یک میهنِ، یک ملت، یک تاریخ و یک سرنوشت! (از شاهزاده رضاپهلوی)
وجدانی
چو خواهد دشمنی بنیاد قومی را براندازد! (۲)
در اینکه گاهآ به اقوام، تیره ها، نژادها و مردمِ اقصی نقاط ایران که دارای زبان، گویش، لهجه، آداب، رسوم و باورهای گوناگون دارند و این تنوع زیبائی ایران را انعکاسی بس دل انگیز میدهد، ستمهای زیادی شده و به ناحق تحقیر گردیده اند، هیچگونه شکی وجود ندارد و بدون تردید بر هر یک از اینها بطریقی ظلمهایی شده است لیکن راه حل و چارۀ از بین بردن اینگونه ستمها و ظلمها این نیست که کشور تاریخی، یکپارچه و مقتدر همانند ایران را تکه تکه کنیم که تا شاید روزی روزگاری با متحد شدن این تکه ها معضلاتشان نیز از بین برود. اگر ما امروز مشکلات و نابسامانهای این ایرانِ بزرگ و قدرتمند را نتوانیم با توانمندی از بین ببریم مطمئن باشید و باشیم که، زبانم لال، در صورت پاره پاره شدن و ضعیف گشتن پیکرِ ایران، هیچ تشکیلاتی توانائی نتنها رفع معضلاتِ موجود را نخواهد داشت بلکه بدستِ خود معضلِ جدیدی را آفریده ایم که هستی و بقاء ایرانمان را تهدید خواهد کرد. بزرگان، صاحب نظران، آنانی که بصیرت دارند و دلشان برای ایران و ایرانی سوخته و میسوزد، با دانش و قدرت بیان خود که هر آئینه در آثار و یادگارهای خود بجا گذاشته و میگذارند توانائی آنرا دارند که آحادِ ملتِ ایران را متوجه معضلات و کژیها نموده و از آنان بخواهند همیشه طریق هبستگی، همراهی و همیاری را بجویند و به اعتقادات، باورها، زبان، آداب و معاشرت همدیگر احترام گذاشته و هیچ قومی خود را برتر از قوم و نژاد دیگری نشمارند. چه خوش گفت آن رایزن فقید حزب مشروطه ایران، زنده یاد داریوش همایون، که احدی نباید به تُرک، لر، رشتی و ... و بالعکس توهین کند و یا مسخره نماید. اگر کسی خواست شوخی بکند همان بهتر که از نامِ و عنوانِ "غضنفر" استفاده نماید و هیچ قوم و زبانی را تحقیر نکند (نقل به مضمون).
|