بازگشت به گذشته نه ممکن است و نه مطلوب
حق
بخش 2.اگر بیسواد و فاقد دسترسی به جهان آزاد بودید می شد شما را توجیح کرد و بخشید ولی با اینهمه تحصیلات عالیه تان و تجربه کار و زندگی در غرب تان باید شما را وا می داشت که تحقیقات تان را از یکسو متوجه رمز موفقیت جهان غرب لیبرال دمکرات، که برخی از آنها پادشاهی هستند، و از سوی دیگر متوجه دلایل شکست جهان سوم و بویژه ایران می کرد که هم پادشاهی و هم جمهوری را تجربه کرده است. جوهره اینهمه تحصیلاتی که کرده اید، تحقیق و پژوهش بوده است و دستیابی به مهارتهای تحقیقی و علمی. چرا وقتی به ایران می رسد از بازرگان و ابراهیم یزدی و چمران و بنی صدر گرفته تا بهرام مشیری و حمید صدر و پرچی زاده و شیرین عبادی، همه مهارتهای دانشگاهی تان را در صندوق هایتان گذاشته و درشان را با هزار قفل می بندید و کلیدهایشان را به دریا می اندازید؟! این بود و هست ظاهر و باطن به اصطلاح آپوزیسیونی که شاه با آنها مواجه بود. تنها بود چون عمدا و مغرضانه تنهایش کردند وگرنه جبهه ملی در آستانه سال 40 دعوت شاه را برای تشکیل دولت و همکاری می پذیرفت یا توده ای ها و جبهه ملی ها از او در سال 42 علیه خمینی دفاع می کردند. مگر نه اینکه همه مفاد 6 گانه انقلاب سفید شاه و مردم دغدغه! بویژه چپها و برنامه عدالت اجتماعی! جبهه ملی بودند؟! ادامه بخش 3
|