شورای ملی ایران ناقوسِ مرگِ جمهوریاسلامی را بصدا در آورده است!
حق
جمشاد خان گرامی، ضمن خوشامد و تبریکات نوروزی مجدد بشما، من از آغاز همیشه گفته ام که من سربازم مثل اکثریت هر جامعه ای. هر جامعه ای ژنرالهای بالقوه خود را دارد که تعدادشان کمتر از نیم درصد جامعه است. نه من می توانم نقش ژنرال را بازی کنم و نه آنها باید به نقش سربازی تن در دهند. داریم کسانی را که در قامت ژنرال حضور همیشگی دارند و از آنان بعنوان اندیشمند و دگراندیش و فعال سیاسی و و و یاد می شود. من از این دسته همه فن حریفان نیستم، دوست عزیز. من فقط یک سرباز بودم و هستم که بدنبال ژنرابهای شایسته می گردم تا در کنار و پشت شان رکاب بزنم. شناسایی این ژنرالها از عهده من تا حدودی برمی آید. یعنی مثلا من کفاش نیستم ولی تفاوت بین کفش خوب و بد را می فهمم. منشور پیشنهادی و نحوه کاری شان مثلا نحوه کاندیداتوریشان برایم همان کفش و کفاش بدست. من نمی توانم به منشوری تعهد بسپارم که قبولش ندارم و شرط شرکت هم باورمندی به این منشورست. منشوری که پشت درهای بسته بدون مشارکت مردمی نوشته و ارائه شد. کل این برنامه و تا به آخرش بنظر من کاملا ناشیانه و بعمد ناشیانه انجام شده و از دل آن چیزی بهتر از شورای ملی! سوریه و شورای ملی! لیبی در نخواهد آمد. هیچ روشنگری ای درباره ماده به ماده این منشور نشده تا مردم با اطلاعات کافی در دست امضائش کنند. اینگونه رفتار دمکراتیک نیست و پوپولیسم و مردمفریبی محض است همانطور که هیتلر از این طریق دمکراتیک! و جمهوری اسلامی از همین طریق دمکراتیک! سر کار آمدند و دیدیم چه شد و در لیبی و عراق و افغانستان کنونی شد و در سوریه خواهد شد. تا دیشب خیال می کردم که جلسه های بسیاری در رابطه با منشور پیشنهادی انجام خواهد شد ولی الان حس می کنم در یک آخر هفته در پاریس قرارست مهر تایید به ان بزنند و امضاء جمع کنند تا دمکراتیک! جلوه اش دهند و بر اساس خرد جمعی! نحوه کاری این شورات تاکنون بسیار شک برانگیز برایم بوده و من حاضر نیستم دیگر حتی از کسی بخواهم که خود را کاندید کند. راههایی برای انداختن این شورا روی ریل هنوز هست ولی کو گوش شنوا!؟ سپاس
|