گفت آخوندی که ما نان آوریم
ایرانی
بخش 2: ممصادق: لاکن ما ...
شاغلام: آن چاک دهان بی صاحب مرده ات را لحظه ای ببند، خودم به عرض می رسانم. قربانت بروم، بحث از آنجا شروع شد که این قبض آب آبدارخانه مبارکه رسیده، شما که مقام شامخ گل آقایی هستی بفرما، این مبلغ که بر روی آن نوشته شده، هوش از کله آدمی زاد نمی برد؟ حال ما می گوییم آب و برق مجانی کجا رفت، آزادی یقه درانی کجا رفت، این (منظورش ممصادق است!) می گوید خدعه کردم!، تقیه کردم!، (حال او کلمه درست تقیه را به کار برد که ما به جهت رعایت مکارم اخلاق سانسور نمودیم) ای غلط کردی، ای بی جا کردی! قربانت بروم، آن روز که با وعده چای مفتکی، اذناب را به آشوب در آبدارخانه فراخواند، همین شما نبودی گفتی، کتره ای و قضاقورتکی حرف می زند این ملعون؟ همین شما نبودی گفتی با وعده چای مجانی، جانتان را هم از شما می گیرد؟ دیشلمه تو سرش بخورد، امروز با گفتن خدعه کردم، می گوید شما هالو بودید، من هم استفاده کردم!
|