دربارهيی هويّتِ ملّی و پروژهی ملّتسازی
برویز
درود بر دوستان و گردانندگان حزب مشروطه ايران(لیبرال دموکرات) بخش یکم
«هويّتِ ملّی و پروژهی ملّت سازی» نوشتار بسیار زیبایی است که می توانست گویای حقایق تاریخی باشد لیکن چه می توان کرد که افکار و خویِ ما ایرانیان در چند سال نوجوانی شکل می گیرد و گویا گناهی بزرگ است که خودآموز باشیم و با چشمانی باز دوباره نگری کنیم!
انتظار پراکنده گویی را از کسانی می توان داشت که ایران و ایرانی برایشان جایگاهی ندارد ولی نه از بزرگی همچون داریوش آشوری که در خدمت به فرهنگ پارسی همواره کوشا بوده است! این نوشتار اگرچه با استدلالی درست آغاز می گردد لیکن افکار شکل گرفته توده ای را نتوانسته پنهان نماید. شاید باید سپاسگزار بود که ایشان در چند مورد از واژه « بنظر من » سود برده اند وگر نه با استناد بکدام مدارک و نوشتار تاریخی ایرانی را «ملتی» نیم ساخته می نامند؟
نگاهی کوتاه به شواهد تاریخی بازگوی چیزی جز یک ملت متشکل از اقوام گوناگون نمی کند (شما را به مدارک تاریخی تاریخ نگارانی همچون هرودت و لوحه های باقیمانده چه در موزه های اروپایی و چه کتیبه ها و سنگ نوشته های گوناگون نه تنهادر ایران امروز بلکه در سرزمین ایران باستان جلب می نمایم. شاعرانی همچون پیر سخنور فردوسی و استاد نظامی گنجوی و دیگران که همگی هم از قوم به اصطلاح پارس نبوده اند از ایران و ایرانی می گویند نه از فارس٫ کرد و بلوچ و آذری.)
ما همواره یک کشور و یک ملت بوده ایم و توان و بردباری و عشق به میهن این ملت بود که تاریخ نگار یونانی از آن نوشت.
پیش از حمله اعراب پادشاهان ایرانی هم از پارسیان و هم از مادها(یا هم میهنان کرد)بودند. رستم سیستانی(یا همان هم میهن بلوچ) بود. آریوبرزن و خواهرش از سرداران بزرگ یاسوجی (از ایرانیان لُر فرهیخته که در غیاب پادشاه) تا آخرین قطره خون از مرز و بوم دفاع کرده و خاری در چشم اسکندر مقدونی بودند. سورن سردار ایرانی (از قوم پارت)بر کراسوس رومی چیره گشت (تصاویر نقش رستم در نزدیکی شیراز) و و و ......
|