حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست چاپ برگشت
ارثیهء مارکسیسم؛ مانع توسعهء سیاسی لیبرال در ایران

July 27, 2011

چهارشنبه 5 مرداد 2570 = July 27, 2011

صادق زیبا کلام
 

سخنی به گزاف نرفته اگر گفته شود همانطور که حزب توده، به عنوان وارد کنندهء مارکسیسم، بانی و معمار فضای گفتمان سیاسی مدرن در ایران است، از نظر شیوه و نحوهء پاسخگویی سیاسی به مخالفان و منتقدان هم مارکسیست‌ها همان نقش را بر عهده دارد. حزب توده در دهه 1320 نه ‌تنها یک امکان جدید در اندیشه و نگاه سیاسی و تاریخی در ایران به وجود آورد (نگاهی که همچنان مبنا و اساس نگرش اصولگرایان به عرصهء بین‌المللی را تشکیل می‌دهد)، بلکه در عرصهء پاسخگویی و مقابله با مخالفان سیاسی هم یک تحول جدید و یک راه و روش و دنیای جدید به وجود آورد.

تا قبل از مارکسیسم، یا به هر حال مارکسیسم با روایت و قرائتی که حزب توده در ایران از آن به وجود آورد، پاسخ و جواب دادن به مخالفان و منتقدان سیاسی، خلاصه می‌شد در پرداختن به موضوعات و مطالب مطرح شده. فی‌المثل اگر صاحبنظری معتقد بود حکومت بر اساس تفکر مشروطه، اندیشه و نظری درست نیست، و یک مشروطه ‌خواه می‌خواست به وی پاسخ دهد، به تعبیر امروزه دیالوگ شان عمدتاً محدود می‌شد به موضوع حکومت و جایگاه آن از نظر مشروطه‌خواهان و مسائلی از این دست. یا اگر یک فعال سیاسی عمل و اندیشهء سیاسی رقیب اش را می‌خواست مورد مخالفت یا انتقاد قرار دهد به عملکرد وی و ویژگی های اندیشه اش می‌پرداخت. به بیان دیگر، محل نزاع کنش و اندیشهء سیاسی مخالف، منتقد، معترض یا رقیب بود. اما حزب توده این قاعده کلی را برهم زد. مارکسیست‌ها سنت و روش جدیدی ابداع کردند.

در شیوه‌ای که آن‌ها پایه‌گذاری کردند، به جای پرداختن و محاجه با اندیشه، صاحب اندیشه بود که هدف قرار می‌گرفت. اگر کسی با حزب توده، با مارکسیسم، با اتحاد شوروی و در یک کلام با آرا و اندیشه‌های چپ به مخالفت می‌پرداخت یا انتقادی می‌کرد، مارکسیست‌ها به جای پرداختن به انتقاد و دیدگاه‌های فرد معترض، منتقد یا مخالف، به خود وی می‌پرداختند. بدون اینکه اشاره ای به مطالب و موضوعات فکری و نظری داشته باشند، یک راست می‌رفتند به سروقت گوینده یا نویسنده و به زعم خودشان نشان می‌دادند گوینده فردی «وابسته»، «مرتجع»، «خائن»، «مزدور»، «عامل بیگانه»، «پادوی سفارت انگلستان»، «حقوق‌بگیر شرکت نفت»، «مامور سازمان سیا»، «فراماسون»، «امریکایی» و «غربزده» است.

به جای پاسخ به انتقادات و دلایل مخالفت فرد معترض، توده‌ای‌ها به خود فرد می‌پرداختند و سعی می‌کردند با بی‌اعتبار کردن شخصیت وی، تکلیف حرف‌هایش را هم روشن کنند. کمترین و محترمانه‌ترین واکنش و پاسخ حزب توده به مخالفش، آن هم مخالفتی که تا حدودی برای وی احترام قائل بود، آن بود که وی تحت تاثیر تبلیغات امپریالیست‌ها، استعمارگران، مرتجعان و دشمنان زحمتکشان و رنجبران قرار گرفته. به بیان دیگر، او حقوق ‌بگیر سفارت انگلستان یا «عامل سازمان سیا و پادوی سفارت امریکا» نیست اما در عین حال تحت ‌تاثیر القائات و تبلیغات دشمن یا غربی‌ها و مدافعان سرمایه‌داری قرار گرفته است.

بالطبع کسی هم که تحت تاثیر القائات و تبلیغات سرمایه‌داری و رسانه‌های غربی قرار گرفته بود، تکلیف حرف‌ها و مطالب اش روشن بود. اینکه آن مطالب جدی گرفته شوند و رهبران حزب توده به آن‌ها پاسخ دهند، ارزشی نداشت. مارکسیست‌ها خود را مقید به پاسخ دادن، بحث کردن و محاجه با مزدوران و وابستگان امریکا و انگلستان نمی‌دانستند. فقط کافی بود ماهیت مخالفان و منتقدان را برای مردم، طرفداران شان، اقشار و لایه‌های مترقی، میهن ‌پرستان و خلاصه مردم شریف و آزاده ایران و در راس آنان زحمتکشان و طبقه کارگر، نجیب و شجاع کشور برملا کنند.

مارکسیست‌ها در ایجاد این فرهنگ کم و بیش موفق می‌شوند و آن را عملا در پایان دهه 1320 در کشور برقرار کرده بودند. حزب توده و مارکسیست‌ها سمبل شجاعت اخلاقی، درستی، پاکی، فداکاری، میهن‌پرستی، عدالت‌طلبی و همه صفات اخلاقی و آرمانی بشریت بودند و در مقابل مخالفان آنان مرتجع، وابسته، عوامل استکبار جهانی، مزدوران قدرت های بیگانه، غربزده، وطن‌فروش، نوکر استعمار، حقوق‌بگیر سفارت انگلستان، انگلوفیل (و بعد‌ها عوامل امریکا و امریکایی)، ترسو، بیگانه ‌پرست، طرفداران اشراف و مالکین و همهء صفات منفی و رذیلانهء بشری بودند. توده‌ای بودن و مارکسیست بودن افتخار بود، چون توده‌ای‌ها مدافع منافع کارگران، توده‌های زحمتکش و خلق های ستمدیده، روشنفکر، مترقی، تحصیلکرده و انقلابی بودند و در مقابل مخالفان آنان در خدمت ارتجاع، فاشیسم، بورژوازی و امپریالیسم امریکا بودند.ه

حزب توده از اواخر دهه 1320 و ظهور مرحوم دکتر مصدق، جبهه ملی و نهضت ملی شدن بخشی از آن جذابیت و تلالو فوق‌العاده‌اش را از دست داد. بعد از کودتای 28 مرداد سال 1332مارکسیست‌ها بیشترین تلفات را دادند. رژیم کودتا ده‌ها تن از رهبران حزب توده و سازمان نظامی حزب را اعدام و به حبس های طویل‌المدت محکوم کرد. بسیاری از رهبران حزب توده مجبور به فرار از کشور و پناه بردن به اتحاد شوروی، آلمان شرقی و آذربایجان (شوروی) شدند. اما نکته اینجا بود که گفتمان یا درست‌تر گفته باشیم شیوه و رویکردی که حزب توده در بیش از یک دهه عمر خود در پارادایم سیاسی کشور ایجاد کرده بود نه‌ تنها باقی ماند که به مرور زمان رشد و گسترش بیشتری هم یافت.

همان تقسیم‌ بندی که مارکسیست‌ها میان خودشان و مخالفان شان کرده بودند عیناً میان مخالفان رژیم شاه با آن رژیم برقرار شد. به این معنا که مخالفان رژیم شاه (ابتدا ملیون و طرفداران دکتر مصدق در سال های نخست بعد از کودتا، و سپس نهضت آزادی و سایر مخالفان اسلام‌گرای رژیم شاه) خود را کامل، آزاده، فداکار، مستقل، میهن‌پرست، شجاع، مترقی، مبارز و در مقابل رژیم شاه را نوکر، مزدور، سرسپرده به اجانب، نوکر انگلستان، غلام امریکا، وطن‌فروش، بی‌دین، خائن، مرتجع، رو به زوال و ظالم می‌دانستند. هر فکر و اندیشه‌ای که مخالفان رژیم شاه (اعم از ملی‌گرا یا اسلام‌گرا یا مارکسیست‌ها) داشتند مثبت و در جهت ترقی، عمران، آبادانی و پیشرفت مملکت بود و متقابلاً هر اقدام و حرکت رژیم شاه در جهت وابستگی بیشتر، خدمت به اربابان امریکایی و اروپایی‌اش و استکبار بود.

اما نکتهء مهمی که بیشتر مورد نظر ماست‌‌ همان رویکردی است که مارکسیست‌ها در قالب حزب توده نسبت به مخالفان و منتقدان شان در پیش گرفتند. آن رویکرد که به جای پرداختن به انتقاد و دلیل مخالفت، به خود منتقد و مخالف می‌پرداخت تا نشان دهد او از اساس بی‌اعتبار و فاسد است، بعد‌ها همچون ارث و میراثی گرانبها به سایر گروه‌های مبارز و ترقی‌ خواه رسید. مارکسیست های بعد از حزب توده به کنار (چریک های فدایی خلق و جریانات مشابهی که در دهه 1340 و اوایل دهه 1350 تا دوران انقلاب ظهور کردند)، این شیوه به طور کامل و بی‌کم وکاست به جریانات اسلام‌گرای رادیکال مخالف رژیم شاه هم انتقال یافت. از جمله این خلق و خو را به بهترین و کامل‌ترین وجه در سازمان مجاهدین خلق می‌توان مشاهده کرد. دقیقاً عین مارکسیست های حزب توده، مجاهدین هم به جای پاسخ دادن و بررسی موضوع انتقاد و مخالفت یک ‌راست به سروقت خود منتقد و مخالف رفته و او را متهم می‌کردند به «مرتجع بودن»، «وابستگی»، «داشتن روحیات خرده‌بورژوازی»، «سازشکاری»، «فرصت‌طلبی» (یا در اصطلاح مجاهدین اپورتونیسم)، «خستگی و بریدن از مبارزه»، «عافیت‌طلبی» و در موارد جدی‌تر به «همکاری و ارتباط با امریکایی‌ها».

این میراث از مجاهدین به گروه های رادیکال و چپ اسلامی که در دهه 1360 قدرت را در دست داشتند، رسید و از آن‌ها هم نهایتاً به اصولگرایان. به‌‌ همان سهولت، سادگی و شگفتی که مارکسیست های دهه 1320 مخالفان و منتقدان خود را مزدور، وابسته، عامل سفارت انگلیس و... خطاب می‌کردند، اصولگرایان بالاخص جریانات تندرو‌تر و به اصطلاح انقلابی‌تر آنان هم 60 سال بعد از حزب توده، مخالفان و منتقدان خود را به‌‌ همان سهولت و سادگی متصل امریکا، صهیونیسم، جورج سوروس و انگلستان می‌کنند.

ممکن است برخی از مخاطبان ملول و دلسرد شوند که پس چه امیدی به پیشرفت، ترقی و توسعه سیاسی در ایران می‌توان داشت وقتی‌‌ همان گفتمان و شیوه‌های سیاسی 60 سال پیش در ایران امروز رایج است؟

در پاسخ باید گفت اتفافاً امید زیادی باید داشت چرا که تغییرات و تحوالت مهمی ظرف این نیم قرن در پارادایم سیاسی ایران معاصر رخ داده است. از جمله و مهم‌ترین آن این است که در گذشته‌ها، در دوران حزب توده، یا حتی در دهه 1350 و دوران انقلاب که دوران شکوه و عظمت مجاهدین بود، یا حتی در دهه 1360 که چپ اسلامی جلودار و سرمشق و الگو بود، بالطبع آنان شاخصه انقلابی بودن، پیشرو و مترقی بودن بودند. بنابراین دیگران مجبور بودند در برابر مخالفت‌ها و موضع‌گیری‌های آنان از خود دفاع و ثابت کنند که «لیبرال» نیستند، «وابسته» نیستند، «امریکایی» نیستند، «مرعوب غرب نشده‌اند»، «مدافع سرمایه‌داری و مرفهین بی‌درد و بی‌دردهای مرفه نیستند» و سایر اتهاماتی که حزب توده در دهه‌ های 1320 – 1330، مجاهدین در دهه‌ های 1340 – 1350 و چپ اسلامی، دفتر تحکیم وحدت و دانشجویان مسلمان پیرو خط امام در دههء 1360 به مخالفان شان وارد می‌کردند، به آن‌ها وارد نیست اما آن ارث و میراث که از دهه 1380 به اصولگرایان رسید، از بخت بد آنان مصادف با زمانی شد که خیلی از معیار‌ها تغییر کرده بود.

روزگاری بود که حزب توده ستاره و الگو بود بنابراین به هر که داغ وابستگی و مزدوری را می‌زد، فرد داغ‌ شده بود که باید ثابت می‌کرد وابسته نیست، امریکایی نیست، انگلیسی نیست و از شرکت نفت انگلیس حقوق نمی‌گیرد. روزگاری بود که مجاهدین مظهر اسلامی‌گری بودند بنابراین به هر که می‌گفتند «مرتجع» و «خرده‌بورژوا» باید از خود به دفاع برمیخاست. زمانی بود که دانشجویان مسلمان پیرو خط امام با متوسط سن بیست و اندی سال شخصیتی مثل مرحوم مهندس بازرگان را که نزدیک به 70 سال داشت و به اندازه وزن آنان مبارزه کرده بود، زندان رفته بود، قرآن و تاریخ مطالعه کرده و کتاب نوشته بود مثل آب خوردن متهم به امریکایی بودن می‌کردند و ملت هم به پیروی از آنان «مرگ بر لیبرال» و «مرگ بر امریکا» می‌گفتند. اما در دهه‌های 1380 و 1390 دیگر اینگونه نیست. در حالی که اصولگرایان همچون مارکسیست‌ها، مجاهدین یا دفتر تحکیم وحدت دهه 1360 مخالفان، معترضان و منتقدان خود را به امریکا، انگلیس، صهیونیسم، وابستگی، مزدوری و غیره نسبت می‌دهند، مخالفان دیگر مجبور نیستند ثابت کنند آن اتهامات به آنان وارد نیست. مجبور نیستند ثابت کنند مزدور، عامل بیگانه، نوکر امریکا و غالم سفارت انگلستان نیستند.

فی‌الواقع تحول مهمی که از 1320 تا 1390 به وقوع پیوسته آن است که اساساً نه طرفدار غرب و امریکا بودن ننگ و عار است و متهم باید در قبال این اتهامات از خود به دفاع برخیزد و نه مهم‌تر از آن ضد امریکایی بودن، ضد غربی بودن، ضد انگلیسی بودن مثل دوران حزب توده، مجاهدین یا دانشجویان خط امام و دفتر تحکیم وحدت طیفی دیگر در سطح جامعه از پرستیژ، اعتبار و افتخار برخوردار است. برعکس ارزش هایی که مارکسیست‌ها، مجاهدین و دانشجویان مسلمان پیرو خط امام و اعضای دفتر تحکیم وحدت سعی کردند آن‌ها را زیر پا گذاشته و له کنند ـ همچون آزادی، آزادی بیان، آزادی اندیشه و دموکراسی ـ است که هر روز بیش از پیش از اعتبار بیشتری در جامعه ایران برخوردار می‌شود.

روزنامه «روزگار»


در قسمت «از دیگران» مقالات درج شده می‏تواند با نظرگاه‏های حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) هم‏خوانی نداشته باشد. مقالات درج شده در این قسمت برای آگاهی‏رسانی و احترام به نظرگاه‏های دیگراندیشان می‏باشند.


---------------------------

نظر شما در مورد مطلبی که خواندید چیست؟


از سامانه حزب و صفحه رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) در فیس بوک دیدن کنید.


---------------------------

سید مهدی

جمهوری اسلامی برپایه شعارهای مارکسیسمی منتها بارنگ اسلامی بوحود امدحال که سراب کمونیست رنگ باخته ودرعمل جمهوری اسلامی پوچ بودن تمامی ان شعارهارا نشان داده هنوزمی خواهد باتکیه بران شعارها ادامه دهد حال انکه این شعارها دیگر خریدار ندارد

July 29, 2011 02:58:07 PM
---------------------------

تابان

براي شناخت ريشه هاي اين طرز تفکر و نحوه نگرش پیشنهاد می کنم نوشته های اندیشمند معاصر آقای آرامش دوستدار را مطالعه بفرمایید.

July 29, 2011 12:56:56 PM
---------------------------

شهرام آریان

نوشته ای بی اندازه سودمند و راستينه نگر. البته نویسنده فراتر دنبال نکرده که این روش تازه با حزب توده به ایران اندر نیامد، بلکه همراه با اسلام پیش از 1400 سال پیش (در کالبد واژه ها ای بسان «کافر»، «مشرک»، «جاهل»، «ضاله»، «محارب» ...). کامیابی چشمگیر حزب توده در گستراندن این روش «برچسب زنی» و «نام کُشی» نیز به همین پیشزمینه اسلامی باز می گشت که در مغزها از پیش جا داشت و بیش از هزار سال بود که کامیابانه هر دگراندیشی را خفه کرده بود.
فضای بهبودیافته ی مشروطه تنها میانپرده ای بیست ساله بود، که در ایران اسلام زده توان ماندن نداشت.

July 27, 2011 01:02:01 PM
---------------------------

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
معرفی فرهنگی
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites