عرفان
درود بر استاد ایرانی نازنین
استاد گرامی از ابراز نظر و لطفتان ممنون و سپاسگذارم دوستی با شما مایه فخر و سربلندی اینجاب است بی صبرانه انتظار لحظه موعود را میکشم تا شما فرهیختگان را در اغوش بکشم ....ادامه....
|
ایرانی
با درود خدمت دوستان و سروران
حق عزیزم، آنچه نگاشتی، سخت مرا متأثر کرد. در دوران پادشاه فقید، پوشش بیمه همگانی طوری بود که هر کس می توانست در بیمارستان دولتی درمان شود. یا با مراجعه به بیمارستان خصوصی، پس از طی مراحل درمان، نماینده بیمه در آن بیمارستان حاضر می شد و پس از انجام مراحلی، بیمار مبلغ بسیار جزئی را پرداخت می کرد و الباقی آن به عهده بیمه بود. ناگفته نماند که کمبود پزشک و درمان در سایر نقاط کشور (به غیر از پایتخت که من زندگی می کنم) محسوس بود. دلیل آن هم کمبود پزشک و کادر متخصص بود که یا توان آموزشی بیش از ان وجود نداشت و یا تا کسی پزشک می شد به شهرهای بزرگ مهاجرت می کرد. در ان زمان سعی شد با تشکیل سپاه بهداشت یا دوران طرح اجباری خارج از مرکز برای پزشکان، بااین موضوع مقابله شود. در هر حال، برای تو و خانواده گرامیت آرزوی سلامتی و موفقیت دارم، صبح آزادی نزدیک است، به امید دیدار با بانگ نوشانوش در آن مکان موعود.
پاینده ایران ....ادامه....
|
ایرانی
بخش 2: حال تاکتیک در راستای استراتژی، برای رسیدن به اهداف می تواند متفاوت و بر حسب شرایط تنظیم شوند. با این شرح، همه هویت مستقل دارند (احزاب) اما می توانند بدون زیرپا نهادن پرنسیپ خود، بر سر موضوعی مانند تعیین نوع نظام آینده از طریق حاکمیت صندوق رأی، با هم تعامل داشته باشند. بزرگترین اشتباه هر فرد و یا گروهی، جدایی و زیرپا گذاشتن پرنسیپ خواهد بود، چون افرادی که جذب آن دسته سیاسی شده اند، اعتماد خود را به آن تشکل از دست خواهند داد، چگونه می شود به کسی اعتماد کرد که هر روز یک جور حرف می زند؟. در ضمن، به دوستیمان سوگند، دیدار ما به همراه سایر دوستان در آن مکان موعود، دور و دیر نیست. این را نوشتم و به حافظه اینترنت و سامانه این حزب جلیل سپردم تا صحت آن در آینده نزدیک سنجیده شود.
پاینده ایران ....ادامه....
|
ایرانی
با درود خدمت دوستان و سروران
بخش 1: کاوه جان، هر حزب سیاسی اصول و "پرنسیپی" دارد که هویت آن را تشکیل می دهد. در هیچ کجای دنیا، حزبی را پیدا نمی کنی که از این قاعده بری باشد. یعنی یک حزب سیاسی، اصولی دارد و روش و خط مشیی که او را از سایر تشکل های سیاسی متمایز می کند. در حزب مشروطه ایران نیز، تا آنجا که من فهمیده ام، پرنسیپ، به دلایل روشن، پادشاهی پارلمانی است (به عنوان وسیله) و هدف آن برقراری یک دموکراسی مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر و مشی لیبرال دموکرات است. این هیچ منافاتی با "انتخابات آزاد" ندارد. همانطور که هر حزبی می تواند جمهوری خواه باشد، اما روش برقراری جمهوری را صندوق رأی بداند. بنابراین، احزاب دارای هویت های مستقل هستند، که آن هویت دراساسنامه و مرامنامه ذکر شده است و پرنسیپ آن حزب را تشکیل می دهد.
....ادامه....
|
عرفان
درود بر حق گرامی
حق نازنين از شما بسيار سپاسگذارم هميشه از نظرات خوبتان استفاده ميکنم ممنون از بابت راهنمايي هايتان بهبودي را براي اعضاي خانواده محترمتان ارزو دارم. ....ادامه....
|
عرفان
درود بر جمشاد گرامی
جمشاد نازنين شما درست ميفرماييد پيگيري مسائل تاريخي و سياسي مستقيما موجب بروز افسردگي نميشود اما انچه که شما تحت عنوان قياس تاريخ باشکوه گذشته با وضعيت اسفبار کنوني برشمرديد تنها بخش کوچکي از دل مشغولي هاي من ميباشد بيشتر خود خوري و تشويش خاطر من بخاطر تنزل فرهنگي مردم مرز و بومم ميباشد که بطرز غير عادي و غير طبيعي اي مرا ميازارد همچنين شما استبداد سياسي و اجتماعي را هم به ان اضافه کنيد که به حد تهوع اور و غير قابل تحملي رسيده که حقيقتا کاسه صبرم را لبريز کرده اما انطور که شما و دوستان فرموديد بايد به انتظار ايران ازاد اينده نشست و اين دوران سياه و ننگين را تحمل کرد و مبارزه را ادامه داد
انچه که مسلم است هیچ چیز مرا از مبارزه با رژیم جنایتکار حاکم (در حد توانایی ها و قابلیت هایم ) بر حذر نخواهد داشت. ....ادامه....
|
ایرانی
بخش دوم: لحظه ای بیندیش، اگر ایرانیان پس از یورش اسکندر خود و قافیه را باخته بودند، چه می شد؟، بعد از هجوم تازیان، بعد از یورش مغولان، در سال های سکوت، در دوران سیاه قجری؟، اگر در بهمن 57 خود را باخته بودیم، امروز نامی از ایران نمانده بود و تبدیل شده بودیم به ام القرای جهان اسلام!، دل قوی دار و فردای ایران را ببین که با دست تو ساخته خواهدشد، که این وظیفه نسلی توست. سال 1358 فکر می کردم، اگر سال های سیطره آخوند طولانی شود، من یکی خواهم مرد، اما "ما را به سخت جانی خود این گمان نبود". صبح فروپاشی جمهوری جهل و فساد نزدیک است و امید به فرداهای روشن. امروز وظیفه تو به غیر از کسب آگاهی، حفظ خودت برای ایران آینده است.
پاینده ایران ....ادامه....
|
ایرانی
با درود خدمت دوستان و سروران
بخش اول: عرفان عزیزم، دانستن دردی است که عده قلیلی به آن گرفتار می شوند، این جمله را سالها پیش از یکی از استادانم در دانشگاه شنیدم. بنابراین از عوارض دانایی، درک شرایط، شناخت حوادث و در پرتو آن قوام شخصیتی است. دود چراغ خوردن و رنج دانستن را تحل کردن، کوره ای است که حکیم و فرهیخته می سازد. دردهای تو، دردهای زایش شخصیت نویی است که فردای ایران در پناه آن روشن خواهد بود. ....ادامه....
|
جمهوری اسلامی و هنر اپوزیسیون سازی
حق
میهنپرست گرامی حال که از ؛جمهوری اسلامی و هنر آپوزیسیون سازی؛ اش نوشتید و انقدر خوب هم نوشتید، امیدوارم یک نوشتاری را هم به این ؛آپوزیسیون و هنر موازی سازی؛ اش اختصاص دهید. آپوزیسیونی که بر اصول ۴ گانه ی ۱. حفظ تمامیت ارضی ایران بهر قیمتی؛ ۲. ایران یک کشور و یک ملت؛ ۳. برقراری دمکراسی پارلمانی در ایران؛ ۴. یک قانون اساسی نوین مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر و میثاقهای الحاقی به آن، نتواند توافق کند فاجعه بزرگتری است یا فاجعه ی رژیم کهریزکی در ایران!؟
آیا فاجعه نیست وقتی ؛آپوزیسیون؛ ای مثل دکترررر حسین بُر که هم یک بلند پایه در شبکه سکولارهای سبز جناب نوری علاء است و هم فعال در کنگره ای است که نامش چیزی شبیه به ؛کنگره ملیتها/ملل در ایران؛ است، منشور جهانی حقوق بشر را برای رفع هر گونه تبعیض در ایران کافی نمی داند!!!؟؟؟
آیا فاجعه نیست که بجای آن اصول ۴ گانه در بالا که حافظ منافع ملی ایران در همه دوران است، فقط انتخابات آزاد با اینهمه تعبیرهایی که می دهند را از درون منشور جهانی حقوق بشر بیرون بکشند و فقط حول آن بخواهند متحد شوند!؟ چرا اتحاد حول اجرای کامل منشور جهانی حقوق بشر و میثاقهای الحاقی به آن نه!؟ ....ادامه....
|
عرفان
درود بر کاوه نازنین
کاوه جان دوست عزيزم اميدوارم مشکلات شما هم مرتفع شود پيشنهاد شما هم پيشنهاد خوبيست اهنگ هميشه ياور تنهايي ها و غم هاي من بوده و هست از راهنمايي تان بسیار سپاسگذارم ....ادامه....
|
حق
بخش 4... دشمن دلشادتر و عمر رژیم طولانی تر. اندیشیدم با افسردگی و از کار افتادگی من، دل رژیم شاد می شود و خیالش از بابت من راحت، بویژه آن خاتمی شیاد که گولم زده بود. اندیشیدم اگر منهم اجازه دهم که به روز بیماران خانواده ام بیفتم باعث رنج اعضاء سالم خانواده ام خواهم شد و جور مرا آنها باید بکشند و خسته تر از اینی که هستند خواهند شد. دوستان خوبم بویژه آن خوش مشربها دور و برم را خالی نکردند و در تمام مدت و تا به امروز با من ماندند. برخیهایشان چند سالی با من در خارج بودند ولی برگشتند ایران. تا این اواخر هم می آمدند و می رفتند. تا زمانیکه بودند هر هفته یا دو هفته یکبار دور هم جمع می شدیم و جات خالی یک وعده غذای ایرانی می خوردیم و گیلاسی به امید آزادی هر چه زودتر ایران می زدیم. دلمان خونست ولی راه دیگری بجز مبارزه با رژیم کهریزکی نمی شناسیم. اصولی بجز آن اصول 4 گانه که در نظرات اخیرم دیده ای را هم نمی شناسیم بهتر حافظ منافع ملی ایران باشد و درمان دردمان.در صدر حفظ تمامیت ارضی ایران بهر قیمتی و ایران یک کشور و یک ملت، است. دو اصل دیگر ضامن رسیدن ایران به همان امنیت و آزادی و رفاهی است که 5 میلیون ایرانی را به جهان آزاد غرب کشانده، و پادزهر بسیاری از مشکلات ایران امروز و 90 درصد بیماریهای روانی در آینده. همراه شو عزیز ....ادامه....
|
حق
بخش 3.پس سپری کردن یکسال افسردگی و زمانیکه کمی حالم بهتر شده بود با خود اندیشیدم که باید این بیماری را یا درمان کنم و یا اگر نمی توانم باید آنرا مدیریت کنم. با دیدن افراد بیمار خانواده که به داروها معتاد و درمان هم نیافته اند، و با یاری روانپزشک تصمیم گرفتیم که برای مدت 3 ماه دارو مصرف کنم و کم کم طی سه ماه بعد با کم کردن آن داروها جلوی اعتیاد را بگیرم و مصرف کننده همیشگی دارو نشوم. اثر داروها پس از دو هفته نمایان شدند. بهتر می خوابیدم و برخی مسائل دیگر به آن بزرگی ای که جلوه می کردند نبودند. آنها را حل کردم. پذیرفتم که دیگر اعضاء بیمار خانواده ام درمان بشو نیستند و غصه خوردن من بی فایده. بسنده کردم به کمک در نگهداری و قبول بخشی از هزینه هایشان. در مورد مسئله ایران هم که مثل تو قادر به بریدن از آن نبودم، فهمیدم که کار بس مشکلی است و راه دراز ولی راهی است که یا باید رفت و یا زانوی غم بغل کرد. دیدم در هر دو صورت زندگی دشوارست ولی راه اول هیچکاری هم که نکند اقلا موی دماغ دشمنان ایران که می شود و وقتی به نتیجه رسید احساس خوشی خواهم داشت که در آن مبارزه شرکت داشته ام. در ضمن فکر کردم که از انصاف بدورست اگر من مبارزان را تنها بگذارم تا برای من مبارزه کنند و هر چه تعدادشان کمتر شود...ادامه بخش 4 ....ادامه....
|
حق
بخش 2... متحمل می شدند مثل حالا، تا به حدی که به فقر خانواده ها کشانده شوند!؟ تا آنجا که من دریافته ام در آنزمان وزارت بهداری بودجه دولتی بسیار زیادی را برای بهداشت عمومی می گذاشتند. عرفان عزیز، در خانواده من چهار عضو از 8 عضو دهها سالست که از بیماریهای روانی از نوع حاد گرفته تا افسردگی رنج برده اند. خانه ما همانند یک بیمارستان است که بقیه اعضاء خانواده حکم پرستارانشان را دارند. من چنین وضعیتی را برای هیچ خانواده ای حتی دشمنم هم آرزو نمی کنم. یک بیمار روانی در خانواده، اثرش روی کل خانواده بدست چه رسد به چند بیمار در یک خانواده! بیمار هیچ منبع درآمدی ندارد و رژیم هم هیچ کمک مالی ای در اختیارشان نمی گذارد. بنابراین مخارج زندگی آنها به گردن افراد سالم خانواده می افتد که در برابر مخارج سنگین دارو و بدتر مخارج سرسام آور بستری آنها در بیمارستانها وقتی بیماریشان حاد می شود، چیزی نیست. بسیارانی هستند که با اینکه باید بستری شوند ولی بواسطه مخارج سرسام آورش از خیرش گذشته و دچار شرش می شوند که گاهی حتی به خودکشی بیمار و یا حمله و قتل دیگران هم کشیده می شود. منهم با بیماری افسردگی دست و پنجه نرم کرده ام و کم خوابی من یکی از عوارضی است که با آن دست و پنجه نرم می کنم. ادامه بخش 3 ....ادامه....
|
حق
عرفان نازنینم، همانطور که می دانی، دهها میلیون ایران از کودک و پیر و جوان و زن و مرد در ایران از انواع و اقسام بیماریهای روانی و افسردگی رنج می برند، و در این 33 سال سیاه هر روز به تعدادشان اضافه شده. ریشه 95 درصد این افسردگی ها را بایستی در موجودیت این رژیم کهریزکی جست. ایکاش متخصصی پیدا می شد تا آمار بیماران روانی و انواع و تعداد بیمارستانهای روانی در دوران شاه فقید و دوران جمهوری اسلامی کهریزکی را مورد مطالعه و مقایسه قرار می داد تا بر همگان معلوم شود که با تمام کاستی هایی که در دوران پهلوی بود تعداد بیماران روانی بقدری کم بود که مردم افسردگی خفیف را هم دیوانگی محض بشمار می آوردند و نمی فهمیدند که تفاوتها چیست. شرط می بندم در دوره پهلوی، تعداد کم بیماران روانی انقدر کم بود که تعداد بیمارستانها برای این بیماران به تعداد انگشتان دو دست هم در سرتاسر کشور هم نمی رسید! امروز به یمن "انقلاب شکوهمند" حضرات عنتلکتوآل عنقلابی دهها میلیون بیمار روانی در ایران هستند که نه تنها بیش از 90 درصدشان به دلیل هزینه های سرسام آور بیمارستانها از این خدمات محرومند بلکه اکثرشان حتی از عهده پرداخت هزینه داروها هم برنمی آیند. آیا در دوران شاه فقید، مخارج تیمارستانها را خانواده ها بایستی...ادامه بخش 2 ....ادامه....
|
جمشاد پرچمشاهی
تماس با دوستان و آشنایان و همفکران در خارج از کشور با توجه به
محدودیت های فزاینده اینترنتی موجب آزردگی و رنج خاطرتان شده و درنهایت حسرت می خورید که چرا لااقل چنین امکاناتی که دیگران در خارج از ایران در اختیار دارند، برای شماها در داخل کشور
فراهم نیست؟! اینها در جمع فاکتورهایی هستند که در نهایتا به افسردگی و سرخوردگی منجر می شوند. برای برون رفت از این مهلکه، همانطور که برخی دوستان هم در اینجا به آن اشاره کردند، نگاه به پیش و آینده است و نه مشغول و مغشوش ساختن افکار خود به تاریخ گذشته و به آنچه که دیگر قابل بازگشت نیست. باید به آینده امیدوار بود ولو اینکه صد سال هم به طول بیانجامد. امید به آینده ی نیکفرجام فنا ناپذیر است و به قول غربی ها آخر از هر چیز می میرد.
ما ایرانیان برونمرز می دانیم که شماها در داخل چه میکشید و درد و رنج هایتان را بخوبی درک می کنیم اما بدون رودربایستی کاری از دستمان ساخته نیست جز حمایت و همبستگی ناگسستنی با
هموطنان درونمرز در راه پیکاروغلبه براهریمنان تاریخ ایران. یک چیز را هم با شما عزیزان مشترکیم: امید به آزدای و آینده درخشان.
تندرست و شادکام باشید ! ....ادامه....
|
جمشاد پرچمشاهی
با درود به هموطن گرامی عرفان،
دلائل بی شماروعلل گوناگونی موجب بروز افسردگی درانسانها می شوند. ولی بطور یقین پیگیری مسائل سیاسی و تاریخ و افزودگی برافق دانش و معلومات از این طریق، مستقیما افسردگی به وجود نمی آورد. غیرمستقیم ممکن است رابطه ای با آن داشته باشد؛ یعنی درصورت فکرکردن متمادی به تاریخ گذشته و حسرت وافسوس خوردن و انتقال و قیاس آن دوران با موقعیت سیاسی و اجتماعی حال. شاید منظور روان پزشک شما هم که توصیه "عدم پیگیری مسائل سیاسی و تاریخی" را کرده بود، دررابطه با همین امر باشد. به باور من، شما در مورد آنچه که در این نوشته توضیح دادید، بیشتر دچار حساسیست روحی و فکری گشته اید تا افسردگی خاطر. شما همانند بسیاری از جوانان هم نسل و هم سن خود به مرور زمان به ناهنجاری های اجتماعی و فرهنگی و فشارهای اقتصادی و مالی حساستر و بدبین شده اید. امکانات ارتباطات آزاد و مستقیم با دوستان و همفکران در داخل بسیار محدود شده است. ادامه ...
....ادامه....
|
بهمن زاهدی
با دورود
آقای کاوه یزدانی، اگر شما فکر میکنید که احزاب کک در بدنشان است، میتوانید یک حزب سیاسی جدید تشکیل دهید و این مشکل را بر طرف کنید (لیبرال دموکراسی احزاب مختلفی احتیاج دارد). بیرون گود نشستن و شعار دادن کار سادهای میباشد.
در همین آلمان چند حزب جدید بوجود آمده و مردم هم استقبال کردهاند. مرد عمل باشید نه شعاردهنده بیعمل.
از سختی زندگی نگویید همه این مشکل را دارند ولی تا جایی که در توان دارند فعالیت میکنند. هنوز هم نفهمیدم مشکل شما در چیست؟ آیا همه احزاب باید گوش بفرمان شما بشوند؟
ارادتمند
بهمن زاهدی
....ادامه....
|
کاوه یزدانی
با درود به عرفان گرامی
مثلی داریم که می گویند کچل گر طبیب بود سر خو دوا می نمود .
من مدتهاست که مشکل تو را دارم . متاسفانه هنوز راه چاره ای نیافتم به همین دلیل هم پیشنهاد خاصی ندارم . شاید موزیکهای مورد علاقه افراد بتوانند به فرد طاقت بیشتری ببخشند .
طاقت بیار
http://www.youtube.com/watch?v=FpV5Oam7QnI
طاقت بیار رفیق
http://www.youtube.com/watch?v=kFiI3OO06TU&feature=related
....ادامه....
|
جمهوری اسلامی و هنر اپوزیسیون سازی
کاوه یزدانی
تا از ( حاکمیت رای ملت ) سخن بمیان می آید بسیاری از مدعیون دمکراسی و حقوق بشر کّک در بدنشان میافتد . اینجاست که مشخص میشود احزاب هدفشان ( حاکمیت رای ملت ) نیست بلکه هدفشان نمایانگر کردن خواست خودشان است و به همین دلیل هم سی و سه ساله چشم بر همه ویرانی ها و غتل و غارتهای رژیم اسلامی بسته اند و اسمش هم گذاشتند مبارزه . تا کسی حرف حقی میزند بلافاصه آویزان اخلاق سیاسی میشوند .
سیاست هنر ممکنات است .اولین بار در نوشته های مرحوم داریوش همایون این تعریف را از سیاست خواندم. آنهایی که خودشان را پیرو آموزه های دکتر همایون میپندارند باید به فکر امکانات یا ممکنات باشند اگر دارند. ساده ترین فکری که به نظرم میرسد برچیدن سفارتخانه های رژیم اسلامی می باشد. اگر واقعا احزاب وجود خارجی دارند اولین مرحله برچیدن بساط سفارتخانه ها بهتر است بگویم لانه های جاسوسی رژیم در خارج کشور می باشد .
....ادامه....
|
عرفان
درود بر اقای زاهدی گرامی و نازنین و شیرو خورشید و تاج گرامی و نازنین
دوستان خوب و بزرگوارم از راهنمایی هایتان بینهایت سپاسگذارم . درست است کاملا حق با شماست باید به ایران ازادی اندیشید که بزودی برای ما به ارمغان خواهد امد. من واقعا به این نتیجه رسیده ام که هرچه بیشتر بفهمی بیشتر گرفتار میشوی حال گرفتاری ما گرفتاری روحی است و امیدوارم بتوانم بر این مشکل فائق ایم.
باور بفرمایید پیام های شما قوت قلبی برای من بود و مرا خیلی خوشحال کرد قطعا از راهنمایی های شما دو عزیز بهره خواهم جست همینجا دست شما دو دوست گرانقدر و مبارزم را میبوسم و امیدوارم تلاش میهن پرستان مبارز بزودی به سرانجام برسد.
در راه مبارزه و اگاهی رسانی تا انجایی که از من براید و در حد توانم باشد هرگز از پای نخواهم نشست و مسائل روحی هرگز مانعی برای من نخواهد بود
از شما بی نهایت سپاسگذارم
به امید ایرانی ازاد و اباد ....ادامه....
|
شیر و خورشید و تاج
عرفان جان،
فکر نکنم در ۳۳ سال گذشته میهن پرستی باشد که از اوضاع میهن و ملت دچار افسردگی نشده باشد. بهمن زاهدی گرامی بسیار بجا گفتند که "بهترین عمل برای برون رفت از افسردگی امید داشتن به آینده میباشد".
مقاومت، مبارزه و امید داشتن به آینده، در کنار اعتقاد و اعتماد به ملت و اینکه روزی راه نجات را پیدا خواهند کرد. بهترین راه مبارزه با افسردگی است.
در جنگ جهانی اول و دوم - افسردگی جهانی وجود داشت، اما متفقین امید را از دست ندادند چون میدانستند که حق با آنها است.
متأسفانه افسردگی جزو زندگی ما ایرانیان شده. اگر غیر از این میبود میشد گفت که "نشاید که نامش دهند آدمی... و میهنپرست". مهم این است که این افسردگی را به حال خود نگذاریم و در کنار آن تا پیروزی، مقاومت و مبارزه کنیم. تنها راه چیره شدن به افسردگی برای ایرانیان، شکست دادن دشمن است.
....ادامه....
|
جمهوری اسلامی و هنر اپوزیسیون سازی
بهمن زاهدی
با دورود
در سیاست احمق بودن معنای ندارد، هدف نمایانگر خواست احزاب میباشد.
چون جمهوریاسلامی حاکمیتملی کشور را به خطر انداخته احزاب باید واکنش و از اهداف خود دور شوند چون جمهوریاسلامی چنین میخواهد. این درست همان چیزی است که جمهوریاسلامی میخواهد. در مبارزه نباید فراموش کرد که برای چه مبارزه میکنیم و هدف از مبارزه چیست.
احمق خطاب کردن افراد و احزاب هم دردی را دعوا نمیکند. کسی حق ندارد دیگران را احمق خطاب کند. اگر در رتبهای قرار گرفته باشید که برای نجات کشور راهحل مشخص و شفافی را ارایه دادید و توجه اکثریت مردم را بخود جلب کرده باشد شاید بتوانید دیگران را ناآگاه خطاب کنید که باز هم از منظرگاه اخلاقی درست نیست.
آنچه را که آقای همایون به ما یاد دادند اخلاق سیاسی میباشد که باید اول به آن پرداخت.
ارادتمند
بهمن زاهدی
....ادامه....
|
شیر و خورشید و تاج
***** بخش دوم و آخر *****
عرفان جان،
این رژیم شاید با رفتار خود یک ملت را افسرده کرده باشد اما نتوانسته این ملت را ناامید کند.همین در نهایت دلیل شکست این رژیم خواهد بود.
در این همدردی، هم برای گرفتن حق خود میجنگیم و هم برای باز گرداندن آرامش و شادی به یک ملت زجر کشیده و دردمند. ما با تمام مشکلاتی که بعنوان یک ملت داریم، همه میدانیم که اگر هنوز هستیم بیشتر برای یک دیگر است که هستیم و صحنه مبارزه را ترک نمیکنیم؛ و هیچ کدام ما در برابر این دشمن منفور تنها نیستیم.
در ۳۳ سال گذشته خیلی حرفها و بحثها در مورد ما ایرانیان به عنوان یک ملت از هم جدا گفته شده... اما ما یک ملتی هستیم که بیشتر با هم هستیم تا جدا از هم. روزی مردم ایران به این حقیقت خواهند رسید و تار و پود این رژیم را بر باد خواهند داد. و این حقیقت تنها چیزیست که این رژیم و حامیانش از آن وحشت دارند.
شعار "... ما همه با هم هستیم" در این روزهای تاریخ ساز بسیار پر معنی میشود.
شیر و خورشید و تاج
تو اندر این جهان بار دگر خواهی درخشیدن ..... بسان روزگار ساسانیان ایران
تو باید مظهر آزادی و عدل جهان باشی ..... رسانی آرمان خود بگوش آسمان ایران
بپا، ای هم وطن هنگام رستاخیز ایران است ..... بپا خیز و بگیر از نو درفش کاویان ایران ....ادامه....
|
جمهوری اسلامی و هنر اپوزیسیون سازی
کاوه یزدانی
با درود به یاور یزدان پرست
حرف دل بسیاری از هم میهنان از جمله حرف دل من را بدرستی بیان کردید. گروه ها و احزابی که بر سر شکل سیاسی اینده بر سر و کله هم میزنند اگر خائن نباشند بی تردید احمق هستند . برای رفع این کار احمقانه شان لازم است که همه احزاب شکل سیاسی آینده را از منشورشان حذف نمایند و بجایش حاکمیت رای ملت را قرار دهند و اگر این حرکت درست را انجام ندهند شک ندارم که شش دانگ احمق هستند و با این کار احمقانه شان خیانت به رهائی کشور می کنند . به دلایلی که مرحوم داریوش همایون پادشاهی را بر جمهوری ترجیح میداد من نیز با پادشاهی موافقم ولی شرایط ایران به گونه ای است که فقط باید به نجات ایران فکر کرد نه بیشتر .
پاینده ایران و ملت ایران
....ادامه....
|
جمهوری اسلامی و هنر اپوزیسیون سازی
یاور یزدان پرست
درود
متاسفانه دقیقا همینطور است که در این مطلب اشاره شد,در باب تلویزیون های مخالف رژیم هم اینگونه بوده که به شخص مدیر تلویزیون پیشنهاد پول شده بود در قبال اینکه مردم رو به تجمع و تظاهرات در ایران دعوت نکند یا اینکه آنقدر تلویزیون های شبیه آن درست خواهد کرد(مانند هخا و سایر هخا صفت ها) تا اساس و اصول کار تلویزیون های مخالف لوث شود.
و به نظر من در این راه موفق هم بود چون عوام(که قشر بیشتری هم هستند) در ایران دیگر اعتماد سابق را نسبت به این جریانات ندارند یا بهتر است بگوییم قدرت تشخیص سره از ناسره را ندارند.
به امید روزی که اپوزیسیون واقعی رژیم اینقدر به شعور بالای سیاسی رسیده باشد که دیگر بر سر نوع نظام آینده و اینکه شاهزاده رضا پهلوی آقای رضا پهلوی یا رضا پهلوی است با هم دعوا نکنند
که این طیف از اپوزیسیون یا احمق است یا خائن.
پاینده ایران
برقرار باد پرچم سه رنگ شیر و خورشید نشان ....ادامه....
|
جمهوری اسلامی و هنر اپوزیسیون سازی
گویا
مجتبی واحدی
-----------------------------------
گویا گرامی،
شما بنویسید ولی توهین نکنید تا در این قسمت درج شود.
ارادتمند
بهمن زاهدی ....ادامه....
|
بهمن زاهدی
دورود بر عرفان گرامی و عزیزم،
افسردگی بیماری میباشد که سرچشمهاش را در اسلام میتوان یافت. با آیندهنگری شما از افسردگی نجات پیدا خواهید کرد. خواندن و تحقیق در گذشته بسیار خوب میباشد در حالی که بتوان از آن گذشتهها درسهای برای آینده گرفت.
بهترین عمل برای برون رفت از افسردگی امید به آینده داشتن میباشد. با آینده زندگی کردن و خود را به آینده امیدوار کردن چاره اصلی این بیماری اسلامی میباشد. آنچه را که در سیاست روز جمهوریاسلامی و اصلاحطلبان آن میتوان یافت ناامیدی و روزمردگی برای ادامه حکومت کردن بر مردم میباشد. «تحول» را شما به عنوان فردی در جامعه بوجود میآورید. زمانیکه جویبارهای کوچک به هم پیوند بخورند نهلها و رودخانهها بوجود خواهند آمد.
یک مثال: فکر میکنید در ایران کمبود مرغ وجود دارد؟ یا اینکه جمهوریاسلامی میخواهد افکار مردم را مشغول به عملی کاذب بکند؟ اگر کمبود وجود دارد پس این مرغهای ارزانی (چه ارزانی) که میفروشند از کجا آمدهاند (امام زمان از بهشت دزدیده، ببخشید اخلاس کرده). این سیاست وابسته کردن مردم به دولت قدیمی شده ولی کارآیی خود را هنوز داراست.
این مثال را زدم تا بدانید که جمهوریاسلامی چگونه حقیر شده و کنترل مردم را از دست داده است. جنگ روانی را آخوندها بخوبی آموختهاند و شما را هم با این جنگروانی به افسردگی کشاندهاند. در این فکر باشید که روزی همین آخوندها برای ادامه حیات خود به شما محتاج خواهند شد و شما همانند یک انسان با آنان رفتار خواهید کرد. گرچه آنان با مردم مانند حیوانات خود رفتار میکنند. شوق آزادی را در خود پرورش دهید. شادی آزادی درون خود را نمایان کنید. خود را آزاد کنید. مبارزه یعنی همین «آزادی درون»
رسید مژده که ایام غم بخواهد ماند
چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند.
ارادتمند
بهمن زاهدی
زیادی نوشتم و پای خود را از گلیم خودم.............
....ادامه....
|
عرفان
درود بر دوستان گرانقدر و خوبم در این سامانه
دوستان این پیام حاوی درد دل های اینجانب میباشد که برای شما مهربان یاران ارسال میدارم چرا که جایی بهتر از اینجا برای عنوان ان نیافتم.
این روزها هر چه بر دامنه مطالعات و اگاهی های تاریخی ام میافزایم و افق هایی جدید پیش روی من گشوده میشود به موازات ان مطالبات اجتماعی ام افزونتر از پیش میگردد و تاب تحمل شرایط کنونی برایم لحظه به لحظه طاقت فرسا تر میگردد و از نظر روانی بسیار تحت فشار قرار گرفته ام متاسفانه هر رفتار ناهنجار فرهنگی یا اجتماعی ای هرچند جزئی از سوی اشنایان و مردم مرا بشدت میازارد و دچار خود خوری و اختلال عصبی شده ام که با مراجعه به پزشک و توضیح صریح شرح حالم ان را یک نوع بیماری روانی یا به نوعی افسردگی دانست و مرا از پیگیری مسائل سیاسی و تاریخی بر حذر داشت چیزی که من هرگز نمیتوانم از ان بگذرم اگر شما در این زمینه پیشنهادی دارید خوشحال میشوم مرا راهنمایی کنید ....ادامه....
|
غوغایی بزرگ بر سر عضوی کوچک!
جاوید
کاش مسلمین بی خیال این عضو میشدند و کمی هم به مغز بها می دادند ....ادامه....
|
عقب نشینی در سوریه، تسلیم در استانبول؟
جمشاد پرچمشاهی
خرافات مذهبی با دانش مدرن و تمدن غرب سازگار نیستند! حماقت در مذاکرات اتمی از جانب سران رژیم جمهوری اسلامی نیست، حماقت از سوی سران و دولت های غربی ست که با این همه دوز و کلک های رژیم فتنه گر و سران بی خرد و بی سواد آن هنوزهم کنار می آیند به امیدی که روزی بالاخره از خر شیطان پایین آمده و به خواسته های غربی ها تن در دهند غافل از اینکه اینها سوار بر خر شیطان نبوده و نیستند بلکه بر کول خود شیطان نشسته و پایین بیا هم نیستند! ....ادامه....
|
حق
بخش ۵. گرامیان بهمن زاهدی و شیر و خورشید و تاج نازنین، من هر سخن و نوشتاری از سوی هر کسی که باشد را با آن اصول ۴ گانه در بالا محک می زنم. هر شک و شبهه و نکته ابهامی در سخن و نوشته ای باشد بدون در نظر گرفتن که گوینده و نویسنده آن کیست را رک و راست با همگان در میان می گذارم تا مطالب برایم شفاف شوند. از آنجا که من شاهزاده را مطرح ترین رهبر ملی در صحنه سیاسی روز می دانم و در بسیاری موارد با او همنظرم و او را در اینموارد سخنگوی خود می دانم، این حق را برای خود قائلم که مرتب وارسی کنم که او را هنوز سخنگوی خود می دانم یا نه تا از او حمایت کنم یا نه. گفتم آن اصول ۴ گانه برایم معیار و محک هستند چون عدول از هریک از آنها زنده ماندن ایران را بخطری جدی می اندازد. تکرار این اصول بوسیله وطنپرستان و در صدر آنها شاهزاده را ضروری می دانم تا این اصول ۴ گانه ملکه ذهن هر ایرانی وطنپرستی شوند. تنها در آنزمان است که می توان آسوده خاطر بود که ایران نخواهد مُرد و زمینه برای آزاد و آباد کردن ایران فراهم شده تا ملت ایران به همان لیبرال دمکراسی که در جهان آزاد غرب است برسد و ملت ایران هم به همان امنیت و آزادی و رفاهی برسند که این ملل و ما ۵ میلیون تبعیدی به آن رسیده ایم. این بدون ایران یک کشور با تنها یک ملت و یک ملیت است، نمی شود. ارادتمند حق ....ادامه....
|
حق
بخش ۴..در اینمورد ساکت می شوند. از سوی دیگر کسان و شبکه ها و احزابی که این مورد ناشفاف را سرمایه ای گرانبها برای پیشبرد اهداف خود در ایران آینده برای تکه پاره کردن کشور با رجوع به سند و مدرک و تعبیر و برداشتهای ویژه خود از سخنان و نوشته های امروز شاهزاده می دانند، از خواب بیدار می شوند و اگر تاکنون بخاطر همین دور و بر شاهزاده را گرفته اند از او دور می شوند. اینها همیشه دور و بر رهبران چه مثل شاهزاده خوب باشند و چه بد مثل خمینی را می گیرند که در آستانه انقلاب ۵۷ رخ داد و نتیجه را دیدیم. نباید هیچ گزکی بدست اینان داد تا فردا دوباره بگویند که شاهزاده هم مثل خمینی خدعه کرد. از حالا باید تکلیف را با همه روشن کرد. کسان و شبکه ها و احزابی که به ۴ اصل پایه ای حافظ منافع ایران در همه دورانها نمی خواهند تن در دهند را باید کنار گذاشت. اینها برخلاف کثرتشان در آپوزیسیون، از حداقل پایه های اجتماعی در ایران برخوردارند. باید روی ملت ایران سرمایه گذاری کرد، ملتی که برخلاف این حضرات هیچ مشکلی با ۴ اصل زیر ندارد:- ۱. حفظ تمامیت ارضی ایران بهر قیمتی؛ ۲. ایران یک کشور با یک ملت است؛ ۳. ایران نیازمند یک نظام لیبرال دمکراتیک است؛ و ۴. قانون اساسی نویت ایران باید بر پایه منشور جهانی حقوق بشر و میثاقهای الحاقی به آن باشد.ادامه بخش ۵ ....ادامه....
|
حق
بخش ۳. من از پاسخهای شما گرامیان سپاسگزارم ولی همانطور که گفتم پاسخ شخص شاهزاده است که در اینمورد شفاف سازی نهایی را خواهد کرد و نقطه پایانی به این بحث را خواهد گذاشت تا دیگر شاهد هیچ مقاله و اتهام و شک و شبهه ای بوسیله مخالفان و دشمنان ایشان نباشیم، و در عین حال حامیان او که منهم یکی از آنها تاکنون بوده ام، در نقطه ضعف قرار نگیریم یا در صدد پاسخگویی از جانب او برنیاییم. هرنقد سازنده ای از شاهزاده به مبارزات ما علیه رژیم کهریزکی، علیه رفوزه های رنگارنگ سال ۵۷ که هنوز دست بردار نیستند، حفظ منافع ملی ایران در همه دورانها، و پایه ریزی یک ایران لیبرال دمکرات که قلب تپنده اش منشور جهانی حقوق بشرست
فقط یاری می رساند. در این راستا از هم اکنون شفافیت کامل در اصول پایه ای حافظ ایران که ایران یک کشورست با تنها یک ملت و یک ملیت است، یکی از آن اصول است را باید حیاتی دانست و نسبت به آن بسیار حساس بود. شاهزاده با اعلام رسمی این اصل که ایران یک کشور با یک ملت و ملیت است می تواند شفاف سازی لازم را بکنند و این بحث را یکبار برای همیشه از دایره خارج کنند. بدیت ترتیب، از یکسو کسان و احزاب و شبکه هایی که از این شفاف ناسازی تاکنون برای تخریب شاهزاده بهره مند شده اند...ادامه در بخش ۴ ....ادامه....
|
حق
بخش ۲... توجیح و مبارزات مسلحانه شان را در آینده مشروع جلوه خواهند داد. دوباره با مظلوم نمایی خواهند گفت که اینهم تکرار تجربه ای بوده که با خمینی داشته اند که پیش از سرنگونی شاه، خمینی قول خودمختاری مثلا کردستان را به آنها داده بود ولی وقتی بقدرت رسید به کردستان لشکرکشی و با جنگهای داخلی و سرکوب شان کرد، و همین دلیل اصلی مبارزه مسلحانه مشروعشان و داشتن پایگاه چریکی شان در کردستان عراق شد. نبایستی به هیچ دلیلی هیچ گزکی بدست ملت و ملیت سازانی چه نوری علاء باشد و چه حزب دمکرات! کردستان داد تا این گزک برایشان سلاحی شود که با آن ایران را در آینده به جنگهای داخلی خونین و در نهایت به تجزیه بکشانند. وطنپرستان آزادیخواهی مثل شاهزاده که در عین حال مطرح ترین رهبر ملی ایران هم هست بایستی پیش از آزادی ایران آنچنان شفاف باشند تا هیچ شک و شبهه ای در اصولی که حافظ منافع ملی ایران است باقی نگذارند و آنها را بسیار جدی بگیرند. این اصول پایه ای را نمی توان بعهده تعبیرها و برداشتهای مختلف این و آن گذاشت و بایستی درباره شان بسیار حساس بود. شاهزاده باید خودشان به شفاف سازی در اینمورد در مصاحبه شان بپردازند چون هر کسی مسئول حرف خود است و پاسخگو به آنچه خود گفته است.ادامه بخش ۳ ....ادامه....
|
حق
بخش ۱. با درود خدمت گرامیان شیر و خورشید و تاج، و آقای بهمن زاهدی، با سپاس از پاسخهایتان. من از شاهزاده انتظار دارم که خود آن دیگر ملیتها در ایران را توضیح دهد تا برای کسی هیچ شک و شبهه ای باقی نماند که منظورش دقیقا چیست؟ اگر منظورش افغانها، و عراقی، امریکائی، آلمانی و انگلیسی تباران است، احدی نمی تواند ایرادی بگیرد چون اینان مهاجر یا پناهنده یا توریست هستند. بدون توضیح شفاف شاهزاده در اینمورد، مانند گذشته از یکسو بوسیله سایتهایی مثل ؛رواداری؛ و ؛تلاش؛ متهم می گردد که او ایران را ؛کثیرالمله؛ یا ؛کثیرالملیه؛ و یا هر دو می داند. از سوی دیگر افراد و شبکه ها و احزابی که امروز به پیروی از استالین و حزب توده سرسپرده اش، ایران را چند ملت و ملیتی اعلام می کنند، مثل اسماعیل نوری علاء، برداشت شان از این حرف شاهزاده، تایید ایران ؛چند ملت و چند ملیتی؛ خودشان خواهد بود و برایشان به غایت ارضاء کننده. اگر از امروز همه چیز بویژه اصول پایه ای حافظ منافع ملی ایران که در میانشان ؛ایران یک کشور با یک ملت؛ شفاف برای همگان نباشد، نطفه درگیریهای جدی در ایران پسا رژیم کهریزکی کنونی از حالا بسته می شود. چرا که با رجوع به اسناد و مدارک مثل همین گفتگوی شاهزاده و تعبیر و برداشتی که از آن کرده و خواهند کرد خود را...ادامه بخش ۲ ....ادامه....
|