حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت
حل و فصلی در گذشتۀ خود
دکتر حمید تفضّلی

June 04, 2012

دوشنبه 15 خرداد 2571 = June 4, 2012

 

شعر گونتر گراس تحت عنوان "آنچه باید گفته شود" چند روزی گرم کنندۀ محافل مطبوعاتی و عمومی گشت و به همان سرعت که مطرح شده بود نیز به فراموشی سپرده شد. از آنجا که این شعر انعکاس و برداشتی است از مطلب سیاسی روز پیرامون اسراییل، ایران و انرژی اتمی و همچنین احتمال حملۀ نظامی به ایران توسط اسراییل، من قدری بیشتر در آن شعر تعمل کردم و سعی نمودم آن را در دو افق بررسی کنم: یکی در افق جهانبینی شاعر که شامل نگاه او به گذشتۀ خویش و بر اساس ظوابط فرهنگی می‌شود و دیگری در بافتار سیاسی و اجتماعی.

بخش نخست: مانده در گذشته، قافل از آینده

در اکتبر ١٩٩٧ به یاشار کمال، نویسندۀ ترک، جایزۀ صلح کتاب آلمان در شهر فرانکفورت اهدا گردید. سخنران مدعو در مراسم اهدای جایزه، گونتر گراس، نویسنده و شاعر آلمانی زبان بود، که خود در سال ١٩٩٩ جایزۀ نوبل ادبیات را دریافت کرد. گراس در ستایش یاشار کمال به نوشته‌های او اشاره کرد و آنها را از جمله آثاری شمرد که نژادپرستی، زندان، شکنجه و جنایت علیه بشریّت را موضوع خود ساخته و به شدیدترین گونه مورد انتقاد قرار می‌دهند. گراس در گفته‌هایش که یک روز پس از اهدای جایزه به یاشار کمال در روزنامۀ Süddeutsche Zeitung به چاپ رسید، در جمله‌ای در مورد سرکوبی و کشتار ارمنی‌ها در ترکیه و کُردها توسط دولت ترکیه گفت، که در آن زمان شاید توجّه کمتر کسی را جلب کرد. گراس در آن سخنان از دولت ترکیه خواستار پایان دادن به سرکوبی کُردها شد. او در پایان دادن به اینگونه سرکوبی‌ها به نقش و وظیفۀ دولت‌هایی چون آلمان اشاره کرد که به جمهوری ترکیه اسحله می‌ فروشند تا این دولت با توصل به همین اسلحه‌ها به سرکوبی‌های خود ادامه دهد.
انتقاد شدید گراس از دولت آلمان به صدراعظمی هلموت کول (Helmut Kohl) و کلاوس کینکل (Klaus Kinkel) در پست وزیر امور‌خارجه، به ویژه متوجّۀ فروش اسلحه به دولت ترکیه جهت مبارزۀ مسلحانه با ملت خود است. گراس در پایان می‌گوید: "ما نیز مجرم هستیم. ما در برابر این تجارت سکوت و آنرا تحمل کرده‌ایم. من شرمسار هستم که دولت کشورم اجازه می‌دهد چنین تجارت‌های مرگ‌آوری انجام پذیرند در حالی که دولت آلمان حق پناهندگی کُردهای مهاجر را عملا نادیده می‌گیرد" (١).
سخنان گراس در اکتبر ١٩٩٧ بحثی بر نیانگیخت. اکنون، پس از گذشت بیش از یک دهه، نگاه گراس در شعر خویش به عنوان "آنچه باید گفته شود" دیگربار به خاور‌میانه افتاده است و با نهادن این فضای فرهنگی در مرکز تصور خویش، در انتقاد به امروز از گذشته قافل نیست. گراس در گشودن نگاه خود از امروز به دیروز، آلمان را در یکسو، اسراییل را در سوی دیگر و ایران را در میان می‌نهد و به این‌گونه، بینشی سه بعدی می‌آفریند. آنچه از دید خواننده دور نیست، آفرینش گذشته‌ای است دشوار، گذشته‌ای که شاعر ـ آنگونه که در مصرع اول آمده است ـ در مورد آن نه تنها "سکوت" کرده است، بلکه آن را نیز به گونه‌ای "پنهان نموده" است. اگر آثار گونتر گراس را بشناسیم (به ویژه "طبل حلبی"، "هنگام پوست کردن پیاز" و "دوربین") بیشتر به شکاف و جدالی که بین من نویسنده و گذشتۀ او وجود دارد پی می‌بریم. این گذشته چیزی نیست مگر تاریخ خونبار و ننگ‌آفرین دولت هیتلری آلمان، کشتار یهودیان، وادار کردن بسیاری از شهروندان آلمانی به ترک‌وطن و جنایت علیه بشریت است. اسکار متزرات، قهرمان داستان "طبل حلبی"، می‌خواهد دست از دروغ گویی‌های جزئی بردار، می‌خواهد سرنجام همه چیز را آنگونه که بوده است، تعریف کند و از پنهان گویی بپرهیزد. من شاعر در رمان "هنگام پوست کردن پیاز" در بسیاری موارد از ترکیباتی نظیر "نمی‌دانم چگونه"، "نمی‌دانم کجا"، "نمی‌دانم چرا" و از این قبیل استفاده می‌کند که نشان دهندۀ پدیدۀ طبیعی فراموشی در روند خاطره‌پردازی است. من نویسنده در خاطره نامۀ "دوربین" از دهان پدربزگ شنیده می‌شود که به زندگی گذشته البته نگاهی مستقیم ندارد. نگاه او به گذشته، توسط عکس‌هایی است که "ماری" عکاس گرفته است. نکته اینجاست که تصویری که توسط عکس ضبط می‌شود همواره تصویری است برعکس. گرفتن عکس و چاپ کردن تصویر در رمان ـ یعنی در متن ـ کنایه‌ای است بر خاطره‌پردازی و نوشتن آن خاطرها و در واقع اشاره‌ای به آنچه که ما در ادبیات به آن تخیل (fiction) می‌گوییم. آنجا که پدربزرگ یا می‌خواهد سکوت کند و یا تمایلی در به خاطر آوردن ندارد، می‌گوید که ماری نگاتیوها را چاپ نکرده است و یا ماری عکسی نگرفته است. پدربزرگ بدین وسیله ماری را واسطه قرار می‌دهد و گذشتۀ خود را توسط ماری و به وسیلۀ دوربین او رسم می‌کند. با تکیه بر چنین تکنیک‌های ادبی، خواننده نمی‌تواند مدعی شود که با یک "حقیقت" روبروست؛ در ادبیات خاطره‌سرایی هرگز به معنی ترسیم واقعیت نیست. امّا آنچه مورد اهمیّت است، برخورد راوی، اسکار، پدربزرگ و یا من شاعر با حقیقت ادبی و خیالی است که هر کدام برخوردی ویژه و گوناگون دارند.
در چهارم ماه آوریل سال جاری شعر "آنچه باید گفته شود" از گونتر گراس در روزنامۀ Süddeutsche Zeitung به چاپ رسید. شعر گونتر گراس را می‌توان در گفتمان‌های گوناگون بررسی کرد، منجمله در گفتمان ادبی، اجتماعی و سیاسی. آنچه تا کنون انجام گرفته است، انتقاد از این شعر در گفتمان سیاسی و اجتماعی است و برانگیزندۀ این پرسش بوده است، که یک شاعر و نویسنده تا چه حد می‌تواند در آثار خود به طرح و بحث سیاست روز بپردازد؟ چه کسی را می‌توان "گوینده" دانست، هنگامی که نویسنده و یا شاعری ذز آثار خویش به تجزیه و تحلیل مسایل سیاسی روز می‌پردازد؟
برای تجزیۀ هر شعر و متنی می‌باید به بررسی پارامترهایی چون مفهوم متن، گویندۀ متن، چگونگی گویش، مکان و زمان گویش و همچنین ارتباط ها و زنجیره‌های سببی (causal) پرداخت. جهت حفظ اختصار کلام، من گویش خود را در طرح موضوعی خلاصه می‌کنم که با ایران مرتبط است. این شعر به انتقاد از فروش زیردریایی به دولت اسراییل توسط دولت آلمان جهت حمله به ایران می‌پر‌دازد و چنین عملی را نکوهیده می‌داند، به ویژه اینکه وجود اسلحۀ اتمی در ایران هنوز ثابت شده نیست و حمله به ایران منجر به کشتار مردمی بی‌گناه خواهد شد. در بخشی از شعر که بیشترین انتقاد را به خود اختصاص داده است، دولت اسراییل دارای بمب اتم و مخرب صلح جهانی خوانده شده و دولت آلمان به خاطر فروش زیردریایی به اسراییل جهت حمله به ایران شریک در این امر دانسته شده است. شاید طرح چنین موضوعی در بینش نخست مشکل ساز نباشد. امّا می‌بایست دقیقتر به این شعر نگریست و در واقع به بررسی "چگونه گفتن" پرداخت. آنچه که در بند اول این شعر به چشم می‌خورد، واژۀ "بازی طرح سازی" (Planspiel) و ارتباط آن با "پایان" است، به این منظور که آن طرح‌سازی‌ها، پایان عملی خواهند بود. این عمل در مصرع نخست بند دوم با واژۀ "نخستین ضربه" (Erstschlag) و در مصرع پایانی بند دوم با واژۀ "بمب اتمی" در ارتباط است و این فهم را بوجود می‌آورد که در این طرح‌سازی‌ها اسراییل در صدد زدن نخستین ضربه اتمی به کشوری است که وجود سلاح اتمی در آن توهمی بیش نیست. این کشور توسط انسانی به بیرون معرفی می‌شود که در از آن با صفت "قهرمان گزافه‌گو" (Maulheld) یاد می‌شود و این گزافه‌گو کسی نیست مگر محمود احمدی نژاد. توجّه من در اینجا به واژگانی است که بر آنها تاکید کردم، چون در چنین واژگانی ردپای نگاه ویژه‌ای به جهان سیاسی و تفسیر آن نهفته است. ما با این واژگان به خصوص در دهۀ هفتاد میلادی برخورد می‌کنیم، یعنی دهه‌ای که در آن جوان‌ها برخواستند و بر ضد حکومت‌های موجود تظاهرات کرده و در سرنگونی آن‌ها سخن‌ها گفتند. چنین واژگانی که گویای بینش چپ و یا چپ رادیکال می‌باشند، در ادبیات فرانسه و آلمان در آن زمان بسیار به چشم می‌خورند و در پایان همان دهه به ایران نیز سرایط کرند. در این شعر با همان واژگان به مسایل سیاسی امروز برخورد می‌شود.
علاوه بر آن ـ و این از موارد قبلی بسی پر اهمیت‌تر است ـ وسیله‌سازی از هولوکاست در انتقاد از سیاست روز و در بررسی مناقشه‌های سیاسی روز است. شاعر هولوکاست را چون برچسبی نازدودنی به کشورش و به خودش می‌داند و کشورش را همواره در صدد جبران آن جنایت می‌پندارد، حتی به قیمت فروش اسلحه به اسراییل. وسیله‌سازی از هولوکاست به هر منظوری نابخشودنی است؛ و به همین سبب نیز این شعر انتقادهای بی‌شماری را به دنبال داشت، منجمله انتقاد آشکار صاحبنظران و سیاستمداران همچون وزیر امور خارجۀ آلمان و رییس جمهور اسراییل. در نهایت به گونتر گراس برچسب ضدیهود زده شد و دولت اسراییل او را ممنوع الورود خواند.
چنین برخوردی در مورد گراس و اسراییل با در نظر گرفتن تاریخ سیاه آلمان هیتلری در یهودی‌کشی و سیاست پس از جنگ این کشور در جهت بهبود بخشیدن به روابط میان دو کشور، نمی‌تواند در قالب گفتمانی ساده و به دور از تنش سیاسی و اجتماعی انجام پذیرد، به ویژه اینکه "من" شاعر در شعر "آنچه باید گفته شود" به گونه‌ای خود را ورای همه چیز ـ یعنی حقیقت ـ می‌داند. آنچه که در این شعر بیشتر از هر چیز بیشتر به چشم می‌خورد، کابرد واژۀ "من" و مشتقات مربوط به آن است: در نُه مورد از چنین واژگانی استفاده شده است. ارتباط "من" در بند‌های گوناگون شعر با تاریخ گذشته و اکنون و نقش همان "من" در برابر آن تاریخ است. بررسی ادبی و ساختاری این شعر گویای روابط پرتنش و روانی شاعر با گذشتۀ خود در دوران حکومت هیتلر، یهودی‌ستیزی این دولت و رابطه دولت و شهروندان آلمانی امروز با گذشتۀ خود است؛ ایران و ملت آن در این زمینه فقط جزیی بیش نیستند و چون اسراییل و یهودیان به گونه‌ای قربانی شکافی می‌شوند که بین "من" شاعر و گذشتۀ او وجود دارد و در حکم وسیله‌ای برای مناظرۀ پرتشنج شاعر قرار می‌گیرند. در اینجاست که اشارۀ شاعر به ایران و وسیله‌سازی از آن در مرکز بینش من می‌گنجد.

بخش دوم: گذشتۀ ما که گذشتۀ دیگران نیست و پرهیز از آینده‌ای که گذشتۀ دیگران بوده است

پرداختن به گذشتۀ آلمان و قوم یهود و نهادن ایران در این میان در نظر من مشکل آفرین است، چرا که شیوۀ برخورد آلمان با یهودیان در محور تاریخی با برخورد ایرانیان و یهودیان از بن و از ابتدا گوناگون است. احمدی نژاد مردی است گزافه‌گو (Maulheld) و دولت نتان یاهو دولتی است ضیف. وانگهی اکثریت مجلس اسرییل با حملۀ اسراییل به ایران مخالف است. اما این‌ها توجیهی در فروش اسلحه به اسراییل توسط آلمان نمی‌تواند باشد. برخورد با شعر گونتر گراس و مطرح کردن یهودی‌ستیزی، گفتمان را در بستر تاریخی آلمان و یهودیان می‌گنجاند. هنگامی که درک و تفسیر روابط کنونی اسراییل و آلمان منشا تاریخی می‌یابد، پس می‌بایست نقش ایران و یهودیان نیز نخست در همان بستر تاریخی بررسی شود. چنین شیوه‌ای پدیدآورندۀ یک قیاس متناسب است. در کاوش تاریخی، بُعد کمّی مشخص می‌شود، به این منظور که تاریخ ایران و یهود قدمتی به مراتب بیشتر از تاریخ یهود و آلمان دارد. اولین برخورد تاریخی ایرانی‌ها با یهودی‌ها، به آزادی این قوم توسط پادشاه ایران کورش کبیر است. با چنین اقدامی قوم یهود به ملت ایران پیوست و از آن پس فرهنگ ایران را همچون بسیاری اقوام دیگر رقم زد؛ این تاثیر فرهنگی نه تنها هنگام جنگ جهانی دوم خود را نمایان ساخت، بلکه تا به امروز نیز ادامه دارد و نمونۀ آن هم در این است که بسیاری از یهودیان ایرانی از ظلم و تبعیض جمهوری‌اسلامی به اسراییل مهاجرت کرده‌اند و در آنجا زندگی می‌کنند بدون اینکه منکر ایرانی بودن خویش شوند. فرار و رهایی جستن از ظلم جمهوری‌اسلامی پدیده‌ای نیست که فقط ویژۀ یهودیان باشد، بلکه دامنۀ بسیار وسیعتری دارد و زرتشتی، مسیحی، کلیمی و حتی مسلمان و بی دین را نیز در بر می‌گیرد.
برخورد آلمان‌ها با یهودیان در تاریخ، برخوردی آزادی بخش و همزیستی صلح آمیز نبوده است، بلکه برعکس برخوردی نابود کننده بوده است و آلمان‌ها تا کنون تاوان همان برخورد را پس می‌دهند و در آینده نیز خواهند داد. در میان ایرانی و یهودی، دشمنی تاریخی وجود ندارد، بلکه دوستی و همزیستی تاریخ هر دو را شکوفا کرده است و بقای آن دو را به یکدیگر پیوند زده است. اگر امروز دولت ضد بشر و نالایق جمهوری‌اسلامی به حملات لفظی در برابر اسراییل دست می‌زند، این جنبۀ تاریخی ندارد و فقط سیاستی عوام‌فریبانه است که جمهوری‌اسلامی در جهت گمراه کردن مردم ایران و رد قبول مسئولیت در برابر مردم و جهان پیش گرفته است. باید پرسید که دولت جمهوری‌اسلامی با چه کشور غربی در بعد فرهنگی ارتباط معقولانه و مسئولانه دارد.
اگر از بعد تاریخی گذر کنیم و به امروز بپردازیم، با مواضع سیاسی روبرو می‌شویم که در بسیاری موارد، به ویژه تا آنجا که مربوط به دولت آلمان می‌شود، پرسش برانگیز است. جمهوری‌اسلامی از بدو تاسیس تا کنون با آمریکا و اسراییل در دشمنی بسر می‌برد، امّا در عمل تا کنون نه به آمریکا توانسته است ضربه‌ای وارد کند و نه به اسراییل. نخستین باری که رییس جمهور دولت اسلامی در لفظ خود آشکارا به اسراییل حمله کرد، اکتبر سال ٢٠٠٥ بود. محمود احمدی نژاد در سخنان خود گفت که اسراییل باید از صحنۀ تاریخ حذف شود. بسیاری از ایرانیان، منجمله حزب مشروطۀ ایران در لندن و در شهر هانوفر در آلمان و در تظاهرات جامعۀ یهودیان، در همان زمان در برابر این شعار بی‌معنا به پاخواستند. حزب مشروطۀ ایران در نامه‌های اعتراض‌آمیزی که به سیاستمداران اروپایی فرستاده شد، به آنان توصیه کرد که در مذاکرات خود با جمهوری‌اسلامی تجدید نظر کنند. این موضوع به خصوص در مورد دولت آلمان با تاریخی که دارد از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. عکس‌العمل این دولت در برابر نامۀ اعتراض آمیز حزب مشروطۀ ایران سکوت بود. سعی حزب بر آن بود که چشم سیاستمداران را به این موضوع که گزافه‌گویی‌های احمدی نژاد حرف مردم ایران نیست، باز کند. اکنون به نقطه‌ای رسیده‌ایم که می‌بینیم پاسخ دولت آلمان به مردم ایران، فروش اسلحه به دولت اسراییل است و پاسخ دولت اسراییل به فرزندان کورش، اعلام جنگ است. پرسشی که مطرح است، این است که باید در این شرایط حساس چه کرد؟ آیا می‌بایست هرآنچه که در توان است جهت حفظ صلح حفظ کرد و در واقع از این راه جلوی رسیدن جمهوری‌اسلامی به هدف خود را گرفت و یا اینکه با توجّه به مانور نظامی اسراییل در ماه نوامبر ٢٠١١، هیزم در آتش ریخت و با آغاز جنگی دیگر بر عمر جمهوری‌اسلامی افزود؟ آنان که هنوز دولت جمهوری‌اسلامی و ملت ایران را یکسان می‌خوانند، چشم بر حقایق و وقایع گذشته، جنبش دانشجویی در مراحل مختلف خود و همبستگی ایرانیان در خارج از کشور با آن جنبش بسته‌اند. حساب مردم ایران از حساب دولت جمهوری‌اسلامی جداست و این را دانشجویان و جوانان ما به گوش جهان رسانده‌اند.
دولت جمهوری‌اسلامی ضد بشر بودنش را ثابت کرده است و از آغاز در تضعیف و خوار کردن ایران و مردم ایران سرباز نزده است و همیشه در راه هدف خود یعنی نابودی ایران و مردم ایران کوشا بوده است. مردم ایران سال‌هاست که حساب خود را با این رژیم روشن کرده‌اند؛ چه باید کرد که هر صدای مخالفی در گلو خفه می‌شود و چه باید کرد که هنوز توانایی این ملت در برابر خون آشامی آن رژیم ناچیز است. دولت‌های اروپایی تا کنون در برقراری روابط و تجارت با دولت جمهوری‌اسلامی کوتاهی نکرده‌اند. اکنون کشوری چون آلمان با تاریخ ننگینش در جنگ جهانی دوم، غیر مستقیم برعلیه مردم ایران سیاست پیشه کرده است. این دولت در سی سال گذشته قادر نبوده است خود را حامی مردم ایران نشان دهد. از فروش اسلحه به اسراییل که بگذریم، فروش دستگاه‌ها و مدارهای ردیابی تلفن همراه به دولت جمهوری‌اسلامی توسط شرکت زیمنس در بهبوحۀ جنبش سبز بود (٢). سازمان امنیت جمهوری‌اسلامی توانست در آن زمان با کمک این دستگاه‌ها جوانانی که از تظاهرات فیلم برداشته و آن فیلم‌ها به اینترنت انتقال می‌دادند، دستگیر کند. سرکوبی تظاهرات ایرانیان در شهر برلن به مناسبت روز جهانی حقوق بشر در ژانویۀ سال ٢٠١٠ گامی دیگر در ناچیز شمردن ندای مردم ایران بود (٣). به پیشتر که بر گردیم باید بر این تاکید کرد که دولت آلمان یکی از مریدهای پر و پا قرص دولت خاتمی بود و در اعتراض به سرکوبی خونبار جنبش دانشجویی آن زمان عملی از خود نشان نداد. این مثال‌ها نشان می‌دهد که تاکنون چگونه دولت آلمان به فریادهای کمک طلبانۀ جوانان ایران پاسخ داده است و تا چه حد این پاسخ‌ها با موازین حقوق بشر جهانی منطبق بوده‌اند (٤).
مجهز کردن دولت اسراییل به سلاح‌های مرگبار به منظور استفادۀ ان سلاح‌ها در حمله به ایران، همچون اقدام آلمان در فروش سلاح‌های شیمیایی به صدام حسین در جنگ او علیه ایران و فروش تانک به عربستان سعودی در چنین شرایطی که دولت آلمان دم از حفظ صلح جهانی می‌زند، طبیعتا قابل نکوهش است. با توجّه به اینکه در قانون اساسی آلمان به تاکید آمده است که پس از جنایات جنگ جهانی دوم هرگز کشور آلمان بانی نبرد مسلحانه نخواهد بود و همچنین با در نظر گرفتن سیاست این کشور در اهمیِت بخشیدن در حفظ صلح جهانی، اقدامات دولت آلمان در برابر ملت ایران بسیار سوال برانگیز است.
تنزل اخلاقی این دولت و نپذیرفتن مسئولیت در برابر ملت ایران تا آنجاست که دولت آلمان در برابر وسیله سازی از ملت ایران در برخورد با تاریخ خود و یهودیان، سکوت می‌کند و به جای روشن نمودن اهداف خود در فروش اسلحه به عربستان سعودی و یا به اسراییل و پذیرفتن مسئولیت، به حاشیه روی می‌پردازد. هم در اسراییل و هم در آلمان ایرانیانی زندگی می‌کنند که علاوه به کشور و فرهنگ ایرانی خود به قوانین کشورهایی که به آنجا پناه آورده‌اند، پایبندند. خوشبختانه هنوز در مجالس سیاسی اسراییل افرادی وجود دارند که جنگ را راه حل نمی‌دانند و با مخالفت از طرح‌های نتان یاهو سعی در جلوگیری از بروز جنگ دارند. هیچ فرد میهن پرست ایرانی پس از گذشت سی و سه سال زجر و هشت سال جنگ و زندگی‌های جوانانی که به جای شکوفا شدن به خاموشی رسید، حاضر به آغاز جنگ دیگری نیست. طرح‌هایی در فیسبوک تحت عنوان "اسراییل ایران را دوست دارد" و "ایران اسراییل را دوست دارد" فرم مبارزۀ خیابانی و راهپیمایی برای صلح را به گونه‌ای درآورده است که هر انسانی بدون قبول کردن زحمت راه، توانسته است از طریق کامپیوتر مخالفت خود را با جنگ اعلام کند. کشورهایی چون آلمان که در هنگام حملۀ آمریکا به عراق، دولت آمریکا را تکرو و حملۀ آن کشور به عراق را محکوم کردند، امّا اکنون در فروش اسلحه به منظور فراهم کردن مقدمات جنگ علیه ایران کوتاهی نمی‌کنند، بهتر است به پاسخ به این پرسش نیز بیاندیشند که در صورت وقوع جنگ کدام سوی خواهند ایستاد: آیا به خاطر تاریخ یهودی‌ستیزی خود و تاکید بر دوستی خویش با اسراییل، طرفدار جنگ خواهند بود که به کشتار مردم ایران خواهد انجامید، که در این صورت بند بیست و شش قانون اساسی خود را زیر پای خواهد گذاشت. یا اینکه به طرفدارای از مردم ایران برخواهند خواست که در این صورت از حمایت خود از اسراییل دریغ می‌کنند. با این بینش وقوع جنگ دولت آلمان را به ه‌گونه به بحران سیاسی و جهانی خواهد برد.
تحریم‌های یک سال گذشته، جمهوری‌اسلامی را هنوز به طور کامل تضعیف نکرده است. امّا همین تحریم‌ها با توجّه به فشاری که به مردم ایران وارد کرده است، به جمهوری‌اسلامی چراغ خطری نشان داده است و آن را دوباره به پای میز مذاکره در ترکیه کشاند؛ مذاکره‌ای که همانگونه که تاریخ گواه است، چیزی نیست مگر وقت‌کشی. این سیاست اروپا خطر برآمده از جمهوری‌اسلامی را از بین نمی‌برد بلکه وقوع آن را به تعویق می‌اندازد. پیشنهاد ما به دولت‌های اروپایی کماکان بستن حساب‌های بانکی سردمداران رژیم اسلامی، طرفداری از جنبش‌های مردمی در ایران و طرفداری از پیشنهاد‌های اپوزیسیون ایرانی جهت برانداختن جمهوری‌اسلامی و برقراری حکومت دمکراسی متکی بر حقوق بشر جهانی است. تنها چنین حکومتی قادر خواهد بود که صلح منطقه را با کمترین هزینه تضمین کند.

پانوشتار:

١) رجوع شود به
http://www.unionsverlag.ch/info/link.asp?link_id=5618&pers_id=104&pic=../portrait/KemalYasar.jpg&tit=Yasar%20Kemal

٢) رجوع شود به
http://www.ruhrbarone.de/siemens-und-die-grune-revolution

٣) رجوع شود به
http://www.statelessproductions.com/anti_islamic_republic_demonstration_berlin_dec_10_2010.html

٤) رجوع شود به نوشتار این نویسنده
http://www.mehriran.de/artikel/datum///menschenrechte-im-iran-ein-blick-von-ausseni/#_ednref

---------------------------

نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟


از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.


---------------------------

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites