پسا شاهزاده گرایی
حق
سردسیر گرامی، نگاه نقادانه به خود و یافتن ضعفهای شاهزاده و پادشاهی خواهان مشروطه بنظر منهم خیلی مهمست. اما همزمان مبارزه هم با رژیم کهریزکی و هم با آنانی که نکات اشتراکشان با رژیم بیشتر از نکات اشتراکشان با پادشاهی خواهان مشروطه است، ضروریست. بنظرم، نبایستی هیچکدام را کنار گذاشت چون هر سه همزمان اولویت دارند. اولویت چهارمی هم هست و آن آگاهی بخشی در بطن جامعه است که در تیررس هم رژیم و هم دشمنان ژنیتیکی شاهزاده و هم دشمنان یکپارچگی ایران و یگانگی ملت ایران هستند. بدبختی ما یکی دو تا و چهارتا نیست. ایران و ملت ایران همانطور که می دانید از جبهه های زیادی مورد حمله قرار داشته است. بنظرم سرمایه گذاری روی هر ۴ اولویتها همزمان ضروریست. خیلی ها چشم نداشتند داریوش همایون را ببینند چون سیاستمدار و اندیشمند و مبارز استخوانداری بود. می خواستند نباشد شاید جا برایشان باز شود! امید و انتظارشان این بود که با رفتن همایون، حزب مشروطه ایران(لیبرال دمکرات) هم از هم بپاشد ولی شاگردان خوبی که تربیت کرده بود این حزب را نگه داشتند. تاکنون که حرف همایون درست از آب درآمده که این حزب را برای اکنون و آینده پایه ریزی کرد. شاهزاده هم می تواند اگر بخواهد که هم مرد اکنون و هم مرد آینده باشد.
|