پيش زمينه های تاريخی (عصر بيداري و مشروطيت)
رویداد راهیابی ایران به عصر جدید، ریشه در حوادث و اتفاقات قرن نوزدهم دارد؛ در آن دوران مسافران فرنگ با خود ارمغانی از دنیای تازهای آوردند که برای ایرانیان ناآشنا بود و گردشگران خارجی با آگاهی از تفاوت شرق و غرب، بخشی از تحولات مدرن را به ایرانیان ارزانی داشتند؛ مبادلات تجاری ایران که از اقتصاد معیشتی برخوردار بود، با سوداگران غربی که با انقلاب صنعتی، تجارت مالیه را بنیان گذاشته و در راهسپاری به اقصی نقاط جهان بودند، جلوهای از برخورد ایران با مدرنیته است؛ جنبهای دیگر از این رویارویی در میدانهای جنگی رخ داد که از نظر غربیان، شکل دیگری از دیپلماسی بود؛ دوران جنگهای روسیه که به از دست رفتن مناطقی از ایران منجر شد و قراردادهای گلستان و ترکمنچای را پدید آورد؛ و جنگهای هرات با بریتانیا که افغانستان از دست رفت و در قرارداد پاریس رسمیت یافت، نخستین تکانههای هشداردهنده را برای برخی از نخبگان سیاسی و فرهنگی کشورمان آشکار ساخت؛ آنان بدرستی دریافتند که با عالمی دیگر و آدمی دیگر سروکار دارند که قدرت و اقتدار خود را از دانش تجربی میگیرد و پشتوانهاش رشد صنعت جنگی و شکوفایی اقتصادی است.
با این تلاطمات، دورهای تازه از تاریخ ایران زمین شروع میشود که در فرایند تحولی خود، به سوی توسعه یافتگی میآيد؛ فرهنگاش را به آزمون کارآمدی میگذارد؛ سیاست اجرایی را به قالبهای منتظم و مشروطه میراند؛ اقتصاد را با معیارهای صنعتی و مالیه تنظیم میکند؛ جامعه را از رذایل اخلاقی پیراسته و به فضائل انسانی میآراید؛ ایجاد قوای جنگی را در دستور کار خود قرار میدهد و در مجموع ایران میخواهد در راه عصر جدید، همراه با تحولات جهانی اندیشه و سیاست و دگرگونیهای اقتصاد و فرهنگ، به جایگاه تعیین کنندهاش دست یابد.
به دنبال آگاهی از تفاوت دو جهان قدیم و جدید است که اول نخبگان سیاسی و به فاصله کوتاهی از آنان، نخبگان فرهنگی اهتمام ورزیده و مؤلفههای مدرنیته و تمدن مدرن را در حد فهم و توان خویش، به جغرافیای سیاسی- فرهنگی و اقتصادی ایران زمین تزریق میکنند؛ لایهای از این همت در اقدامات سیاسی و اقتصادی ظاهر میشود که گسترش مبادلات تجاری با کشورهای نوین صنعتی سویهای تعیین کننده از آن برای کشورمان است؛ لایهای دیگر از کنشها در ایجاد پروسهای سرنوشتساز برای سیاست اجرایی جای دارد که از برنامههای انتظام بخشی میرزا تقی خان امیرکبیر- تلاشهای میرزا حسین خان سپهسالار، که به دنبال اقدامات قائم مقامها و عباس میرزا شروع شد و تا استقرار اولین پارلمان در ایران و تدوین قانون اساسی و بالاخره ایجاد نظام مشروطیت، گسستی کامل از دوره استبدای پیشین را پدیدار ساخت، سویهای از مدرنیته سیاسی را به صورتی ناتمام به ایران آن دوران ارزانی داشت.
با این حال، از میان نخبگان فرهنگی هم اندیشههای مدرن جذب فرهنگ و اجتماع ایرانی شد و نخستین اندیشمندان کشور، با شناختی که از ذهنیت غربی به دست آورده بودند، اندیشههایی را در گسستی کامل از سنت قدمائی شکل دادند که در پیوستگی تام با دنیای مدرن قرار داشتند؛ منورالفکران عصر قاجاریه که به جرئت میتوان از آنان به مدرنهای کلاسیک ایرانی نام برد، در حد شناخت و توان خویش، زمینههای فکری و فرهنگی سنت ایرانی را به سنجش گرفته و با گذار از آموزههای سنتی، ایدههای نوین و نظام دانایی تازهای را در فرهنگ و اندیشه ایرانی به وجود آوردند؛ مفاهیم، اصطلاحات، مضامین و واژگانی که مدرن اندیشان ایرانی در نوشتههای خود به کار میبردند، حکایت از تغییر ذهن و زبان آنان داشت و نمایانگر گشایش ذهنیتی مدرن در میان دانش آموختهگان ایرانی بود؛ این هر دو زمینه- تلاش کنشگران سیاسی در برپایی نظام مشروطیت و اندیشهورزی منورالفکران عصر قاجاریه در ایجاد تحول در ذهنیت ایرانی و گسست از آن- موضوع دفترهای اول و دوم مجموعه «صد سال اندیشههای ایرانی» است، بدین عنوان: - مدرنهای کلاسیک ایرانی. - پروژه ناتمام مشروطیت.
مدرنهای کلاسیک ایرانی، اندیشمندانی بودند که در ابتدای تاریخ اندیشههای جدید قرار گرفته و با واقعبینی برآمده از درک و دریافت الزامات دنیای جدید، به انتقاد از سنت قدمائی پرداخته و تمامی دانشهای سنتی را در نهایت زوال و انحطاط آنها نمایان ساختند؛ در همان دوران میرزا فتحعلی آخوندزاده پیشآهنگ مدرنیته در ایران، لایههای فکری و باوری پیشینیان را با آموختههایش از اندیشه مدرن به نقد کشید و با تألیف رسالاتی، سخن از پایان سنت و شاخصهای فکری و فرهنگی آن گفت؛ آخوندزاده در کنار نقد سنت، به تولید دانش و ادبیات مدرن هم اهتمام داشت و همو نخستین منتقد ادبی- گشاینده نمایشنامه نویسی و... بشمار میرود؛ میرزا ملکم خان ناظم الدوله در همان زمان، با حضوری که در دنیای مدرن داشت، تحولات دیپلماسی جهانی را فهمید و با پشتوانه علمی و فکری که از آموختههایش در جهان غرب به دست آورده بود، در کار انتظام حاکمیت و انتقال اندیشه سیاسی جدید به ایران برآمد. میرزا آقا خان کرمانی به سنجش دینداری ایرانیان پرداخت و با توشهای از دریافت تاریخنویسی مدرن، خود آغازگر آن در کشور شد؛ میرزا عبدالرحیم طالبوف تبریزی هم که به مؤلفههای دیگری از مدرنیته آگاهی یافته بود، از نقش تعیین کننده اقتصاد در سیاست و اجتماع گفت و مفاهیم و مضامین جمعگرایانه را به فرهنگ سیاسی ایران منتقل کرد. در آن زمان دیگر نخبگانی هم بودند که از نقش اقتصاد سیاسی آگاه و آن را برای پیشرفت کشور ضروری میشمردند؛ برخی دیگر از اهمیت قانون در گذار از عقبماندگی ایران نوشتند و کسانی از اخلاق سنتی و آسیب شناسی آن برای تحول جامعه سخن گفتند.
رویکرد مدرنیته به ایران سنتی به حدی عمیق و حیاتی بود که پایگان دینی را هم به تلاطم واداشت و آنان که گرفتار ظهور فرقههای تازهای بودند و مادهای از عرفیگرایی را در خود داشت، در بخش عمدهای از فرهنگ و ادبیات سیاسی تشیع ناچار از تحول و همسازی با تغییرات زمانه شدند؛ استمرار اندیشههای اولیه مدرن در ایران که در گسست معرفتی و جابجایی نظام دانایی جریان داشت، به دورهای دیگر میرسد که در آن جوانههای نظام مشروطیت به بار نشسته، اما همچنان اين نهال نوپا در ضعف و خلاء معرفتی گرفتار است. تداوم گسست اندیشههای مدرن در دفترهای بعدی صد سال اندیشههای ایرانی به بررسی گذاشته شده است.
بخشهایی از این مجموعه رسالات، روایتگر اقداماتی است که از عصر شاهزاده ليبرال عباس میرزا نايب السلطنه شروع و تا دوره انتقال سلطنت به شاهنشاهی پهلوی پایان مییابد؛ پروژه ناتمام مشروطیت در محور اقدامات نخبگان سیاسی آن دوران قرار دارد؛ هم پیش از آن که قدم به قدم اصلاحات جزیی و مقطعی راه را برای صدور فرمان مشروطیت باز کرد و هم پس از مشروطیت که برخی از اهداف و آرمانهای آن به لحاظ جو آشوب زده و فضای هرج و مرج- تحمیل شده از خارج- به حالت تعلیق درآمد و با این که در دورههایی از تاریخ معاصر ایران، بخشهایی از پروسه مشروطیت برقرار بوده، ولی اهداف ترقیخواهانه و اصول سیاسی و فرهنگی آن همچنان در محاق ماندهاند. پرسش از چرایی و کاوش از چگونگی مشروطیت و بازخوانی اهداف و اصول آن در یکصد سال گذشته، موضوع محوری این بخشها بشمار میرود.
با رخداد مشروطیت، برپایی پارلمان و ایجاد قوانین موضوعه عرفی و انتظام نسبی دستگاه قضا و اجرا، از سویی دانایی جدیدی که از پیشزمینههای مشروطیت به ظهور رسیده بودند، شکل و حالتی مدون به خود میگیرند؛ چهار جریان فکری از میانه مشروطیت و در فردای آن در فرهنگ و اجتماع ایرانی شکل میگیرند که موضوع مجموعه حاضر تحت عنوان کلی صد سال اندیشههای ایرانی هستند؛ با رویکردی به هدفهای اولیه مشروطیت که در ملیگرایی و ترقیخواهی متبلور شدهاند، فصلهایی از صد سال اندیشههای ایرانی به کنکاش از سیر تاریخی ترقیخواهی و توسعهگرایی لیبرال دموکراتیک میپردازد که نشات گرفته از ایدههای لیبرال دموکراسی است. فصلهایی دیگر هم با سخنی از تبار سوسیالیسم، به تحقیق در چپگرایی نظری و رادیکالیسم سوسیالیستی پرداخته و اندیشه آوران و کنشگران این جریان را در یکصد سال گذشته به تحلیل میگذارد؛ فصل دیگری از صد سال اندیشههای ایرانی، سخن ملیتگرایی و وطنخواهی را در دوره یکصد ساله گذشته به تأمل میگذارد و از جریانات سیاسی آن و اندیشههایی که متاثر از ایدههای ناسیونالیستی بوده، سخن میگوید. فرهنگ دینی تشیع و تغییراتی که در آن بواسطه استقرار مشروطیت در ایران رخ داده، موضوع فصلهایی از صد سال اندیشههای ایرانی با عنوان سیاست در پایگان دیانت است که در آن، از دو جریان پایگان دینی معتقد به مشروطیت نظام و مشروعهخواهان آغازیده و به دنبال آن، جریانها و افرادی را در میان معتقدان به تشیع و فعال در عرصههای سیاسی به بحث میگذارد که مذهب سنتی را به عرصههای ایدئولوژیک و بنیادگرایانه رهنمون شدند. سخن دینی در سیاست ایرانی با گذار از دورههای استحاله در ایدئولوژیگرایی- چپگرایانه و راست روی- در مأمن اصولگرایی سکنی گزید و با دستآویزی به برخوردهای مسلحانه و دوری از بازسازی فرهنگ دینی، فرصت موجودیت خود را از دست داد.
برای این که با سیر تحولی اندیشههای سیاسی در ایران بهتر آشنا شویم و عوامل غیرگفتمانی دگرگونی آنها را بشناسیم، بخشهاي از دفاتر باقی مانده این مجموعه به تاریخ سیاسی- اجتماعی ایران در عصر مشروطیت اختصاص یافته است؛ با تغییر سلطنت در ایران، برهه تازهای از تاریخ مشروطیت و مدرنیته آغاز میشود که جلوههای اولیه آن در مدرنیزاسیون عصر رضاشاه پهلوی قرار گرفتهاند. با جانشینی محمد رضا شاه، فرایند مدرنیسم هم به تغییرات سیاسی و اجتماعی ایران افزوده شده و دوره تاریخی دیگری شکل میگیرد؛ شاهنشاهی پهلوی و ایران عصر مدرن، که در دو دفتر مدرنیزاسیون در دوره رضا شاه و مدرنیسم در دوره محمد رضا شاه تنظیم شده، تحلیل و بررسی جریانات سیاسی – اجتماعی تاثیرگذار بر اندیشه سیاسی و اندیشمندان را در خود جای داده است.
دگرگونی در نظام سیاسی ایران در دهه پنجاه و تاثیرات آن در اندیشهورزی و تاثیر اندیشههای سیاسی در ظهور آن، موضوع فصلهای نهایی این مجموعه است، با عنوان کلی جمهوریاسلامی و ایران معاصر که در دو دفتر اصولگرایی در عصر خمینیسم و محافظهکاری در عصر محمد خاتمی تدوین شده و در آن با بررسی رویدادهای سیاسی و اجتماعی، زیرساختهای غیرگفتمانی اندیشههای دوران حاضر از دیدگاه تاریخ اندیشه و تحلیل گفتمانی به بحث و تأمل گذاشته شده است.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|