ایرانی
با درود خدمت دوستان
بهمن خان، در واکنش به ارسال چند بخشی نظر دوستم حق، شما فرمودید فکر خوبی است، من هم مرتکب شدم، حال اگر باز منصرف شده اید و فکر می کنید نباید نظر را بخش بخش کرد، بفرمایید، تا دیگر مرتکب نشوم.
پاینده ایران ....ادامه....
|
نظامی که آیینه تمامنمای شخص علی خامنهای شده است
بهمن زاهدی
با دورود خدمت کامنتنویسان گرامی،
در کنار قانونشکنیهای خود کمی هم رحم داشته باشید!
«کانون گفتگوی لیبرال دموکراسی» فکر کنم صفت خوبی برایمان باشد. هم پادشاهی در آن هست و هم جمهوری! کثرتگرایی در ذاتش میباشد و همچنین آیندهنگری از زوایای مختلف را در خود دراست.
تا نظر دوستان چه باشد.
ارادتمند
بهمن زاهدی
....ادامه....
|
از هول حلیم هولاند!
بهمن زاهدی
با دورود خدمت کامنتنویسان گرامی،
از بخش اول تا آخر: با حدود صد نفری، که هر کدامشان یک نوع تفنگ غنیمتی داشتهاند و مهمات خودشان را هم خودش باید تامین میکردهاند، و هر کدام از این صد نفر قزاق هم به زبانی محلی خودش سخن میگفته و فرمان میگرفته یک نظام را سرنگون کردن، اوج یک خواست فردی برای برتری خواستن است!
برتری بر زولی که عادت شده بود و خواستی که از خرد یک فرد به میدان عمل آمده بود. شاید بغییر از رضا شاه ستارخان و یا باقرخان شجاعت آن را داشتند که بدان عمل دست بزنند. رضا شاه جسورتر بود و ایران را نجات داد. روحش شاد، یادش گرامی
جمهوریاسلامی مدرن شده همان سیستم قاجار است. اینبار رضاشاه باید با مردم شود تا رضاشاه شود. من هم یک قزاق هستم برای او. چون خواست او، خواست من هم هست.
ارادتمند
بهمن زاهدی
....ادامه....
|
انتقال قدرت از قاجاریه به پهلوى
ایرانی
بخش هشتم: چون باید کوتاه بنویسم، به همین بسنده می کنم، اما فکر کنم بهترین منبعی که برای استناد موارد مطرح شده در نوشتار، می توانم به آن اشاره کنم، کتاب "ایران، برآمدن رضاشاه، برافتادن قاجاریه و نقش انگلیسی ها اثر سیروس غنی" است. اسناد و موارد بی شماری را با قلم و تحلیلی وزین در این کتاب خواهی یافت که امید وارم مفید واقع شود.
درضمن، کاوه جان و حق عزیزم، آن آقای عضو سکولارهای سبز قصد توطئه دارد. با مطرح کردن ناسونالیزم فاشیستی که جایی در بین روشنفکران ندارد، دنبال آتو از ما و حزب است تا "شونیسم فارس" را عینیت ببخشد و در بوق و کرنا کند. خوشحالم که شما سروران گرانمایه هوشیار، دانشمند و آگاهید.
پاینده ایران ....ادامه....
|
انتقال قدرت از قاجاریه به پهلوى
ایرانی
5بخش هفتم: . شاهزادگان قجری که تعدادشان کم نیز نبود (به قول باستانی پاریزی، اگر چند صباح دیگر قاجاریه در ایران می ماند، همه آحاد ملت به شاهزاده و سگ درگاه و غلام خانه زاد و چاکرآستان ملائک پاسبان!، تبدیل می شدند)، موقعیت و املاک خود را حفظ کردند و کسی متعرض آنها نشد، از قوام تا مصدق و تا دیگران. بنده ضمن تجلیل از خدمات احمدقوام، اسنادی بدست آورده ام که بیانگر قصد او در به تخت نشاندن یک شاهزاده قجری با همکاری انگلستان که در نیروی دریایی انگلستان افسر بود، و یا اعلام جمهوری با همکاری شوروی در ایران است (پس از شهریور 20 و زمانیکه محمدرضاشاه پادشاهی به تمام معنی مشروطه بود). اما به نظر می رسد هر دو این اعمال بیشتر متوجه "بازی سیاسی با روس و انگلیس" باشد تا قصد واقعی او در براندازی پادشاهی پهلوی. ....ادامه....
|
انتقال قدرت از قاجاریه به پهلوى
ایرانی
بخش ششم: پس به طور خلاصه:
1. کودتا (قیام) سوم اسفند، نه برضد نهاد سلطنت که برضد دولت بی کفایت وقت بود.
2. ظهور رضاخان، امید به اتحاد و سربلندی ایران را در میان روشنفکران زنده کرد و او را به صورت قانونی و البته گاهی با وسایل دیگر به سمت قدرت سوق دادند. سپس حمایت کردند و "حرکت و پیشرفت آغاز شد تا ایران نو چهره نمود."
3. رضاشاه در تمام دوران سوم اسفند 1298 تا شهریور 20، کارنامه ای ملی و قابل دفاع دارد.
4. نقش نورمن (وزیرمختار وقت انگلستان در ایران) بیشتر همراهی با ماجراست تا تاثیر گذاری بر آن. به همین دلیل پس از آنکه رضاشاه با درایت و تیز هوشی بر قدرت مسلط شد، نورمن از ایران فراخوانده شد و مکاتبات تندی نیز مابین او و دولت انگلستان رد و بدل گردید. ظاهرا" انگلستان در این میان با القای قرارداد 1919 که هرگز به تصویب پارلمان ایران نرسید و توسط رضاشاه کبیر دربخاری سوزانده شد، لغو کاپیتولاسیون، باز پس گیری آبهای روبروی آبادان در اروند رود، خروج انحصار تعاملات پولی و بانکی از دست بانکی وابسته به انگلستان و کلی منافع دیگر، در این میان از کف داده بود و گناه این اشتباه محاسبه را به گردن نورمن می نداخت.
....ادامه....
|
انتقال قدرت از قاجاریه به پهلوى
ایرانی
بخش پنجم: با توجه به خدمات رضاخان سردار سپه در برقراری نظم و امنیت و نجات ایران از تجزیه و پراکندگی (سرکوب کمونیست های "جمهوری خلق شوروی جنگل، سرکوب تجزیه طلبان ترک و کرد، به انقیاد گرفتن خان های بختیاری که با گرفتن سهام از شرکت نفت ایران و انگلستان، به حافظان محلی استعمار تبدیل شده بودند، بازپس گیری خوزستان از شیخی خزعل نام از عوامل انگلستان و...) همه را از صغیر و کبیر به این نتیجه رسانده بود که "امیدی به جز سردار سپه نیست". خدمات رضاشاه و حمایت رجال و سیاستمداران مستقل در مذاکره با انگلستان، ضمن اختلاف لرد کرزن (وزیرخارجه وقت کابینه انگلستان) و نورمن (وزیرمختار انگلستان در ایران) در حمایت و عدم حمایت از قیام رضاشاه کبیر، فرصت تاریخی بی نظیری را بدست ملی گرایان ایرانی داد تا سلطنت را از قاجاریه به پهلوی به طور قانونی منتقل کنند و آرمان های بر زمین مانده مشروطه را تحقق بخشند. همه ما نیز می دانیم که سیاست های مستقل و ملی ایران در آن دوران منجر به تجاوز نظامی در شهریور 1320 و خلع و تبعید رضاشاه کبیر بدست خارجی و فوت او در اندک مدتی در آفریقای جنوبی شد ....ادامه....
|
انتقال قدرت از قاجاریه به پهلوى
ایرانی
بخش چهارم: سپس، رضاشاه به تهران رسید و عمل نظامی (حال اسمش هرچه می خواهد باشد) برضد دولت ناکارآمد وقت انجام شد و نه سلطنت قاجاریه. در همین زمان دولت سیدضیاالدین طباطبایی تشکیل کردید و عده ای نیز در دو نوبت بازداشت شدند. رضاخان از احمدشاه لقب "سردار سپه" دریافت داشت و به وزارت جنگ رسید. کابینه سیدضیاالدین طباطبایی، صد روز عمر داشت و پس از آن حوادثی اتفاق افتاد که منجر به طلوع پادشاهی پهلوی گردید. این حوادث نه با خون ریزی، که بیشتر با نبرد قانونی روشنفکران در قالب پارلمان و نهادهای مشروطه صورت گرفت. ....ادامه....
|
انتقال قدرت از قاجاریه به پهلوى
ایرانی
بخش سوم: به این دلیل قوای انگلستان، شمال ایران را به مقصد بغداد در عراق ترک کرد، بدون اینکه وضع آشفته شمال (دولت کمونیستی خودمختار میرزا کوچک) را بتواند محار کند. وضع آشفته مملکت و تقسیم عملی ایران بین انگلستان و روسیه طی قراردادی (شمال متعلق به روسیه، جنوب متعلق به انکلستان و یک نوار حایل بی طرف متشکل از استان های مر کزی ایران) نیز در این عمل انگلستان (خروج قوای نظامی از شمال ایران) نقش بازی کرد. ....ادامه....
|
انتقال قدرت از قاجاریه به پهلوى
ایرانی
بخش دوم: برطبق اسناد وزارت امور خارجه دولت فخیمه، رضاشاه در یک حرکت قافلکیر کننده قشون را به طرف تهران حرکت داد. در آن مذاکرات، عوامل انگلستان تا به آنجا پیش رفتند که خواستند از رضاخان آن موقع و رضاشاه بعدی قول بگیرند که قشون قزاق که به بهانه "عدم دریافت مواحب" به سمت تهران حرکت کرده بود، وارد شهر (تهران) نشود که رضاشاه با زرنگی نپذیرفت. ظاهرا" در آن دوران انگلستان دچار فطرت و ضعف نظامی-اقتصادی شده است و سعی دارد با خروج نظامیان خود از برخی کشورهای خاورمیانه از جمله ایران، بار هزینه های نظامی خود را کاهش دهد و این برای نیروهای ملی یعنی فرصت. ....ادامه....
|
انتقال قدرت از قاجاریه به پهلوى
ایرانی
با درود خدمت دوستان و سروران
بخش اول: حق عزیزم، نخست آنکه، حرکت نظامی رضاشاه کبیر، در ابتدا بر ضد سلطنت قاجاریه نبود، حرکت تاریخی سوم اسفند، علی رقم میل وزارت امور خارجه انگلستان و لرد کرزن که آن زمان وزیر امورخارجه کابینه دولت پادشاهی انگلستان بود، صورت گرفت. حتی عوامل انگلستان و برخی اعضای سفارت، سراسیمه خود را به قزوین رساندند تا از حرکت نهایی قشون قزاق که از منجیل و رشت حرکت کرده بود، به طرف تهران جلوگیری کنند.
....ادامه....
|
ناصر کرمی
جناب آقای کاوه یزدانی، با درود
من دقیقأ متوجّه سئوال شما نشدم. مطمئن باشید مطلبی و یا هر نوشتاری که انتشار میدهم پاسخگوی آن هستم. مسئولین سایت هایی که نوشتارهای من را انتشار میدهند این را میدانند. اینک هم تأکید میکنم در هر زمان و مکان و در هر رسانه ای پاسخگوی هر سئوالی در مورد نوشته های خود هستم. لطفأ در تصمیم گیرهای خود عجله نکنید و سریع این چنین افراد را به بهشت و جهنم نفرستید. با سپاس.
....ادامه....
|
حق
با درود بر کاوه عزیز و همه دوستان گرامی، در مورد نامگذاری کافه / گفتمان مان باید بگویم که من هیچ مشکلی با نامهای پیشنهاد شده از سوی شما دوستان ندارم. فقط یک نکته در پیشنهاد جناب جمشاد یا همان جمشاد پرچمشاهی دارم که مایلم با شما در میان بگذارم. استفاده از واژه "مشروطه" در نام این کافه / گفتمان ممکن است برخیها را وادارد که آنرا به مردم معادل پادشاهی خواهی جلوه دهند با اینکه خودشان خوب می دانند که اینگونه نیست. من نامی که از خودم باشد به ذهنم تاکنون خطور نکرده است که کوتاه و گویا و روان تر از آنچه باشد که شما عزیزان تاکنون پیشنهاد کرده اید. مثلا عبارات و واژه های زیر در ذهنم ایجاد شده ولی یا درازند و یا مشکلات دیگر دارند:- گفتمان جنبش سبز ملی ایران، ...منشور جهانی حقوق بشر برای ایران، گفتمان قانون اساسی نوین بر پایه این منشور برای ایران، گفتمان ملی ایران مداران و باورمند به یک قانون اساسی مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر برای ایران، یا گفتمان ملی لیبرال دمکراتهای مستقل یا خواهان لیبرال دمکراسی برای ایران، کافه/گفتمان ملی ایران مداران باورمند به حقوق بشر برای ایران. "گفتمان ملی / بنیاد ایران مداران لیبرال دمکرات داریوش همایون" هم به ذهنم آمد ولی حساسیت به نام او و امکان گره زدن آن تنها با پادشاهی خواهی و دلیلی برای توهین به او در هر فرصتی از جانب برخیها خارج از جمع دوستداران افکارش بنظرم پیشنهاد خوبی نیامد که روی میز بگذارم. بنابراین، من مایلم شما دوستان از میان همه نامهایی که خودتان پیشنهاد کرده اید یکی را انتخاب کنید و من با کمال افتخار آنرا خواهم پذیرفت و آنرا گرامی خواهم داشت. ایده آل برای من آنست که در این کافه / گفتمان آسیب شناسی جنبش سبز و چگونگی پروراندن آن بعنوان انقلاب مشروطه دوم ملت ایران با همکاری کارشناسان درون و برون مرزی مورد بررسی و تحقیق قرار گیرد و امثال من و بطور کلی ملت ایران تاریخچه ای معتبر از جنبش سبز ملی خود داشته باشد. بقول داریوش همایون، "جنبش سبز، فرمول اتحاد ایران است" ، "جنبش سبز نماد دگرگونی در فرهنگ جامعه است" ، "جنبش سبز کوتاه نمی آید" ، "ما جز جنبش سبز چه داریم؟" ..... واقعا که ما بجز جنبش سبز ملی ایران و وطنپرستان ایرانی چه داریم؟! اینها سرمایه هایی بزرگ هستند که دشمن بیشتر آنها را می شناسد تا ملت ... ....ادامه....
|
انتقال قدرت از قاجاریه به پهلوى
حق
با درود بر آقای بهمن زاهدی گرامی و سپاس بابت مهری که در یکی از آخرین پیامهای تان نسبت به من بود. حتی اگر هر از چند گاه کلاهمان هم توی هم برود، که امری طبیعی است، ولی در اصول یگانه هستیم. منظورم اصولی است که داریوش همایون در آن آخرین گفتگویش با تهران ریویو در یک جمله بیان کرد. او گفت "دموکراسی در چارچوب جهانی اعلامیه حقوق بشر در کشوری یکپارچه و یگانه به نام ایران با تمام خصوصیات منحصر به خودش میتواند مبنای تعیین کننده اصول همگانی باشد". ما یا ایرانی آزاده هستیم و یا نیستیم. اگر ایرانی آزاده هستیم، چه دلیل و برهانی برای مخالفت با این اصول می توانیم داشته باشیم؟!
از پاسخ های مفیدتان به پرسشهایی که در نظرم درباره پاراگراف آخر این نوشتار بود هم بسیار سپاسگزارم. من فکر می کنم که این نوشتار بجز پاراگراف آخرش، بقیه اش مفید باشد تا نقد کارشناسان در مورد این نوشتار و نگاه به تاریخ آنزمان را در اینجا ببینیم. شاید این نوشتار برای رد شدن از فیلتر رژیم لازم داشت چند فحش و ناسزا و چند دروغ هم در آخر بیاورد وگرنه منتشر نمی شد. از اینکارها در ایران زیاد در این دهه شده است، نمی دانم!
و اما درباره ؛کودتا؛ ! انقراض یک سلسله و استقرار سلسله ای دیگر کودتاست! من می خواهم بدانم که بقدرت رسیدن نادرشاه و محمد خان قاجار چه تفاوتی با بقدرت رسیدن رضاشاه داشت که این یکی باید کودتا محسوب و آن دیگران کودتا محسوب نشوند؟؟؟ با سپاس ارادتمند حق پاینده ایران و ملت ایران
....ادامه....
|
انتقال قدرت از قاجاریه به پهلوى
بهمن زاهدی
با دورود خدمت حق گرامی،
نام نویسنده این مقاله را نتوانستم پیدا کنم، ولی آنچه در پاراگراف آخر آمده است برداشتی میباشد که از دو نگاه مذهبی و چپگرایانه میتوان به آن رسید. کنایه به «ملهم» بودن یعنی کسی که به او الهام شده است را بیشتر آخوندها مصرف میکنند تا چپها.
جدا کردن واژه «سکولاریسم» از «مدرنیسم و ناسیونالیسم» نشانگر از این میباشد که نویسنده از واژه سکولاریسم بیشتر از مدرنیسم و ناسیونالیسم رضا شاه ناراحت است. نویسنده نگاهی مذهبی به رضا شاه دارد و میخواهد جمهوریخواهی رضا شاه را که آخوندها مخالف آن بودند را تحریف کند.
آنچه را که من از نویسنده درک کردم این است که وی باید از طرفداران جمهوریاسلامی باشد و میخواهد تاریخ را با آب و خارو تمیز کند ولی گوشه دیگری از تاریخ را به ما نشان میدهد که ما کمتر به آن پرداختهایم.
ارادتمند
بهمن زاهدی
....ادامه....
|
کاوه یزدانی از پشت کوه
با درود به آقای ناصر کرمی
اگر جنابعالی پاسخی برایم ندارید من نیز هیچ اصراری ندارم که از جنابعالی پاسخ پرسشم را دریافت نمایم . من از جنابعالی درخواست لینک در باره فدرالیسم نداشتم . تاریخ کشورهای فدرالیسم را تا حدود زیادی از نوشته های زنده یاد دکتر داریوش همایون و دیگر هم میهنان مان مطالعه کردم. اگر مایل به ادامه گفتگو هستید ابتدا پاسخ پرسشم را بدهید. از شاخه ای به شاخه دیگر رفتن تان برایم دلیل براین است که جنابعالی هیچ پاسخی برایم ندارید و می کوشید بقول معروف مرا و خوانندگان را دنبال نخود سیا بفرستید . شما را بخیر و من را نیز به هر چه که پیش آید خوش آید .
....ادامه....
|
اصلاحطلبان و دخیلی بر ضریح دکتر مصدق
کوشان
جناب شوروی گرانمایه
اینها دشمنشان کسی است که دشمن اربابشان باشد! سرسپردگی خاصیتش همین است. به قول عیاز خدمکار سلطان محمود، اینها بنده سلطان هستند نه بادمجان بورانی!!!
وگرنه همین بهنود خاطرات خوشگذرانی هایش را در کنار هویدا بخوانیم خالی از لطف نیست. از اسکی تا کایت سواری!! شما فکر کردید هزینه شرکت پسرش در منتهتن نیویورک ( که تنها حدود 4 میلیون دلار پول مکان این دفتر است ) از کجا امده!؟ از هنر فرزندش نیما! با کشیدن عکس مصدق روی تیشرتها!!؟؟ نخیر جانم از همان جا می اید که باغ کردان را داشته است!
بعد همین بهنود نوچه پرویز نیکخواه در بهمن 57 بر علیه وی دادخواست و شکایت می کند. تقاضای اعدام وی را می کند. همین بهنود در اسفند 56 در جلسه فوق العاده حزب رستاخیز در مقام یک خبرنگار تلویزیون ملی، صندلی جابجا می کند تا سرسپردگیش را آنجا نشان دهد. جایی که ساسان کمالی میگوید وقتی مسعود را در آن حالت دیدم خجالت کشیدم!
مصدق برای اینها سنگر است نه هدف! وگرنه نوشتار ایشان را در باره مصدق و اصلاح طلبی بخوانید. بعد برنامه انتخاب بزرگان ایرانی را مرور کنید و نحوه ارائه ادله برای انتخاب شدن مصدق.
ضمنا این مسئله بر خلاف این چیزی که شایع شده نظر سنجی نبوده. یعنی شش نفر توسط کارشناسان انتخاب و برای نفر اول نظر سنجی شد. و باز شایان ذکر است از شش نفر 5 نفر ضد پهلوی و مصدقی بوده اند. و باز جالب تر اینکه خود بهنود کارگردان این مضحکه بوده.
به هر حال " گر تو نمی پسندی تغییر ده قضا را "
سپاس
کوشان
....ادامه....
|
پادشاهی مناسب ترین آلترناتیو- در پاسخ به آقای مجید عبدالرحیم پور
کوشان
واقعا سخت هست مباحثه با این فسیلهای هیچ ندان پرمدعا! اندیشه چپ در گوهر خویش مخالف پادشاهی هست.این قابل درک و احترام است ولی...کاش میان چپها نیروهای باسوادی باشد و سخن بگویند که دردی دوا شود.اندیشه سوسیالیسم در جوامع مترقی در قالب احزاب نعمتی بزرگ و جریان سیاسی باارزشی هست.ولی وقتی لمپن ها اظهار فضل کنند(انهم از نوع فسیلشان) مایه ادبار و بدبختی می شود که شده.
اگر اینها نادان نبودند میدانستند با ظهور رضا شاه یک درصد باسواد داشتیم.دموکراسی اینجا = قانون جنگل.اگر کمی مطالعه داشتند می فهمیدنداز سال 1270 تا زمان تاج گزاری رضاشاه کبیر، یک سوم (بله 33 درصد درست است) از جمعیت ایران بر اثر بیماریهای واگیر و مختلف کشته شده.باور می کنید؟تحقیق کنید.خب رضا شاه در چنین جایی اموزش پرورش دانشگاه بهداری مدرن دادگستری عرفی و عمران و ابادی یعنی تمام زیر ساختهای لازم برای دموکراسی را مهیا کرده.در کشوری که راهزن وجود داشته رفتار دموکراتیک یعنی چه؟یعنی رضا شاه میگفت "راهزنان عزیز لطفا به خانه های خود برگردید و راهزنی نفرمایید.پیشاپیش سپاس" !!
به باور من همین رویه دیالوگ خوب است.چون از دیگر عقب ماندگی های جامعه سیاسی ما همانا این ادعا شبه روشنفکران است که :
" ما ازادیخواه هستیم و حکومتی بر پایه حقوق بشر می خواهیم نوع حکومت مهم نیست ".این ادعا مضحک از دو جا نشات میگیرد.یکی اینکه دوستان میخواهند هم از آخور بخورند هم تبره( ببخشید مثال دیگری به ذهنم نرسید).یعنی حالا اون وسط بایستیم هرجا بهتر بود همین هستیم.و دیگر عامل این منش سیاسی " نیست در جهان " ترس و وحشت از عواقب یک اشتباه 57 گونه دیگر است.در حالیکه فعال سیاسی باید اندیشه اش زیر بغلش باشد و همه جا ارئه دهد.اگر نتوانسته به اندیشه و مانیفست خود سر و شکلی دهد پس در خانه بنشیند چیزی نگوید مفیدتر است.قطعا دموکراسی و مهم تر از آن مردم سالاری اصل اصلی هست ولی باید بدانیم در چه چارچوبی قرار است این کالا را ارائه دهیم.
ضمنا اضافه کنم این توهم برای نیروهای پادشاهی پارلمانتاریسم خواه پیش نیاید که فقط نظام جمهوری برای یک جامعه خیلی مدرن و فهمیده و اگاه کاراست.خیر نظام پادشاهی پارلمانی هم همینقدر و برای کشورهای تاریخی بیشتر کاراست.در این مورد مطلبی در حال نوشتن دارم که تقدیم خواهم کرد
سپاس
کوشان ....ادامه....
|
اصلاحطلبان و دخیلی بر ضریح دکتر مصدق
سیامک شوروي
با درود فراوان به هم میهنان گرامی و با سپاس از کوشان برای نوشته ایشان!
دشمنی آقای مسعود بهنود با خاندان پهلوی مسئله تازه ای نیست! این جناب دشمنی اش تا بدانجا کشیده شده است که برای رسیدن به هدف خویش از دروغ و افترا هیچ باکی ندارد.
به گمان من همه پرسی رادیو فردا که زمان زیادی از آن نگذشته به آقای بهنود بسی گران آمده است. به خاطر دارید که شاهزاده گرامی نفر اول در این همه پرسی بودند و با درنظر گرفتن تنفر بیدلیل مسعود خان میتوان واکنش ایشان را در نظر مسجم کرد. با آشنایی که از تنفر ایشان در مورد خاندان پهلوی دارم فکر میکنم ایشان با دهانی کف کرده ، چشمانی از هدقه درآمده، به حالت صرع افتاده و از هوش رفته است. چه بسا در همان موقع به ایشان وحی شده تا با استفاده از موقعیت خویش در بی بی سی در صدد رفع آثار این همه پرسی برآمده و در همان آن دو هدف را با یک تیر نشانه بگیرد. در نتیجه ایشان همه پرسی تازه ای براه انداخته بدون اینکه از افرادی یا فردی که بیش از هر کسی وجود ایران را به او مدیونیم، نامی ببرد.
اما مسعود بهنود این را نمیداند که جوانان میهنمان دیگر آن جوانان قبل از انقلاب نیستند که در نادرستی های ایشان غرق شده و جان و مال خود را دودستی تقسیم اشخاصی مانند آقای بهنود نمایند. نرسیسیم بی اندازه ایشان (بهنود) چنین اجازه ای نمیدهد. ....ادامه....
|
کاوه یزدانی از پشت کوه
با درود به دوستان و هم میهنان گرامی
با هم میهنی که در خانه پناهندگان اشنا شدم و چند سالی دوستی بسیار نزدیکی داشت و بسیار نیز احصاص صمیمیت و صداقت با ایشان داشتم و بارهای بار نیز از سوی ایشان این صداقت در دوستی را شنیدم ولی بعد از مدتها متوجه شدم که ایشان با یک نام غیر از نام حقیقیش در فیسبوک با من دوست می باشد بدون اینکه روح من خبر داشته باشد. این برایم یک تجربه دردناک است که باعث بی اعتمادی شدید نسبت به بسیاری از هم میهنان بی نام نشان می باشد. ....ادامه....
|
ناصر کرمی
جناب آقای کاوه یزدانی ،.....با درود
لطفأ لینک پیوست نوشتار جدید من را مطالعه فرمایید شاید پاسخ شما را بدهد
http://www.iranglobal.info/node/5918
با سپاس از شما
....ادامه....
|
کاوه یزداني از پشت کوه
با درود به حق گرامی
من با اقای ناصر کرمی و کسانی که به این شفافیت با نام نشان حقوقی و حقیقی شان افکارشان را بیان می کنند هیچ مشکلی ندارم. چونکه بلافاصله می توانم تکلیفم را با خودم واینگونه افکار روشن نمایم . یکی از زجرآورترین مشکل من این است که دوست و دشمن ایران و خودم را نمی توانم در دنیای مجازی بشناسم . مخصوصا با افکاری که با نامهای بی نشان می خوانم را هرگز نمی پسندم . چونکه بیشتر در پشت نقاب شعار های آزادیخواهی و میهن پرستی سنگر می گیرند و هزار جور ادعای ایران دوستی و انسان دوستی سر می دهند . نمونه دیگرش نیز خانم مینا احدی می باشد که تکلیف من با تفکر ایشان روشن است . و افکار خانم مینا احدی از نظر من مردود است و نمره مردود یا روفوزه دارد و دشمن تمامیت ارضی ایران می باشند . ادعای دفاع ازحقوق بشر نیز پوششی بیش نیست . بنابر این با چنین افرادی بر سر راه سرگردانی قرار ندارم . آنجایی سرگردان هستم که نمی دانم طرف گفتگوی من کی هست . با احترام و ارادت کاوه یزدانی ....ادامه....
|
انتقال قدرت از قاجاریه به پهلوى
حق
با درود. در رابطه با پاراگراف آخر این نوشتار کمک می خواهم. اولا که این پاراگراف درباره رضاشاه گمانه زنی هایی از باطن او کرده است و بر اساس آن چهره رضاشاه را مخدوش کرده. آیا در اینمورد درست فکر می کنم یا نه؟ دوم، بنظر من، استفاده از واژه کودتا در آنزمان در اصل غلط است. در این نوشتار شفاف می گوید که قاجارها تمام شده بودند و پادشاه ترجیح می داد در سویس کلم فروشی کند تا در ایران ناامن زندگی کند. این ناامنی ها را رضاشاه بوجود اورده بود یا قاجارها؟! ملت را در آنزمان رضاشاه بدبخت کرده بود یا قاجارها تا جائیکه برخیها بیم امنیت! جانی خود را در ترک انگلیسیها از ایران داشتند! انقراض یک سلسله و بقدرت رسیدن سلسله دیگر که نامش کودتا نیست! پس نادرشاه هم کودتا کرد! آغا محمدخان قاجار هم پس کودتا کرد! مگر پیش از پهلوی ها سلسله های پادشاهی در ایران چگونه منقرض می شدند و سلسله دیگر بقدرت می رسید که کودتا محسوب نمی شوند ولی پهلوی ها باید بشوند؟! تازه، رضاشاه که اصلا از قاجارها خونی نریخت تا بقدرت برسد و مهمتر اینکه جلوی شاهزادگان قاجار مثل مصدق که گرفته نشد تا در سازندگی کشور شرکت کنند. چرا مصدق سعی نکرد که قاجار را نجات دهد یا خود را کاندید پادشاهی کند؟ نقش او در جنبش مشروطه چه بود؟ اگر کسی پاسخی برایم دارد، خوشحال خواهم شد که به من کمک کند. آگاهی های من درباره آنچه کودتای رضاشاه نامیده شود اندک است و آنچه از چپها و دیگران خوانده ام برایم قابل اطمینان و قانع کننده نبوده است چون تاریخ را با سیاست و ایدئولوژی هایشان و احساسات شان قاطی کرده اند.با سپاس، پاینده ایران و ملت ایران ....ادامه....
|
حق
با درود بر جمع یاران، کاوه گرامی من، منظورم این بود که ناصر کرمی خودش با تلویزیون پارس تماس بگیرد و اگر دلش را دارد درست همین حرفهایی که در اینجا زده بویژه درباره ؛ایرانیان اصیل و ایرانیان غیر اصیل؛ اش یا آنچه درباره پهلوی ها و پادشاهی خواهان و این حزب گفته را در تلویزیون پارس به ملت ایران بگوید و پاسخهایش را در آنجا هم از شرکت کنندگان در این برنامه بگیرد و هم از مردم در روزهای بعد وقتی میبدی خطوط تلفنی را باز می کند. مردم باید حرفهای این دکتر و مهندس های سیاسی را بشنوند و تکلیفشان را با یکایک اینها روشن کنند. این به پالایش آپوزیسیون کمک می کند. در ایران که بودم من و اطرافیانم یک تصویری از این آپوزیسیون داشتیم که همه شان را وطنخواه و آزادیخواه و وظیفه شناس و و و می دیدیم. چه امیدهایی به این آپوزیسیون داشتیم! در این چند سال در خارج از کشور بوده که من بدنبال کند و کاو این آپوزیسیون توانستم بروم و دریابم که آن تصویر قشنگی که از آپوزیسیون ما داشتیم چقدر غلط و چقدر برای مبارزاتمان بد بوده و هست. امیدوارن عرفان عزیز و ایرانی نازنین کمی درباره برداشت مردم در درون مرز از تصویری که در ذهن از آپوزیسیون دارند برایمان بگویند. مثلا من نمی دانستم که عناصری به نام اپوزیسیون ایران را کشوری ؛کثیرالمله؛ معرفی می کنند و و و. بهرحال، این به عهده خود ناصر کرمی و دیگر مدعیان سیاسی است که افکار سیاسی و برنامه های سیاسی و اقتصادی شان را در ملا عام بروز داده تا به چالش گرفته شوند و مردم اینها را بشناسند و بشناسانند تا دوست از دوست نما و وطنخواه از بیوطن و آزادیخواه از دیکتاتور را تشخیص داده و پروسه جذب و دفع بوسیله مردم انجام شود. ما که نباید این زحمات آنها را بکشیم بویژه که بسیارانی شان نه تنها کمکی که نیست بلکه بابت زحمت مبارزان واقعی هم هستند. ....ادامه....
|
انتقال قدرت از قاجاریه به پهلوى
بهمن زاهدی
با دورود خدمت خانم ماندانا میرشکارنژاد،
حتما دقت بیشتری خواهم کرد. در اینگونه مقالات کینهتوزی نویسنده با پادشاهان پهلوی مشخص است، اما ما میتوانیم از مابقی مطالب استفاده کنیم تا تاریخ معاصر کشورمان را بهتر بشناسیم.
متاسفانه هموندان و طرفداران شکل نظام پادشاهی در نوشتن و کارهای تحقیقی کم کار هستند.
ارادتمند
بهمن زاهدی
....ادامه....
|
انتقال قدرت از قاجاریه به پهلوى
ماندانا میرشکارنژاد
با درود؛
آقای زاهدی لطفأ در انتخاب مطالب برای سامانه حزب دقت بیشتری بفرمایید. این چندمین باریست که متأسفانه مطلبی در ضدیت با شاهان وطندوست پهلوی روی سامانه میبینم؛ با انتقاد بجا اکثر ما مخالفتی نداریم؛ ولی دشمنی ولوث کردن چهره خدمتگزاران ایران وایرانی در قالب نوشتارهای تحلیلی و سیاسی بر روی این سامانه قابل قبول و پذیرش نیست. با احترام ؛ ماندانا ....ادامه....
|
پادشاهی مناسب ترین آلترناتیو- در پاسخ به آقای مجید عبدالرحیم پور
عرفان
درود بر اقای کردی گرامی
جناب اقای کردی از بابت مقاله زیباتان بسیار سپاسگذارم (یکی از درخشان ترین مقاله هایی بود که تا بحال خواندم)شما در این مقاله بسیار واقعبینانه و از منظر جامعه شناسی واقعیات را بیان کردید شاید به مزاج خیلی ها خوش نیاید اما واقعیت همین است که شما برشمردید وقتی مینا احدی بعنوان یک روشنفکر و کنشگر سیاسی بحث تجزیه ایران را قابل به رای گذاشتن میداند چه انتظاری از الیت جامعه ما میرود نکته ای که بسیار در این مقاله میدرخشید این بود که فرمودید مردم از این نظام گذر کرده اند ولی نمیدانند که چه میخواهند
پایدار باشید از شما سپاسگذارم ....ادامه....
|
کاوه یزداني
با درود به حق گرامی
ابتدا از راهنمائی های درست جنابعالی بسیار سپاسگذارم و همچنین از اینکه در بسیاری از موارد هم نظر هستیم بسیار خوشحالم . حق گرامی در تلویزیون برنامه روزهای سه شنبه تنها برنامه ای است که من و اگر اشتباه نکنم جنابعالی و بسیاری از ایرانیان به این برنامه و زمان این برنامه احتیاج داریم . بنابر گفته قدیمی ها وقت طلاست . حالا جنابعالی سفارش می کنید که بنده با دستان خودم کاری کنم که وقت روزهای برنامه سه شنبه را در اختیار افرادی باورمند به تبعیض بین ایرانیان قرار دهم ؟ به نظر جنابعالی این کار چه فایده ای دارد؟ ....ادامه....
|
حق
بخش ۲. چنین سیستمی غیرانسانی و زشت و ایران بر بادده است چون زمینه تجزیه ایران را در خود نهفته دارد. کسانیکه چنین ایرانی برای ما می خواهند عمدا یا سهوا کارگزاران تجزیه ایران از حالا هستند. حالا به این اتهام مضحک شان را اضافه کنیم که وجود شاهزاده و پادشاهی خواهان و حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات) در آپوزیسیون بازدارنده اتحاد اپوزیسیون هم هست! و حکم هم بدهند که اینها سدی در راه نجات ایران هستند که باید خود را منحل کنند و کنار بروند تا راه برای دیگران ؛جمهوریخواهان؛ آنهم از نوع ؛جمهوریخواهان؛ ای که باز خودشان تعیین می کنند باز شود! پس چی را به ملت ایران می خواهند واگذارند تا بین شان انتخاب کنند؟! ؛یا من؛ را انتخاب کنید و یا ؛من را؛ ؟! اینم شد انتخاب؟! پس فرقش با رژیم و خامنه ای در چیست! امثال ناصر کرمی را باید وادار کرد که در ملأ عام موضع خود را در برابر منشور جهانی حقوق بشر برای ایران و یک قانون اساسی نوین بر پایه این منشور صریحا اعلام کنند. برای اینکار ماصر کرمی و امثال ایشان اگر دلش را دارند هر چه زودتر با تلویزیون پارس تماس گرفته و خواستار شرکت در برنامه سیاسی سه شنبه های علیرضا میبدی شوند. بیایند و در آنجا و واکنش ها را در قبال عرائض شان دریافت کنند همانطور که مینا احدی کمونیست کارگری دیروز دریافت کرد! در تاریکی ایستادن فعالان سیاسی نشان دهنده ترس آنها از روبرو شدن با ملت ایران و فقدان کوچکترین پایه اجتماعی آنها در درون و برون مرز است. در ضمن برای تجزیه ایران هم می توان نقاب ناسیونالیسم افراطی ایرانی را بر چهره زد و هم می توان حزب و گروه و سازمان قومپرستی را راه انداخت که یکی از مناطق ایران را از بقیه مناطق جدا ساخته و خود را نماینده آنها معرفی کند. تفاوتی بین ایندو در اصل تجزیه ایران وجود ندارد فقط شیوه عملشان با هم تفاوت دارد و در ظاهر با هم می توانند دشمنی هم داشته باشند. پاینده ایران و ملت ایران ....ادامه....
|
حق
با درود بر کاوه گرامیم، بخش ۱. با تایید نظر اخیرت درباره ناصر کرمی، به او و همفکرانش یادآور می شوم که هیچ کشوری با ایجاد تبعیض نه آزاد و نه آباد می شود و نه سربلند. تقسیم ایرانیان به دو بخش ؛ایرانیان اصیل و ایرانیان غیر اصیل؛ پایه گذاری فکری و تئوریک تبعیض و فاشیسم است و در عمل نهادینه کردن فاشیسم هیتلری در ایران است. در چنین ایرانی هر فرد باید به خود و دیگران نگاه کند که آیا ؛ایرانی اصیل؛ است و یا ؛ایرانی غیر اصیل؛ و این نهادینه کردن فاشیسم در وجود هر فردی بوسیله حاکمان با کمک باورمندان و فریب خوردگانش است. چنین سیستمی با خود معیارهایی را می آورد که با آن می سنجد که هر یک از ۷۵ میلیون ایرانی باید در تاقچه ؛ایرانی اصیل؛ با حقوق ویژه طبق نژادش قرار می گیرد و یا به سبب ؛آلودگی نژادی؛ باید انسان درجه ۲ و ۳ و و و باشد که سرنوشتش باید توسط ؛ایرانیان اصیل؛ تعیین شود.
ادامه در بخش ۲
....ادامه....
|
پادشاهی مناسب ترین آلترناتیو- در پاسخ به آقای مجید عبدالرحیم پور
ایرانی
با درود خدمت دوستان و سروران
جناب آقای کردی
بخش دوم: خبر جالبی را نیز راستای مقاله حضرتعالی به شما و سایر دوستان بدهم. طبق گزارشاتی که به دست ما رسیده، در همین انخابات اخیر مجلس، نماینده انتخاب شده از یکی از شهرستان های نزدیک تهران، هر رای را به مبلغ سی هزارتومان خریده است!، حال اگر برای شما بگویم که یک دست چلوکباب خوب در ایران، مبلغش به پنجاه هزار تومان رسیده، مقایسه صمد آقا وار این دو مبلغ، ارزش هر رای را در ایران امروز نشان می دهد!. یادآوری آنکه، بسیاری می دانستند پیش از انقلاب نیز وکلای مجلس با یک دست چلوکباب و پنجاه ریال، رای اهالی روستاها را می خریدند!، ظاهرا" در این سال ها (با احتساب تورم و حذف چلوکباب)، مبلغ هر رای کلی نزول کرده است که در راستای وضعیت مناسب اقتصادی و موفقیت دولت امام زمان در کنترل هزینه ها و آوردن پول نفت برسر سفره مردم، قابل ارزیابی است!
پایده ایران ....ادامه....
|
پادشاهی مناسب ترین آلترناتیو- در پاسخ به آقای مجید عبدالرحیم پور
ایرانی
با درود خدمت دوستان و سروران
جناب آقای کردی
بخش اول: مقاله بسیار مناسب، وزین و به جایی بود. اصولا" چه در ایران و چه در کشورهای دیگر، اندیشمندان و پژوهشگران، گسترش مارکسیزم، استالینیزم و ...را با نوع گسترش ادیان مقایسه می کنند، با همان سازوکارها و همان تعصبات و جزمیات، تنها تفاوت آنها (دین و مارکسیزم) در متافیزیکی و ماتریالیستی بودن آنهاست ولا غیر، والا هر دو ادعای دارند "ما از فرغ سر تا ناخن پا برای شما برنامه داریم!". همچنین یکبار برای همیشه، روشنفکر ایرانی باید بفهمد، جمهوری، پادشاهی و یا هر نظام سیاسی دیگر هدف نیست، بلکه وسیله است، متاسفانه سال هاست چپ ایران، در رسای جمهوری مدیحه می سراید و سینه می زند و با چشمانی اشکبار منتظر ظهور آن است، اما نمی خواهد بپذیرد دوران "نپ"، "سیاست یک گام به پس دو گام به پیش، "جهش" و صدها مفهوم دیگر اینچنینی، بر روی سنگ قبرش تاریخ 1990 میلادی ذکر شده است.
پاینده ایران ....ادامه....
|
کاوه یزداني از پشت کوه
با درود به آقای ناصر کرمی
ضمن احترام به همه پژوهشهای جنابعالی برای آزادی ایران و ملت ایران
آیا جنابعالی مطمئن هستید که در باره نوشتار زیر پژوهش درستی به عمل آورده اید و سپس به چنین نتیجه ای رسیده اید که زیر مقاله آقای خیر اندیش تحت عنوان ( هالو ) چنین نوشتید؟
آغاز نقل قول از سوی جنابعالی
( چناب آقای بهمن زاهدی مسئول تارنمای حزب مشروطه
شما و هم حزبی های شما اگر میخواستید بدانید ناسیونالیسم ایرانی چیست در طی دوهفته پیش تا کنون من لینک (زیر) دو مقاله از خودم را در مورد ناسیونالیسم ایرانی برایتان فرستادم، شما میتوانستید با هر کم و کاستی که این مقالات داشته آنها را در تارنمای حزب به اطلاع هواداران خود میرساندید. ناسیونالیسم ایرانی حزب مشروطه متکی به اراده و با پشتوانهءِ ایرانی تباران نیست. متکی به بیگانگان مهاجر به ایران است که بارها به ایران خیانت کرده اند.
آنچه مسلم هست در بافت حزب مشروطه و در رهبری آن ناسیونالیسم ایرانی وجود ندارد.، ترکیب فردی و گرهی هواداران حزب مشروطه آمیخته ای از دوران صفویان و قاجاریان تُرک تبار، و دوران پهلوی (ترکیبی از تُرک تباران و ایرانیان غیر پارسی)، و نظام جمهوری اسلامی امروز به رهبری علی خامنه ای تُرک تبار هست، که هیچکدام به معنی واقعی ناسیونالیسم ایرانی را دنبال نکردند و نمیکنند.
ناسیونالیسم ایرانی فقط زمانی میتواند مفهوم پیدا کند، که هدایت آن در کنترل ایرانی تباران اصیل، بویژه زاگرس نشینان از مردمان کُرد شمال غربی گرفته تا خلیج فارس باشد، دو لینک زیر در دوهفته قبل برای شما فرستاده شده است. ) پایان نقل قول.
جناب آقای ناصر کرمی گرامی، اگر این دو کامنت جنابعالی را فرد دیگری می نوشت و داوری اش را به جنابعالی بعنوان یک پژوهشگر و نویسنده می سپردند، چه داوری و نظری را ارائه می دادید؟ بنده یک شهروند عادی ایرانی هستم و برایم همه ایرانیان از هر گوشه ایران که باشند در یک واژه ایرانی هستند و باید از حقوق شهروندی مساوی برخوردار باشند. هر شهروند عادی از پژوهشگران و نویسندگان و اندیشمندان جامعه انتظار دارد که سخنانشان را بسیار سنجیده و با سند معتبر به جامعه ارائه دهند و اگر غیر از این باشد پژوهش هر فرد مدعی نه تنها هیچ اعتباری ندارد بلکه از نظر حقوقی باید پاسخگوی ادعاهایش باشد . بنده نیز ... ....ادامه....
|
اصلاحطلبان و دخیلی بر ضریح دکتر مصدق
کوشان
سپاس اردشیر گرامی دقیقا هم اندیش شما در این مورد هستم
ضمنا خوانندگان عزیز پوزش بنده را بپذیرید از یک اشتباه سهوی از روی بی دقتی من و اینکه خوب تمرکز نکردم و دوستی در سایت خودنویس با بزرگواری تصحیح کرد.لقب جناب فروغی ذکاءالملک هست نه ضیا الملک
با پوزش مجدد
کوشان ....ادامه....
|
اصلاحطلبان و دخیلی بر ضریح دکتر مصدق
اردشیر
با درود به درایت کوشان عزیز
نخست اینکه این مقاله یا گنجاندن نام مصدق در نظر خواهی بی بی سی یا تسخیر تریبون های پر مخاطب توسط اپوزیسیون صادراتی همه و همه جزیی از نقشه کلانی است که قصد نهایی آن نگاهداشت این نظام با درصدی از غلظت یا رقت اسلامی آن است .آنسویی ها از اسلام چه بدی دیده اند گواه آن بهار عربی و پیچ و واپیچ خوردن مسلمین در فراخنای زمان....من می توانم عناد جرسی ها وصادراتی ها را با نظام پهلوی پیش خودم توجیه کنم اما از درک کینه این آقا عاجزم که هر چه بود و شد حاصل پیش از انقلاب است و اگر استارت خودرا را بعد انقلاب زده بود قطعا جان سالم به در نمی برد.
شما بیایید کابینه اول دیکتاتور اقتدارگراببینید تا معلوم شود رضا شاه بزرگ اصلاح طلب تر بود یا این سید خندان ..که از فرط بی جرئتی به خود لقب تدارکاتچی داد.قیاس دوران پهلوی و جمهوری اسلامی مع افارق است اما حجب و تاثیر پذیری ایراندوستان واقعی آن طرف بی مهابا تر می کند ....ادامه....
|