سی هزار از یک طرف، چند هزار از آن طرف
بابك
درود بر بهمن زاهدي عزيز
واقعا بعضي وقتها در حيرت ميمونم كه بايد به كي اعتماد كرد. اوضاع عجيبي شده طوريكه اعتماد به چشمان خود هم سخت شده. هفت آبان امسال(روز جهاني كوروش بزرگ) براي مراسم به آرامگاه كوروش بزرگ رفته بوديم. ماموران لباس شخصي همه جا ايستاده بودند و كسي هم آنها را تشخيص نميداد. مثلا ماموران وزارت اطلاعات ميرفتن ميان مردم و به دروغ ميگفتن كه: "ما از راه دور اومديم فقط به خاطر اين مراسم و فقط به خاطر كوروش". و ميگفتن كه: "خب بچه ها مراسم چيه؟ چيكار ميخوايد بكنيد امروز". با اين ترفندها ميخواستن كساني كه قصد اجراي برنامه دارن رو دستگير كنن. قصدم از بيان اينها اين نكته بود كه بگم در آن روز وضعيت به شكلي شده بود كه اگر كسي واقعا هم ميهن پرست بود و يك مامور نبود، نميشد به او اعتماد كرد و يك جو بي اعتمادي در ميان مردم به وجود آورده بودن كه همه سردر گم بشن تا كسي نتونه به دوست خودش هم اعتماد كنه. وزارت اطلاعات در داخل كشور يك وضعيت امنيتي كامل به وجود آورده. هرجا ميخوايم حرفي بزنيم، ميگن حواست باشه كه اينجا اطلاعاتي هست. حواست باشه كه اين آقا مشكوكه.
حالا دقيقا اين سناريو در خارج كشور داره پياده ميشه.
متاسفانه ما بد حكومتي طرف هستيم. و بازم متاسفانه بايد گفت كه مخالفين اين حكومت، توانايي مقابله با اين هيولا رو نداشتن تا الان. سردار مدحي رو ميفرستن تا اپوزيسيون رو به بازي بگيرن تا همه به اينها بخندن. مهدي هاشمي رو ميفرستن تا خارج كشوري ها رو بازي بگيرن. شوربختانه تر از اين اينه كه همه معلم اخلاق ميشن و براي خاندان هاشمي دلسوزي ميكنن. جالبه كه آقاي جهانشاهي در تلويزيون رها مياد و ميگه كه مدحي ماها رو فريب نداده. نه آقا. شما ميخوايد خرابكاري خودتون رو توجيه كنيد.
به راستي به كدام سو ميرويم؟
ما بايد به كي اعتماد داشته باشيم در اين وضعيت؟
|