چه کسی از اين گلو سخن می گويد؟
جمشاد پرچمشاهی
من در این نوشتار آقای نوری علاء هیچگونه تضاد و ضدیتی علیه خاندان پهلوی بویژه شخص شاهزاده رضا پهلوی احساس نکردم بلکه برعکس، آقای نوری علاء دقیقا آنچه که را بر زندگی نیم قرن گذشته شاهزاده و خانواده ایشان گذشته، به درستی بیان نموده اند که کاملا با واقعیات آنزمان تا به امروز وفق دارد.
البته من آخرین مصاحبه شاهزاده با سیامک دهقانپور را هنوز ندیده ام ولی تصور می کنم که خستگی و عصبانیت ایشان در حین مصاحبه، با توجه به آنچه که آقای نوری علاء تشریح کردند، رابطه ی تنگاتنگی داشته باشد.
جملاتی که به چشم و گوش برخی از دوستان و هموطنان از قلم و زبان آقای نوری علاء، بوی خصومت و دشمنی با خاندان پهلوی را به مشام می رساند، از دید و رفتار اطرافیان و دوروبری های شاهزاده رضا سرچشمه می گیرند و جناب نوری علاء در واقع از منظر و زاویه دید این افراد تشریح کرده اند.
اگر فرصت طلبان تشنه ی مقام و ثروت در نظام و حکومت آینده ی ایران لااقل برای مدتی از انگولک کاری و سیخ زدن های خود از جهات مخلف به تن و سوی شاهزاده دست برداشته و مجالی به ایشان بدهند تا کمی به خود آید و به هویت واقعی و اصلی اش بازنگرد، انتظار می رود که ایشان بالاخره دریابد که نه فقط "آخرین تیرش" را در کمان اقدامش قرار داده بلکه به کدام سو و جهتی آنرا رها خواهد نمود!
فکر کنم که هرکدام از ما نیز در چنین موقعیتی و با این همه فشارها و آرزوها و خواسته ها که بر دوش شاهزاده سنگینی می کنند، شاید بمراتب خسته تر و عصبی تر از ایشان بنظر می آمدیم.
|