چه کسی از اين گلو سخن می گويد؟
کوشان
ادامه کامنت قبلی
نوری علای گرامی همیشه در برخورد با هویتی خاص به نام رضا پهلوی سعی میکند از میان پتانسیل کامل ویژه و بالقوه شاهزاده و مخالفتی که با پدر ایشان دارد یک حالتی ایجاد کند که به قول معروف نه سیخ بسوزد نه کباب.به عبارتی هم اعتقاد خودش را به ارزشها و پتانسیلهای بالقوه شاهزاده رضا پهلوی مانند بسیاری از هم سنگران سابق جناب نوری علا کتمان و پنهان نمیکند و از سویی برای احترام به مبارزاتش بر علیه حکومت پهلوی یک نیش اگر چه بیجا به صورت نامربوط به پهلوی ها میزند که خب نظر شخصی اش هست و برای ارامش درون ایشان به آن همه باید احترام بگذاریم!
ولی این نوشته نه هدف نویسنده را نشان میدهد.نه استدلال نویسنده را اشاره میکند.بجز یک سری حرفهایی که گویی دق دلی نویسنده از دشمنش که همان خاندان پهلوی باشد پررنگ می باشد( که اصولا متوجه نمیشم ربطش با موضوع و موضع امروز شاهزاده در برنامه افق چه بود) هیچ معما یا راه حل یا حتی طرح موضوعی در بطن خود ندارد.
شاهزاده عصبی است چون اگر عصبی نباشد جای تعجب است.عصبی است چون کار ایشان انکشاف معلومات کشف شده جهت ضرب شصت گرفتن از دیگران و رقبای سیاسی،و یا برشمردن و مرور خدمات پدر و پدر بزرگش (جهت پاسخ دادن به کسانی که ایران را به خاک سیاه نشاندند هنوز با پررویی و البته بی مسئولیتی میخواهند این اشتباه را به گردن کسانی بیندازند که علیه شان با سفاهت انقلاب سیاه ایران بر باد ده انجام دادند) و یا از اینگونه مشاطه گری های سیاسی با ژست اپوزان بودن نیست.کار ایشان و راه ایشان رفتن بسوی حل یک معماست.معمای منحوس یک نظام دیکتاتوری که بخاطر یک گروه قدرت طلب نادان بر ایران مستولی گشته اند.ایشان لازم نمی بیند بنشیند با مخالفین پدرش که اکثرا یا کشته شدند یا شکنجه و یا با چادر گریختند تکه پرانی کند.
بله برای اپوزیسیون پهلوی این مسائل عجیب است ولی به باور من خیلی هم بدیهی هست که یک ایرانی امروز باید به فکر فردای ایرانی باشد که بوی ایرانستان شدنش می اید.
|