حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست   برگشت
کانون گفتگوی لیبرال دموکراسی
 

به کانون گفتگوی لیبرال دموکراسی ایران خوش آمدید.



خود فرخزاد بینی افراطی

ایرانی
با درود خدمت وجدانی گرامی
مقاله این هفته خانم بقراط که در سامانه نیز درج شده است، راهنمایی لازم را ارائه می کند. با تشکر.
پاینده ایران
....ادامه....



اصلاح طلبان حکومتی ؛ یک بازی با سه باخت

ایرانی
با درود خدمت دوستان
دو موضوع را ما در همان انتخابات ۲ خرداد نیز می گفتیم. ابتدا عنوان اصلاح طلبان حکومتی، دوم، بهانه بودن آنها در دست مردم برای ابراز مخالفت. به نظرم این دو موضوع امروز دیگر امری ثابت شده است. کدام عقل سلیمی پس از اتفاقات بعد از خرداد ۸۸، می پذیرد که از طریق اصلاحات و صندوق رای در درون همین رژیم می توان کاری انجام داد؟ امروز روزی است که اصلاح طلبان یا باید این پسوند حکومتی را رها کنند، یعنی با مطالبه مردم، که انتخابات آزاد است همراه شوند، این یعنی در آینده ایران جایی خواهند داشت و یا خیر که در آن صورت همراه با آغا و مجتبی غرق خواهند شد. از همه اصلاح طلبان حکومتی، رده های میانه به پایین جالب تر هستند. این ها فکر می کنند با حمایت خامنه ای می توانند جای سران را بگیرند و در انتخابات آینده مطرح شوند! فکر حقیر این گروه خنده دار تر است.
پاینده ایران
....ادامه....



خود فرخزاد بینی افراطی

ایرانی
بهمن خان گرامی، دوست و سرور نازنین
حتما مواردی را که در آن پیغام عرض کردم، به اطلاع شما خواهم رساند. بررسی بیشتری را نیز همین طور. دلگرمی و پشتگرمی ما در ایران، افرادی میهن پرست و دانا همچون شماست که در یادگار شادروان همایون گرد آمده اید و برای وطن و آزادی آن تلاش می کنید. در فردای آزادی ایران، متشکل شدن تمامی میهن پرستان در این حزب و تشکیل اولین کنگره در درون ایران، تنها آرزوی من است،
موفق و پاینده باشید
....ادامه....



خود فرخزاد بینی افراطی

وجدانی

تمنائی که فعلآ از جناب ایرانی دارم!

بعنوان یک مشروطه خواه و باورمند به اصولِ مترقی و در عین حال حافظ کیان، اقتدار و سرافرازی ایرانمان، قبل از هرگونه اظهار نظری ناپخته و ناآگاهانه از هموطنِ محترم جناب ایرانی این تمنا را دارم که نام و آدرس ترانۀ مورد نظر و مذکور در مقالۀ خود را اعلان فرمایند تا در صورت نیاز خواننده ای که از ترانۀ مزبور اطلاعی ندارد بتواند با آگاهی بیشتر نسبت به آن عکس العملِ مناسبی نشان دهد. با تشکر!

....ادامه....



خود فرخزاد بینی افراطی

بهمن زاهدی
با دورود خدمت ایرانی عزیرم،

پیام شما بدستم رسید. امیدوارم نظرگاه‏های بیشتری را در آینده نزدیک از شما در رابطه با سامانه جدید حزب داشته باشم. تمامی افکار من در این می‏باشد که سامانه جدید بتواند با سرعت زیاد برای ایرانیان داخل کشور قابل دسترسی شود.
از اینکه زمان می‏گذارید من را سرافراز می‏کنید و انرژی ادامه به کار را در من بیشتر می‏کنید.

ارادتمند
بهمن زاهدی

....ادامه....



«سرمايهء ملی» يعنی چه؟

ط_ش
جناب آقای نوری اعلا
بگذارید بمن بگویند "سلطنت طلب" به ان افتخار میکنم.چپگرا ها و اکثر جمهوری خواهان در کشور های پادشاهی لنگر انداخته و کنگر میخورند.شورای ملی را مردم داخل کشور قبول دارند و امید مردم به شاهزاده رضا پهلوی است.اقتصاد تهران و سایر شهر های بزرگ دست آذری ها است و نفوذ زبان فارسی هم تاکید پهلوی ها نبوده است.اگر گسترش زبان اذری آسان بود صفویه و سلسله قاجار انرا پیاده میکردند و نیازی به بقایای حزب توده یا چپهای طرفدار فرقه دمکرات کذائی نبود.تعجب اینجاست که چپگرا برعکس کارل مارکس به جای همگرائی به واگرائی فکر میکنندمثل اینکه انها حتی در غرب بدون ساواک هم به منابع مارکسیسم مورد اعتماد دسترسی ندارند
....ادامه....



«سرمايهء ملی» يعنی چه؟

بابك
نكته ديگري كه فراموش كردم يادآور شوم خدمت جناب نوري علا و دوستانشان.

ايشون فكر كردند كه ما شاهزاده را مثل بت مي پرستيم و به دليل محبوب بودن او، ميتوانند از موقعيت او سوء استفاده كنند و در نهايت هواداران شاهزاده را به سمت خود بكشند.
نه خير جناب نوري علا. شما انگار فكر كرديد با دسته كورها طرف هستيد.

معيار ما در مبارزات سياسي و ديگر زمينه ها، هويت ملي و ايرانيت و ناسيوناليسم ايراني و حفظ يكپارچگي ايراني و تماميت ارضي ميهن اهورايي و مبارزه با تجزيه طلبان و طرفداران فدراليسم ميباشد و نه چيزديگر. شاهزاده رضا پهلوي به دليل اينكه فرزند دو ميهن پرست بزرگ در تاريخ ميهن بوده و هميشه هدفشان اين موارد بالا بوده است، مورد حمايت ما ميهن پرستان و يا به گفته بعضي روشنفكران، خاك پرستان ميباشد.
بي شك شاهزاده رضا پهلوي هم همين اهداف والا را دارد و تنها هدف او نجات ايران ميباشد و اگر شاهزاده هدفي جز اينها داشت، من و همفكران من، اولين كساني خواهيم بود كه از شاهزاده دوري ميكنيم و او را تنها ميگذاريم. ولي همه ميدانند كه اينچنين نيست و من تنها اينها را براي شما و دوستان فدراليسم خواه و تجزيه طلب شما ميگويم كه خيالتان راحت شود. شاهزاده نوه رضاشاه بزرگ است كه ايران را از تجزيه نجات داد و ايران مدرن را پايه گذاري كرد و او محبوبيتش را به دليل پدر و پدر بزرگ ميهن پرستش كسب كرده است و بي شك او هم همين راه را ادامه ميدهد و اين را ميتوان از مقاله اخير او ديد كه آغاز گفته هاي خود را با جانم فداي ايران شروع ميكند و نه شعارهاي پوچ روشنفكري شورشيان 57.

پاينده ايران


....ادامه....




بهمن زاهدی
با دورود خدمت ایرانی گرامی،

نوشته شما بدستم رسید. امروز در مسافرت خواهم بود ولی فردا حتما در سامانه درج می‏کنم.

برای من مهم می‏باشد که نظر شما در ایران را بدانم، آیا این سامانه جدید حزب که چند هفته‏ای می‏باشد که سر من را گرم کرده مناسب می‏باشد یا نه؟ البته هنور کامل نیست و ظرف چند ماه آینده کامل خواهد شد.

ارادتمند
بهمن زاهدی


....ادامه....



«سرمايهء ملی» يعنی چه؟

ایرانی
با درود خدمت دوستان
هموطن گرامی بابک، به نکته بسیار حساس و درستی اشاره کردند. این قلم فرسایی ها در آستانه تشکیل اولین جلسه شورای ملی، تنها به آن دلیل است که شاهزاده بیش از پیش از واژه فدرال استفاده کنند، آن را جزو گذینه ها بدانند و همچنین، جای بیشتری برای جاانداختن بحث فردالیزم در شورای ملی با سوء استفاده از چهره ملی شاهزاده، باز شود. از شاهزاده گرامی ایران زمین و همه نیروهای ملی درخواست دارم با این مسئله بسیار هوشمندانه برخورد نمایند. این موضوع حتی می تواند به وجاهت ملی شاهزاده در ایران صدمه بزند و در آن صورت ضرر بزرگی متوجه همه خواهد شد.
پاینده ایران
....ادامه....



«سرمايهء ملی» يعنی چه؟

حق
با توجه به پیشگویی تان درباره شاهزاده، به این فکر کنید که نام شما، جناب اسماعیل نوری علاء، با حداکثر ارفاق در تاریخ معاصر ایران چگونه خواهد آمد!!؟؟

.... و با حداکثر ارفاق تاریخ معاصر ایران درباره شاهزاده چه خواهد گفت اگر شاهزاده امتیازاتی که شما می خواهید را بشما بدهد!؟ و در صدر این امتیازاتی که او بشما می دهد اعلام دروغی باشد که استالین برای تکه پاره کردن ایران توی دهان حزب توده و وارثانش انداخت که ایران کشوریست ؛چند ملت و ملیتی که باید از هم تجزیه شوند!!!؟؟؟ و امروز نام این تجزیه را این وارثان فدرالیسم گذاشته اند و توجیهش را هم ؛ستم ملی؛ گذاشته اند! برای آنانیکه نمی دانند توضیح می دهم که اینها شایع کرده و می کنند که در ایران ؛ملت فارس؛ ای وجود داشته و دارد که به سرکردگی پادشاهان پهلوی بر دیگر ؛ملل؛ ساکن ایران ستم سازمانیافته روا داشته است و جمهوری اسلامی هم جزئی از همین ؛ملت فارس؛ است که همان سیاست ؛ستم ملی؛ را بر دیگر ؛ملل؛ ایران روا می دارد. راه حل این وارثان حزب توده اینست که پس از جمهوری اسلامی برای جلوگیری از این ؛ستم ملی؛ هر ؛ملت؛ ای باید ایالت فدرال خود را داشته باشد تا به عدالت، امنیت، برابری، آزادی و به بهشت برین خودش برسد، لابد مثل عراق امروز! با حساب این ملت و ملیت سازان فدرالیست، شاهزاده باید این دو امتیاز را به اینها از حالا بدهد وگرنه سرمایه ملی محسوب نمی شود و بدرد نمی خورد. یکی برسمیت شناختن ایران بعنوان کشوری ؛چند ملت و چند ملیتی؛ است، و دوم تن دادن به سیستم ایالات فدرال ایران پس از جمهوری اسلامی.

اتفاقا اگر شاهزاده مطالبات این ملت و ملیت سازان فدرالیست تن در بدهد دیگر سرمایه ملی نیست چون منافع ملی ایران و وجاهت ملیش را از بین می برد. این مطالبات ضدملی و درست برخلاف عملکرد و سیاست پدر و پدر بزرگش هستند چون تمامیت ارضی ایران، و ایران یک کشور با یک ملت واحد را نابود می کند. آنوقت دیرست به او هشدار داد که از قضاوت تاریخ بترسد، جناب نوری علاء! سرمایه ملی قرارست حافظ منافع ملی ایران باشد، نه برعکس!
....ادامه....



«سرمايهء ملی» يعنی چه؟

بابك
درود
من شخصا مشكلي با مخالفت آقاي نوري علا با شوراي ملي(بنده هم اين منشور را امضا نكرده ام) و همچنين حمله هاي ايشان به پادشاهان ايرانساز پهلوي ندارم چراكه تاريخ خود قضاوت خواهد كرد نسبت به بي انصافي هاي اين آقا و دوستان ايران ستيز او(رضا حسين بر و دوستان فدارليسم خواه يا تجزيه طلب ).

اما آقاي نوري علا و دوستانشان، سعي دارند با وارد كردن واژه فدراليسم در ادبيات سياسي و جا انداختن آن به هر صورت ممكن، اين فريب بزرگ كه همان تجزيه ايران ميباشد را براي فرداي ايران بنويسند. بااينكه خوابي پريشان ميباشد ولي بايد گفتني ها را گفت.

من به يقين ميگويم كه اگر و بازهم اگر(يعني در رويا چراكه به هيچ وجه ممكن نيست اين حرف من) شاهزاده رضا پهلوي فدراليسم را قبول كردند، آقاي نوري علا و دوستانشان صد در صد مي آيند به پشت سر شاهزاده و از ايشان مانند بت حمايت ميكنند. يعني مشكل آقاي نوري علا و هدفش از اين جمعه گردي ها و گروه او(سكولارهاي سبز) اين است كه فدراليسم را هرجور شده در شوراي ملي جا بندازند و بي شك تنها دليل مخالفت اين آقا نبود فدراليسم در اين منشور ميباشد.

من شك ندارم كه اين آقا ميداند كه فدراليسم مساوي با تجزيه ميباشد و با فريبكاري ميخواهد بگويد كه اينچنين نيست درحاليكه خود يقين دارد به اين جنايت بزرگ.
آقاي نوري علا و دوستان تجزيه طلب او بايد بدانند كه شماها فقط در رويا به سر ميبريد و هيچ پشتوانه اجتماعي ندارد اين افكار شما كه در نهايت به نابودي ايران از طريق فدراليسم منجر ميشود چراكه ايرانيان چه مشروطه خواه و چه جمهوريخواه زير بار اين فتنه بيگانگان نميروند.
ايران هميشه يكپارچه و با يك ملت و يك تاريخ و يك سرنوشت به جلو ميرود چه شما بخواهيد و چه نخواهيد.
....ادامه....




بورزوم
با درود.در این که در طول تاریخ تشکیل بهائیت به آنها ظلم‌ها و ستم‌ها شده است ، هیچ شکی نیست. اینان برادران و خواهران ما ایرانیان هستند و بدون هیچ تعصبی باید گفت که بهایی گری خود نوعی تازیگری است .از ابتدا ورود اسلام به ایران ، ایرانیان این مذهب را بسیار خشک و بیابانی دیدند و در صدد بر آمدند که با آن مبارزه کنند و برای همین از همان ابتدا میبینیم که شعبه‌های مختلف در آن زدند به طور مثال یک روز صوفی گری و روز دیگر شئوبیه و روز دیگر ‌شیعه و روز دیگر بهایی گری و .. تمامی‌ این شعبه‌ها خود به نوعی وابستگی به دین تازیان داشتند. اما آیا مذهب و دینی میتواند همگام با تمدن مردن امروز حرکت کند؟(جواب منفی‌ است و برای آن می‌توان دلایل و مدارک مستند به همراه دلایل عقلانی آورد) این خود بحثی‌ طولانی است. باید دانست، در دنیای مدرنی که مردمان آن به سوی بیخدای میروند و نقش دین و مذهب بسیار بسیار کمرنگ شده است این یک نوع عقب ماندگی و واپسگرای است که ما بگویم مذهبی‌ با تمدن امروز حرکت می‌کند. (حال فرق نمیکند چه مذهبی‌ باشد ، اساسا مذهب و دین هیچ نوع همپیوندی با تمدن ندارند و بر طبق میلیونها مدارکی که در تاریخ وجود دارد مذاهب ابراهیمی در همه جا ویرانگر تمدن‌ها بودند و من شک ندارم که اگر بهائیان هم قدرت داشتند همان کار‌ها که اسلامیست‌ها و ‌شیعه‌ها و سنی‌ها و مسیحی‌‌ها و یهودی‌ها کردند در تاریخ را انجام میدادند ) پاینده ایران و ایرانی‌
....ادامه....



جامعه مذ کری که دهانش پریود شده!

شهلا
درود
نوشتاری متفاوت ، نقدی بسیار خوب. برخلاف آنچه که دیگران با اولین بار شنیدن "پریود" از ذهن بیرون میریزند و دادو فغان های فمینیستی ظاهری و بدون ریشه، این نقد براستی دیدگاههای راستین و مفهوم واقعی این کار را بیان و شفاف کرد. یا شفاف بیان کرد!؟
همیشه در فرای آنچه که از هنرمندی میبینیم میتواند معنای دیگری را نیز برداشت کرد. نمادها،کنایه ها و گوشه ها همیشه آنی نیست که ما تصور میکنیم و "پریود" نیز از این دست است. ندای اعتراض به گونه ای تازه و با روشی نوین.
کار مشترک نامجو-نجفی - نیستانی نمیتواند بی اندیشه و حساب شده نباشد. "پریود" "پریود" "پریود" های تکرار شده در این کار و در این طرح با پریودی که زنان اُمُل ایرانی که هنوز جنسیت خودرا نشناخته اند ، فرق دارد یک پریود سیاسی- اجتماعیست، پریودی که گریبان مردان را نیز به همان نسبت چسبیده است که زنان را.
چشمهارا اگر شسته بودیم، دیگر باره اندیشیده بودیم و اجازه داده بودیم که اندیشه هوائی بخورد، با دید باز تری این "پریود" را مینگریستیم.
درود بر نجفی-نیستانی و نامجو با این کار بسیار زیبا ، سپاس از این اعتراض!
....ادامه....



حیواناتی که بر ما حکومت کرده‌اند (۶): سگ زرد مازندرانی

شیر و خورشید و تاج
***** پایانی ناتمام - به دست خودمان ایران را آزاد کنیم، تا تاریخ و هویت ما آزاد شود، تا امروز ما آزاد شود، تا نسل فردا آزاد شود. *****

پس از ۳۴ سال پرده‌ها کنار رفته و آنچه که در مورد "حقوق بشر" بی‌ رنگ غربی‌ها بر جای مانده، ننگ و ننگ و ننگتر از ننگ است.

از دید تاریخ، هر گاه که جهان به این روز‌ها باز گردد و به عملکرد خود در قبال ملت بزرگ بنگرد، فقط یک جهان خفت و شرمندگی در برابر ملت ایران در آینه تاریخ خواهد یافت. چرا که اگر آلمان هولوکاست یهودیان را بنام خود کرد، یک جهان هولوکاست ایرانیان را بنام خود کرد.

گر ما هم جای این سیه چهرگان زمانه می‌ بودیم سامانه آزدیخواهان را هک میکردیم .. جای تعجب نیست، اینها ثابت کردند که از این حق بجانبان هر زشتی و خیانتی به بشریت بر میاید.

میهن عزیز ما، باید بدست خود ما آزاد شود، نه برای اینکه به جهان چیزی را ثابت کنیم، بلکه، اول از همه به خودمان ثابت شود... که بر خلاف گفته‌های دشمن، ما ایرانیان اگر همت کنیم، میتوانیم. گر غیر از این شود، مصیبت‌های جدیدی برای ایرانیان در راه خواهد بود.

به دست خودمان ایران را آزاد کنیم، تا تاریخ و هویت ما آزاد شود، تا امروز ما آزاد شود، تا نسل فردا آزاد شود.

امضا،

شیر و خورشید و تاج ایرانی‌... نه کمتر نه بیشتر.
....ادامه....



حیواناتی که بر ما حکومت کرده‌اند (۶): سگ زرد مازندرانی

شیر و خورشید و تاج
***** بخش دوم - به دست خودمان ایران را آزاد کنیم، تا تاریخ و هویت ما آزاد شود، تا امروز ما آزاد شود، تا نسل فردا آزاد شود. *****

ما ایرانیان هر کاری که در راه آزادی ایران انجام دهیم همیشه اول باید آن کار را برای این انجام دهیم که اول و قبل از همه به خودمان ثابت کنیم.. که هنوز هستیم و وجود داریم... خارجی‌ها زمانی‌ که ما موفق شویم، همه آنها در لحظه آخر مجبور خواهند بود که بیایند و از مردم ایران حمایت کنند، چون آنها تخصص و تجربه کافی‌ دارند که بدانند تا کی‌ باید یک ملت را دوشید و چه زمانی‌ باید روش را تغییر داد. آنها وقت و زمان شناس حرفه‌ای هستند.

عملکرد ۳۴ سال گذشته جهان و بالخص کشور‌های غربی در مقبال فاجعه انسانی در ایران یک چیز را ثابت کرد، و آن اینکه آن زمان که همین غربی‌های شیک و پیک سی‌ و چهار سال پیش شاهنشاه ایرانزمین را به "نقض قوانین حقوق بشر در ایران" متهم کردند، منظورشان "نقض منافع ملی‌ کشور‌های خود بود".

چرا که ۳۴ سال دست بدست این رژیم غیر انسانی‌ اسلامی دادند و بر روی فجایع انسانی‌ که در ایران رخ میدهد چشم بستند و حتی ادامه آن را به سود رژیم اسلامی تضمین کردند.

محکوم کردند اما وسائل شکنجه و غیره را به رژیم فروختند، محکوم کردند اما به یک مشت جانی را در دانشگاه‌ها و رسانه‌های خود پست و مقام دادند، محکوم کردند اما نفت و گاز رژیم را خریدند و ثروت رژیم را بالا بردند که بتواند ملت را بکوبد، محکوم کردند اما آنها را "رئیس جمهور و... " خطاب کردند و خواستند با آنها "گفتگوی تمدن ها" داشته باشند... و و و هزار و هزار و...های دیگر که همگان میدانند...
....ادامه....



حیواناتی که بر ما حکومت کرده‌اند (۶): سگ زرد مازندرانی

شیر و خورشید و تاج
***** بخش اول - به دست خودمان ایران را آزاد کنیم، تا تاریخ و هویت ما آزاد شود، تا امروز ما آزاد شود، تا نسل فردا آزاد شود. *****

اختاپوس جمهوری اسلامی شش پای اصلی‌ دارد و چندین پای کوچکتر. شش پای اصلی‌ این اختاپوس اسلامی را انگلیس و آمریکا و آلمان و فرانسه و روسیه و چین تشکیل میدهند. پاهای کوچکتر را از بقیه کشور‌های اروپایی‌ بگیرید تا اسرائیل و لبنان و سوریه، ترکیه و کشور‌های عربی‌، تا کره شمالی و هند و پاکستان و یمن و آفریقای جنوبی و ونزوئلا و کوبا و کلمبیا بروید هر چه در میان راه است را به این پا‌ها اضافه کید.

وقتی‌ می‌گوییم ایرانیان ۳۴ سال است که درگیر یک جنگ جهانی‌ هستند بی‌ دلیل نمیگوییم. در این ۳۴ سال گذشته کمتر کشوری در جهان بوده که به نحوی با سهمیه بیشتر یا کمتر خون این ملت را در شیشه نکرده باشد و از مصیبت ایرانیان به سود منافع خود بهره‌مند نشده باشد.

بدون شک اکثر کشور‌های همسایه ایران مخصوصا ترکیه و کشور‌های عرب تماماً سرمایه اولیه‌ای که موجب پیشرفت اقتصادی آنها شد را از مصیبت‌هایی‌ که ۳۴ سال گریبان ایرانیان را گرفته، بهره‌مند شدند و توانستند بر روی آن سرمایه‌های باد آورده که جمهوری فساد اسلامی از کیسه ملت ایران به آنها تقدیم کرد، پروژه‌هایی‌ را که هرگز در گذشته خواب آن را نمی‌دانند که در کشور‌های خود اجرا کنند را عملی‌ و از سود آن بهره برداری کنند.

در این میان آلمان یکی‌ از کشور هائی است که حد اکثر بهره را از ۳۴ سال مصیبت ایرانیان برد و می‌‌برد.

هر گاه می‌شنوم که یک ایرانی‌ می‌گوید ما باید متحد شویم که... یا ما باید به سازمان ملل اعتراض کنیم که.. یا ما باید بپاخیزیم که... و و و.. که به این خارجی‌‌ها ثابت کنیم که... چنین و چونان است... نمیدانم باید به این کودک اندیشی‌ آن دسته از ایرانیان خندید یا گریست.. چرا که کشور‌های خارجی‌ از بزرگ و کوچک، از بنده و شما بهتر می‌دانند که چه بر سر ما آوردند و پشتیبانی‌ مستقیم و غیر مستقیم از این رژیم دارند چه بر سر ما میاورند.
....ادامه....



حیواناتی که بر ما حکومت کرده‌اند (۶): سگ زرد مازندرانی

ایرانی
با درود خدمت دوستان
بسیار خندیدم. نثر نوشتاری به کارگرفته شده از قسمت های قبلی جالب تر است.
بهمن خان گرامی
بسیار مراقب خود باشید. در ضمن، از خارج شدن سامانه تان از دسترس بسیار متاسف هستم. امیدوارم بتوانید درستش کنید. در مورد سامانه خزب، در صورت افتادن اتفاق مشابه، شک نکنید به دلیل قدرت سامانه در تاثیرگذاری بر رسانه ها، حتی خارج از محدوده فضای مجازی است. این موضوع درباره تاثیر گذاری بر فضای رسانه ای درون ایران نیز صدق می کند. در راه مبارزه برای ایران، موفق و پاینده باشید.
پاینده ایران
....ادامه....




ایرانی
جناب آقای دکتر فاطمی، با درود
برنامه افق را با شرکت حضرتعالی مشاهده کردم. تفاوت دیدگاه در نسل های مختلف به روشنی در آن نمایان بود. صحبت های مستدل و علمی حضرتعالی در مقابل حرف هایی که پایه و مایه ای جز گفته های این و آن نداشت، و البته جملات درخشان شما در لخظات پایانی برنامه، مایه افتخار است. پاینده باشید.
پاینده ایران
....ادامه....



دیالوگ ملی

حق
بخش 2...حال چگونه است که حسن شریعتمداری با آن طرز فکرش با پورمندی همیشه اصلاح طلب سر یک میز نشسته اند؟ آیا به توافقی رسیده اند که هنوز خبرش به ما نرسیده، چه توافقی؟ مثلا حمایت از میرحسین در قبال موافقت با فدرالیسم و چند ملت و ملیت اعلام کردن ایران تا در قدرت و ثروت شریک شوند؟ در عین حال از بازگشت پادشاهی مشروطه به ایران بهر قیمتی که شده جلوگیری کنند چون درین یک موضوع همیشه متحد بوده و خواهند بود صرفنظر از اینکه ملت ایران بخواهد یا نخواهد؟؟؟!!! تاریخ گواه است که هم کنفدراسیونی های 57 نشان دادند که ایران و تمامیت ارضی ایران برایشان بی ارزش است و هم جمهوری اسلامی، و هر دو هم حاضرند ایران نابود شود ولی پهلوی ها نباشند. هر دو از دودمان پهلوی متنفرند چون این دودمان جلوی هر دو این دو نیروی سرخ و سیاه تا وقوع فاجعه شوم 57 ایستاد.

من واقعا میخواهم که پاسخهای دقیق به پرسشهای بالای خود داشته باشم. بنابراین، هر کسی بمن کمک کند و اشتباهات مرا بگیرد از او سپاسگزار خواهم شد. در ضمن چه توافقی توانسته بین اصلاحاتچی های رژیم با ملت و ملیت سازان پشت پرده صورت گرفته باشد که هر دو جلوی پرده در یک جبهه ؛انتخابات آزاد؛ قرار گرفته اند؟ و چرا هر دو از لیبرال دمکراسی برای ایران طفره می روند و همانقدر آنرا برای ایران نمیخواهند که بازگشت پادشاهی مشروطه به ایران را نمی خواهند؟

منه جمهوریخواه از سکولاردمکراسی، انتخابات آزاد! و اتحاد اصلاحاتچی ها با فسیلهای کنفدراسیونی همانقدر میترسم که از ماندن جناح خامنه ای میترسم. با وجود این و با اتحاد آندو، نه ایران نجات می یابد و نه یکپارچه می ماند. هیچکدامشان هرگز تعهدی به ایران، به یکپارچگی سرزمینی و همبستگی ملی ما نداشته اند. من بعنوان یک جمهوریخواه تن به مشروطه پادشاهی میدهم بشرطیکه پادشاهیخواهان و در صدرشان شاهزاده ذره ای از اصول زیر کوتاه نیایند:-حفظ تمامیت ارضی ما طبق اطلس جهانی در سال ۵۷، ایران یک کشورست با یک ملت واحد، دمکراسی پارلمانی و قانون اساسی نوین مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر برای ایران
....ادامه....



دیالوگ ملی

حق
درود بر هموطنانم. بین حسن شریعتمداری، شهریار آهی، جمشید طاهری پور، پورمندی و طبری و دیگر حضار در این نشست، چند نفرشان اعضاء کنفدراسیون دانشجویان ایران دوران شاه بوده اند؟ از میان اینها چند نفرشان در این 34 سال توانسته اند از گذشته های خود عبور (نقد از گذشته خود) کرده، و پس از بیش از 3 دهه تجربه شخصی شان از لیبرال دمکرات ترین کشورهای جهان دست از تفکرات کنفدراسیونی خود برداشته اند؟ چه درصد از حضار درین نشست با اینکه خود در لیبرال دمکراسی ها زندگی می کنند هنوز از لیبرال دمکراسی برای ایران طفره می روند و سکولاردمکراسی را علم کرده اند؟ چه تعداد از اینان تفاوت بین لیبرال دمکراسی و سکولاردمکراسی را توضیح داده اند و موضع خود را در این یک مورد اعلام کرده اند؟ در این نوشتار می بینیم حسن شریعتمداری از قانون اساسی جمهوری اسلامی حرف می زند ولی آیا تا بحال گفته او بدنبال چگونه قانون اساسی ای برای ایران است؟

در نوشتار مشترک آقای آبار آمده که "بررسی کمی کیفی وتوسعه امکان های توافق برسرکنار آمدن با حکومت اسلامی، شریک شدن در قدرت سیاسی به رهبری آقای میر حسین موسوی یکی ازاهدافی است که از لابلای سخنرانیها ساطع میگشت". حتما توافقی بین کنفدراسیونی های 57 ای و اصلاحاتچی ها انجام شده یا در شرف انجام است. آیا کسی از مفاد آن خبر دارد؟ وقتی تظاهرات جنبش سبز در اوج خود بود، حسن شریعتمداری همراه با رفیق درگذشته اش، مهرداد مشایخی که هر دو از سران سازمان اتحاد جمهوریخواهان ایران بودند، از هر بوق و کرنای بیگانه منجمله صدای امریکا و دویچه وله اعلام می کردند که جنبش سبز، یک جنبش سراسری و فراگیر نیست چون "ملتها و ملیتهای غیر فارس" نوار مرزی ایران در آن شرکت نداشته اند و سکوت کرده اند چون مطالباتشان "فدرالیسم و برسمیت شناخته شدن ایران بعنوان کشوری چند ملت و ملیتی" را در این جنبش نمی بینند. چگونه است با این بهانه ها، حسن شریعتمداری و همفکرانش در آنزمان از میرحسین موسوی حمایت نکردند ولی حالا می خواهند از او حمایت کنند!!!؟؟؟ حال چگونه است...ادامه بخش ۲
....ادامه....




شیر و خورشید و تاج
تبریک به فتنه‌گران "انقلاب شکوهمند" برای موفقیت جدیدی که کسب کردند.

در همین ماه فوریه که هستیم سازمان CIA گزارش The Misery Index سال دو هزار و سیزده در مورد بدبخترین کشور‌های جهان را منتشر کرد. The misery index به عبارت ساده معیاریست بر مبنی در صد بیکاری بعلاوه در صد تورم برای تخمین حال و روز اقتصادی اجتماعی در یک کشور که Arthur Melvin Okun اقتصاد دان و مشاور President Lyndon Johnson آنرا برای اولین بار مطرح و بوجود آورد.

در گزارش امسال از ایران، میهن عزیز ما، که مانند یک کشتی‌ بر روی دریای نفت و گاز طبیعی نشسته است، بعنوان بیست و سومین کشور بدبخت دنیا نام برده شده است.

البته جای نگرانی نیست چون بیست و دو کشور دیگر جهان در میان صد و نود و هفت (۱۹۷) کشور از ما بدبختر هستند هنوز. اسامی آن کشور‌ها بترتیب از این قرار است:

زیمباوه، لیبریا، بورکینا فاسو، بلا روس، ترکمنستان، جیبوتی، نامیبیا، نپال، کزوو، سوریه، سودان، لسوتو، کنیا، سنگال، جزایر مارشال، افغانستان، سوازیلند، هاییتی، یمن، بوسنی و هرزگوین، نوار غزه، مالدیو، و ایران عزیز ما... البته ما از موریتانی و مالی‌ دو قدم جلو هستیم. به به

حیف که نفت و گاز داریم اگر آن را نداشتیم طراحان "عزیز" انقلاب شکوهمند میتوانستند ایران را در این زمینه به مقام اول و زیر صفر هم برسانند.

به گمان ما، اگر با این طراحان آینده بین، خردمند، دمکرات، و با این رجال فرهیخته و با وجدان اتحاد کنیم آینده این ملت درخشان تر از این هم خواهد شد. شاید روزی برسد که در کنار این آینده سازان، ایران نه در لیست خوشبخترین و نه در لیست بدبخترین کشور‌های جهان قرار گیرد.

شرم آور است، که پس از سی‌ و چهار سال و هزار بهانه و بازی‌های سیاسی، رفتیم میخواهیم با خائنین این ملت اتحاد کنیم که آینده سازی کنیم. اگر این بینوایان می‌توانستند سازنده باشند که ما امروز اینجای تاریخ نبودیم. غرور ملی‌ و هویت یک ملت بزرگ را که بر زمین افتاده را با خائنین ایران از زمین بلند کردن دیدن دارد.. معجزه به این خواهند گفت.
....ادامه....



اسلام دین بیگانه با انسان

jamshid riazi
با سلام
هر چرتي كه اين عربها ،يا اين آخوندها ميگويند به خداوند نسبت ندهيد لطقا
آدم و هوا در بهشت نبدند كه بيرونشان كنند، آنها در باغي بسر ميبردند (جنت)
اگر ايرانيها دوست دارند براي مرده عربها گريه كنند به خداوند چه ارتباطي دارد
از قديم گفتند كه ايراني جماعت ،مرده پرست و غريب پرست مي باشد
و خيلي مطالب ديگر ميباشد كه منجمله اينكه خداوند براي هر قومي به زبان خودش ، برايش پيامبر فرستاده ، حال من ايراني بجاي اينكه پيامبر ي كه براي ايران فرستاده شده را پيروي كنم ، پيامبر عرب را و آياتي كه مربوط به عربهاست را قبل كرده و از پيامبر ايراني روي برگردانده ام خداوند يا الله يا يهو يا اهرامزدا يا رحمان يا رحيم يا هر اسمي كه براي آن افريننده هستي ميگذاريد ،چكار كند گوشمان را بگيرد و بگويد بايد اين كار را بكني.................................
....ادامه....



دیالوگ ملی

حق
بخش ۲...و آب و روغنی اند که سرنوشتشان جدایی از یکدیگرست؟ آیا انتظار داشتن از ایندو طرز تفکر که با هم توافق و همکاری کنند خوش خیالی و خام فکری ای بیش نیست؟ وطنپرست ایران مدار و بیوطن ایران ستیز از دو جنس کاملا متضادند چون هر کدام اهدافی را دنبال می کنند که یکی برای بقای ایران است و دیگر برای نابودی ایران. آیا هر دو اینها را مبارز و مخالف رژیم دانستن و یکی پنداشتن و معرفی کردن بنظرتان درست، منصفانه و حافظ منافع ملی ایران است؟ یا باید به پالایش این آپوزیسیون "صدها حزب گروه..." از عناصر نامطلوب ایران و ایرانی ستیز پرداخت تا عناصر مطلوب بتوانند حول چند اصل که منافع ملی کلان ایران را حفظ می کند و گسترش می دهد توافق و همکاری کنند؟ آیا تنها توافق این "صدها حزب گروه...." که خواهان براندازی جمهوری اسلامی هستند کافیست تا با هم توافق و همکاری کنند تا رژیم برود؟ بعدش مهم نیست؟ آنوقت اینکه می شود همان سرآغاز فاجعه 57 که حزب دمکرات! کردستان، بنی صدر، یزدی، خمینی، جبهه ملی، چریکهای فدائی خلق، حزب توده،..که تنها وجه اشتراک و توافق و همکاریشان حول "شاه باید برود" بود. بعد از رفتن رژیم چی؟ توافق این احزاب و گروههای نامتجانس انقلاب سیاه 57 را آفرید. آیا باز باید همان نامتجانس ها رها شوند تا دوباره همان توافق را بکنند و بهمان نتیجه و یا بدترش در آینده برسیم؟ آیا مهم نیست بدانیم چندتا از اینها بازماندگان کنفدراسیون دانشجویان ایرانی زمان شاه اند که به ایران گند زدند و پشیمان شدند و حالا اهداف و مبارزاتشان بواقع در راستای منافع ملی ایران است یا نه هنوز همان کوردلان کینه توز ایران ستیزی که بوده اند باقی مانده اند؟ چگونه با این ؛صدها حزب گروه....؛ اینبار ثابت خواهند کرد که می دانند چه می کنند و می توانند جبران مافاتشان را بکنند؟ آیا فقط مخالفت این ؛صدها حزب گروه...؛ با جمهوری اسلامی می تواند چیزی بجز همین مخالفت شان توافق دیگری بکنند وقتی انقدر نامتجانس اند مثل سال ۵۷؟ یا باز با باز و کبوتر با کبوتر، حرکت در جهت قوانین طبیعت، عقل و خرد؟ با سپاس
....ادامه....



دیالوگ ملی

حق
با درود آقای آبار گرامی، بله، "صد ها حزب گروه وسازمان شناخته شده مخالف رژیم جمهوری اسلامی درخارج خواستار براندازی وانحلال رژیم فاسد و ضد مردمی اسلامیند". اما آیا اهدافشان همگی اینان در راستای حفظ و گسترش منافع ملی ایران یعنی وطنپرستانه است یا در راستای منافع شخصی، گروهی و حزبی شان که وطنفروشی است؟ آیا تنها مخالفت با جمهوری اسلامی جوازی است که همه اینها را ملوس و برای ایران مفید بدانیم و به ملت ایران معرفی کنیم؟ یا اول باید اهداف و سوابق این "صدها حزب و گروه...." را یکی یکی ببینیم و ببینیم مخالفتشان با جمهوری اسلامی بر سر چیست و اهدافشان چه بوده و هست که موجودیت این رژیم و وجود وطنپرستان در صف اپوزیسیون سدی در برابرشان شده؟ آیا نباید دید این "صدها حزب و گروه..." چه اهداف مشترکی با هم بغیر از سرنگونی رژیم دارند و نسبت بهم چه طرز فکر و سیاستی داشته و دارند؟ مثلا بدنبال حذف یکدیگر از گردونه سیاسی از حالا هستند و از حالا در غیاب ملت ایران و به قیمومیت از جانب این ملت تعیین می کنند "یا جمهوری یا هیچ"،"یا ایران چند ملت و ملیتی است یا هیچ"، و "یا فدرالیسم یا هیچ". این گروگانگیری ها فقط بدرد وطنفروشان و آنهایی خورده که در پی فروپاشاندن هر چه بیشتر جامعه ایرانی و تداوم همین رژیم بوده اند. و کدامیک از این "...یا هیچ" هایشان کوچکترین ارتباطی با دمکراسی و حقوق بشر دارد، و منافع ملی ایران را نشانه نرفته است؟ یکی مبارزه اش برای حفظ ایران و منافع ملی ایران است و آن دیگری مبارزه اش برای حفظ منافع شخص خود و حزب و گروهش است. هر دو مبارزند ولی آیا هر دو را باید یکی دانست و ارج نهاد و از هر دو توقع داشت که با هم به توافق بر سر اصول برسند و همکاری کنند؟ اینها در اصول با هم هیچوجه اشتراکی ندارند، دارند؟ آیا توافق و همکاریشان بر سر سرنگونی رژیم بتنهایی کافیست؟ بعدش چی؟ آیا فکر می کنید این مبارزان بجز براندازی جمهوری اسلامی می توانند هرگز با هم بر سر اصول حافظ منافع ایران توافق و همکاری کنند یا همانند دو خط موازی هرگز بهم نمی رسند...ادامه بخش ۲
....ادامه....




ایرانی
بهمن خان گرام، با درود
متاسفانه از جناب بیداد خبری در دست نیست، در این اواخر نیز من در اینترنت با نام های مستعار، همین زمزمه سرقت ادبی را زیاد می بینم. با شما موافقم که شعر، شاعر خود را خواهد یافت، اما من نگران بیداد هستم. نمیدانم در پس پرده این ترور شخصیت چیست که تقریبا در همه سایت های ممکن، جمله این شعر از ایشان نیست به انحاء مختلف درج می شود. امیدوارم برای بیداد اتفاقی نیوفتاده باشد و هرگز نیوفتد.
پاینده ایران
....ادامه....



۳ اسفند ۱۲۹۹

حق
سوم اسفند را به ملت ایران شادباش می گویم چون آمدن رضاشاه از ایرانستان شدن ایران جلوگیری کرد و ایران یکبار دیگر متولد شد. تا کشوری نباشد، تا امنیت مرزها و امنیت داخلی در آن نباشد، ثبات سیاسی شکل نمی گیرد. تا این ثبات سیاسی در کشوری نباشد هیچ سرمایه گذاری بجز باندهای مافیایی در آن کشور نمی ماند. سرمایه، اولین چیزیست که از کشوری فرار می کند چون اول از همه بوی ناامنی را حس می کند. کشوری قدرتمند و ثروتمند می شود که ثبات سیاسی و ثبات اقتصادی دارد. سرمایه کشورها پول، زر، گوهر، مغزهای نابغه و شایستگانش است. اینها نمی توانند در جایی شکوفا شوند که آنجا ثبات سیاسی (امنیت تمامیت ارضی، امنیت جانی و امنیت مالی) نباشد. ثبات سیاسی را باید نظامها در کشورها ایجاد کنند تا سرمایه ها به آن کشورها جذب شوند تا اقتصاد کشورها شکل گیرند و کشورها به ثبات اقتصادی و قدرت و ثروت برسند. بدون ثبات سیاسی در درجه اول و در پی آن ثبات اقتصادی هیچ کشوری به آن طبقه متوسط نمی رسد تا مطالبات دمکراسی و آزادی و حقوق بشر جامعه را به پیش ببرد. یک پارلمان به چه درد می خورد وقتی هیچ امنیت مرزی و امنیت جانی و مالی در کشور نباشد. ارتش، پلیس، دستگاه اطلاعات و ضداطلاعات، و دستگاه قضایی ستون فقرات یک کشورند که بدون آنها یک پارلمانی اخته است. وقتی رضاشاه آمد، فقط چنین پارلمانی داشتیم و دیگر هیچ! رضاشاه ثبات سیاسی و ثبات اقتصادی را آورد. او اینگونه از ایرانستان شدن ایران جلوگیری کرد و زمینه تولد دوباره ایران را فراهم کرد. من ممنونش هستم چون اگر او نبود، امروز معلوم نبود اصلا من ایرانی می بودم!؟ من از او ممنونم همانقدر که از نادرشاه ممنونم که او هم پیش از رضاشاه همینکار را کرد. وقتی نادرشاه آمد، فرانسه موافقت کرده بود که ایران بین روسیه و عثمانها تقسیم شود همانطور که ایران پیش از رضاشاه قرار بود بین روس و انگلیس تقسیم شود. نادرشاه و رضاشاه راه سامانیان، صفاریان، خرمدینان در تاریخ ما رفتند. هیچکدامشان بی عیب نبودند ولی از دَم وطنپرست بودند. درود بر همه این وطنپرستی شان باد.
....ادامه....




بهمن زاهدی
با دورود

شما نگران شاعر نباشید. شعر، شاعر خود را در طول زمان خواهد یافت.

زیبای شعر لذیتی‏سیت، که ارزش تکرارش را دارد.

گیرم گلاب ناب شما اصل قمصر است
اما چه سود حاصل گل‏های پرپر است

شرم از نگاه بلبل بی‏دل نمی‏کنید
کز هجر گل نوای فغانش به حنجر است

از آن زمان که آیینه گردان شب شدید
آیینه‏ی دل از دم دوران مکدر است

فردایتان چکیده امروز زندگی است
امروزتان طلیعه‏ی فردای محشر است

وقتی که تیغ کینه سر عشق را برید
وقتی حدیث درد برایم مکرر است

وقتی ز چنگ شوم زمان مرگ می‏چکد
وقتی دل سیاه زمین جای گوهر است

وقتی بهار وصله ناجور فصل‏هاست
وقتی تبر مدافع حق صنوبر است

وقتی به دادگاه عدالت طناب دار
بر صدر می‏نشیند و قاضی و داور است

وقتی طراوت چمن از اشک ابرهاست
وقتی که نقش خون به دل ما مصور است

وقتی که نوح کشتی خود را به خون نشاند
وقتی که مار معجزه‏ی یک پیامبر است

وقتی که برخلاف تمام فسانه‏ها
امروز شعله، مسلخ سرخ سمندر است

از من مخواه شعر تر، ای بی خبر ز درد
شعری که خون از آن نچکد ننگ دفتر است

ما با زبان سرخ و سر سبز آمدیم
تیغ زبان برنده‏تر از تیغ خنجر است

این تخته پارها که با آن چنگ می‏زنید
ته مانده‏های زورق بر خون شناور است

ارادتمند
بهمن زاهدی

....ادامه....




سنتوری
من فوق لیسانس ادبیات دارم و براحتی شاعر را از شعر دزد تشخیص می‌دهم .
در یلدای سال ۸۲ مهمان خانواده‌ای در سه‌راه دولت آباد کرج بودم و تار و سنتور می‌نواختم .
رضا نام شاعری بین ما بود که نی می‌نواخت و اهل کاشمر بود. الحق آدمی نیک اندیش وشاعری با ذوق بود.
آن شب ما را به چند شعر ناب مهمان کرد . که مطلع یکی از آنها این بود .
گیرم گلاب ناب شما اصل قمصر است . . .حاصل گلهای پرپر است . . .
بعد از قریب ده سال این آقا آمده و شعر را بنام خود ميخواند .
یکی از این دو نفر سرقت ادبی کرده اند. لیکن شواهد نشان می‌دهند که این شعر رضا است .
اگر این آقای بیداد سرقت ادبی کرده باشد، باید گفت که کالای مسرقه تحسین برانگیز است نه سارق .
....ادامه....



۳ اسفند ۱۲۹۹

شیر و خورشید و تاج
***** بخش آخر - سردار سپه خوشا بحالت که امروز نیستی‌ ببینی‌ که ایران را به چه بازی‌های سیاسی کشانده‌اند *****

ما قرار نیست که پس از سی‌ و چهار سال این پا و اون پا کردن برخی‌ ها، پس از خمینی‌ها و خامنه‌ای‌ها تازه به بازرگان‌ها و قطب زاده‌ها برسیم. پس از سی‌ و چهار سال ما را دنبال نخود سیاه فرستادن‌ها ما بر عکس "برخی‌ ها"، هم به فکر سرنگون کردن این رژیم هستیم هم به فکر ایران فردا و پس از این رژیم...

این دندان فاسد را که در پنجاه و هفت به این ملت تحمیل شد را باید یک بار برای همیشه کند. آنهایی که فکر میکنند دمکراسی یعنی‌ کوتاه آمدن... از دموکراسی‌ چیزی سر در نیاورده‌اند.

شما به آمریکا که مهد دموکراسی‌ است بگویید به اوساما بنلادن یک سندلی‌ در مجلس آمریکا تقدیم کن که همه متحد شویم و آینده سازی کنیم. شما را میگیرند و در دیوانه خانه می‌‌اندازند و کلید آن دیوانه خانه را گم میکنند.

آن بی‌ خردی که اتحاد با هر وطن فروشی‌ را در دهان این ملت انداخت و به بی‌ هویتی این ملت بیشتر دامن زد را باید گرفت از کره زمین بیرون کرد. وطن فروش افسانه نیست، اتحاد با او هم امکان پذیر نیست. اتحاد میخواهید با دو تا آدم حسابی‌ اتحاد کنید نه با یکی‌ که از خودتان بدبختر است، از هر دیدی که به آن بنگرید... مخصوصاً از دید سیاسی اجتماعی.

ایران به یک سردار سپه نیاز دارد که در زمانی‌ که همه نمایش آزادیخواهی میدهند، او با زندگی‌ نامه خود و حقیقت گویی روش آزادگی را به این ملت بیاموزد. از نمایش این عروسک‌های سیاسی خسته شدیم.

نسل جدید است و زمان جدید. حالا چون نسل جدید است و زمان جدید همه باید بی‌ هویت شوند که کار این ملت راه بیافتد؟ همین آمریکا که همه شما‌ها به دمکراسی آن قسم میخورید، تمام دردش همین است که هویت خود را دو دستی‌ چسبیده و می‌خواهد به تمام دنیا صادر کند. کی‌ گفته چون زمان جدید است و نسل جدید است همه باید بی‌ غیرت و بی‌ هویت شوند؟ این مزخرفات فقط از سیاستمداران امروز ایران بر میاد.

شیر و خورشید و تاج
....ادامه....



۳ اسفند ۱۲۹۹

شیر و خورشید و تاج
***** بخش اول - سردار سپه خوشا بحالت که امروز نیستی‌ ببینی‌ که ایران را به چه بازی‌های سیاسی کشانده‌اند *****

بهمن زاهدی گرامی‌،

تصاویری که شما برای مطالب درج شده در این سامانه انتخاب می‌کنید گاه بقدری بجا و گویا است که نیازی به کلمات نیست. تصویری که شما به مناسبت "۳ اسفند ۱۲۹۹" انتخاب کردید را در کنار تصویری که برای "دیالوگ ملی‌" انتخاب کرده بودید گذاشتم. و هر چه بیشتر به این دو تصویر نگاه کردم در یکی‌ غرور ملی‌، و غیرت و عشق به میهن و نگرانی‌‌ها و دغدغه برای یک ملت و در راه یک ملت را یافتم، و در آن یکی‌ هر چه بیشتر با آن نگاه کردم... حقیقتش... تنها چیزی که یافتم یک پرده "قرمز" بود و چند سر افتاده که نه خود میدانند که برای چه هستند و نه ما میدانیم که آنها برای چه هستند...

آن زمان، هنوز نه تجارتی بود، نه صنعتی و نه ره‌... اما یک سردار سپه‌ای بود و یک دنیا غیرت و شرف و عشق به میهن. گاهی‌ اوقات همین برای بلند کردن یک ملت از زمین کافیست.

داستان ایران، داستان ملتی است که وقتی‌ هیچ چیزی نداشت انتخاب درست کرد و سکوت خود را شکست، و وقتی‌ همه چیز داشت انتخاب بد کرد و در برابر دشمنان این سرزمین سکوت کرد...

گاندی یک روز در برابر ملت خود ایستاد و به آنها گفت اگر میخواهید کشور خود را پس بگیرید اول به هویت خود باز گردید و هویت خود را آزاد کنید. و این لباس‌های ساخت انگلیس را از تن خود در بیاورید و بسوزانید. به آنها نگفت اتحاد یعنی‌ اینکه تو به کت و شلوار خودت یک کراوات اضافه کن، تو هم از ساری که بر تن داری یک قلم کم کن که اتحاد بوجود آید. او می‌دانست که روغن را نمی‌شود با آب مخلوط کرد، بلکه باید به آن ملت نشان داد که آیا می‌خواهد روغن باشد یا آب.
....ادامه....



۳ اسفند ۱۲۹۹

ایرانی
با درود خدمت دوستان
امروز، روز اورنگ و افسر است
عصری بلندپایه و عهدی منور است
(مطلع اشعار ملک الشعرای بهار در مدح رضاشاه کبیر)
سوم اسفند، سالروز قیام دلیرانه رضاشاه کبیر و سرآغاز جنبش و ایرانسازی، بر همه دوستان و سروران گرام، شادباد. به یقین می دانم، چنانچه این روز را از تقویم ایران حذف کنیم و یا به کل سلطنت پهلوی را (که آرزوی ایران ستیزان است)، چیزی شبیه افغانستان را امروز در ایران شاهد بودیم، مگر در دوران شاهان عیاش قجری، تفاوتی نیز با کشورهای پیرامونی خود داشتیم؟ اما در شهریور ۲۰، تفاوت ایران با کشورهای اطرافش چه بود؟ ایرانسازی آغاز شده بود، اما مورد تجاوز رسمی بیگانه قرار گرفته بودیم.(آغاز نقل قول:) پس از آن، طی ۱۲ سال، ایران جولانگاه نیروهای اهریمنی شد، که به جز پراکندگی و ایران برباددهی و بیگانه پرستی، حاصلی به همراه نیاورد (بخشی از نطق شاهنشاه فقید در اول فروردین ۲۵۳۵، سال پهلوی در آرامگاه رضاشاه کبیر). خدمات رضاشاه کبیر به ایران و ایرانی، آنچنان درخشان است که هیچ کس را یارای انکار و پوشاندن آن نیست که مه در آسمان بدرخشد و کسانی عوعو کنند
امروز نیز، رضاشاه دیگری در ساخلوی منجیل، منتظر یاری نیروهای ملی است. زمان حرکت از قزوین به سمت تهران به زودی فرامی رسد، (آغاز نقل قول از شاهنشاه آریامهر در همان نطق:) خداوند ایران، در این راه مقدس همه ما را یاری فرماید.
پاینده ایران
....ادامه....



۳ اسفند ۱۲۹۹

بهمن زاهدی
با دورود خدمت دوستان،

سوم اسفند را به همه ایرانیان تبریک می‏گویم.
تبریک به فردیست، که ایران‏دوستی و عشق به کشورش اولین دوست و عشق زندگی او بوده.
روانش شاد

ارادتمند
بهمن زاهدی

....ادامه....



دیالوگ ملی

دکتربهرام آبار
دوستان ارجمند؛ صد ها حزب گروه وسازمان شناخته شده مخالف رژیم جمهوری اسلامی درخارج خواستار براندازی وانحلال رژیم فاسد و ضد مردمی اسلامیند. این نظام نه جمهوری، نه اسلامیست. تک تک ما، خواهان براندازی نظامی هستیم که داعیه مدیریت جهانی دارد اما با سرکوب وزندان وشکنجه و کشتارمعترضین ومخالفین به تبهکاری، چپاول وغارت ادامه میدهد. بیست سال درراه سرنگون کردن دیکتاتوری موجود درجستجو وانتظار پیوند با یکدیگریم! پرسش اینست؛ چرا نیروی مبارزه گر که در تک تک ما درغلیان است هدر میرود؟ چرا این نیروها یگانگی وپیوند نمیپذیرد؟ چرا نمیتوانیم ازتوقعات وخواسته ها کم کرده برای نیل به آرمان هایمان با کمی ایثارگری شتاب را افزایش دهیم. ده ها سال تک رویهای بینتیجه به کجا رسیده؟ ده ها سال خودمحوری، خود بزرگ بینی وخودخواهی ما چه حاصلی داشته. دنیای مدرن در حال پیشرفت است وایران دراسارت یک هیولای شیطانی درحال پس رفتن وتباهی! اگرماایرانیان برای برکناری این رژیم تبهکارچاره نکنیم، باید درانتظارآینده ای بس اسفناک باشیم و تباهی ایران را نظاره کنیم. این صد ها حزب گروه وسازمان های شناخته شده انحلال خواه باید هرکدام یک یا دو نماینده انتخاب کرده، نماینده گان راعلنا اعلان دارند. این نماینده گان میتواند‌‌ برای تعین وانتخاب هفت نفر یا بیشتر ازافراد شناخته شده کاردان وبانفوذ را بعنوان سخنگویان اوپوزیسیون انحلال طلب طی انتخاباتی در اینترنت تعین کنند. بافت محکمی ازسخنگویان کاردان وبانفوذ برای شناخت بین‌المللی اپوزیسیون فعالیت کرده واز مجامع بین‌المللی بخواهند فشاربه رژیم جمهوری اسلامی را به مساله اتمی محدود نکند و بحقوق بشردرایران هم بپردازدو از هزاران ایرانی مخالف رژیم درمقابل جمهوری اسلامی به طور فعال حمایت کند. نمایندگان اپوزیسیون با سازمان ملل وپارلمان اروپا درتماس بوده برای احقاق حقوق ایرانیان ازرژیم تروریست پرور اسلامی پشتیبانی طلب کنند. اینچنین صدای فریاد ایرانیان اسیر در ایران را بگوش جهانیان برسانند وبرای انتخابات آزاد پس ازسرنگونی رژیم مرگ وخون تلاش نمایند.
....ادامه....



دیالوگ ملی

شیر و خورشید و تاج
بخش آخر - "انتخابات آزاد در جمهوری اسلامی و دیالوگ ملی‌ با خائنین، هر دو مضحک است."

به آنهایی که در پنجاه و هفت به ایران و ایرانی‌ خیانت کردند فقط یک چیز باید گفت: "خودتان داوطلبانه دست از سیاست بر دارید و شانس خود را بیش از این در برابر خشم ملت نیازمایید."

به همان مقدار که "انتخابات آزاد" در جمهوری اسلامی مضحک است، تصور "دیالوگ ملی‌" با خائنین به میهن هم به همان مقدار مضحک است. خودشان بروند برای همه بهتر است... ما با یک مشت خائن بی‌ هویت حرفی‌ برای گفتن نداریم... چرا که هر طرف که سر را بر میگردانیم آثار خیانت‌های شما را روشن و شفاف می‌‌بینیم... خودتان بروید و بیش از این سر بسر ما مگذارید. چرا که آن روزی که میبایستی دیالوگ ملی‌ میداشتید، تصمیم گرفتید که دست به شمشیر ببرید... شما‌ها "آقایان و خانم‌های نشست‌های متعدد دموکراتیک، شما‌ها همان هائی هستید که دیروز با شمشیر سر این ملت را بریدید، و امروز میخواهید با پنبه سر این ملت را دوباره ببرید... به شما‌ها اعتمادی نیست - خودتان تا فرصتی باقی‌ مانده بروید پی‌ کارتان... و دست از سر این ملت بردارید...

سخنی با آنهائی که خائنین را به بازی میگیرند. "ابعاد فاجعه را نمی‌دانید، و نمی‌دانید که دارید چه می‌کنید؛ برای خودتان بخاطر این افراد بی‌ ارزش درد سر نخرید."

فداکاری می‌‌کنیم اما شرف خود را نمی‌‌فروشیم و با خائنین گفتمان نداریم.

....ادامه....



دیالوگ ملی

شیر و خورشید و تاج
بخش دوم - "انتخابات آزاد در جمهوری اسلامی و دیالوگ ملی‌ با خائنین، هر دو مضحک است."

یکی‌ روانپریش و مریض قتل می‌کند، دیگری دانسته و هشیار آن یکی‌ را به قتل تشویق می‌کند و برای او دست میزند. کدام را میشود راحتر بخشید و از سر گناهانش گذشت؟

در هیچ کشور دموکراتی جای خائن در "دیالوگ ملی‌" نیست.

بخاطر نسل فردا خیلی‌ فداکاری‌ها باید کرد. مخصوصاً از "انتقام گرفتن" باید چشم پوشید تا نسل فردا بتواند شانسی داشته باشد تا راه خود را دوباره پیدا کند.

اما برگزار کنندگان این نشست‌ها باید بدانند بخت خود را نباید بیش از این بیازمایند... و بدانند که ما میدانیم که خراب کردند و سوزاندند و کشتند و بر باد دادند، اما دوباره هرگز... اما دوباره هرگز که بتوانند با طرفند‌های دیگر خود را به این ملت تحمیل کنند.

آنهایی که دانسته ایران را در دوزخ کلاغ‌های سیاه انداختند و در روز سقوط ایران با عالیجنابان سرخ پوش هم گیلاس و هم صدا شدند، باید از سیاست استعفا دهند و داوطلبانه کنار بروند وگرنه آینده روشنی در انتظار آنها نخواهد بود. این ملت آنهایی را که داوطلبانه دست از سر این ملت بر دارند را میتواند ببخشد، اما آنهایی که ترجیح میدهند شانس خود را دوباره بیازمایند باید بدانند که آینده شومی در انتظار آنها خواهد بود. مریض روانی‌ را میشود بخشید اما خائن را هرگز.

آنهایی که در بوقوع پیوستن فاجعه پنجاه و هفت دست داشته‌اند نباید به انتظار آن روزی بنشینند که خشم این ملت بر سر آنها خراب شود. بهتر است خودشان از هم اکنون سیاسست شکست خورده خود را داوطلبانه ببوسند و کنار بگذارند.

دمکراسی را باید بدون خأننین به ایران بازگرداند. تحمل و فداکاری و بخشش بخاطر نسل فردا بجای خود، اما راه را برای منفوران جامعه باز گذاشتن که دوباره نقشه‌های پلید خود را بر سر این ملت خراب کنند بجای خود... آن دسته که از طرف این ملت ترد شده‌اند بهتر است که خودشان بروند، و منتظر ... نمانند.
....ادامه....



نظرات درج شده در این مکان نظرات رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) نمی‌باشد. کاربران در اظهار نظر آزاد هستند

در این مکان نظر خود را با ما و دیگران در میان بگذارید.

آخرین " نظرات آزاد " ارسال شده

تالارهای نوشتاری

آخرین نظرات ارسال شده

2 نظر شورای ملِی، نقبی بسوی روشنائی؟

8 نظر سیاست پیر

2 نظر تحقیر عدالت نیست

1 نظر برای مردم یا کنار «تیم رهبر» علیه «تیم احمدی نژاد»؟!

1 نظر برای مردم یا کنار «تیم رهبر» علیه «تیم احمدی نژاد»؟!

4 نظر یک هویدا و یک احمدی نژاد

9 نظر درباره‌يی هويّتِ ملّی و پروژه‌ی ملّت‌سازی

1 نظر تکرارِ عادت به نام سیاست

2 نظر جستاری درباره‌ی «نظریه‌ی توطئه»

3 نظر دست‌کم ۳۷ کشته در زلزله استان بوشهر

پرشورترین مقالات از لحاظ نظرات ارسال شده

51 نظر رضا پهلوی، تنها نیست

47 نظر مشکلتان با رضا پهلوی چیست؟

42 نظر درخواست تجزیه آذربایجان از ایران بوسیله نماینده کالیفرنیا

41 نظر آزادی دور نیست، اگر همه بخواهیم

38 نظر ایران را دوست بدار یا سرزمینش را ترک کن

35 نظر نظام غیرمتمرکز فدرالیسم نیست

35 نظر اپوزیسیون ایرانی، کدام اپوزیسیون؟

34 نظر لزوم تشکیل جبهه‌ی واحد سرنگونی

33 نظر بازگشت به گذشته نه ممکن است و نه مطلوب

33 نظر بازگشت به گذشته نه ممکن است و نه مطلوب


 
  0    1    2    3    4    5    6    7    8    9    10  
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites