سخنی دیگر بر حقوق بشر در کنگرۀ نهم حزب مشروطۀ ایران
ایرانی
بخش 2: علی رقم تمام انتقاداتی که بر منشور شورای ملی، افراد و عملکرد آن وارد است، اما از یک پی آمد آن به سادگی نمی توان گذشت. این منشور صف بندی های درون اپوزیسون را به خوبی نمایان کرد. مشخص کرد چه کسانی انتقاد سازنده می کنند و چه کسانی مواضع و اعتقاداتشان مانند جمهوری اسلامی است، یعنی دموکراسی می خواهند با دیکتاتوری!، شاید اگز تا دیروز، دیکتاتوری پرولتاریا، دموکراسی! زحمتکشان بود، امروز دیکتاتوری جمهوری خواهی، دموکراسی من درآوردی است!، بعد هم هر جا سخن از طرفداران پادشاه فقید و یا پادشاهی پارلمانی است، با فحاشی ما را دیکتاتور حطاب می کنند!، همین پایتخت گردان جدیدالولاده را ببین، دوباره اینبار در پراگ که یادآور خط اول برخورد جاسوسان در دوران جنگ سرد است، جمع شده اند و مهتدی دوباره برایشان از کثیرالمله بودن! ایران گفته است. تمام دست آوردشان، پایتخت گردی و کثیرالمله گی است!، بنده از تمام اپوزیسون ملی و بالاخص شاهزاده رضاپهلوی می پرسم، آیا وقت آن نرسیده که این ها را رها کنیم؟، وقت آن نرسیده با تکیه بر سفارش شاهنشاه فقید گرد هم آییم؟ آیا در آن آخرین اراده، به شاهزاده ایران زمین توصیه نکردند "تنها با اتکا به احدیت متعال و نیروی مردم" به پیش روند؟، متاسفانه زمان می گذرد و این جماعت روشنفکر! و جمهوری خواه حاضر است یا ایران نباشد، یا اگر هست فقط حمهوری باشد حتی از نوع اسلامی!، پس بهتر است آنها را رها کنیم و با اتحاد حول اصولی ملی که بارها در این جا مورد تاکیذ قرار گرفته و در منشور و اساسنامه حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) نیز درج شده، کلیه نیروهای ممکن را گرد هم اوریم.
حق عزیم و کاوه جان، بنده هم کارشناس حقوق نیستم که شما می دانید تحصیلات آکادمیک من در رشته فنی و مهندسی است، اما مگر نه این است که منشورها را باید مردم بپذیرند؟ بنابراین، لطفا" معین فرمایید نقد را از کدام منشور آغاز می کنید تا من بند به بند آن را در کانون گفتگوی لیبرال دموکراسی ایران مطرح کنم و همه دوستان را نیز دعوت می کنم به این نقد بپیوندند. جمع بندی مطالب نیز با من.
|