|
جنگ یعنی ویرانی وبدبختی وخانمانسوزی, تاریکی مطلق, آشفتگی وسراسیمگی, خرد شدن قلبها. طبل جنگ نواختن مانند پیانوئی است که تارهایش شکسته اند. درجنگ گاهی مرگ نعمت است وزنده ماندن یعنی شکنجه تدریجی. نوای حزن آلود جنگ مانند مه تیره وتاریست که روی چهره آفتاب و ستارگان را پوشانده است. چشمها التماس میکنند که نه...وشک میکنند به کدام راه ادامه دهند! حتی کلمه ممکن ازبین میرودوسئوال پیش نمیآید. عشق ومحبت بیگانه میشوند وناامیدی هردم قول وقرار بیشتری میدهد. شرارت وبیرحمی بیمه میشوند. عقربه های ساعت درهم میشکنند, زمان دیگر مفهموم ندارد. ایمان زیر سئوال میرود ...
راشل زرگریان
|