پیشزمینههای تاریخی (عصر بیداری و مشروطیت)
نهم- حزب،(party)- در واژهشناسی به معنای قسمت و جزء است و اشاره به شکاف یا مخالفت در درون جامعه سیاسی دارد. از اواخر قرن هفدهم حزب به اندیشههای سیاسی راه یافته و در ادبیات سیاسی به گروه یا سازمانی گفته میشود که حول محور ایدههای سیاسی- اجتماعی- فرهنگی و اقتصادی مجتمع میشوند و برای عملیکردن ایدههایشان در صدد دستیابی به قدرت اجرایی هستند. نخستین احزاب سیاسی در دهههای اول قرن نوزدهم در ایالات متحد اعلام موجودیت کردند. در نظامهای سیاسی مدرن، احزاب از مهمترین سازمانهای سیاسی بشمار میروند؛ وجود حزب در جامعهای نشانگر فضای دموکراتیک بوده و رقابت احزاب با همدیگر، حکایت از شاخصهای وجود آزادی در اصول دموکراسی است. رقابت احزاب در انتخابات پارلمانی، ریاست جمهوری، شورای محلی و... قرار دارد، که احزاب برنامههای خود را برای عموم شهروندان و رای دهندگان اعلام میکنند. بنابر این که نظام سیاسی چه اندازه از معیارهای دموکراتیک پیروی میکند، نظامهای تک حزبی- دوحزبی و چندحزبی در جامعه به فعالیت مشغول میشوند. همچنین میتوان از احزاب درون پارلمانی نام برد که خاستگاهشان در مباحث مربوط به قانونگذاری است. در تقسیم دیگری احزاب به برون- پارلمانی خوانده میشوند که در مخالفت با برنامهها و نظریان حاکمیت شکل گرفتهاند. احزاب سیاسی را بر پایه برنامههایی که اعلام میکنند و یا اصولی که به آن پایبندند، میتوان به احزاب چپگرا و راستگرا تقسیم کرد؛ احزاب چپگرا در عمدهترین گروههای سیاسی و مبارزاتی عبارتند از: کمونیستها، سوسیال دموکراتها، تروتسکیستها، مائوئیستها، سوسیال دموکراتها و... احزابی که در برنامههایشان به اصول راستگرایی پای بندند، عبارتند از: لیبرال دموکراتها، دموکرات مسیحیها، محافظهکاران، ناسیونالیستها و... که هر کدام از این تشکلها و گروهها، خود به جناحهای دیگری از راست یا چپ میانه تا چپ و راست افراطی تقسیم میشوند. در برخی از تحقیقات، احزاب را از جهت تشکیلاتی- فراپارلمانی و اعضا و فعالان، از همدیگر متمایز میکنند. تقسیم دیگری که بر احزاب عنوان میشود، ناظر به جایگاه آنها در سطح فراملی است؛ در این تقسیمبندی، احزاب را به تناسب عضوگیری از فعالان سیاسی کشورهای مختلف، گروههای گوناگون سنی- جنسی و قومی، تعریف میکنند. بینالملل کمونیست- بینالملل سوسیالیستی- بینالملل دموکرات مسیحی و بینالملل لیبرالها از این جمله احزاب فراملی هستند.
دهم- روحانی،(auctoritas) واژهای معرف جایگاه آسمانی و متافیزیكی رهبری كلیسا كه ناظر و حاكم بر اقتدار سیاسی رهبری زمینی است و چونان انسان كامل، وجه اشباع شده مرجعیت معنوی را بالاتر از هر قدرت زمینی در دست دارد. منشاء قدرت روحانی، تعالیم پیامبری بوده و برابر با نص دینی، هیچ ولایتی بر عنصر روحانی نیست مگر این كه از عالم بالا به او داده شده باشد. بر این اساس، روحانی كسی است كه با امورات دنیوی كاری ندارد و به امور اخروی و تنظیم روابط مؤمنان با خداوند اهتمام میورد؛ پس همان گونه كه از زبان عیسی در انجیل آمده است، «پادشاهی من در این دنیا نیست. اگر پادشاهی من در این دنیا میبود، پیروان من میجنگیدند تا به یهودان تسلیم نشوم، اما پادشاهی من پادشاهی دنیا نیست.» این نص باعث شد كه تمایز آشكاری میان فرمانروایی دین و دنیا شكل گیرد و روحانیت جدا از جسمانیت انگاشته شود. آن شخص كه به عوامل روحانی دل میبندد، اقدام جسمانی را به اهلش وامیگذارد و خود در پی آمادهسازی روحش برای پیوستن به روح خداوندی و در بهشت برین میشود. از میانه این تلقیات نظم دوگانه «قیصر و خدا» و الزامات آنها در اداره اجتماعایت و شخصیات به وجود آمد. سدهای دیگر آگوستین قدیس، نسبت میان دو نظم الهی و انسانی را در دو مدینه آسمانی و زمینی به تأمل گذاشت و در رساله «مدینه الهی» نظم دو مدینه را با توجه به جایگاه محبت دوگانهای كه در سرشت انسان به ودیعه گذاشته شده، در تبعیت از هواهای نفسانی یا همان مدینه زمینی و توجه به خداوند و اعراض از انانیت یا مدینه الهی تبیین كرد. با وقوع رنسانس و گسترش ایدههای مدرن، سیاست اجرایی از احكام دینی به غایت جدا شد و امور كشورداری نشات گرفته از حقوق طبیعی انسانها، در قرارداد اجتماعی انسجام یافت؛ بر این پایه روحانیت به امور شخصی و دینی افراد اختصاص یافت و تنظیم امور اجتماعی از آن دولت گردید. روحانی را كاری با سیاست نبود و به مانند اهل صوفیه و شرعیت دنیای شرق، سر در گرو امور آخرتی داشت و حاكمیت اخروی را برتر و عالی تر از حكومت بر رعیت میدانست و در این راه میكوشید.
یازدهم- روشنفکر،(Intelectual) این اصطلاح اولین بار در جریان محاکمه دریفوس به سال 1894 در فرانسه به کار رفت؛ پیش از آن، اصطلاح اینتلیجنسیا که در روسیه و اروپای مرکزی و شرقی به کار میرفت، بر آزادیخواهان- سوسیالیستها و منتقدان حاکمیت دلالت داشت؛ اما مراد از روشنفکر در كاربرد غیر روسی آن، کسی است که بر پایهی آموختههای خود از دانشها و ایدههای مدرنیته، به بازنگری و گسترش فرهنگ جامعه اقدام نموده و حوزههای اندیشگی ـ هنری ـ فرهنگی و... را از حالت ایستایی و ثابت به وضعیت بالندگی و پویایی رهنمون میشود؛ اگر مفهوم روشنفكری را با اشاره به دانشهای تجربی كه برآمده از خردورزی خوداتكاء و خودكاو هستند و نقادی كه تمامی لایههای زیستی- فرهنگی را به پرسش میگیرد، در نظر بگیریم كه هر دو جنبه برآمده از آگاهی جدید انسانی هستند، میتوان به این نظر میل نمود كه بازخوانی سنت و بازپرداختی خردمندانه از گذشته كه شكل دهندهی روشنگری و مدرنیته بشمار میروند، از دیگر مؤلفههایی هستند كه روشنفكری از آنها نیز برخوردار است؛ سنجشگری و تأمل خردمندانه در فرهنگ، وجه ممیزهی روشنفكر با طیفهای دیگر اندیشمندان است؛ اهل علم در صورتبندی دانایی سنتی، خود استمراربخش آموزهها و شكل دهندهی باورها و ایدههای یك فرهنگ شمرده شدند؛ آنان با شرحنویسی و حاشیهنگاری بر متنهای پیش از خود در درون یك گفتمان تنفس و آن را فارغ از زمینههای غیرگفتمانی بازتولید میكردند. گفتمان سنتی آن گاه كه از صورتبندی معرفتی و عوامل اجتماعی ـ اخلاقی ـ اقتصادی و سیاسی خود خارج شود، به شكلی وانموده و تحریف شده ظاهر میشود و با دگرگونی افق معرفتی، دانایی كاذب یا ایدئولوژی را به وجود میآورد؛ اما روشنفكر با تكیه بر داناییهای عصر خود، گذشته و میراث خود را بازسنجی میكند و یافتههای پیشینیان را به پرسش میگیرد؛ با این حال روشنفكر نیز اگر از یافتههای عصری و نگاه منتقدانه غفلت ورزد، نوعی دیگر از معرفت كاذب و وارونهخوانی فرهنگی را ظاهر میسازد؛ طرفه آن كه سنجشگری بر پایهی گسستهای معرفتی موجودیت یافته و تداوم سنت را در گسست و بازخوانی سنت در افق معرفتی زمان خود عینیت میبخشد.
دوازدهم- سوسیال دموکراسی،(Social democracy) اولین قرائت اروپایی از اندیشههای کارل مارکس که در حزب سوسیال دموکرات آلمان به واسطه سرعت متغیر و عمومی صنعتیسازی و رشد طبقه كارگر شهری پایهگذاری و توسط کسانی چون کارل کائوتسکی، گئورگی پلخانف و... به صورت یک سیستم فکری و راهنمای عمل سیاسی درآمد. سوسیال دموكراتها خصوصا ادوارد برنشتاین بر این باورند كه آنان چونان عامل حیاتی در تحول یا اصلاح سرمایهداری از نظام سركوبگر به دموكراسی اجتماعی عمل میكنند. سوسیال دموكراتها از خشونت بالقوه انقلابی دوری میكردند و به شدت علیه مفاهیم جبرگرایانه ضرورت تاریخی كه انسانها را از توانایی شكل دادن به سرنوشت خود محروم میساخت، استدلال میكردند. از اخلاق بمثابه قدرتی قادر به عمل خلاق بر اساس خوشبینی فلسفی قرن نوزدهم دفاع میكردند. بر این اساس سوسیالیسم جنبشی اخلاقی و مبتنی بر انسانگرایی تلقی میشد. سوسیال دموكراتهای اولیه نظیر برنشتاین این مسائل را با تحلیل تجربی و تحصل گروی انجام میدادند؛ نمادی از عملگرایی در برابر نظریهپردازی. سوسیال دموكراتها بعدها در انتخابات پارلمانی شركت كردند. فعالیتگرایی مشاركتی را ترویج نمودند. طرفدار صلحطلبی شدند. دترمینسم ماركسیسم را به چالش كشیدند. با ناشكیبایی اصلاحطلبانه و انقلابیگری مخالفت كردند. با شكلگیری كمونیسم روسی در حزب بلشویك، سوسیال دموكراتها به دشمنان و مخالفان عقیدتی آنان تبدیل شدند. با فروپاشی نظام سوسیالیستی شوروی و تک قطبی شدن جهان اقتصاد و دیپلماسی، سوسیال دموکراسی که در دهههای پیشین در احزاب کمونیست اروپایی نضج گرفته بود، با تجدیدنظر در برخی از اصول مارکسیستی و وامگیری برخی از مبانی لیبرالیسم، تحت عنوانهای راه سوم- سوسیالیسم بازار- سوسیالیسم مشاركتی- سوسیالیسم انسانی- مارکسیسم بازسازی شده و... در صحنههای اندیشه و سیاست حاضر شدند.
سیزدهم- فمینیسم، (Feminism) واژهای معطوف به آگاهی و جنبش برابری طلبانه برای زنان در عرصههای حقوقی، سیاسی، اخلاقی و فرهنگی؛ كوشندگان زنورانه بر این باورند كه زنان در طول تاریخ مورد ستم واقع شدهاند و در شرایط نامساعد و نابرابر با مردان قرار دارند. این نابرابری از نظر فمینیستها مبتنی بر نگاه مردسالارانهای است كه تفاوتهای زیستی میان زنان و مردان را به تفاوتهای اجتماعی- فرهنگی- اخلاقی و سیاسی كشانده و در جامعه زنان را از حقوق طبیعی انسانی محروم نگه داشته است. بنابراین اندیشههای زنورانه ایدههای خود را بر مبنای جداسازی جنس (sex) كه حكایت از ویژگیهای زیست شناختی دارداز جنسیت(gender) قرار میدهند و با پذیرش تفاوتی كه در جنس زن از مرد قرار دارد، در جنسیت به مقولات و مفاهیم انسانی و فراجنسیتی میرسند تا به واسطه آن، به جایگاه اجتماعی و حقوق انسانی برابر برسند. نتیجه منطقی این نگرش، درخواست حق مشاركت سیاسی، همراهی آموزشی و برابری اخلاقی برای زنان در جامعه است؛ این درخواستها مطابق با موجای سهگانهای است كه جنبش و نگرش فمینیستی در تاریخ كوتاه شكلگیری خود از سر گذرانده است.
چهاردهم- کمونیسم،(Communism) مرحله یا مرام اشتراکی که برای نخستین بار در سالهای 40-1830 در پاریس و برای بیان شکلی از مبارزات کارگران و جنبشهای سیاسی به کار برده شد. کمونیسم بیانی از مرحله تکاملی جامعه در آموزههای مارکسیسم است، که در آن تعارضات طبقاتی از بین رفته و جامعه بیطبقهای پدیدار میشود؛ در ایدههای مارکسیستی، سیر تاریخی جوامع از کمون اولیه شروع و با گذار از مراحل فئودالی، به نظام سرمایهداری رسیده و با انقلاب تودهای در سوسیالیسم جایگیر شده و پس از آن، جامعه کمونیستی با انقلاب پرولتاریایی که به رهبری حزب طبقه کارگر (در روایت لنینیستی) انجام میگیرد، پدیدار میشود؛ در جامعه کمونیستی دولت موضوعیت خود را از دست میدهد. نظام اقتصادی مبتنی بر «از هر کس به اندازه استعدادش استفاده خواهد شد و به هر کس به قدر نیازش داده خواهد شد»، قرار میگیرد. در برخی از متنها، کمونیسم را به جای مدافعان جامعه سوسیالیستی و باورمندان به عقیده اشتراکی هم به کار بردهاند؛ در این معنا کمونیسم، مترادف با مارکسیسم، سوسیالیسم و برخی اوقات لنینیسم و حتی تروتسکیسم است. در برخوردها و مبارزات سیاسی، کمونیسم بر غیر لیبرالیسم و محافظهکاری هم اطلاق عمومی پیدا کرده است و در این معنا، تمامی پیروان و طرفداران نظام سیاسی کنترل دولتی بر سرمایه و مخالفت با بازار آزاد تجاری، کمونیست خوانده میشوند؛ نظیر شوروی دوران لنین تا فروپاشی آن در سال 1389 و چین دوران مائوتسه دون. کمنترن در برههای از تاریخ جنبشها و احزاب فراملی، نماینده بینالملل کمونیستی بوده است، که سابقه آن به انتزناسیونال اول در زمان کارل مارکس و فردریک انگلس و تألیف «مانیفست کمونیست» میرسد.
پانزدهم- لنینیسم،(Leninism) مجموعه آراء و افکار ولادیمیر ایلیچ لنین (1870- 1924) رهبر و مؤسس شوروی سوسیالیستی که نشأت گرفته از اندیشههای کارل مارکس و در هماهنگی با شرایط روسیه، شکل گرفت و دریافتی خاص از مارکسیسم را ارائه کرد؛ تغییراتی که لنین در مارکسیسم به وجود آورد و منجر به پدیداری نحلههای مارکسیستی- لنینیستی (بولشویسم) در میان هواداران کمونیست گردید، بیشتر ناظر به صفت انقلابیگری کارگران، موقعیت محوری حزب انقلابی، معرفی امپریالیسم بمثابه بالاترین مرحله سرمایهداری و نگرش جهان وطنی کمونیستها به مسائل منطقهای است. لنین با این اقدامات، ماركسیسم را به ایدئولوژی رسمی حكومت شوراها تبدیل كرد و بعدها با افزودن لنینیسم به آن توسط استالین، روایت ماركسیستی- لنینیستی در جریان چپگرایانه شكل گرفت؛ ماركسیسم در مقام فلسفهای دولتی دارای ویژگیهایی است كه عبارتند از: 1- نظامی جامع و فراگیر كه در آن فلسفه اجتماعی به صورت كاربرد و بیان قوانین هستی شناختی دیالكتیك عینی و عام عرضه میشد. 2- ماتریالیسم تاریخی را نظریهای برای انقلاب سیاسی و رسیدن به جامعه سوسیالیستی به محور اساسی فلسفه تاریخ تبدیل نمود. 3- در انتظار وقوع انقلابات سوسیالیستی در كشورهای پیشرفته صنعتی هستند. 4- دموكراسی شورایی را به جای طبقه كارگر قرار میدهند. 5- ماهیت دولت سوسیالیستی را كمیته اجرایی حاكم میدانند و وجود آن را برای گسترش كمونیسم از یك كشور به سراسر جهان توجیه میكنند. 6- اقتصاد فرمایشی كه زیر نظر حزب كمونیست قرار دارد، قیمتها را در یك برنامهریزی مركزی كنترل میكند. 7- دیكتاتوری پرولتاریا را به جای دموكراسی و سازمان اجتماعی میگذارد كه در فرایند دیكتاتوری حزبی خود را نمایان میكند.
شانزدهم- لیبرال دموکراسی،(Liberal democracy) نظام سیاسی برآمده از آموزههای لیبرالیستی كه بر محدود و مقید بودن حكومت به معیارهای قانونی و رعایت حقوق شهروندی تأكید دارد. لیبرالیسم برای دستیابی به دموكراسی و همراهی با آن، از نهادهای احزاب، پارلمان، قانون اساسی، تفكیك قوای حكومتی، نظام انتخاباتی آزاد بهره میگیرد. دیگر تكمیل كنندههای لیبرال دموكراسی، ساختار اجتماعی، سازمان اقتصادی مبتنی بر بازار آزاد است كه این همه برآمده از بنیانهای معرفتی شناختی شكاكیت معرفتی، فردباوری، خودمختاری اخلاقی بوده كه حكایت حقوق طبیعی انسانها و پیریزی جامعه سیاسی و مدنی بر ارتقای آن از جامعه طبیعی است. سازوكارهای اجرایی در لیبرال دموكراسی بر قرارداد اجتماعی شكل گرفته است كه در واگذاری بخشی از حقوق طبیعی آدمیان معنا مییابد و در نهاد قوانین موضوعه و عرفی، انتظام جامعه را به وجود میآورد. آزادی فردی و رعایت حقوق اجتماعی دیگر اعضای جامعه كه با واگذاری حقوق طبیعی خویش به قوانین مدون دست یافته و دولت را پدیدار ساخته اند، ركن اساسی و اصل پایهای در نظامهای لیبرال دموكراتیك به شمار میرود. گسترش آزادی در رعایت قوانین به عرصههای اندیشه، اعتقادات، كار و تلاش و انتخاب شرایط و مكان زندگی، جامعهای به سامان و نظاممند را به وجود میآورد كه نهادهای مهم آن احزاب، پارلمان و مشاركت سیاسی شهروندان در تعیین سرنوشت خویش هستند.
---------------------------
نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟
از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.
---------------------------
|