وطن فروشی به معنی واقعی!
شیر و خورشید و تاج
***** بخش اول، بانو الاهه بقراط *****
روزی که دیدم چگونه قلب پادشاهی زحمتکش و میهندوست را با شادمانی و پخش شیرینی شکستند. روزی که دیدم این ۵۷یها چگونه دست مردکی را که احساسش را نسبت به میهن با کلمه "هیچ" بیان کرد، را میبوسند و او را در آغوش میگیرند. به تنها چیزی که فکر میکردم این بود که "میهنم را فروختند".
از روزی که ایران را فروختند، با هر قطره خون و هر ریال - جهانیان آباد تر شدند، مخصوصاً کشورهای همسایه ایران. المپیک ۲۰۱۲ لندن را نگاه میکردم، پرچم کشورهای همسایه را میدیدم... با خود فکر میکردم، ما بدبخت شدیم که اینها با افتخار پرچم کشور خود را به نمایش در بیاورند. بجای برزگر و فیلابی و سوخته سرایی و پروین و حجازیهای ما، اچ اغلو و زین چونگ چانگ نشسته... و این در حالی است که جوانان ما در کهریزکها میپوسند و زیر بار اعتیاد و فحشا و پس خیابانها به فراموشی سپرده شدهاند.
وقتی میبینم امروز بر سر "تشکیل شورای رهبری یا ملی" رگ گردنشان بیرون میزند و به هر تفرقه و طرفند دست میبرند که مبادا یک پهلوی مطرح شود - از ملت خودم تعجب میکنم که هنوز هم اینها را تحویل میگیرند. هنوز هم به عمق فاجعه پی نبردهاند... هنوز هم شاه خود را تنها در میان گرگ صفتهای روباه چهره رها کردهاند...
|