شاه کار (اِعجازِ زنان ایران)
شیر و خورشید و تاج
***** بخش دوم - زن ایرانی تاج سر ایرانزمین است. *****
یزدان ایرانزمین را سپاس که افتخار این را داشتم تا در میان آزاده زنانی بزرگ شوم که همیشه از خاندان پهلوی بخاطر احترامی که به زنان میگذاشتند قدردان و از اینکه خاندان پهلوی به درستی، زن ایرانی را تاج سر ایرانزمین، میپنداشتند سپاسگزار بودند.
سپاس از یزدان ایرانزمین، که پدری داشتم که همیشه به خواهرم میگفت: "دخترم تو یک ایرانی هستی و فراموش مکن که در هر کاری که میکنی سفیر زنان آزاده ایران هستی و گوشهای از تاریخ آزادگان ایرانزمین را بر روی شانههای خود بدنبال میکشی"، و همیشه برای او تاریخ زنان آزاده ایرانزمین را مرور میکرد تا او هیچ گاه فراموش نکند از کجا آمده، و به کجا باید برود، و چرا؟
وقتی زن ایرانی را در چادر میبینم، نگران آنچه که میداند نیستم، بلکه از آنچه که نمیداند نگران میشوم، و از آنچه که بر سر فرزندان خود و نسل فردا میآورد نگران میشوم. وقتی زن ایرانی را در چادر میبینم، خود را در یک زندان که افکار و اندیشه و آرزوهای مرا به زنجیر کشیده حس میکنم، و آزادی خود را در زیر چادر تحقیر و محدود تنگ بینی ها مانند یک اسیر که به دیوار میخ شده حس میکنم. وقتی که زن ایرانی را در چادری، مبحوس میبینم، او را از مسئولیتهای فردی، و از کوروش بزرگ و فردوسی و و و ها.. بسیار دور میبینم، و برای حال و روز ایران من...، این سرزمین بزرگان و آزادگان ستم دیده... در خود میشکنم.
امیدوارم که روزی تمام زنان آزاده ایرانی به روش و احترام و غرور و زندگانی به سبک ایرانی وار، که روش نیاکان ما بوده و شایسته هر زن ایرانی است، آشنا و به آن دست یابند و هرگز فراموش نکنند که "زن ایرانی تاج سر ایرنزمین است." و نه چادر سر ایرانزمین...
|