تشکلات سیاسی در تاریخ معاصر ایران اشتراکی هماهنگ با هم دارند که از فرهنگ ایرانی برخواسته است. بنیانگذاران تشکلات سیاسی در مرحله اولیه فردی بوده که توانسته است با انگیزه فردی خود افرادی را بسوی تشکل جذب کنند. در زمان حیات بنیانگذار این تشکلات منسجم هستند و توانایی حرکت سیاسی تاثرگذار به جامعه را به پیش میبرند. نقطه ضعف بیشتر تشکلات سیاسی ایران در همین تک رهبری بنیانگذار خلاصه میشود.
از اینگونه تشکلات سیاسی میتوان «نهضت مقاومت ملی ایران» به رهبری شادروان دکتر شاهپور بختیار را نام برد. تا زمانیکه ایشان ترور نشده بودند، نهضت مقاومت ملی ایران منسجم و عملگرا میبود. بعد از ترور ایشان آن تشکل سیاسی مورد حمله از پیشبرنامهریزی شده از طرف جمهوریاسلامی شد. سیاست «اختلاف انداز و حکومت کن» را اعضای آن نهضت از یاد برده بودند! اختلافات در آن نهضت از آنجای شروع شده که دستهای دکتر شاهپور بختیار را جمهوریخواه اعلام کردند و دسته دیگر بر این عقیده بودند که نهضت مقاومت ملی ایران باید از حامیان پادشاهی در ایران باقی بماند. بعد از یک سال از ترور شادروان دکتر شاهپور بختیار آن تشکل سیاسی انگیزه اصلی خود را از دست داد و هم اکنون تعدادی از اعضای سابق آن نهضت توانستهاند تشکل خود را زنده نگه دارند ولی بدون هیچگونه حرکت سیاسی موثری در سیاست روز کشور. تجربهای که باقی ماند این بود که انگیزه به تنهای نمیتواند تشکلی را بارور کند و رهبری تک نفره یا مادامالعمری در تشکلات سیاسی چاره گشاه نیست.
هنوز چند روزی از در گذشت بزرگ ما (1) در حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) نگذشته بود که ندای اینکه او پس از در گذشتناش جمهوریخواه اصلاحطلب (سبز علوی) شده، از گوشه و کنار برآمد. او در تمام عمر پر ثمرش اصلاحطلبی را پیشینه خود کرده بوده، چون مشروطهخواه یک لیبرالدموکرات آیندهنگر میباشد و نه فقط طرفدار شکل نظام پادشاهی که نویسندگان چپنما میخواهند در گفتمان سیاسی کشور وارد کنند. مشروطهخواهی یک اندیشه است که هدفش رسیدن به لیبرال دموکراسی میباشد. برای رسیدن به این هدف ما شکل نظام آینده کشور را در پادشاهی پارلمانی بهترین شکل موجود قلمداد میکنیم. جمهوریخواهانی که به کثرتگرایی اعتقاد ندارد برای مخالفت با لیبرال دموکراسی و رسیدن به جمهوری عقیدتی و تک حزبی خود مشروطهخواهی را برابر با سلطنتطلبی بر میشمارند تا کسی از آنان نپرسد که تعریف جمهوری خواهیشان چیست؟ سیاستی که دیگر نخ نما شده و صدای طیف جمهوریخواهان کثرتگرا را هم در آورده (جمهوریخواه ایرانی به معنی مخالف پادشاهی و نه جمهوریخواه به معنی واقعی واژه جمهوریخواه).
ما از سیاست جمهوریاسلامی در از هم پاشیدگی نهضت مقاوت ملی آموخته بودیم که باید راه حلی برای این سیاست تفرقهانداز جمهوریاسلامی داشته باشیم. به همین دلیل بزرگ ما به عنوان رایزن شواری مرکزی حزب عمل میکرد تا شورای مرکزی حزب بتواند بطور مستقل عمل کند. مخالفان حزب هنوز شناخت کاملی از این حزب ندارند. جملهای را که بزرگ ما در تعریف این حزب بکار برده است را فراموش کردهاند و نمیدانند که تجربه صد سال گذشته کشور را او به ما و جوانان داخل کشور آموخت تا بتوانیم بعد از زمان حیاتش به مبارزه خود ادامه دهیم.
این حزب در حال حاضر دغدغه رسیدن به قدرت سیاسی را ندارد. حتا در طول زمان گذر از جمهوریاسلامی هم نمیخواهیم به قدرت سیاسی در ایران دست بیابیم (ولی همکاری را دریغ نخواهیم کرد). رسالت این حزب کمی بالاتر از اینها قرار گرفته. ما کوششمان در سه مرحله جدا از هم خلاصه میکنیم:
مرحله اول: تا سرنگونی جمهوریاسلامی کوشش ما برای رسیدن به تفاهمی فراگیر ما بین ایرانیان برای آینده ایران خواهد بود. در این مرحله رسیدن به قدرت سیاسی برای ما مطرح نیست. آماده کردن ذهنیت جامعه برای همکاری و همیاری مهمتر از تصاحب قدرت سیاسیت. برای رسیدن به لیبرال دموکراسی قبول کردن و نهادینه کردن کثرتگرایی یکی از پیشزمینههاست که بزرگ ما با آفرینش واژه «دگراندیش» قدم اول را برای از بین بردن مزرهای اندیشههای متداول جامعه ایرانی نه تنها به ایرانیان بلکه به جهانیان تقدیم کرد. مرحله اول مبارزه یعنی اینکه چه هستیم و به چه چیزی میخواهیم برسم (خود بازشناسی در هویت) یا همان آیندهنگری که احزاب باید داشته باشند. سیاست، در حال حاضر مابین ایرانیان به معنی باقی ماندن در گذشته میباشد که در آن زمان حال و آینده قربانی گذشته میشوند. باید زاویه دید را از گذشته به آینده متمرکز کنیم، چه در خود و چه در دگراندیشانی که ایران برایشان بالاترین ارزش است.
مرحله دوم: زمان گذر از جمهوریاسلامی و قبول خواست مردم است. در این مرحله نه تنها این حزب بلکه تمامی گرایشهای سیاسی موجود کشور باید بتوانند در عملکرد خود تجدید نظر بکنند. در این مرحله باید به آینده کشور اندیشید. در آن زمان شکل نظام آینده کشور به دست مردم انتخاب شد. قانون اساسی کشور بر حسب الهام از اعلامیه جهانی حقوقبشر نوشته و تقدیم مردم میشود. «انسان» محوریت تمامی اصول قانون اساسی کشور را بخود اختصاص خواهد داد و نه خواستهای سیاسی افراد، احزاب و عقایده مختلف سیاسی و مذهبی.
مرحل سوم: چه مردم شکل نظام آینده را بصورت پادشاهی و یا جمهوری انتخاب کنند. این حزب در منشور خود بازنگری کاملی خواهد کرد و از آن زمان برای ما رسیدن به قدرت سیاسی دغدغه اصلی خواهد شد تا بتوانیم با برنامههای خود به ایران و مردم ایران خدمت کنیم. مبارزه سیاسی برای رسیدن به قدرت زمانی میتواند پر ثمر باشد که احزاب دیگر هم به خواستهای جامعه بپردازند و برنامه سیاسی خود را اریه دهند و مردم انتخاب کننده باشند. لیبرال دموکراسی صیقل دهندهی تمامی ایرانیان خواهد شد.
حال باید اندیشید که ما زمان خود صرف این کنیم که آیا بزرگ ما جمهوریخواه بوده یا اصلاحطلب سبز علوی!؟ و یا مشروطهخواهی آزاده و خواهان شکل نظام پادشاهی در آینده کشور. بزرگ ما حداقل به ما یاد داده که مانند چپ ایران در گذشته خود زندگی نکنیم و نگاهمان به آینده باشد. آنها که میخواهند در این حزب تفرقهاندازی کنند هنوز ابعداد درسهای بزرگ ما را نیاموختهاند. آنان خود را در آن تشت گلآلود مانند «درازگوش» در گلماندهای دریافتهاند! که چارهای بجز خودفروشی برای مطرح بودنشان نیافتهاند (فقر اندیشه).
در پایان بد نیست اضافه کنم که این حزب با انگیزه پایهگذاری نشده است بلکه اندیشه مشروطهخواهی پایهگذار این حزب بوده است. انگیزه در طول زمان میتواند از بین برورد آنچه ماندگار است اندیشه است. جملهای را که بزرگ ما به ما همیشه یادآوری میکرد را تکرار میکنم تا فراموش نکنند: که ما حزبی برای اکنون و آینده ایران ساختهایم.
1- دکتر داریوش همایون
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
بهمن زاهدی
با دورود بر حق گرامی،
من با هموندان حزبی خود هیچ مشگلی ندارم. با اینکه اغلب با هم اختلاف سلیقه داریم ولی این اختلافات موجب کدورت مابین ما نمیشود. اختلاف عقیده این حزب را بیشتر پختهتر کرده است و اگر در طول این 18 سال گذشته نگاهی به گفتگوهای درون حزبی بکنیم، همین اختلافات و گفتگوها در باره آنان ما را مستحکمتر از دیروز بار آورده است. حزبی که اصولا در آن اختلاف نظر و سلیقه نباشد حزب پایداری نخواهد بود. لیبرال دموکراسی را ما با برخودهای درون حزبیمان تجربه کردهایم. بحث من با کسانی در بیرون از حزب بود که میخواستند نقش از ما بهترون را برای این حزب بازی کنند و خود را خادمان همایونیسم بشمار میآورند.
ارادتمند
بهمن زاهدی
May 28, 2012 10:43:55 PM
---------------------------
حق
با درود بر بهمن زاهدی گرامی برای این نوشتاری که دارای نکات متعدد و بسیار مهمی هستند، از جمله انگیزه و اندیشه در این جمله؛ انگیزه در طول زمان میتواند از بین برورد آنچه ماندگار است اندیشه است؛. همانطور دیدگاه این حزب از خود که حزبی است برای اکنون و آینده. از گذشته باید آموخت و از آن بسوی آینده عبور کرد وگرنه فسیل و منجمدالذهن و واپسمانده و واپسگرا می شویم. کسانیکه قادر نیستند به اکنون و آینده بیاندیشند، این کمبود را با در گذشته ترمز کردن خود می خواهند جبران و توجیه کنند. اینها سیاستمدار نیستند و بدرد سیاست و یک کشور اصلا که نمی خورند بلکه نباید خود را وارد عرصه سیاسی کنند اگر کشور و ملتشان را دوست دارند. نکته دیگر اینکه، امیدوارم که آنانیکه سهوا بدنبال تفرقه افکنان در این حزب افتادند بدانند که همه ما اشتباه می کنیم و راه بازگشت به حزب برایشان باز است و با آغوش باز از آنها استقبال خواهد شد.بیاد داشته باشند که کسی که هیچکاری در زندگیش نکرد هیچ اشتباهی هم نکرد. بنابراین، هر چه انسان در زندگی فعالتر باشد شمار اشتباهاتش هم طبیعتا بیشتر خواهد بود و آدم اشتباه می کند.غرور و ترس نباید عوامل بازدارنده در راه بازگشت از اشتباه خود باشند. مهم ارزشها و وجدان آدمی اند.
May 28, 2012 10:04:02 PM
---------------------------
بهمن زاهدی
با دورود خدمت آقای جمشاد پرچمشاهی،
«بزرگما» واژهای فراگیر است اگر شما فکر میکنید که این واژه در فرهنگنامه چپ ایران به ثبت رسیده است دیگر از آن استفاده نخواهم کرد.
چپها را من «دراز گوش » خطاب نکردم! " آنها که میخواهند در این حزب تفرقهاندازی کنند هنوز ابعداد درسهای بزرگ ما را نیاموختهاند. آنان خود را در آن تشت گلآلود مانند «درازگوش» در گلماندهای دریافتهاند! که چارهای بجز خودفروشی برای مطرح بودنشان نیافتهاند." منظور کسانی میباشید که از سید جواد طباطبائی هم هیچ نیاموختهاند و طوطیوار جملات دیگران را تکرار میکنند، چون از خود هیچ اندیشه و سخنی برای گفتن ندارند.
آن نیروی جادویی که شما به آن اشاره کردهاید قدرت مردم ایران میباشد. ما باید تقسیمبندیهای خود را روشنتر بیان کنیم. مابین ما سرنگونیخواهان جمهوریاسلامی و طیفی از ایرانیان که برای برقراری جمهوریاسلامی کوشش میکنند هیچگونه اتحاد و همیاری بوجود نخواهد آمد. اما با جمهوریخواهان دموکراسیخواه ما میتوانیم برای آینده کشور به گفتگو بنشینیم و این کار را هم تا کنون بارها تکرار کردهایم.
ارادتمند
بهمن زاهدی
May 28, 2012 06:15:30 PM
---------------------------
جمشاد پرچمشاهی
اگر نیرویی (یا حتی قدرت جادویی) وجود می داشت که جبهه ای متحد و منسجم از تمامی تشکل های سیاسی از چپ گرا و میانه رو گرفته تا راستگرا تشکیل می داد، گام نخست و مهمی در راستای تحقق اهداف و استقرار لیبرال دمکراسی در ایران آشوب زده برداشته می شد که در گام های بعدی میبایستی که حل و رفع اختلافات مد نظر بوده و راه را برای انتخابات آزاد و تعیین نحوه و نوع نظام حکومتی در ایران توسط ملت با آرای دلخواه خود هموار سازد.
May 28, 2012 05:57:05 PM
---------------------------
جمشاد پرچمشاهی
بنا بر اساسنامه یا منشور حزبی یا سازمانی شان به آینده ی ایران پس از سرنگونی یا انقراض حکومت دینی می نگرند یا می اندیشند اما آیا تا چه حد پای بند به اصول دمکراسی و آزادی های فردی و اجتماعی خواهند ماند، پرسش دیگریست!؟
رخدادها و وقایع گذشته و حال ایران را کم و بیش همه می دانند ولی از آینده یا سرنوشتی که در انتظار فردای کشور است را هیچ احدی نمی داند. لذا گفتن و نوشتن آنچه که گروها و تشکل های سیاسی مختلف در برنامه کاری شان دارند، بمراتب آسانتر است تا در عمل! ادامه دارد عملکرد و تحقق قول و وعده یا برنامه های کاری پس از رسیدن به قدرت سیاسی برای ملت و مردم ایران ملاک خواهد بود و نه وعده و وعیدها و یا آنچه را که درنظر دارند ولی بعدا قادر به انجام اش نیستند.
اندیشه و اهداف حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات) بدون شک مورد تایید و دلخواه همگان در ایران است اما ملت و مردم بلازده و به ستوه آمده برای رهایی از ظلم و ستم های بی شمار رژیم دینی انتظار اتحاد و همبستگی همه احزاب و گروه ها و تشکل های سیاسی را برای مبارزه و مقابله و سرانجام براندازی رژیم و نظام کنونی را دارند و از اختلافات و ناهماهنگی های تشکل های مختلف اپوزیسیون خارج از کشور به همان نسبت دلسرد و ناامید شده اند که از دوام عمر رژیم حاکم بر سرشان. ادامه دارد...
May 28, 2012 05:55:57 PM
---------------------------
جمشاد پرچمشاهی
نظر من در مورد مطلبی که خواندم این است که پیش از پرادختن به اصل موضوع دو نکته را یادآوری کنم:
۱- بکار گیری واژه "بزرگ ما" لحن گویش کشورهای کمونیستی و سوسیالیستی سابق و در حال حاضر مانند چین و کره شمالی و کوبا و غیره را تداعی میکند که رهبر و همه کاره کشور و دولتشان را "رهبر بزرگ ما" یا "پیشوای بزرگ و محبوب ما" می نامیدند یا هنوز هم می نامند. به نظر من مناسبتر می بود چناچه ایشان را همواره با نامشان یا لقب مثلا "بانی" یا "مشاور بارز مان" ذکر می کردید.
۲- شما "چپ ها" را با "درازگوش" یا همان الاغ های درگل مانده تشبیه نموده اید که این خود با اندیشه لیبرال دمکراسی تان در تضاد است. (همه) "چپ ها" به گذاشته ها نمی اندیشند همانگونه که (همه) مشروطه خواهان به آینده نمی نگرند. تشکل های سیاسی با هر اندیشه و مرامی بنا بر اساسنامه یا منشور حزبی یا سازمانی شان به آینده ی ایران پس از سرنگونی یا انقراض حکومت دینی می نگرند یا می اندیشند اما آیا تا چه حد پای بند به اصول دمکراسی و آزادی های فردی و اجتماعی خواهند ماند، پرسش دیگریست!؟
May 28, 2012 05:51:56 PM
---------------------------
وجدانی
جاذبۀ مشروطه خواهی!
هیچ شده است که از خود پرسیده باشیم چرا شخصیتی وارسته، فرهیخته و فرزانه همانند تئورسین و رایزن فقید حزب مشروطه ایران یعنی شادروان دکتر داریوش همایون با آن همه علم و آگاهی بر اغلب سیستم ها، نظام ها، گرایش ها، ئیدولوژی ها و خلاصه همۀ مرامها مشروطۀ ایران را انتخاب نموده و دلباختۀ آن گشت و تا آخر عمر بدان وفادار ماند؟ در این مشروطۀ ایرانی چه چیزی نهفته است که داریوش همایون را سحر نموده و مجذوب خود میگرداند؟ پاسخ دادن به اینچنین سوالاتی آسان نبوده و نیاز به مطالعه و جستجوی فراوان دارد. در این مختصر چاره ای جز این نیست به یکی از گفته های نامبرده در این باره بسنده کنیم:" آرمان امروزی يک مشروطهخواه که بنابر تعريف در تکاپوی مدرنيته است پويش والائی است؛ پيوستن به بالاترين ردههای انسانيت". امروز همین آرمان و یا بگفتۀ آقای بهمن زاهدی "اندیشه مشروطه خواهی" جوهرۀ حزب شده است و گذشت زمان آنرا از بین نمیبرد چون عنصر نوگرائی و تجدد خواهی مانع اصلی کهنه شدن این مرام و اندیشه است. ایرانیان و بویژه هواداران، اعضاء و هموندان حزب مشروطه ایران شاید تئورسین و رایزن خودرا از دست داده باشند اما مرام والای اورا تا هنگام پیوستن به بالاترين ردههای انسانيت از دست نخواهند داد.
May 28, 2012 04:50:25 PM
---------------------------
عرفان
درود بر اقای زاهدی گرامی
نکاتی که شما در رابطه با وضعیت کنونی و اینده حزب مشروطه ایران(لیبرال دموکرات) برشمردید بسیار بجا و قابل تامل بود و پیامی روشن برای تخریب چی ها بود تا بدانند که ره بجایی نخواهند برد بقول شما اندیشه مشروطه خواهی چیزی نیست که براحتی بتوان ان را نادیده گرفت یا از بین برد بنابراین امیدواریم شما و هموندانتان راهی که در پیش گرفته اید را همچنان استوار ادامه دهید ارزوی موفقیت و پیروزی برای شما و هموندانتان را دارم
پاینده ایران
May 27, 2012 07:54:31 PM
---------------------------
|