گفت آخوندی که ما نان آوریم
ایرانی
بخش 3: ما که مقام گل آقایی باشیم، اگر جلویش را نمی گرفتیم، تا صبح که حرف می زد هیچ چی، بقیه هیکل ممصادق را نیز به سرنوشت یقه اش دچار می ساخت!.
گل آقا (قب): غلام، پدرجان، گفتم، گفتی، گفت!. گفتیم، گفتید، گفتند!
شاغلام: ادبیات تدریس می کنی فدایت شوم؟
گل آقا (قب): نه پدرجان، می گویم همه گفتند و سودی نبخشید. امروز نیز می گویند و سودی نمی بخشد، فردا نیز...
شاغلام: آو....، آنقدر سرمان را گرم کردی که ممصادق با یقه دریده از پنجره آبدارخانه، فرار را بر قرار ترجیح داد!، حالا بیا این قبض آب را از دست ما بگیر تا ما بروریم بقیه اش را هم بیاوریم!
گل آقا (قب): مگر بقیه دارد پدرجان؟
شاغلام: کجایش را دیده ای!، این هوا! قبض آمده از نوع مجانی هدفمندی یارانه ای خدعه ای تقیه ای و ...
|