| 
       
             
         
        یک میهنِ، یک ملت، یک تاریخ و یک سرنوشت! (از شاهزاده رضاپهلوی) 
       
  
             وجدانی        
        
چو خواهد دشمنی بنیاد قومی را براندازد! (۳) 
 
شعری دیگر از استاد شهریار جهت تنبه بعضی از ماها و دوری جستن از تحقیر یکدیگر: 
 
...الا ای داور دانا تو می دانی که ایرانی 
چه محنت ها کشید از این تهران و تهرانی 
تو ای بیمار نادانی که هذیان و هدر گفتی 
به رشتی کله ماهی خور به طوسی کله خر گفتی 
قمی را بد شمردی اصفهانی را بتر گفتی 
جوانمردان آذربایجان را ترک خر گفتی 
تو را آتش زدند و خود بر آن آتش زدی دامن 
الا ”تهرانیا“ انصاف می کن خر تویی یا من 
تو اهل پایتختی باید اهل معرفت باشی 
به فکر آبرو و افتخار مملکت باشی 
چرا بیچاره گشتی، وحشی و بی تربیت باشی 
به نقص من چه خندی خود سراپا منقصت باشی 
چو خواهد دشمنی بنیاد قومی را براندازد 
نخست آن جمع را از هم پریشان و جدا سازد 
چو تنها کرد هریک را به تنهایی بدو تازد 
چنان اندازدش از پا که دیگر سر نیفرازد...        
         
       |