پسا شاهزاده گرایی
جمشاد پرچمشاهی
... تنها درصورت سقوط رژیم یا کودتایی از نوع ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که زمینه را برای بازگشت فراهم و هموار سازد، امکان بازگشت ایشان همانند بسیاری از ایرانیان که روی چمدان های بسته نشسته اند، احتمالا میسر خواهد بود. رضا پهلوی در بازار داغ مصاحبه های اخیر، مکررا بر آرای مردمی مبنی بر انتخابات آزاد و نوع حکومت آینده در ایران تاکید می ورزد و انتخاب و نقش خودش در حکومت آینده را علنا اعلام نکرده و به خواست و میل ملت و مردم ایران بسنده می کند. اما یقین دارم که ایشان بیش از کسب مقام ریاست جمهوری به پادشاهی پارلمانی علاقه مند تر بوده و تمایل فراوانی به ادامه یا از سرگیری نظام شاهنشاهی نه به صورت گذشته بلکه به شیوه نظام های پادشاهی سایر ممالک اروپایی مانند کشورهای اسکاندیناوی، اسپانیا یا هلند دارد. ....ادامه....
|
پسا شاهزاده گرایی
جمشاد پرچمشاهی
واقعیت این است که شاهزاده رضا پهلوی در واپسین روزهای سلطنت و حکومت پدرش بیش از هفده هیجده سال سن نداشت و از زمان ترک اجباری خود و والدین اش از وطن، در سی و چهار سال گذاشته پس از آغاز انقلاب اسلامی درون کشور نبوده است، به اوضاع سیاسی و شرایط موجود همانند اکثر ایرانیان برونمرزی از طریق رسانه های همگانی و یا افرادی که به کشور رفت و آمد می کنند،
آگاهی داشته و فاقد تجربه شخصی ازنزدیک می باشند. ایشان به عنوان ولیعهد پادشاهی خاندان پهلوی کشور را ترک و بلافاصله پس از مرگ شاه فقید به عنوان جانشین و وارث تاج و تخت شاهی نامیده شدند. شکی نیست که رضا پهلوی درباطن به این وراثت متعهد است گرچه ظاهرا از بدست گرفتن تاج و تخت پادشاهی سخن نمی گوید. کاملا واضح است که ایشان در حالت و شرایط کنونی قصد بازگشت به ایران را به همراه اعضای خانواده اش ندارد و نمی تواند هم داشته باشد ... ادامه ...
....ادامه....
|
پسا شاهزاده گرایی
ایرانی
بخش 3: درباره وظایف حزب، وظیفه دیگری نیز به غیر از آنچه شما نوشتید، موجود است و آن، "آموزش سیاسی" است. این آموزش سیاسی در وحله اول از اعضاء و هواداران حزب شروع می شود و سپس کل آحاد جامعه را دربر می گیرد. یکی از مهمترین اولویت های امروز، آگاهی بخشی به فرد فرد اهالی ایران است. این آگاهی بخشی، موجب عدم گمراهی اجتماعی بزرگی می شود که در صورت عدم انجام آن، فاجعه ای مانند سال 57 به وقع می پیوندد. به بزنگاه تاریخی دیگری نزدیک می شویم، قطعا آگاهی است که ایران ما را از این گردنه سخت عبور خواهد داد. ....ادامه....
|
پسا شاهزاده گرایی
بابک
نام پهلوی دیگر متعلق
فقط به خاندان پهلوی نیست. مدرن ترین حکومت تاریخ ایران زمین است.
نام پهلوی با غرور و شکوه ایران عجین گردیده است ....ادامه....
|
پسا شاهزاده گرایی
بابک
با درود
من دختر بزرگ شاهزاده را به عنوان کاندیدا برای پادشاهی ایران به اتتخاب مردم ایران میگزارم
با احترام
بابک خرمدین ....ادامه....
|
پسا شاهزاده گرایی
سیامک شوروی
با درود به هم میهنان!
دوستان و هم میهنانی را که چنین سوالاتی دارند به خواندن مقالات رایزن فقید حزب، آقای داریوش همایون میخوانم که دیدگاه حزب را در تمامی موارد تشریح میکنند. خواندن این نوشتار ها نه تنها خالی از لطف نیست بلکه درسهای گرانبهایی را در دموکراسی و لیبرالیسم به ما می آموزد.
با درود دوباره
سیامک شوروی ....ادامه....
|
پسا شاهزاده گرایی
ایرانی
بخش ۲:البته بنده با روحیه ای که از ایشان (شاهزاده) سراغ دارم، اطمینان دارم تنها در صورت فوت ایشان است که مبارزه در راه میهن خود را ترک می کند. انصاف باید داد، هرکه با خانواده ایشان آن کرده بود که مردم! در سال 57، ایشان اکنون باید به زندگی خود می رسید و کاری با این ملت نداشت، اما در همان 21 سالگی عهد بست که به ملت پشت نکند. علیرضا و لیلای نازنینمان از دست رفتند، اما از خاندان پادشاهی پهلوی، هنوز کسانی باقی هستند. درضمن، همیشه و در تمام مقاطع تاریخی، مردان بزرگ تنها تا به انتهای کار پیش رفتند و مشت تاریخ و دست تقدیر پیششان باز بوده است. مگر رضاشاه کبیر زمانیکه سربازی ساده بیش نبود، جانشینی داشت؟
پاینده ایران
....ادامه....
|
پسا شاهزاده گرایی
ایرانی
با درود خدمت دوستان و سروران
آقا یا خانم سردسیر گرامی
بخش ۱:مبارزه سیاسی، چهارچوب، اسلوب و قاعده خود را دارد. ابتدا اینکه، من هوادار نظام پادشاهی هستم. یعنی نهاد پادشاهی برای من اهمیت دارد و به دلایل روشنی اعتقاد دارم، تنها این نهاد ضامن قوام ملی و دوام و سربلندی ایران باستانی است. از سویی مشروطه را نیز می ستایم و نظام مشروطیت در ایران را که یادگار مردانی از جان گذشته است، مناسب تصمیم گیری های امروز می دانم. خاندان پهلوی در تاریخ معاصر ایران، نقشی بی بدیل دارد و خدماتی به مام میهن انجام داده است که همه می دانیم. بنده شاهزاده رضاپهلوی را ولیعهد قانونی ایران می دانم، اما به هر دلیل ایشان از انجام وظایف محوله سرباز زند، فردی دیگر را می توان جایگزین او دانست. ....ادامه....
|
سخنرانی آقای عبدالرضا کریمی (حزب دمکرات کردستان ایران) در برمن آلمان
سیامک شوروی
درود دوباره!
میخواستم بگویم که تکه تکه کردن نوشته ها برای درج در سامانه نه تنها به نوشته زیان میرساند بلکه برای من که با یک keyboard "خارجکی" تلاش زیادی میکنم تا نوشته کوچکی را بنویسم شده است "غوز بالا غوز" تا جایی که اینروزها گاهی از خیر نوشتن میکذرم! گمان نمیکنم این به سود سامانه باشد! به گمانم دوستان نیز با من همفکر هستند.
با درود!
سیامک شوروی ....ادامه....
|
سخنرانی آقای عبدالرضا کریمی (حزب دمکرات کردستان ایران) در برمن آلمان
کشکساب
بخش//پایان// شما سخنرانان با مدارج آکادمیک که؛هدفتان وسیله را توجیه میکند.حتی اگر وسیله برای نتیجه گرفتن و به هدف نزدیک شدن که همانا رسیدن به یک پست حکومتی در عضوی کنده شده از بدن ایران باشد.یک صغرا؛ولایت فقیه یک کبری آلمان کمی مخلفات غلط مثل خمرهای سرخ(تایلند) سپس نتیجه؛یعنی نیاز اساسی و مبرم امروز ایران به تکه تکه شدن؛سپس برقراری دموکراسی و انتخابات آزاد. وسیله برای هدف را در آغوش گرفتن آقایان؛بازهم؛دین است. واقعا که مارکس یک چیزی میدانست که گفت؛دین افیون توده هاست.چون میدانست روزی خواهدرسید که{توده ای ها هم؛مارکسیستها هم؛از این افیون}برای نشئه شدن سیاسی؛استفاده خواهند نمود.جل الخالق.الهم عجل لفرج مولاهم .پاینده ایران؛سربلندایرانی. ....ادامه....
|
سخنرانی آقای عبدالرضا کریمی (حزب دمکرات کردستان ایران) در برمن آلمان
کشکساب
بخش/چهار/ مردم ایران باشندکه شما از طرفشان اعلام مواضع میفرمائید؛(جوانمردانه نیست)آقای رزمنده!خلق؟.امیدوارم یکنفر این پیام آشکار بنده؛یکنفر از مردم ایران را به ایشان برساند.جناب سخنران؛اگر ولایت فقیه که خون جوانان ایران را میریزد و هر رذالت را انجام میدهد؛با همین دوکلمه که خوانده ای و غلط هم خوانده ایی؛بهمین راحتی پذرفتنی بود و سندمند. نیازی نبود حسین شریعتمداری و نوچه هایش؛با بدن مجروح و پاهای آش ولاش از کابلهای حکومت بشدت اسلامی؛یک بی سواد و پشه ای مثل کشکساب؛ماهها با اقدار مباحث قرآنی بگذارند که{دلایل منطقی و ادله این مباحث؛کتکهای روز بعد باشد}تا تازه؛ امام زمان مجهولشان را حقنه کنند. حالا نایب بر حقش؛پیشکش... ....ادامه....
|
سخنرانی آقای عبدالرضا کریمی (حزب دمکرات کردستان ایران) در برمن آلمان
کشکساب
بخش/سه/ایشان هم مولایش را غلط معرفی کرد و هم آرمانش را که مبارزه با آن افیون بوده. اینجاست که میگویند؛؛؛دروغگو؛کم حافظه است. امروز هیچ فرقی نمیبینیم. ایشان نیز غلطها را بافته؛چون اکثر ایرانیان مستندات دروغین که آخوندها با خلط مباحث و تحریف آیات قرآن؛برای ولایت فقیه بی اساس و من درآوردی خود سرهم کرده و به ضرب کتک و شکنجه های روانی و(تبلیغاتی) به مردم ایران تحمیل کرده اند؛نمیدانند؛ودر این سخنرانی به خورد حضار و رسانه ها داده. این روش سواستفاده از ناآگاهی مخاطب ؛خصوصا که آن مخاطب ؛.. ....ادامه....
|
سخنرانی آقای عبدالرضا کریمی (حزب دمکرات کردستان ایران) در برمن آلمان
کشکساب
.. بخش/دو/ را پاسخگو نمیشناسند. چرا به همین سوال غلط و نیمه خوانی قرآن که خودشخص ایشان استناد نموده و تلویحا ؛تمکین کرده؛پاسخ نمیدهند؟چون گلسرخی هم؛در دادگاه اقدام به آدمربآیی و نگهداری و حمل غیرقانونی اسلحه برای قتل؛جهت فریب ذهن احمقی چون من؛بدون خجالت از اینکه حسین گفته ؛برای برقرای(دین)جدم ؛جنگ میکنم؛گفت مولایم!!حسین!؟ سپس یک نقل قول از او را(غلط)به نوارش گوش کنید؛(غلط) خواند. و مسئولیت را به گردن مردم گذاشت بعلاوه منت برسر من خلق؛که بخاطر من فدایی شده و اقدام به آدمربایی نموده. حتما یادش رفته بود که:مولایش؛مارکس؛ دین جد حسین را افیون اعلام کرده؛و... ....ادامه....
|
سخنرانی آقای عبدالرضا کریمی (حزب دمکرات کردستان ایران) در برمن آلمان
کشکساب
پوزش/پنج بخش/است. بادرودبر همه ایرانیان.بنده نیز دیدگاه جناب حق و ایرانی گرامی را در این زمینه پیروی مینمایم. به همیهن ارزشمند؛ایرانی پردانش و توانمند در بینش نیز عرض میکنم :آدرس را غلط داده اند عزیزم. برعکس بنده خطاکار انقلاب کرده خمینی دروغگو؛آورده؛با شرمندگی و سرافندگی؛از عزیزانی چون تو ؛(باید بیاموزم)که با تمام توان در این مهم؛تلاش میکنم. پیرو فرمایش حق گرامی؛ایرانی عزیز؛یزدانی بزرگوار و دیگرنازنینان؛عرض میکنم.این افراد هیچ مسئولیتی برای خود نمپذیرند؛چون رزمنده خلق!!بوده اندو از {ولایت رفیق}دستور میگیرندو چون ؛آن نیز مثل{ولایت فقیه}مطلقه است؛در هیچ زمینه ای خود... ....ادامه....
|
سخنرانی آقای عبدالرضا کریمی (حزب دمکرات کردستان ایران) در برمن آلمان
سیامک شوروی
بخش سوم!
بدون اینکه به سختی ها و ناراستی های چنین نگاه هایی بپردازم (چرا که نوشته بسی درازتر خواهد شد) نمیتوانم چنین تقسیماتی نه تنها میسر بدانم بلکه باور دارم که بدینگونه بخش کردن ایران و مردم ایران به جنگ های خانمان سوز خواهد کشید که دیگر نه از ایران و نه از ایرانی نشانی خواهد بود. آنچه خواهد ماند کردستان، بلوچستان، عربستان، لرستان، آذربایجان، طبرستان و استان های دیگر خواهد بود که هر یک از آنان بنا بر وابستگی "نژادی" و زبانی اما نه ملی ایرانی، سود خود را در پیوستن به دیگر کشور های همجوار مانند کردستان (عراق)، پاکستان، آذربایجان و و .. خواهند دید.
من یک آذری نسب، جای استاد بزرگوارمان را در این روز ها بسیار خالی میبینم تا جواب چنین گفته های بیهوده را به شیوایی ویژه خویش میدادند. اما از آنجایی که چنین چیزی دیگر دست نیافتنی است باید بانگ بر آوریم که ما هنوز هستیم! یادش گرامی باد!
با درود دوباره!
سیامک شوروی
....ادامه....
|
سخنرانی آقای عبدالرضا کریمی (حزب دمکرات کردستان ایران) در برمن آلمان
سیامک شوروی
بخش دوم!
سومین این سختی اندیشه را همانا ترتیب نام بردن این اقوام است. بی شک بسیاری این گفته را شوخی و خنده آور خواهند دید اما برای من چنین ترتیبی در گفتار ایشان که حتی نا خواسته میتواند باشد نشان از ترتیب ارزش و اهمیت آنها در نزد آقای کریمی دارد. چنین کرداری که ناخواسته به آنچه قلبن ایمان داری اما خواهان گفتنش نیستی خستو (اقرار) نمایی، در سیکولوژی psychologi بسیار شناخته شده است.
با نگاه به گفته های بالا میتوان گفته های آقای کریمی را بدین گونه بیان کرد که برای رسیدن به دموکراسی در ایران باید که ایران را بنا بر وابستگی های نژادی و زبانی، چهار بخش نموده که از دیدگاه ارزش وجودی و نژادی شان به ترتیب کردستان، آذربایجان، عربستان و طبرستان خوانده خواهند شد (و شاید یک فارسستان که از دید ارزشی از قلم ایشان افتاده است). و این همان است که بگفته ایشان دموکراسی بدون آنها ناممکن است. ....ادامه....
|
سخنرانی آقای عبدالرضا کریمی (حزب دمکرات کردستان ایران) در برمن آلمان
سیامک شوروی
بخش یکم!
با درود به دوستان و دیگر ایرانیان آزاده!
از خواندن نوشته های شما دوستان ، حق، ایرانی، کاوه و کشکساب که معنی کشک سابیدن را به من آموخت سپاسگزارم و خود را با اندیشه های شما همیار میدانم.
جناب کریمی همانگونه که یکی از دوستان به آن اشاره ای کرد از کردستان، آذربایجان، عربستان و طبرستان نام برد. به گمان من این پرگوئی نیست که بگویم به اندیشه های آقای کریمی و همدلانشان از همین چند گفتار میتوان آگاه شد و یا شاید بتوان آن را میزان دموکراسی خواهی ایشان به حساب آورد. در همین چند نام کوچک در کمترین، سه دشواری بزرگ اندیشه های ایشان را میتوان شناخت! نخست آن که این نام ها در کنار هم چیز دیگری را در چشمان ما (من) به تماشا نمیگذارد مگر نژاد و زبان ( این راباید گفته باشم که استفاده از واژه نژاد در چنین تقسیماتی از نگاه علمی به هیچ گونه درست نیست چرا که نژاد بیشترین ما یکی است، بدون آنکه به نژاد ارزشی گذاشته باشم)! و دیگری آنکه با این گفتار، آقای کریمی ایران را به چهار قسمت کرده اند که این تقسیمات نیز به راستی بر نژاد و زبان بنا (آن چه را که ما اقوام مینامیم ) نهاده شده است. ....ادامه....
|
پسا شاهزاده گرایی
سردسیر
آقا یا خانم کوشان،
تعریف پادشاهی پارلمانی چیست و چگونه تنها مصداق آن باید شاهزاده رضا باشد؟ چرا این تعریف منجر به طرفداری از یک شاهزاده قاجار نمی شود؟
به نظر من اینکه کسی صرفاً طرفدار نظام پادشاهی باشد و برایش فرق نکند کدام خانواده پادشاهی کند منطقی نیست. چرا من باید برای اینکه کسی را که اصلا نمیدانم کی است و از کجا آمده پادشاه شود تلاش کنم؟ چرا باید از اینکه خانواده قاجار پادشاهی کنند راضی باشم فقط به صرف اینکه حکومت پادشاهی داریم؟ خود من طرفدار خانواده پهلوی هستم به یک دلیل مشخص و غیر قابل انکار: کارنامه سیاسی دو پادشاه پهلوی. حال ممکن است کسی این کارنامه را منفی ارزیابی کند و لی نمی نواند آنرا انکار کند. ....ادامه....
|
پسا شاهزاده گرایی
کوشان
این تقسیم بندی ها خطاست.
اگر کسی پهلوی را دوست دارد بخاطر علاقه اش به نقش پهلوی ها در ایجاد پهلویسم که نماد مدرنیسم میباشد .
ولی علاقه طرفداران پادشاهی پارلمانی به این نظام و شخص رضاپهلوی دقیقا یک مفهوم دارد و مترادف است.وقتی کسی تعریف پادشاهی پارلمانی را بلد باشد خودبخود شاهزاده را گرامی میدارد در حد یک نماد ملی مگر اینکه " خلافش ثابت شود " که خوشبختانه میبینیم نقدهای به ایشان در چه حدی هست ....ادامه....
|
انقلاب تا آزادی
حق
بخش 5و چطور اینانی که رایشان دزدیده شد ناگهان بجای اعتراض مثل بقیه در تهران و شیراز و و و تیرشان را نه بسوی رژیمی که با دزدیدن رای شان کودتا کرد رها کردن بلکه آنرا بسوی "ملت فارس" و "طبقه متوسط و مرفه بالا شهر نشین" رها کردند؟! جنبش سبز کمر رژیم و کمونیستها فدرالیستها ملت بازان ملیت سازان و تجزیه طلبان را در هم شکست آنچنان که راست بشو نیست.اینها و رژیم برای حفظ منافع خود با دیدن عظمت جنبش سبز بوحشت افتاده و خواسته و ناخواسته و دانسته و نادانسته علیه ملت ایران در یک صف ایستادند که تا به امروز ادامه دارد. دیدند که در اعتراض به تقلب در انتخابات کذایی 88 و کودتای خامنه ای چودنی، چه آنانی که رای داده بودند و چه آنانی که رای نداده بودند، شانه بشانه از میدان انقلاب واپسگرا و شوم 57 بسوی میدان آزادی و دمکراسی و حقوق بشر برای ایران و ایرانی به حرکت درآمدند چون فهمیدند که مبارزه برای نجات و آزادی ایران، مبارزه برای نجات و آزادی خود و هموطنانشان است که بدون حفظ یگانگی سرزمینی و یگانگی ملی ایران میسر نمی شود. (ایرانی عزیز و هموطنان دانشمندم، من نه پژوهشگرم و نه لیسانسیه ام. آنانی که هستند موظند ایران را بالاتر از هر رابطه و ضابطه ای قرار داده و رک و راست ایرادات امثال مرا بگیرند تا بما کمک و به ایران خدمت کرده باشند) ....ادامه....
|
انقلاب تا آزادی
حق
بخش 4...یا هر دو کارمند و یا هر دو کارگر و بسیارانی از دور دست ترین شهرها و روستاهای ایران هم می باشند. با این توصیف این خطوط بین طبقات و بین تیره و تبارها در ایران را چه کسی می تواند با قاطعیت و بطور علمی بکشد و ادعا کند که جنبش سبز متعلق به این و آن گروه و قشر و طبقه است وقتی که تحولات عظیمی که در بنیاد فکری و عملی و واقعیات زندگی چه تلخ و چه شیرین جامعه و در راس آن خانواده ها را آنچنان دگرگون کرده است که امروز نه می توان از یک طبقه خاص کارگر یا متوسط در ایران سخن گفت یا از یک شهر در ایران که از نظر تیره و تبار و دین و و و یکدست باشد؟! در ایران امروز یک قشر بسیار کوچک شاید 1 درصدی حاکم هست که همه پول و امکانات را به انحصار خود درآورده و بقیه که ملت هستند که حداقل 90درصدشان و طبق آمار 3/2 شان در خط فقر و پایین آن قرار دارند. با این توصیف، این کمونیستها و چپهای سنتی و تجزیه طلبان و فدرالیستها و و و چگونه بی محابا اعلام می کنند که جنبش سبز هیچ ربطی به طبقه کارگر و قشر فقیر ندارد یا هیچ ربطی به این تیره و تبار و این و آن استان ندارد؟! این معماهایشان را باید خودشان برای ما حل کنند چون خودشان بوده اند که اولا توضیح نداده اند که این 40 میلیون رای را کی داده پس اگر استانهای مرزی نقشی در آن نداشتند...ادامه بخش 5 ....ادامه....
|
انقلاب تا آزادی
حق
بخش 3. بدنبال خود کشیده است. اینهم بنظرم باز از آن حرفهاست!باز برمی گردم به وضعیت و خصوصیات آنچه در ایران طبقه کارگر و طبقه متوسط می نامند چون مهم است. از پیش از فاجعه 57 تاکنون به یمن تجدد گرایی و سیاست های گسترش دمکراسی خاندان پهلوی ارزش تحصیل مورد توجه خاص اکثریت قاطع خانواده های ایرانی قرار گرفت. از پولدار و بی پول و تحصیلکرده و بیسواد گرفته تا آن سنندجی و آن مشهدی صرفنظر از شغلهایی که داشتند و دارند در اینکه فرزندانشان باید تحصیلات عالیه داشته باشند تا آینده ای بهتر داشته باشند متفق القول و متفق العمل بوده اند. از زمانیکه این روند در دوران پهلوی آغاز شد تا به امروز از حمال در ناصر خسرو تهران گرفته تا آن رختشو در مشهد تا آن ثروتمند در سنندج تا آن عشایر بختیاری در تحصیل فرزندانشان هر توانسته اند کرده اند. بنابراین نسلی تحصیلکرده که اکثرا از "طبقه کارگر" بودند پا به عرصه "طبقه متوسط" گذاشتند. پس از فاجعه شوم 57 تاکنون هم همین روند فزونی یافته بیشتر در واکنش به رژیم و ناامنی هایی که ایجاد کرده و نه بخاطر اعتقاد رژیم به گسترش دانش و تحصیلات عالیه و و و. امروز در ایران کثیری از همان تحصیلکردگان و دانشجویان از خانواده هایی می آیند که پدران و مادرانشان یکی کارگر و یکی کارمند بودند یا هستند...ادامه بخش 4 ....ادامه....
|
انقلاب تا آزادی
حق
بخش 3. نکته دیگر آنکه، معنی طبقه متوسط و مرفه در ایران امروز یعنی چه وقتی تفاوت درآمد یک آموزگار و کارمند ساده اداره و بانک و شرکتهای خصوصی با یک کارگر انقدر کم است و بهمان میزان سطح زندگیشان کمابیش تفاوت چندانی ندارد؟! اصلا ما طبقه متوسطی در ایران داریم که بتوان از آن سخن گفت یا اینکه 3 بار این طبقه را همین رژیم در این 34 سال سیاه مورد حمله قرار داد؟! یکبار بطور بسیار وسیع در آغاز، یکبار بوسیله خاتمی که با آن شعارهایش آنان را از سوراخهایشان بیرون اورد تا شناسایی شوند و نابود و یکبار هم با ورود احمدی نژاد؟! کدام طبقه متوسط وقتی 80 درصد اقتصاد در دست پاسداران و اراذل و اوباش و رئیسشان خامنه ای چودنی است؟! کدام طبقه متوسطی که استادان دانشگاهی که من می شناختم و می شناسم باید دو شیفته کار می کردند که اغلب تاکسی رانی بود و حالا برخیشان در منازلشان کلاسهای خصوصی دائر کرده اند؟! کدام طبقه متوسطی که مادر زنی دانشگاه دیده و کارمند است و همسرش کارگر کارخانه آجرپزی یا راننده کامیون در ان کارخانه؟! کدام طبقه کارگر که در خانواده ها می بینیم پدر یا مادر کارگرست و همسر کارمند و یا آموزگار؟! برخیها گفته اند که این در اصل جنبش دانشجویان و جوانان مرفه و طبقه متوسط بوده است که بزرگترهایشان را بدنبال... ادامه بخش 3
....ادامه....
|
انقلاب تا آزادی
حق
بخش 2...رای شان اعتراض نکنند و خود را کنار بکشند و شروع کنند به دبه درآوردن که "این جنبش مختص طبقه مرفه و متوسط و مرکز نشین و «فارس» نشین است" یا "این جنبش، جنبش بورژوازی است و هیچ ربطی به طبقه کارگر ندارد و برای این طبقه بدست" یا "این جنبش، جنبش زنان را با خود ندارد"؟! این حرفهایشان هیچ با عقل من جور در نمی آید. پس این 40 میلیون رای را کی به صندوقهای رای ریختند؟! آیا همه "فارس" و اهالی استانهای مرکزی کشور بودند و از طبقه مرفه و متوسط جامعه؟! با این حساب که اهالی استانهای مرزی ای که این کمونیستها و چپهای سنتی و ملت بازان و ملیت سازان فدرالیست هدف قرار می دهند باید فاقد بزرگسالان واجد شرائط رای دادن باشد و کل اهالی این استانها باید آکنده از بچه شیرخوره ها و کودک و نوجوان باشد که واجد شرائط رای دادن نیستند و تحت قیمومیت معدودی بزرگسال در آن استانها بعهده گرفته اند که؟! آیا این 40 میلیون رای را هم فقط طبقه متوسط و مرفه بالا شهرنشین داده بودند که وقتی رایشان دزدیده شد فقط 3 میلیونشان در 25 خرداد ریختند در خیابانها و اعتراض کردند؟! بقیه 37 میلیون برایشان مهم نبود و سرشان را انداختند و پایین و رفتند پی کارشان؟! اگر ما چنین طبقه متوسط و مرفه عظیمی در ایران داشتیم که هیچ غمی نمی داشتیم، می داشتیم؟! ادامه بخش 3 ....ادامه....
|
انقلاب تا آزادی
حق
بخش 1. ایرانی نازنینم بی صبرانه منتظر نجات ایرانم و بازگشت به کشور و دیدار هموطنانم بویژه در کافه ... که خشم و بدبینی کیهان انلاین و جمشاد را برانگیخت! در رابطه با این نوشتارتان انقدر حرف دارم که امکان بیان نکته به نکته اش نیست چون انقدر حجم و تعداد مباحث و مشکلات زیاد هستند که آدم نمی داند برای کدامشان بگرید و بنویسد و روشنگری کند و مهمتر، ذهنیت پرسشگری را در مخاطبان معصوم که در تیررس مردمفریبان همیشه قرار داشته و دارند را تقویت کند. پاراگراف اول نوشتارتان از حضور آنانی در تظاهرات 3 میلیونی 25 خرداد 88 سخن گفته اید که رای نداده بودند و دیگران را هم به رای ندادن تشویق می کردند. این نکته ای بسیار حائز اهمیت است که بنظرم درجه اهمیتش کمتر از تعداد رای دهندگان که رقمش فکر کنم نزدیک به 40 میلیون! بود باید قرار بگیرد تا بعنوان سند علیه ملت سازان و ملیت سازان فدرالیست قرار گیرد که مرتب گفته اند که جنبش سبز هیچ ربطی به "ملل غیرفارس" ندارد چون مطالباتشان را در این جنبش نمی بینند. پرسش من اینست که چگونه است که نزدیک به 40 میلیون نفر در انتخابات کذایی 88 شرکت می کنند چون مطالباتشان (در مورد مطالبات در نظر بعدی توضیح خواهم داد) را در پیروزی موسوی و کروبی می بینند ولی همانها تصمیم می گیرند که به دزدیده شدن ....ادامه بخش 2 ....ادامه....
|
پسا شاهزاده گرایی
سردسیر
دوست عزیز آقا یا خانم ایرانی،
وظیفه اصلی یک حزب عضوگیری و سازماندهی نیروی انسانی برای رسیدن به هدف و تاثیرگذاری در ساخت سیاسی است. در ضمن سوال اصلی کماکان باقی است. اگر شاهزاده اعلام بازنشستگی یا ناتوانی از ادامه کار را اعلام کرد تکلیف چیست؟ ....ادامه....
|
سخنرانی آقای عبدالرضا کریمی (حزب دمکرات کردستان ایران) در برمن آلمان
کاوه یزدانی
با درود
زمانی باید جناب کریمی و حزبش پاسخ دهند که از کجا و چگونه نمایندگی من ایرانی کردزبان را بدست اورده اند که خود را نماینده کردها معرفی می کنند? خامنه ای جانی با دزدی رای مرد تیر خلاص را هم به خودش و هم به حکومت نگینش زد و سه سال است که از وحشت خواب ندارد. ....ادامه....
|
سخنرانی آقای عبدالرضا کریمی (حزب دمکرات کردستان ایران) در برمن آلمان
کاوه یزدانی
درود حق گرامی
ناچارم تلگرافی بنویسم چون کامپیوتر بیچاره ام از روز شنبه به لقاه الله پیوست.روحش شاد. فقط میتوانم گاهی خبرها و نظرها را با کامپیوتر همسایه بخوانم و این چند جمله را با حداقل امکان و حداکثر صرف زمان می نویسم. راست گفتند که همسایه از برادر نزدیکتر است.
به نظرم کریمی و امثال کریمی درس ازادگی را از زنده یاد فرزاد کمانگر معلم شجاع بیاموزند که حتی در زندان نیز بیاد شگردانش بود . کریمی را از نزدیک بارها دیدم و بر این باورم که ایشان حرفهای دیکته شده را می گوید. ایشان دو سالی در این شهری که هستم اقامت داشت که در انزمان هیچ سخنی از فدرالیسم نبود. این دیکته های طوطی وار که از افاضات جناب کریمی را می خوانید اموخته های ایشان از زمان قیام سال 88 میباشند که از ان پس دیگر ایشان را ندیدم.
پاینده ایران و ملت ایران ....ادامه....
|
انقلاب تا آزادی
ایرانی
با درود خدمت دوستان و سروران
حق عزيزم، خوشحالم که نوشتار را پسنديدي. سال هاست ؛مرده و زنده من ايران است؛ و تو دوست گرامی را نيز می دانم همينگونه ميهنت را می ستايی. تمامی آنچه را نوشتی تأیید می کنم. به امید دیدار در آن مکان موعود در فردای آزادی.
پاینده ایران ....ادامه....
|
سخنرانی آقای عبدالرضا کریمی (حزب دمکرات کردستان ایران) در برمن آلمان
ایرانی
با درود خدمت دوستان و سروران، کانون گفتگوی لیبرال دموکراسی ایران
کشکساب گرامی، نکته ها از جنابعالی آموختم که نشان از دید تیزبین و دانش گسترده شما داشت، از آشنایی با شما بسیار خرسندم. کاوه جان و حق عزیزم، همچنین کشکساب گرامی، مطالب شما را تأیید می کنم. چپ های جهان وطن در قالب فدرالیزم مدافع آزادی و ایران شده اند!، این دیگر از عجایبی است که تنها نزد این کومونیست های چند آتشه سابق! پیدا می شود. نه مردم ایران نظام فدرال می خواهند و نه عقل آنرا مناسب می داند. تنها "بارزانی ها" می خواهند حکومت مادام العمر با مستمسک قرار دادن فدرالیسم برای خود و اعوان انصارشان بتراشند. والا سنجه خرد، بیانگر عدم مشروعیت و مقبولیت بحث فدرالیزم است.
پاینده ایران ....ادامه....
|
پسا شاهزاده گرایی
ایرانی
با درود خدمت دوستان و سروران
متاسفانه نویسنده مقاله، دو موضوع را فراموش نموده اند. "سنجش موقعیت" و "تحلیل وضع موجود" دو موضوع مهم در تعیین اولیت های مبارزه هستند. چنانچه واقعگرایانه و نه از روی حب و بغض شرایط را تحلیل کنیم، هر مرحله از مبارزه اولویت های خود را دارد که تنها باید در جهت حرکت به جلو تا نیل به هدف باشد. پتانسیل سلسله پهلوی در ایران امروز، غیر قابل انکار است و اینرا هر که در ایران زندگی می کند می داند، باید برای برقراری ارتباط صحیح و گسترده بین شاهزاده و مردم برنامه داشت. درضمن، کاری که در حزب مشروطه ایران در روشنگری انجام می شود، بسیار مهم است. امروز صلاح نیست در مورد تأثیرگذاری مطالب و بحث های مندرج در سامانه و اعلامیه های حزب توضیح دهیم، اما یک نگاه کوتاه به واکش های مطرح شده در فضای رسانه ای (اعم از مجازی و دیداری و شنیداری)، قدرت سامانه حزب را در تأثیر گذاری نشان می دهد. مبارزه قلمی با عناصری که نام برده شد، از اولویت های مهم این بخش از مبارزه است.
پاینده ایران ....ادامه....
|
آزمون میهنپرستی
علی محمد دهقانی
در سایت اخبار روز مطلبی درمورد حزب مشروطه خواهان خواندم که مرا وادار به مطالعه بیشتری نمود. سئوال بنده این است که معاون دبیر کل همین آقای نادر زاهدی است؟ من مقالات دیگر آقای نادر زاهدی را نیز خواندم ؛ تصویری که مشاهده کردم چیز دیگریست. حرف چه کسی را باید قبول کرد؟ ....ادامه....
|
پسا شاهزاده گرایی
گوئا
چه اشکالی داره از خدمات اون خدابامرز سپاسگزاری بکنیم. مملکت درب داغون بعد جنگ رو اباد کرد رفاه و نعمت اورد. ....ادامه....
|
سخنرانی آقای عبدالرضا کریمی (حزب دمکرات کردستان ایران) در برمن آلمان
حق
درود بر کاوه، دوست نازنینم و کشکساب گرامی، با نظراتتان کاملا موافقم. یکی در این جلسه نبود به این آقا بگوید که ؛پس فدرالیسم افغانی و پاکستانی و عراقی که همگی بغل گوش ما هستند چرا به دمکراسی ختم نشده اند؛!؟ یکی در آن جلسه نبود به این آقا یاد بدهد فدرالیسم نه سر پیاز دمکراسی است و نه ته پیازش! ۳۰ سال دیگر هم این حضرات در جهان آزاد غرب دمکراتیک بسر کنند باز هم خواهند گفت که دمکراسی بدون فدرالیسم غیرممکن است! انقدر طوطی وار این حرف پرت را زده اند که حالا خودشان هم باورشان شده! مگر این آقا روسیه که فدرال است را نمی بیند که پوتین چه پدری از مردمش درآورده و هیچکدام از ایالات فدرال هم هیچ غلطی نمی توانند بکنند!؟ شاید این آقا فکر می کند که روسیه چون فدرال است به دمکراسی رسیده! اصلا باید از او تعریف دمکراسی را خواست. شاید از طریق تعریفش معلوم شود که بواقع آنچه او در افغانستان فدرال، پاکستان فدرال، عراق فدرال و روسیه فدرال می بیند همان دمکراسی ای است که در ایران او بدنبالش است!؟ پاسخ بلی اگر داد باید تعریف دمکراسی اش را گذاشت بغل آن اصلاح طلبی خاتمی و آن مردمسالاری اش که بعدا ؛دینی؛ را هم به آن اضافه کرد، و گذاشت بغل دست آن ؛ایران برای همه ایرانیان؛ ای که او جار می زد که! ....ادامه....
|
سخنرانی آقای عبدالرضا کریمی (حزب دمکرات کردستان ایران) در برمن آلمان
کاوه یزدانی
با درود
جناب کریمی می گوید فدرالیسم تنها راه سیدن به دمکراسی است در ایران.
عجب راهی. مثل است که میگوید از بین همه پیامبران رفت سراغ جرجیس انهم تنها راه . این جناب کریمی پنداری سخنگوی ملت ایران است که پیشاپیش شکل سیاسی اینده و تنها راه دمکراسی را ارباب معابانه تعیین میکند. ....ادامه....
|