامه "رهاننده" بر تن نخواهند کرد و بهتر است دیدگان مشتاقان به جاهای نزدیک تر، به خودشان، دوخته شود. )

* * *

برای همان ماندن و دستی در خود نبردن هزار بهانه هست. یکی از آنهامبالغه کردن در نقاط ضعف دیگرانی است که برتریهای آشکار و بسیار مهم ترشان یا مسلم یا نادیده گرفته، و یا انکار می شود. یک خاورمیانه ای معمولی (خاور میانه به عنوان یک حالت ذهنی که اسلامیان را در هر جا دربر می گیرد) هنگامی که رفتار دل بهمزن زندانبانان امریکائی را می بیند فاتحانه اصل دمکراسی را در امریکا رد می کند. او نه تنها از سر نا آگاهی و بی حوصله گی حکم آخر را می دهد، و نه تنها همان گونه که اشاره شد دمکراسی را شیوه حکومتی بری از همه ناروائی ها و کاستیهای شیوه های حکومتی آشنایش به تصور می آورد، بلکه یک نیاز درونی خود را برآورده می بیند. او با تمدنی که در غرب تکامل یافته است نمی داند چه کند؟ آن تمدن سیصد و پنجاه سالی است که تمدن اسلامی او را با ریشه های ژرفی که در دل و جانش دوانیده، درهم می نوردد. به باور خطای او، آموختن و پذیرفتن ارزشهای آن، که اصل مسئله مدرنیته در همه این سرزمین ها بوده است، "هویت"ش را به خطر می اندازد. او می باید منکر برتریهای آشکار تمدن غربی شود و چه بهتر از بزرگ نمائی نقاط ضعف غرب؟

خاور میانه ای با هر رویدادی از این گونه می تواند مدتها در پارگین فرهنگی هزاره ای اش آسوده دراز بکشد و گاهگاه، به نشانه زندگی، فریادی بزند. ولی اگر اندکی از نزدیک بنگرد در می یابد که حتا آگاهی بر چنان ناروائی هائی را نیز از همان تمدن دارد؛ از همان تمدنی که نمی گذارد حکومتهایش عرضه حکومتهای خاور میانه ای را پیدا کنند و افتضاحتشان را سرپوش بگذارند و وادارشان می کند که دربرابر عموم سرشکسته شوند و در اصلاح معایبشان تا اندازه ای بکوشند. او از بمبهای کامیکازها تا کالاشنیکف جهادیهایش، و هرچه او را بر این زمین زنده نگه می دارد، وامدار غرب است و شب و روزش را به دشمنی با ارزشهائی که اینهمه را به او داده است می گذراند.

با چنین معمائی جز هر چه در نیهیلیسم فروتر رفتن چه می توان کرد؟



 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites