کاوه یزداني
با درود به آقای ناصر کرمی و سپاس از لینکی که زیر عنوان ( استراتزی های امروز و فردا کدامند ؟ ) را در اختیار بنده قرار دادید .
اگر درست درک کرده باشم استراتژی که ارائه دادید بخشهای زیادی از آن می تواند در چهارچوب قانون اساسی آینده توسط متخصصین قانون نویس مورد بررسی قرار گیرد . من نیز به عنوان یک فرد عادی بسیاری از مطالبتان را برای ساختن ایرانی آباد و آزاد می پسندم جز اینکه در مواردی نیز اختلاف نظر با جنابعالی دارم ولی مربوط به شرایط کنونی نمی باشد و دلیلی نیز برای پرداختن به آنها نمی بینم . در آن بخشی که فرمودید نباید به اسلامگرایان اعتماد کرد نیز موافقم که ما نامش را پالایش اپوزیسیون گذاشته ایم و مدتهاست که با دوستان و هم میهنان در جهت پالایش اپوزیسیون از وجود نیروهای نفوذی در اپوزیسیون ، چه اسلامگرای حامی رژیم و چه دیگر نیروهای ضد ملی نظراتمان را ابراز می داریم . اما چه فایده که از دست امثال من فقط گفتن و نوشتن برمی آید . آنچه منظور بنده از راهکار ارائه و استراتژی می باشد در حوزه عملگرایی و اجرایی می باشد .خلاصه ای از تخصص شغلم را عرض می کنم که از شانزده سالگی آغاز به کار و پیشه کردم چنین است که یک نقشه برای ساختن یک قطعه یا یک ماشین صنعتی متشکل از چندین دریافت می کنیم و مواد خام را نیز دریافت می کنیم و باید از مواد خام طبق نقشه قطعه یا قطعاتی را بسازیم و در پایان منتاژ و رنگ و نسب نماییم و سپس راه اندازی نماییم و پایان کار . تئوری پردازی کمترین نقش را در حوزه شغلی و تخصصی کار بنده دارد. در برعکس کار فعالیت های سیاسی و مبارزاتی که تئوری بیشترین وقت و نیرو می گیرد و در بسیاری از مواقع نیز بدون نتیجه و یا با نتیجه منفی روبرو می شود .
به باور من همه نیازهای تشکیل یک اپوزیسیون ملی و میهن پرست در درون نیروهای برانداز یا انحلال طلب یا سرنگونی طلب وجود دارد ، فقط ایده یا متدی که بتواند همه نیروهای ملی ومیهن پرست را در کنار یکدیگر قرار دهد ( منتاژ نماید ) نیاز اکنون اپوریسیون می باشد . چگونه ؟ این از توان و دانش فردی بنده ساخته نیست و نیاز به اندیشمندان در حوزه سیاست دارد . با سپاس از جنابعالی .
....ادامه....
|
کاوه یزداني
با درود به ایرانی گرامی
درست است که چند روزی در ارسال نظر در این صفحه غیبت داشتم ، اما در همان ایام نیز روزی چندین بار نظرات شما دوستان و دیگر هم میهنان را در این صفحه و در کیهان لندن می خواندم و همچنین با دوستان خارج از این صفحه مجازی در ارتباط بودم ولی از انجایی که با شما دوستان و دیگر بسیاری از هم میهنان فقط از طریق دنیای مجازی در ارتباط هستیم ، چنین تصور می کنید که من رفیق نیمه راهی هستم .
از عرفان گرامی و جناب جمشاد پرچمشاهی نیز برای اظهار نظرشان سپاسگذارم . امیدوارم حق گرامی و دیگر هم میهنان گرامی نیز نظرشان را ارسال نمایند . با احترام کاوه یزدانی ....ادامه....
|
حق
بخش 2. آقای کرمی محترم، تازه ترین به سخره گرفتن واژه دمکراسی ؛موج دمکراسی خواهی؛ یا بهار عربی است. برخیها هم مثل جناب نوری علاء سکولاردمکراسی را علم کرده است که نه در ویکی پدیا پیدا می شود و نه ایشان قادرست چند کشور سکولاردمکرات مورد نظرش را بعنوان نمونه در جهان واقعا موجود ارائه دهد و نه درک می کند که سکولاریسم می تواند همان شود که صدام حسین و بشار اسد هستند و نه درک می کند که دمکراسی اش می تواند نوع کوبایی و روسیه سابق اش باشد. یعنی سکولاردمکراسی می تواند به استبداد برسد و هیچ تضمینی هم نیست که سیستم سکولاردمکراتش به لیبرال دمکراسی یا سوسیال دمکراسی، البته از نوع اروپایی اش، در ایران برسد. وقتی واژه هایی مثل دمکراسی، سوسیالیسم و حقوق بشر اینچنین مورد سوء استفاده های زشت قرار می گیرند محک منشورجهانی حقوق بشر باید باشد تا معلوم شود چه نوع دمکراسی و و و را تبلیغ و ترویج می کنیم. من مایلم بدانم که موضع شما در برابر منشور جهانی حقوق بشر برای ایران چیست و آیا موافق یک قانون اساسی نوین بر پایه همه مفاد این منشور و میثاقهای الحاقی به آن برای ایران آینده هستید یا نه؟ و در این مورد تاکنون چه کرده اید؟
عاجلترین کار امروز شما چیست، مبارزه با پادشاهی خواهان یا تجزیه طلبان یا رژیم؟ کدامیک از این 3 بزرگترین خطر برای ایران هستند و در مبارزات تان کدامین این 3 باید اول کنار زده شوند؟ کدامیک پیش و کدامیک پس از دیگری؟ با احترام ....ادامه....
|
حق
آقای کرمی محترم،تا آنجا که من می دانم در روسیه رسیدن به کمونیسم را پس از گذراندن سوسیالیسم ممکن می دانستند.از آنجا که خود را نماینده طبقه کارگر یعنی اکثریت مردم می دانستند خود را دمکراتیک هم می نامیدند. دمکراسی برایشان به معنای حکومت اکثریت بر اقلیت بود تو خود را موظف نمی دانستند هیچ حقی برای هیچ اقلیتی قائل شوند. سوسیال دمکراسی آنها در روسیه زمین تا آسمان با سوسیال دمکراسی در اروپا تفاوت داشت. برای همین بود که استالین حزب کارگر انگلیس که سوسیال دمکرات بود را اصلا قبول نداشت چون این حزب اصول لیبرالیسم را که حافظ حقوق شهروندی شهروندان یک کشورست را نه می خواست له و لورده کند و نه سیستم و ملت اجازه چنین کاری را می دادند. بنظر من، همانطور که هر کس و ناکسی از دمکراسی می ترسد چون نمی تواند دیکتاتوری ذهنی و عملی خود را توجیح کنند این واژه پاک را لوث می کند و مردمفریبی. اینست که هم کوبا و هم چین و هم شوروی سابق این واژه را به سخره گرفتند و هم سوسیالیسم را و هم رژیم اشغالگر در ایران که دمکراسی دینی را علم کرده. در برابر منشور جهانی حقوق بشر هم رژیم منشور حقوق بشر اسلامی را علم کرده است.
....ادامه....
|
جمشاد پرچمشاهی
در رابطه با پیشنهاد جناب بهمن زاهدی برای نامگذاری، من "کانون گفتمان ملی آزادیخواهان مشروطه" را پیشنهاد می کنم. ....ادامه....
|
ناصر کرمی
جناب آقای کاوه یزدانی، با درود
مطلبی که در پاسخ سئوال شما اکنون در دسترس هست، در لینک زیر ملاحظه فرمایید
"استراتژی های ضروری امروز و فردا کدامند؟ "
https://newsecul.ipower.com/2011/03/11.Friday/031111.Nasser-Karami-Strategies.htm
با سپاس از شما
....ادامه....
|
ایرانی
با درود خدمت دوستان و سروران
کاوه جان، ابتدا بسیار از بازگشت تو دوست و سرور گرامی خرسندم، هرگز سایر دوستان را تنها نگذار، همان طور که گفتم، لحظات حساسی را سپری می کنیم که به موقع در مورد آن با شما سخن خواهم گفت. سپس، پیشنهاد نام کافه نادری از من نبود، در کامنت آشنایی، من نوشتم که "کافه مرمر که بسته شده است، اما کافه نادری هنوز هست، بحث هامان را در فردای آزادی با عطر قهوه، آنجا ادامه می دهیم"، در کامنت بعدی، دوست و سرور گرامیم حق، گروه سه نفره مان را گروه کافه نادری نامید. من نیز با پیشنهاد شما و آقای زاهدی موافقم و اگر پیشنهاد انصراف از نام مشخص دادم، بدلیل مشکلاتی بود که بهمن خان برشمرند.
بهمن خان، در مورد موضوع مطرح شده با آن آقا در پای مقاله "هالو"، آنچه ایشان به عنوان سوسیالیزم مطرح می کنند، اندیشه راه سوم است که پس از فروپاشی شوروی و بلوک شرق، توسط برخی از سوسیالیست های اروپایی، مطرح گردید. حتی برخی (در انگلستان) تا بدانجا پیش رفتند که عنوان "سوسیالیزم بازار" را برای آن انتخاب نمودند. تلقی شما از سوسالیزم واقعا" موجود صحیح و درست است و آنچه در پاسخ به شما گفته شده، جعل واقعیات فلسفه سیاسی راه سوم است بدون آنکه به وجوح افتراق تاریخی و فلسفی آن با اندیشه مارکس و سایرین به طور آکادمیک اشاره شود. سوسیالیزم "واقعا" موجود" همان است که شما فرمودید و در کشورهایی که اشاره کردید وجود دارد.
پاینده ایران ....ادامه....
|
عرفان
درود بر کاوه گرامی
کاوه جان حقیقتا من پیشنهاد اقای زاهدی نازنین را یا ندیده ام یا متوجه اش نشدم بنابراین پوزش مرا پذیرا باشید .
من هم با نامی که شما انتخاب کردید (انجمن گفتگوی لیبرال دمکراسی)موافقم . ....ادامه....
|
کاوه یزداني
با درود به هم میهنان و دوستان حقیقی و مجازی در صفحه نظرات
بیش از دو روز است که آقای بهمن زاهدی پیشنهادی برای نامگذاری را به رای و نظر هم میهنان کامنت نویس گذاشتند ولی متاسفانه از سوی هیچیک از هم میهنان تاکنون پاسخی نخواندیم. گویی مشکل فقط بر سر نام کافه نادری بود که اگر اشتباه نکنم به پیشنهاد ایرانی عزیز در این صفحه رایج شد و ما چند تنی نیز دلگرم بر گرد این نام با یکدیگر گفتگو می کردیم. در عجبم که چرا هم میهنان مخالف نام کافه نادری تاکنون هیچ نظری نداده اند .اما مهم نیست .
نظر خودم را از این طریق در رابطه با نام این صفحه ابراز می دارم . مهم هم نیست که دوستان و هم میهنان قبول کنند یا نه یا اینکه مورد قبول جمع واقع شود یا نه . فقط یک نظر می باشد .
( انجمن گفتمان یا گفتگوی لیبرال دمکراسی) را نیز من پیشنهاد می کنم. چرا این نام را پیشنهاد می کنم؟ چونکه بر این باورم که اکثریت ایرانیان خواهان لیبرال دمکراسی هستند . دلیلش نیز این است که حدود پنج میلیون ایرانی مهاجر چه اجباری و چه غیر اجباری در کشورهای لیبرال دمکرات غربی زندگی می کنند و بسیاری از ایرانیان درون ایران نیز آرزو دارند که بتوانند به این کشورهای لیبرال دمکرات غربی مهاجرت نمایند . دلیل دیگرش را نیز می توانید در سامانه حزب مشروطه ایران ( لیبرال دمکرات ) بخوانید . که در بخش لیبرال دمکراسی درج می باشد .
(تاریخ ایده لیبرالیسم متصل به ایده آزادی یا آزادسازی است. از زمانی که ایده لیبرال به وجود آمده است، هدف آن آزاد کردن روح بشر بوده است. این ایده را میتوان به سقراط و اصرار وی بر حفظ حقیقت که به قیمت جانش تمام شد، باز گرداند.
لیبرالیسم وسیلهای برای حمایت فرد در برابر بازدارندههای خودکامه خارجی است که انسان را از درک کامل تواناییهای خویشتن محروم ساختهاند. مقدرات لیبرالیسم با توجه به اوضاع تاریخی در هر کشور با وجود اقتدارگرایی، گذر از آریستوکراسی، سرعت روند صنعتی شدن و اوضاع و احوال وحدت ملی متفاوت بوده است.
در ایران نیز، انقلاب مشروطیت مولود آشنایی با تفکر لیبرال بود و ورود مفاهیم تازهای همچون قانوناساسی و مجلس و انتخابات، گرچه هیچ گاه به تمام معنی تحقق نیافتند، در زندگی سیاسی ما میراث قهرمانان بزرگ آن دوران است.
حزب مشروطه ایران نیز از آنجایی که در گفتمان سیاسی خویش ... ....ادامه....
|
هالو!
بهمن زاهدی
دورود بر حق گرامی،
حق: یک حزب درست و حسابی مثل این حزب داشته باشیم من و امثال من مجبور به فرار و پناه گرفتن زیر سایه پادشاهی خواهان نمی گشتیم.
حق گرامی شما در این مکان پناهنده نیستید. هموطنی هستید که تنها در شکل نظام با ما اختلاف دارد و در محتوا با هم اشتراک نظر داریم. شما یک مشروطهخواه هستید. چه قبول کنید و چه با آن مخالفت کنید. مشروطهخواهی فقط در شکل نظام آینده خلاصه نمیشود بلکه ما شکل پادشاهی را برای آینده ایران بهترین نوع میدانیم. ما فقط یک درصد اختلاف نظر داریم و من فکر میکنم تا 99% با هم اشتراک نظر داریم.
ارادتمند
بهمن زاهدی
....ادامه....
|
هالو!
ناصر کرمی
آقای بهمن زاهدی
،
فرهنگ سیاسی لیبرال دمکراسی بر واحد حقوق فردی بنا شده است، و از حقوق فرد در مقابل جمع اکثریّت دفاع میکند، بنا بر این این دستور نظامی گری شما، که به من دستور و هشدار داده اید، که" این بار آخرتان باشد" که اینجا کامنت میگذارم و تبلیغ میکنم با تئوریهای دمکراسی هماهنگ نیست تا چه رسد به جهان بینی لیبرال دمکراسی،
حزب مشروطه یک حزب و ارگان ایرانی است، و باید به نقد و انتقاد دیگران تن در دهد، در غیر اینصورت دمکراتیک نیست و ضعف تئوریک و برنامه ای دارد و ایدئولوژیک خودی و غیر خودی فرقه ای مانند نظام جمهوری اسلامی است.
جناب زاهدی شما در کدام منبع اطلاعاتی خوانده اید که سیستمهای سیاسی کوبا، و چین و روسیه دمکراتیک است، اصولا در کجا مطالعه کرده اید که مارکسیسم و سوسیالیسم نظامهای دمکراتیکی هستند ؟
آقای زاهدی سوسیال دمکراسی و لیبرال دمکراسی یکی هستند و تفاوت چندانی باهم ندارند، هر دو لیبرالیسم سیاسی را رعایت میکنند، هر دو بر پایهء اندیشهء لیبرالیسم و آزادی و دمکراسی و نظام سرمایه داری با اقتصاد بازار آزاد استوار هست، با اندک تفاوتی که در سوسیال دمکراسی حکومت بر گردش اقتصاد نظارت دوری دارد که تعادل و مساوات نسبی بر قرار شود، بیمه بهداشتی و سایر برای همه باشد، با آشتی دادن شکاف طبقاتی را کمترن کند.
نمونهء سوسیال دمکراسی با اقتصاد بازار آزاد آن کشور آلمان و نمونهء لیبرال دمکراسی و اقتصاد بازار آن کشور آمریکا میباشد. که در آمریکا هم جدیدأ مانند آلمان و سیستمهای اروپا و اسکاندیناوی در آمده است. شما سوسیال دمکراسی را با مارکسیسم و سوسیالیسم که ساختارهای غیر دمکراتیک و متمرکز سیاسی و اقتصادی هستند عوضی گرفته اید.
آقای زاهدی من در نوشته های خود از شاهزاده سیروس پهلوی سخنی به میان نیاوردم، علیرغم انتقادهایی که به آقای پهلوی داشته ام ولی ایشان برای من تنها کسی هستند که در عرصهء سیاسی درون و خارج کشور به ایشان اعتماد دارم. لطفأ کمی رعایت کنید وهمهء مسائل را قاطی نکیند. من در اینجا اگر کاربران دیگر مرا مورد سئوال مستقیم قرار ندهند، به این بحث پایان میدهم.
-------------------------
این بار آخرتان باشد که برای تبلیغات شخصی از این مکان استفاده میکنید؟
کمی هم توجه کنید بد نیست
بهمن زاهدی ....ادامه....
|
کاوه یزداني
با درود به آقای ناصر کرمی
حال که پاسخ به پرسشم در یک کامنت نمی گنجد اگر برای جنابعالی امکان دارد فقط به یک پرسشم در ارتباط با اینکه چه راهکاری برای آزادی ایران از اشغال رژیم اسلامی دارید را در قالب یک مقاله بنویسید.
فرمودید:
سیستم سلطنتی در ایران به پایان رسیده است.جنابعالی یا عمدا یا سهون در اشتباهید . چرا که:
حزب مشروطه ایران نه سیستم سلطنتی ، بلکه تلاش دمکراتیک برای برقراری شکل پادشاهی پارلمانی در ایران بعد از سرنگونی رژیم اسلامی را حق خود می دانند و این هیچ منافاتی با دمکراسی ندارد . آیا دارد؟ همانگونه که جنابعالی و دیگر هم میهنان به عنوان جمهوریخواه و سوسیال دمکرات حق دارید بطور دمکراتیک برای اندیشه خود فعالیت نمایید و این حق شماست . وانگهی، جنابعالی و بنده هر یک فقط صاحب یک رای هستیم نه بیشتر ، و این دلیل نمی شود که دیگران را از انتخاب یک شکل سیاسی چه جمهوری پارلمانی و چه پادشاهی پارلمانی منع نماییم و حق نداریم خط باطل بر رای آزاد دیگران بکشیم . اگر اینچنین نماییم هیچ فرقی با رژیم اسلامی اشغالگر ددمنش نداریم . از کجا متمئن هستید که اگر صندوق رای آزادی ایجاد شود از درونش رای به پادشاهی پارلمانی در نیاید؟ آیا در چنین صورتی می خواهید رای ملتی را باطل نمایید ؟
کوتاه عرض کنم . جنابعالی 27 سال است در آلمان تشریف دارید و بنده فقط هشت سال است که در آلمان هستم . به باور من ایران سه سال پیش و اکنون ، با ایران 27 سال پیش و ایران 8 سال پیش که بنده مجبور به ترک ایران شدم بسیار متفاوت است . نسل جوان ایران خواستار حفظ تمامیت ارضی و یکپارچگی ایران و یگانگی ملت ایران است و خواستار برقراری قانون اساسی مبتنی بر اعلامیه جهانی منشور حقوق بشر می باشد و شکل جمهوری یا پادشاهی نیز اصل نیست بلکه محتوای اداره کشور اصل می باشد . تا جایی که بنده در چند سال گذشته با اندیشه های زنده یاد دکتر داریوش همایون و منشور حزب مشروطه ایران آشنا شده ام با خواست های جنبش ملی ایران هیچ مخالفتی نداشته و ندارند و بسیار نیز برای رسیدن به آن خواستها کوشیده اند و همچنان فعال هستند . راستش گفته های جنابعالی برای بنده بسیار عجیب و غریب هستند . جنابعالی کلی تحیق کرده اید و هفته ای یک مقاله می نویسید ولی بنده نه محقق هستم و نه مقاله نویس هستم و برای آینده ایران نیز نه ... ....ادامه....
|
حق
بخش ۱. منم یک جمهوریخواهم جناب ناصر کرمی ولی دریغ که در این سه دهه جمهوریخواهان نتوانسته اند حتی یک شخصیت سیاسی جمهوریخواه ارائه دهند که قابل مقایسه با شاهزاده، نماد پادشاهی خواهان مشروطه، باشد! اگر بی لیاقتی و کوردلی و عیب از ما جمهوریخواهان است که تا حالا نتوانسته ایم حتی یک شخصیت سیاسی قابل مقایسه با شاهزاده ارائه دهیم، حق نداریم این ضعف خود را با حمله های ناجوانمردانه به پادشاهی خواهان و حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات)لاپوشانی کرده و از روبرو شدن با ضعف خودمان و چاره جویی فرار را بر قرار ترجیح داده و فکر کنیم که مردم را می توانیم اینگونه فریب دهیم.
بخش ۲. مبارزه کثیری از جمهوریخواهان در همه این دهه ها خلاصه شده در مبارزه با پادشاهی خواهانی که دیگر در قدرت نیستند و مثل بقیه ما آواره اند و نه با رژیم سفاکی که دمار از روزگار مردم درآورده و هر روز که از عمر ننگینش می گذرد تمامیت ارضی ایران را بیشتر به خطر می اندازد و با این سیاست های غلطش عمدا زمینه تجزیه ایران را فراهم می کند. وقتی جمهوریخواهی چنین رژیم را ول می کند و مبارزه اولش را در محو پادشاهی خواهان از عرصه سیاسی کشور قرار می دهد حتما ریگی به کفش دارد. من از این نوع جمهوریخواهی برائت جسته و آنها را نماینده خود و امثال خود نمی دانم و آنها را عامل اصلی تداوم عمر این رژیم و ضامن بقای این رژیم و زمینه ساز تجزیه ایران می دانم که پشت نقاب وطنپرستی و دمکراسی و و و برای مردمفریبی پنهان شده و می شوند. یک جمهوریخواه واقعی و وطنپرست که به تمامیت ارضی ایران و یگانگی ملی و سرزمینی ایران معتقد باشد و برای ایران دمکراسی و لیبرالیسم و منشور جهانی حقوق بشر را بخواهد هرگز به خود اجازه نمی دهد که با قومگرایان/فاشیستها از هر نوعش همکاری نزدیکتری داشته باشد و یا از رقابت با پادشاهی خواهان پس از آزادی ایران آنچنان بترسد که از حالا به آنها گیر داده و از حالا خواستار محوشان شود بلکه انتخاب بین پادشاهی خواهی و جمهوریخواهی را به ملت ایران بسپرد و سر تعظیم به انتخاب ملت فرود آورد.
بخش ۳. من بعنوان یک جمهوریخواه از همه جمهوریخواهان ایرانی می ترسم چون طرز تفکرشان که شمه ای از آن در بالا رفت را برای جمهوری خواهی در ایران و برای ایران امروز و فردا خطرناک ارزیابی می کنم. برای همین هم از ... ....ادامه....
|
هالو!
کاوه یزداني
با درود به جناب ناصر کرمی
از آنجا که گفتگویمان از مضمون مقاله خارج شد بنده نظرم را در بخش آزاد ارسال کردم و اگر مایل هستید در آن بخش نظر بنده را بخوانید. ....ادامه....
|
هالو!
بهمن زاهدی
دورود بر کامنتگذاران گرامی،
توصیۀ مخلص به پرزیدنت اوباما این است که اگر در انتخابات ماه نوامبر برای چهار سال دیگر در کاخ سفید واشنگتن ماندنی شد بهجای اسلامشناسانی که فعلا دور خود جمع کرده است، یک «آخوندشناس» بهعنوان مشاور ویژه استخدام کند.
جمله آخر این مقاله توجه کسی را به خود جلب نکرد؟
در حال حاضر کمیسونی بلند پایه از اصلاحطلبان جمهوریاسلامی در واشینگتون با دولت امریکا برای رسیدن به توافق بر سر برنامه اتمی جمهوریاسلامی در حال گفتگو هستند، تا نتیجهاش در نشست بعدی آنان در بغداد به امضا برسد. جمهوریاسلامی بدنبال «جواز موجودیت» از امریکا میباشد و ما سرگرم اینکه «هالو» کیست؟
ارادتمند
بهمن زاهدی
....ادامه....
|
هالو!
بهمن زاهدی
آقای کرمی،
این بار آخرتان باشد که برای تبلیغات شخصی از این مکان استفاده میکنید؟
شما بدنبال کدام سوسیال دموکراسی هستید؟ نمونهای را لصفا به ما ارائه دهید تا با نظریه شما بیشتر آشنا شویم؟ کوبا، چین، روسیه
مطلقگرایی شما هنوز به قدرت نرسیده مشخص است. ما باید به کنار برویم و یا شما ما را اعدام خواهید کرد!
با چه کسی میخواهید «وحدت» کنید که ما جلو شما را گرفتهایم؟ چه سدی را شاهزاده و حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) برای به وحدت رسیدن شما درست کرده است؟ که این چنین برآشفته شدهاید؟
بهمن زاهدی
....ادامه....
|
هالو!
ناصر کرمی
جناب آقای کاوه یزدانی، با درود
پاسخ سئوالات شما در یک کامنت نمی گنجد، امّا کوتاه م مختصر من نمایندگی هیچ حزب و سازمانی را ندارم. آخرین وابستگی گروهی و حزبی که داشتم، شبکهء سکولارهای سبز بود که از بیناد گذاران اولیّهءِ آن بودم. و بنا به دلایل چندی از آن فاصله گرفتم.
آخرین نوشتار من به این شبکه در لینک زیر هست که اکنون در سایت این ارگان قرار دارد.
http://www.seculargreens.com/Articles/122611.Nasser-Karami-Your%20federalism-is-wrong.htm
برای اینکه با دیدگاه من آشنا شوید همین لینک دو مقالهء آخری را مطالعه فرمایید.
http://www.iranglobal.info/node/5484
http://www.iranglobal.info/node/5484
معمولأ هفته ای یک نوشتار تحقیقی و تحلیلی در مورد مسائل مختلف انتشار میدهم. به اجبار ایران را ترک کرده ام و 27 سال هست که با همسر و دو فرزندم در آلمان زندگی میکنم. و دیدگاه سوسیال دمکراسی دارم.
با قدر دانی بسیار از کارهای مثبت خاندان پهلوی، معتقدم که زمان یک سیستم سلطنتی در ایرن به پایان رسیده است، و حزب مشروطه سد راه وحدت ایرانیان هست، بخصوص حزبی که نماینده اش افرادی مانند آقای بهمن زاهدی با چنین سطح برخورد سیاسی باشد و هدفمند تیره های ایرانی را مسخره کنند. من جمهوری خواه هستم، معتقدم که ناسیونالیسم ایرانی تیره های ایرانی بطور مستقل باید برجسته شود.
فعلأ بیش از این در بارهء خودم نمی توانم برای شما بنویسم، اگر سئوال مشخصی دارید در خدمت شما خواهم بود. با سپاس از شما.
....ادامه....
|
هالو!
کاوه یزداني
به جناب ناصر گرمی
آیا جنابعالی به عنوان یک فرد در باره حزب مشروطه ایران چنین داوری میکنید یا اینکه به نمایندگی از سوی تشکل یا گروه سیاسی؟
از داوری جنابعالی در باره حزب مشروطه ایران میگذرم چونکه هیچ شناختی از جنابعالی ندارم. بفرمایید جنابعالی تاکنون برای ایران چه کردهاید و از کارهایتان برای ایران چه نتیجهای گرفتهاید؟ دوم اینکه بفرمایید چه راهکاری برای مشکلات ملت گرفتار ایران دارید و چه راهکاری برای نجات ایران دارید؟ و هم اکنون چه فعالیتی برای آزادی ایران دارید. شاید ما نیز به این نتیجه رسیدیم که در کنار شما قراربیریم. هممیهن اینکه از دیگران انتقاد نمایید و راجع به خودتان چیزی نگویید برای من خواننده بیشتر به مغلطه شبیه میباشد تا انتقاد سازنده از سوی فردی که ادعای اهلقلم و اندیشه دارد. از جنابعالی سپاسگذارم اگر به پرسشهایم شفاف و صریح و بدون حاشیه و شعار پاسخ دهید.
پاینده ایران و ملت ایران
....ادامه....
|
هالو!
بهمن زاهدی
با دورود خدمت آقای ناصر کرمی،
نوشتهاید: این حزب و تارنمای آن ظرفیّت سیاسی و پژوهشی و از آن رشد دمکراسی دست نیافته است که مقالاتی مانند من را انتشار دهد.
من چقدر هالو هستم! تا به حال فکر میکردم شما نویسنده هستید. حالا که خود مقاله هستید، نویسنده شما کیست؟
ارادتمند
بهمن زاهدی
....ادامه....
|
هالو!
ناصر کرمی
جناب آقای بهمن زاهدی مسئول تارنمای حزب مشروطه
جناب زاهدی اینقدر بخودتان امتیاز مثبت ندهید، از چندین سال پیش که زنده یاد داریوش همایون به این حزب آبرویی نسبی داده بود، من طی یک سلسله مقالات 6 قسمتی تحت عنوان: " حزب مشروطه حزبی نه برای امروز و نه برای فردا" حزب شما را زیر سئوال بردم و آنرا موضوعی اضافی در عرصهءِ سیاسی ایران مطرح و مردود شمردم. و هیچوقت هم انتظار انتشار مقالات خود را از این حزب نداشته ام و ندارم،
لینک مقالاتی که برای شما فرستاده شده و میشود هشدار و اخطاری است به شما ها که بخود بیایید و بدانید دشمنان ایران چه قوم و نژادی هستند که از آنها در بین شما و در حزب شما هم هستند.
لینک مقالاتی که من برای شما فرستائم برای گذاشتن در تارنمای حزب مشروطه نبوده و نیست، و اگر زمانی این حزب نوشتاری از من را منتشر کند اعتراض قانونی خواهم کرد، این حزب و تارنمای آن ظرفیّت سیاسی و پژوهشی و از آن رشد دمکراسی دست نیافته است که مقالاتی مانند من را انتشار دهد.
آقای زاهدی در قانون اساسی جمهوری اسلامی مانند حزب مشروطه هم ناسیونالیسم ایرانی آمده و تعریف شده است، امّا ایا در عمل به آن پای بند هست ؟
ناسیونالیسم ایرانی در نژاد، در خون و در سرشت ماست که با تولد با ما زاده میشود ، گذشتگان ما این را در تاریخ به ثبت رسانده اند.
لطفأ این کامنت را به بقیه کامنتها اضافه کنید، تا هم حزبی های شما بدانند که من آرزوی انتشار نوشتارهای خودم را در سایت شما نداشته ام و ندارم
در ضمن بجای توهین به من، شما را به دیالوگ منطقی با فرهنگ متین ایرانی دعوت کرده ام از این گذشته قلم و کاغذ و سایت هم در اختیار دارید >
....ادامه....
|
هالو!
حق
تکليف ديگر ساکنان ايران که شما آنها را ؛ايرانی اصيل؛ نمی دانيد چيست جناب کرمی؟! من حتما آن نوشتارهای شما که لینک شان را داده اید خواهم خواند ولی می خواهم حالا بدانم که تکلیف منه ایرانی که همه ساکنان ایران را بعنوان ملت ایران می شناسم با شمایی که ساکنان ایران را به ؛اصیل؛ و ؛غیراصیل؛ تقسیم کرده اید چیست؟ فعلا که فکر می کنم که شما حتی دو معنی برای توهین دارید. یکی برای ؛ایرانیان اصیل؛ تان که ناروا می دانید و دیگری توهینی است که شما آنرا نسبت به ؛ایرانیان غیر اصیل؛ تان مجاز می دانید. آنوقت انتظار دارید که این سامانه نوشتارهای شما را منتشر هم بکند! و وقتی نمی کند عصبانی می شوید و به بهانه نوشتار خیراندیش به اینجا می آیید تا شکایت کنید که چرا این حزب و سایت اش نوشتارهای شما را چاپ نمی کند! خب، وقتی شما پهلوی ها و این حزب و هموندان و هوادارانش را تفاله های صفوی و خامنه ای و و و توصیف می کنید و هیچ احترامی برای هیچیک از اینها قائل نیستید، چگونه است که همزمان برایتان پر اهمیت می شود که این سامانه نوشتارهای شما را منتشر نمی کند؟! من برای شناختن افکار شما حتما آن دو نوشتاری که لینکش را داده اید را خواهم خواند ولی اینرا به شما بگویم که نظراتتان در اینجا هیچ کمکی به شما و درک شما از ناسیونالیسم ایرانی نکرده است. بحث را خاتمه دادید تا پاسخگوی همان هواداران این حزب در اینجا نباشید با اینکه به همه آنها توهین کرده اید؟ تا اینجا به شما بگویم که الاهه بقراط در یکی از آخرین نوشتارهایش هشدار بسیار بجایی نسبت به ناسیونالیسم فاشیستی داد. امیدوارم پس از خواندن آن نوشتارهایتان که لینکش را به ما داده اید به این نتیجه نرسم که شما جزء همانهایی هستید که الاهه بقراط در موردشان به ما هشدار داده است! ناسیونالیستهای فاشیستی هم به اندازه تجزیه طلبان خطرناک برای ایران و ملت ایران هستند جناب کرمی، نه؟!
نظری در مورد ؛هالو؛ و شما در صفحه نظرات کیهان گذاشته ام که بزودی منتشر خواهد شد. ....ادامه....
|
هالو!
بهمن زاهدی
با دورود خدمت آقای ناصر کرمی گرامی،
قبل از اینکه شما در طی دو هفته گذشته به ناسیونالیسم ایرانی توجه کنید. ما آن را در منشور حزب سالهاست که وارد کردهایم.
اینکه چه مقالهای در سامانه حزب درج شود یا نشود را من تشخیص میدهم. این وظیفه و مسئولیت را شورای مرکزی حزب به من دادهاند. آنها هستند که میتوانند من را زیر سوال ببرند نه شما! همانطور که متوجه شدید، نوشتار شما ارزش درج در سامانه حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات ) را هنوز ندارند. امیدوارم در تکامل فکری خود پیشرفتهای بیشتری بکنید.
ارادتمند
بهمن زاهدی
....ادامه....
|
آقای واحدی،صورت مسئله را اشتباه فرض فرمودید!
کشکساب
بادرودبر همه ایرانیان.احتراما؛سالهاست پافشاری و تأکید دارم؛((آگاهی؛آگاهی؛حق مسلم ماست))تا ندانم حقم چیست؛به اینکه آنرا دارم یا ندارم؛آنرا از من گرفته اند؟یا از دست داده ام؛چرا و چگونه باید؛آنرا بدست بیاورم؛نخواهم اندیشید و اقدام نخواهم نمود.اگر هنوز نمیتوانم تشخیص بدهم که؛حکومت بشدت اسلامی؛قطعا برای حفظ خود؛دوستان دشمن نما ؛دارد؛و قطعا برای حفظ این دوستان ترفند خواهد زد؛مشکل از من است.مطابق با قراری که با آقای زاهدی داریم و امریه ایشان؛عرض میکنم:هنوز زندانی شکنجه شده و شصت و شش روز اعتصاب غذا کرده(باشرفی)چون اکبر کنجی را در درونی و اندرونی؛اوپپپوزززوسیون؛از یاد نبرده ام. پاینده ایران؛سربلند ایرانی. ....ادامه....
|
هالو!
ناصر کرمی
جناب آقای بهمن زاهدی مسئول تارنمای حزب مشروطه
شما و هم حزبی های شما اگر میخواستید بدانید ناسیونالیسم ایرانی چیست در طی دوهفته پیش تا کنون من لینک (زیر) دو مقاله از خودم را در مورد ناسیونالیسم ایرانی برایتان فرستادم، شما میتوانستید با هر کم و کاستی که این مقالات داشته آنها را در تارنمای حزب به اطلاع هواداران خود میرساندید. ناسیونالیسم ایرانی حزب مشروطه متکی به اراده و با پشتوانهءِ ایرانی تباران نیست. متکی به بیگانگان مهاجر به ایران است که بارها به ایران خیانت کرده اند.
آنچه مسلم هست در بافت حزب مشروطه و در رهبری آن ناسیونالیسم ایرانی وجود ندارد.، ترکیب فردی و گرهی هواداران حزب مشروطه آمیخته ای از دوران صفویان و قاجاریان تُرک تبار، و دوران پهلوی (ترکیبی از تُرک تباران و ایرانیان غیر پارسی)، و نظام جمهوری اسلامی امروز به رهبری علی خامنه ای تُرک تبار هست، که هیچکدام به معنی واقعی ناسیونالیسم ایرانی را دنبال نکردند و نمیکنند.
ناسیونالیسم ایرانی فقط زمانی میتواند مفهوم پیدا کند، که هدایت آن در کنترل ایرانی تباران اصیل، بویژه زاگرس نشینان از مردمان کُرد شمال غربی گرفته تا خلیج فارس باشد، دو لینک زیر در دوهفته قبل برای شما فرستاده شده است.
http://www.iranglobal.info/node/5484
http://www.iranglobal.info/node/5484
با پوزش من به این بحث پایان میدهم.
....ادامه....
|
هالو!
حق
بخش ۲. آیا این ناصر کرمی همان ناصر کرمی است که مقالاتش در سایت اخبارروز مرتب منتشر می شود یا نه؟ این جناب کرمی که برای اولین بار نظراتش را ادر اینجا می بینیم اگر همان ناصر کرمی ای باشد که همیشه مقالاتش در سایت معلوم الحال اخبارروز چاپ می شود، پاسخ دهد که آیا او هرگز به آن سایت ایرادی گرفته که چرا سالهاست مقالات کیلویی در بخش "مسئله ملی" خود در ضدیت با یگانگی ملی و سرزمینی ایران منتشر می کند!؟ و اگر این ناصر کرمی همان ناصر کرمی در اخبارروز است، چرا این شکایتش را به خود کیهان لندن نبرده و نمی برد که خیراندیش یکی از کارکنان آنجاست! سامانه حزب مشروطه ایران (لیبرال دمکرات) فقط این مقاله را در بخش "از دیگران" اش منتشر کرده است. من نمی دانم که چرا فقط به این سامانه دیکته می شود که چه مقالاتی را چاپ بکند و چاپ نکند!!! بهرحال اگر این همان ناصر کرمی است، توضیح دهد که همانطور که خواستار محو این نوشتار خیراندیش در این سامانه شده است، آیا تا به حال خواستار محو حتی یک نوشتار در سایت اخبارروز شده است یا نه؟! آیا او اخبارروز را اشاعه دهنده وحدت ملی ایرانیان ارزیابی می کند که نوشتارهایش را در آنجا منتشر می کند؟! آیا مشکل جناب ناصر کرمی ای که نظراتش در اینجا دیده می شوند، انتشار "هالو" از خیر اندیش در این سامانه است یا بهانه ایست برای حمله به این حزب بعنوان یک رقیب سیاسی؟! برای اینکه معلوم شود که این ناصر کرمی همان ناصر کرمی است که در اخبارروز مقالاتش چاپ می شوند خوبست که از طریق ایمیل و تماس مستقیم این حزب با ناصر کرمی مشخص شود که کسی در پی سوء استفاده از نام او در اینجا نیست.
....ادامه....
|
هالو!
حق
ايران دارد بر باد می رود و مشغله فکری برخی ها شده اينکه چرا اين سامانه مقاله ای از کيهان لندن را در بخش ؛از ديگران؛ خود منتشر کرده است! واقعا که مشکل برخیها نه ایران است و نه رژیم بلکه مبصر کلاس این و آن شدن و تحدید کردن! سوء تفاهم بر سر معنی يک واژه از حفظ تماميت ارضی ايران و نجات ايران از شر اين رژيم واقعا برای برخيها مهمتر گشته! بخش 1. بر طبق فرهنگ واژه های دهخدا:- ساده لوح . [ دَ / دِل َ / لُو ] (ص مرکب ) کنایه از مرد خفیف العقل . (بهارعجم ) (آنندراج ). کنایه از احمق و بی شعور. (غیاث اللغات ). ساده دل : ساده مرد. || سلیم . سلیم القلب . پاکدل . صافی ضمیر. بی مکر. بی حیله . که گربز نیست .
بر طبق ترجمه گوگل:- ساده لوح به زبان فرانسه naïf و به زبان انگلیسی Naive و به آلمانی naiv است.
candid که ولتر در کتابش نظر داشت، تا آنجا که من می دانم، نشان دادن آدمی بود که از دنیا بی خبر است و به عبارت دیگر از واقعیات جهان واقعا موجود که پر از ریا و دروغهاست بدور مانده یا نگاه داشته شده است.
احتمالا آقای خیراندیش منظورش naïf بوده است و نه candide ! من نظرات جناب ناصر کرمی را در ستون نظرات کیهان آنلاین خواهم گذاشت تا اگر آقای خیراندیش صلاح دانست پاسخ جناب کرمی را در آنجا بدهد. خیراندیش یکی از نویسندگان بسیار خوب کیهان لندن است و من با تمام اختلاف نظراتی که هر از چند گاه با کیهان لندن داشته و در آینده هم بی شک خواهم داشت این روزنامه را بواقع ایرانی و بسیار معتبر و ارزشمند می دانم. ادامه در بخش ۲ ....ادامه....
|
هالو!
بهمن زاهدی
با دورود خدمت آقای ناصر کرمی،
حساسیت تا کجا؟ هموطن گرامی افتخار من میبود که پسر آن طایفه پشتکوهنشین میبودم و با طبیعت آن مکان بیشتر آشنا میشدم. ولی همین که ایرانیان کثرتقومی دارند و در آب و هوای گوناگون توانستهاند ایرانیت خود را زنده نگه دارند برای من یک ارزش افتخارآمیز است.
تحدید شما را شکر گذارم! بنوسید تا بیشتر آگاه شویم! آیا شما «ناسیونالیسم ایرانی» را درک کردهاید؟
به نظر من شما هستید که به اقوام ایرانی توهین و آنان را تحریک میکنید، نه سامانه حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) که برای همه طبقات اجتماعی کشور احترام مخصوص دارد، چون ایرانی هستند قبل از اینکه قومگرا، روشنفکر، سیاستمدار، سیاستباز، نویسنده و صاحبنظر باشد.
بالاترین ارزش برای ما ایران است. بالاترین ارزش برای شما چیست؟
ارادتمند
بهمن زاهدی
....ادامه....
|
هالو!
ناصر کرمی
جناب آقای بهمن زاهدی مسئول تارنمای حزب مشروطه
من متأسفانه تا بحال نه در سرزمین لُرستان بوده ام و نه با یک هم میهن لُرستانی برخورد داشته ام، آنچه از سرزمین لُرستان و ساکنان آن برداشت کرده ام بر مبنای باستان شناسی و وآرشیتکت تور ( معماری) و ایران شناسی است.
اگر بخواهید زادگاه من را بدانید من در همان ناحیّهء تاریخی استان فارس در همان دره ای و پشت کوهی بدنیا آمد ه ام ( زیرا استان فارس در غرب زاگرس در پشت کوه هست) که کوروش و داریوش بدنبا آمدند زیستند و در همان جا به خاک سپرده شدند، بنا بر این شما و حزب مشروطه باید از مردم لُرستان پوزش جدی بخواهد نه از من و دیگران که قصد پیوند دادن تیره های ایرانی را داریم،
شما نه فقط به مردم لُرستان توهین کرده اید، بلکه به تمامی مردم جغرافیای ساتراپی پارسه، پارسی باستان که شامل استانهای: کرمانشاه، لُرستان، چهار محال بختیاری، کهگیلویه و بویراحمد، خوزستان، استان بوشهر، استان هرمزگان، و استان فارس توهین کرده اید، من بار دیگر از شما تمنی میکنم این مقاله از تارنما ی حزب مشروطه بردارید، زیرا به اتحاد ایرانیان صدمه وارد خواهد کرد و جمهوری اسلامی و تجزیه طلبان ضد ایرانی از آن بهره خواهند برد.
شما می گویید توهینی در آن نیست پس بگذاریداشد و منتظر جواب آن در سایت های دیگر و در رسانه های دیگر باشید. امّا من شما و کارشناسان شما را به یک مناظرهء ایران شناسی در تالار حزب مشروطهء خودتان دعوت میکنم، به دلایل مختلف حزب مشروطه اجازه ندارد خود را پارسی و هخامنشی و یا ساسانی معرفی کند و از نمایندگی آنها با احزاب سیاسی ایران به گفتگو بنشیند،
پارسه و پارسی که امروز فارس و یا فارسی خوانده میشود بیانگر نژادی و هویّتی نیست، یک جغرافیای سیاسی شناخته شده است که در شمال خلیج فارس که جغرافیای استانهای غرب، جنوب غربی و جنوب را در بر میگیرد می باشد،
....ادامه....
|
هالو!
بهمن زاهدی
دورود بر شما آقای ناصر کرمی،
من هیچگونه توهینی در این نوشته نیافتم. اگر شما توهینی خواندهاید به بزرگگواری خودتان آن را ببخشید و فراموش کنید. اگر تیزبینی شما اینقدر زیاد است. توهینهای جمهوریاسلامی را به ملت یگانه ایران نه ببخشید و نه فراموش کنید.
ارادتمند
بهمن زاهدی
....ادامه....
|
بهمن زاهدی
با دورود به دوستان انجمن گفتگوی ایرانیان،
قسمت پایانی: مبارزه پایانی ندارد. سرنگونی جمهوریاسلامی برای رسیدن به لیبرالدموکراسی اولین هدف واقعیتگرانه میباشد، اما مبارزه با سرنگون شدن جمهوریاسلامی به پایان نخواهد رسید. در حین مبارزه با جمهوریاسلامی باید آنقدر با هم گفتگو داشته باشیم که بتوانیم ایران را با همکاری یکدیگر به لیبرالدموکراسی برسانیم. در این راه هر کسی تا حد توانای خود میتواند شرکت کند.
به همین دلیل من پیشنهاد کردم قسمت نظرات سامانه حزب را تغییر نامی بدهیم که همگان با آن موافق باشند.
هنوز نامی بهتر از «انجمن گفتگوی ایرانیان» نیافتهام.
پایان قسمت پایانی
ارادتمند
بهمن زاهدی
....ادامه....
|
بهمن زاهدی
با دورود به دوستان انجمن گفتگوی ایرانیان،
بخش میانی: کاوه را من هر هفته میبینم، قدرت دستگاه کامپیوتری او توانایی بیش از این را ندارد. تا بحال سه کامپیوتر را آنقدر در انترنت این طرف و آن طرف کرده که به رحمت ایزدی پیوستند. این آخری سرعتش کم است و کاوه را کمی عصبی میکند. کامنتنویسی را کاوه در کیهان لندن (کیهان آنلاین) یاد گرفت و ایده قسمت نظرات هم از آنجا سر چشمه گرفت (با سپاس فراوان از کیهان آنلاین).
با ورود کاوه به دنیای انگاری و مجازی انجمن گفتگوی ایرانیان فعالیت خود را به انترنت هم کشاند. گفتگوها در دنیای مجازی (نوشتاری) فراموش نمیشوند و افراد در تنگناهای زمانی برای شرکت در گفتگو قرار نمیگیرند. کاوه آهنگر نوشتن و ساده نوشتن را آموخت و دیگران را بسوی خود جلب کرد. در این که هموطنانی را پیدا کرده که میتواند با آنان بدون مشکلات زمانی و مکانی به گفتگو بنشیند خوشحال شده بود. انجمن گفتگوی ایرانیان تبدیل شده بود به «کافه نادری».
هدف اصلی در نیمه راه محو شده و اهداف دیگری به هدف اصلی اضافه شده بودند. سیر تکاملی آنچنان شدید بود که در قدرت یک نفر نمیتوانست بگنجد. «شیر علی قصاب» را کاوه در سه دنیای واقعی، انگاری و مجازی شناخت و با دیگرانی که به آینده ایران میاندیشند آشنا شد.
پایان بخش میانی
ارادتمند
بهمن زاهدی
....ادامه....
|
کاوه یزدانی
صورت مسئله دوتا هستند . یکی این است که یک رژیم اسلامی متهجر و سرکوبگر و غیر ایرانی حاکم بر ایران و سرنوشت ایرانیان است.
دوم اینکه وجود رژیم بی خرد اسلامی موجباتی را بوجود آورده است که چندین کشور قدرتمند جهان به همراهی همسایگان ایران بویژه اعراب حوزه خلیج فارس و اسرائیل در حال تدارک دیدن شرایطی هستند که ایران را به چند کشور تقسیم کنند . یکی از طرحهایشان نیز حمله به ایران است . البته که میدانیم باعثش رژیم اسلامی می باشد . در صورتی که موفق شوند مفهومش این است که ایران از نقشه جهان پاک خواهد شد . نشانی هایش را نیز آشکارا می بینیم البته اگر چشم خردمان را باز کنیم حتما نشانی های تجزیه ایران را میبینیم. سهم دریای مازندران که فعلا از دست رفته است . سه جزیره ایرانی تنب کوچک و تنب بزرگ و ابوموسی . کردستان با همکاری گروههای مسلح خشونت طلب وتجزیه طلب کردستان مثل پژاک و حزب دمکرات کردستان. سیستان بلوچستان نیز به همین صورت با همکاری گروههای مسلح . آذربایجان نیز به همین ترتیب . خوزستان نیز به همین ترتیب . ترکمنستان نیز همینطور . آیا اینگونه هست یا نه ؟ اگر نیست دلیلتان را بفرمایید . هر ایرانی ایران دوستی خارج از شغل و مقام و دین و مذهب و رنگ و زبان در برابر این حوادث مسئول می باشد . البته که مسئولیت احزاب و شخصیتهای سیاسی بمراتب بیشتر از افراد عادی می باشد . هیچ توجیهی برای شانه خالی کردن از بار مسئولیت قابل قبول نیست . با احترام کاوه یزدانی ....ادامه....
|
بهمن زاهدی
با دورود به دوستان انجمن گفتگوی ایرانیان توبینگن و حومه،
آغاز حرکت: برای حمایت از افرادی که در «جُنبش سبز» شرکت کرده بودند و به زندان افتاده بودند تظاهراتی را کاوه ترتیب داده بود. روز تظاهرات مصادف شد با اولین روز در گذشت آقای داریوش همایون. همان روز قرار گذاشتیم انجمن گفتگوی ایرانیان شهر توبینگن و حومه برای رسیدن به لیبرالدموکراسی در ایران و تمرین نوع ایرانی آن را آغار کنیم. سه نفری، عدهای را جمع کردیم، استقبال افغانیها و آلمانیها از ما، بیشتر از هموطنانمان خودمان بود. سرانجام آن حرکت به آغار فعالیت قسمت نظرات سامانه حزب منجبر شد. گفتگوها هنوز در شهر توبینگن آلمان بصور هفتهای انجام میشود. ولی ما باید بیشتر شویم تا گفتگوها بیشتر شوند و مقدمه یک تفاهم جمعی را بوجود آوریم. باید جلوتر برویم، نه برای خود، بلکه برای یک خواستجمعی که خودمان هم در آن مسئولیتپذیری برابری را قبول کردهایم.
پایان بخش اول
ارادتمند
بهمن زاهدی
....ادامه....
|
هالو!
ناصر کرمی
مسئول تارنمای حزب مشروطهءِ، با درود
امروز صبح در سایت حزب مشروطه ایران مقاله ای بنام " هالو" را خواندم که در آن به بخشی از مردمان زاگرس مرکزی زاداگاه هخامنشیان و پارسیان، و ساسانیان، که امروز بنام لُر بر گرفته شده از شهر باستانی" لور " نامیده میشوند، توهین مستقیم شده است. مردم شجاع و راستگوی لُرستان نژاد خالص بجا مانده از هخامنشی و پارسی با فرهنگ بجا مانده از آریایی تباری( راستگو، نجیب) است. هر گونه توهین به مردم لُرستان توهین به ایرانیان باستان هخامنشی و ساسانی و فرهنگ آریا تباری است. از مسئول سایت تارنمای حزب مشروطه تمنّی میشود این مقاله را هر چه سریعتر از تارنمای این حزب بردارد و بصورتی مستقیم و رسمی در سایت حزب مشروطه از مردم دلاور و با فرهنگ عمیق ایرانی پوزش بخواهد.
چنین برخوردهایی باعث میشود که بین تیره های ایرانی یک جنگ ژنتیکی و روانی رونق بگیرد که امروز کدام تیره و منطقهءی جغرافیایی ایرانی راستین و بازماندگان ایرانیان باستان هخامنشیان و ساسانیان هستند، و ثابت خواهد شد که گروهی از مشروطه خواهان از جمله افرادی که چنین مقالات توهین آمیز را انتشار میدهند، از یک نژاد التقاطی از مردمان مهاجر به ایران هستند و اصولأ خون ایرانی در جسم آنها نیست و فرهنگی که دارند ایرانی نیست.
....ادامه....
|
اگر دیوانگی کردم دلم خواست!
ایرانی
با درود خدمت دوستان و سروران
این اولین بار نیست و آخرین بار نیز نخواهد بود. نود درصد ترانه هایی که خانم گوگوش، پیش از انقلاب خوانده اند، شعرهایش را شاعران چپ گرایی که در هپروت خیال، باد می کاشتند، سروده اند، از "قصه دو ماهی" تا آن ترانه ای که در آستانه انقلاب به "آقاجون" معروف شد و ظاهرا" خمینی را خطاب قرار می داد! و تا موزیک تيتراژ فیلم "همسفر"، تا داریوش و نوحه هایش و تا دیگران. چپ با آلت دست قرار دادن شاعران و خوانندگان، فیلمسازان و هنرپیشه ها، نویسندگان و سایر هنرمندان، (که بسیاری شان نیز خود چپگرا بودند) به قول خودشان "هنر متعهد" را آفرید. امروز بعضی هاشان با وقاحت به نسل های امروز، اینچنین پاسخی که در شعر موجود در مقاله آمده است را می دهند و عده ای نیز مانند اسفندیار منفرد زاده، زده اند زیر هنر متعهد که، هنر متعهد دیگر چیست؟ کل فعالیت ما جمع شد در کوله بار آقای خمینی!، (نمی گوید ما جمع کردیم، می گوید جمع شد!). دلایل انقلاب و سیه روزی امروز مردم و باقی ماندن جمهوری جهل و فساد، چیز جز نگاه کردن به دنیا از زیر شیشه عینک تعصب و حماقت نیست.
پاینده ایران ....ادامه....
|