حزب مشروطه ايران
(لیبرال دموکرات)

 The Constitutionalist Party of Iran
(Liberal Democrat)
Armenia iraq Iran Turky Switzerland England Qatar Kuwait Sweden Norway Italy Canada Austrian France Holland Israel Denmark Belgium Germany United States of America
صفحه نخست   برگشت
کانون گفتگوی لیبرال دموکراسی
 

به کانون گفتگوی لیبرال دموکراسی ایران خوش آمدید.



آسیب‏شناسی جمهوری‏خواهان

ایرانی
با درود خدمت دوستان
عرفان جان، نوشته زیبایی را در سامانه قرار داده ای، رشد علمی تو فرزند نازنین از زمان حضورت در این سامانه، مایه کمال مسرت است. در ارتباط با جمهوری خواهان ملی، یک نکته را مدنظر داشته باش، چیزی به عنوان جمهوری خواهی ملی و یا یک جمهوری خواه ملی در ایران و در بین اپوزیسیون (چه قبل و چه بعد از شورش ۵۷) وجود ندارد. اندیشه جمهوری خواهی پس از مطرح شدن آن در زمان رضاشاه کبیر و سپس کنار گذاشته شدنش به دلایلی، تنها طرفداران خود را در طیف چپ جستجو کرد. تنها چپ ها هستند که برای ایران جمهوری می خواهند و سایر مخالفان از طیف راست صحبت از مشروطه می کردند و می کنند. مثلا جپهه ملی در پیش از پیوستنش به خمینی در ۵۷، می گفت شاه باید سلطنت کند و نه حکومت (مانند انگلستان). بنابراین، جمهوری خواهان در کذشته و اکنون چپگرا هستند و طبعا در طیف چپ، انترناسیونالیزم (جهان وطنی) مطرح است و ملی به آن معنا که طیف های مختلف راست مدنظر دارند، در میان آنها نه تنها جایی ندارد، بلکه در بین تندروزهای چپ، مفهومی ارتجاعی نیز می باشد. امیدوارم در داشنگاه موفق باشی و رشدی روزافزون را بیابی، فردای ایران در دستان جوانان آگاهی مانند تو خواهد بود.
پانده ایران
....ادامه....



Liberal Demokrasi ist das gemeinsame Ziel viele Iraner

ایرانی
بهمن خان نازنین، دوست گرامی
برای خواندن ترجمه مقاله به سایت شخصی شما مراجعه کردم و سپاس را در اینجا گذاشتم. همه چیز را با دیدی علمی، خردی دکارتی بر مبنای لیبرال دموکراسی، به بهترین وجهی در خطابه خود ترسیم کرده اید. دانش شما مایه سرافرازی است. امیدوارم در تلاش های خود برای آگاهی بخشی موفق باشید.
پاینه ایران
....ادامه....



انقلاب شکوهمند و دلباختگانش

ایرانی
با درود خدمت دوستان
بسیار عالی بود. در زمان های دور که ارتباطات الکترونیک و حافظه جمعی دیجیتال وجود نداشت، می شد با جعل واقعیات، برداشتی غیر واقعی را از رویدادها ارائه داد. اما امروز به کمک ابزار نوین، چنین امکانی فراهم نیست. نسل امروز هم در کوره جمهوری جهل و فساد پخته شده و نسل دیروز نیست که افسانه های باندی ایدولوژیک را دربست بپذیرد. با چشم خود می بیند و قضاوت می کند. نسل جوان امروز ایران، تحصیل کرده ترین نسل تاریخ ایران است و این مرهون انقلاب سفید و دانشگاهی است که پادشاهان پهلوی بنیاد کردند. حال زمان آن است که با نگرشی نوین، اساس آینده ایران پی ریخته شود.
پاینده ایران
....ادامه....



خمینی دروغ گفت، شاه اشتباه کرد، انقلاب شد

حق
بخش 5...تجربه ما مردم از اینهاست که امثال مرا هم اکنون در جایی قرار می دهد که به سهم خود اعلام کنم داوری من و امثال من از این حضرات چیست. داوری دیگر را در آینده ای که ایران آزاد شده است، ایرانیان پژوهشگر تاریخ که مستقل، آزاده، مستعد و شایسته، و نه متعهد به ایدئولوژیها و آلت دستهای سیاست بازان، هستند انجام خواهند داد. اینان نتایج پژوهشهای خود را در دسترس همگان برای داوری خواهند گذاشت. تا آنروز برسد ما مردم داوری های خود را با پشتوانه تجربی ای که در این ۳۴ سال نکبت بار و فاقد هر گونه نکته مثبت انجام داده و می دهیم و در اختیار یکدیگر می گذاریم. این داوریهای مردم به لحاظ تحقیقی هم حالا و هم در آینده مهم هستند و کسی نمی تواند ادعا کند که این داوری مردم در این ۳۴ سال از انقلابیون و سیاسیون و سیاست بازان و جاعلان تاریخ و و و بی ارزش است.

نکته آخر اینکه، اگر بتوانم بزودی نوشتاری را بعنوان نظر در سایت پارس دیلی نیوز و در تالار نوشتاری حزب مشروطه ایران(لیبرال دمکرات) قرار خواهم داد. در این نوشتار به یک مقایسه اجمالی خواهم پرداخت که تفاوتها بین نگاه الیت ما به تاریخ معاصرمان و نگاه الیت جهان غرب به تاریخ شان را در بر بگیرد. الیت در اینجا هم به معنای اپوزیسیون است و هم ژورنالیستها و هم نخبگان علوم انسانی بویژه تاریخ که در صدر این علوم است. ببینیم کدامیک سوء استفاده از تاریخ معاصر خود را انجام می دهد و چرا و چه سود و زیانهایی برای کسی و مردمی داشته؟

با سپاس
ارادتمند حق
۵۱٣۵۴ - تاریخ انتشار : ۲۰ بهمن ۱٣۹۱

ـــــــــــــ
بنظر من، ساده انگاری محض است فکر کنیم و یا بخواهیم جا بزنیم که ؛خمینی دروغ گفت، شاه اشتباه کرد، انقلاب شد؛. بفرض این شعارشان درست، امروز آن انقلابیون کجایند و برای جبران مافاتشان تاکنون چه کرده اند، و قرارست چه کنند که درین ۳۴ سال نکرده اند!؟ محقق، تحلیلگر، روزنامه نگار، استادی دانشگاه و روشنگریها را باید پیش از انقلابشان می کردند تا ما به این فلاکت نیفتیم! برنامه شان چیست بجز تعلیم و تربیت دادن ما مردم؟!
....ادامه....



خمینی دروغ گفت، شاه اشتباه کرد، انقلاب شد

حق
بخش 4...به هر پرسشی از طرف هر کسی هم پاسخ نمی دهد. منافع شخصی او در دادن پاسخ دخیل هستند... حال بمن می گویید طرف حی و حاضر و زنده است و پرسشهایم را از او بکنم!؟ از لابلای پاسخهایی که می دهد باید حقایق را دریافت چون داوطلبانه نه او و نه خاتمی و نه امثالشان، مردم را آدم حساب نمی کنند که پاسخ درست و حسابی بدهند! ما خس و خاشاک و گوساله و بزغاله و امت هستیم که اجازه پرسش نداریم و شنیدن پاسخ نداریم! ما ابزاری هستیم برای اینان تا انقلاب کنند و از ما زورگیری. ما نمی فهمیم و اینان قیم ما هستند و مصلحت ما را بهتر از خود ما می دانند! یا وقتی از دایره قدرت به بیرون پرتاب می شوند مثل بنی صدر و کدیور و مهاجرانی و فرخ نگهدار و سروش ... یا با خدا حرفهایشان را می زنند و کاری بما مردم ندارند. یا مثل شیرین عبادی با ما برون مرزیها قهرند و از ما می گریزند ولی بیگانه را عزیز می دارند و به پرسشهایشان پاسخ می دهند. یا مثل مهاجرانی هیچ لکه ننگی در دامان روضه خوان بزرگ سید علی خامنه ای نمی بینند. یا مثل علی تیزقدم، رهبر را "پدری مهربان" پیش از سال ۸۸ می دانند که بتازگی "پدری نامهربان" شده. یا مثل فرخ نگهدار به دست و پای رهبر می افتند و برایش نامه های فدایت شوم می فرستند. یا مثل بنی صدر همیشه بدنبال تطهیر خود و به تخریب همه و اخیرا شاپور بختیار روی می آورند. یا یواشکی مثل خاتمی می روند و در دماوند رای می دهند تا مبادا مردم بفهمند. یا مثل کدیور در صدای امریکا چشم در چشم دهها میلیون ایرانی می اندازند و بیشرمانه انکار می کند که شعار مردم "نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران" بوده و نه شعار دروغ خودش مبنی بر "هم غزه، هم لبنان، جانم فدای ایران". یا ... انقدر مثالها زیادند که دهها سال طول می کشد تا به آنها بپردازیم ولی نکته مهم اینست که اثبات اینکه اینها به مردم پاسخگو نیستند و پاسخ ندان هایشان و پاسخهای دروغ دادنهایشان و طفره رفتن ها و سفسطه کردنها و جعل و تحریف تاریخ کردنهایشان هیچ هزینه ی قانونی قابل مجازاتی تاکنون برایشان نداشته است...ادامه در بخش ۵
....ادامه....



خمینی دروغ گفت، شاه اشتباه کرد، انقلاب شد

حق
بخش 3..بدون خمینی انجام گیرد؟ آیا بنی صدر و یزدی و قطب زاده می توانستند بدون استفاده از خمینی انقلابشان را بکنند؟ یا اصلا این سه بدون خمینی چه در آنزمان و چه بعد از آن و تا به امروز اصلا مطرح می بودند و مطرح شدند که مردم بدنبالشان بیفتند؟ کجای افکار این سه سکولار بود وقتی با آوردن خمینی، مستقیما و عمدا دین را در سیاست دخیل کردند؟ این سه چه درکی از سکولاریسم و آزادی و استقلال داشتند که در تار و پود دمکراسی مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر موج می زند؟ یا چه درکی از منشور جهانی حقوق بشر، دمکراسی کاملا بی معنا می شود یا اصلا برای این منشور تره هم خورد می کردند یا نه چون شفافیت و صداقت با مردم در امور سیاسی و پاسخگویی به مردم از اصول اولیه هستند؟ این سه با پنهان کردن چهره واقعی خمینی از مردم باعث شدند که مردم حرفهای خمینی را باور کنند. کجای این با اصول سکولاریسم و آزادی و استقلال و حاکمیت ملی و و و سر سازگاری دارد که این سه مردم را فریب دادند؟ با سپاس
۵۱٣۰٣ - تاریخ انتشار : ۱٨ بهمن ۱٣۹۱

پاسخ پرچی زاده:- خدمتِ جنابِ حق عرض کنم که خوب بود سوالاتِ جامعِ خود دربارهِ «مثلثِ بیق» را از آقای بنی صدر می پرسیدید که هم در قیدِ حیات هستند و هم در دسترس. بنده خودم از منتقدانِ ایشان بوده ام، اما به نکاتِ مثبتِ ایشان هم اذعان داشته ام. به نظرِ من این مسائل را باید باز کرد تا بشود دربارهِ آن قضاوتِ درستی کرد. اما در نهایت توصیه ام این است که تر و خشک را با هم نسوزانیم، و بد و خوب را با هم ببینیم و جایگاهِ هر کدام را جداگانه در نظر بگیریم.

از : حق عنوان : آقای رضا پرچی زاده محترم،
آقای رضا پرچی زاده محترم، با درود و سپاس از توجهتان به نوشته کوتاه پیشینم در اینجا. راستش انتظار پاسخ نداشتم و فقط می خواستم اشاره ای مستند داشته باشم به عملکردهای انقلابیون دیروز که امروز خود را اپوزیسیون دمکرات و لیبرال و آزادیخواه و عاشق حاکمیت ملی و و و قالب می کنند. خودتان در این مستند دیدید که بنی صدر به پرسشها چگونه پاسخ می دهد...ادامه در بخش ۴
....ادامه....



خمینی دروغ گفت، شاه اشتباه کرد، انقلاب شد

حق
بخش 2. آیا آنچه بنی صدر در رابطه با خمینی در این مصاحبه گفت دلیل بر ریاکاری و عدم شفافیت او و دو یارش در فریب دادن ملت ایران نبود؟ آیا او نباید در این قماری که کرد و باخت و ملتی را به سهم بزرگ خود بازنده کرد از پیشگاه ملت ایران عذرخواهی کند؟ آیا این عملکرد بنی صدر که در این گفتگو عیان شده بر ضد ملت ایران و بر ضد آن استقلال و آزادی و حاکمیت ملی نیست که ورد زبانش است؟ مگر آزادی و استقلال و حاکمیت ملی با عدم شفافیت امکان پذیرست و یا از روز اول لازمه و از اصول اولیه نباید باشد؟ آیا این گفتگوی بنی صدر نشان نمی دهد که او از روز اول این اصول را زیر پا گذاشت و ملت ایران را از چگونگی ورود خمینی به میدان مطلع نکرد و بدتر حرفهای فریبنده خودش و دو دیگر یارانش را از زبان خمینی خواست به گوش ملت ایران برساند؟ در این مصاحبه می بینید که او و یارانش می دانستند که خمینی چه افکاری متحجر و استبدادی ای دارد ولی این سه آنرا وارونه جلوه می دادند. او بوضوح می گوید که خبرنگاران سئوالاتشان را از قبل می دادند و این سه مربی به خمینی یاد می دادند که چگونه جوابهای خودش را ندهد چون استبدادش معلوم می شد بلکه پاسخهای آنها را که بوی دمکراسی و و و را می داد به خبرنگاران بدهد. یعنی این سه عمدا افکار خمینی را اینگونه از ملت ایران و افکار عمومی بین المللی پنهان می کردند و خمینی را بعنوان یک شخصیت همانند گاندی به ملت ایران و جهان ارائه می دادند. این را حتی نمی توان بحساب بزک کردن خمینی یا حتی عمل پلاستیک مختصر هم نمی گذاشت بلکه وارونه سازی چهره خمینی بطور کامل. چرا بنی صدر و یزدی و قطب زاده بدون استفاده از خمینی نخواستند حرفهایشان را بگوش مردم برسانند تا ببینند که واکنش مردم چه می بود؟ از چه می ترسیدند که اینکار را نکردند؟ علم کردن خمینی که بقول بنی صدر، خبر نداشت در ایران مردم دارند انقلاب خودجوش! می کنند به چه منظوری بود؟ اگر بزعم بنی موجودیت و عدم موجودیت خمینی تاثیری در وقوع انقلاب نداشت چرا این سه او را علم کردند و چرا نگذاشتند که انقلاب...ادامه در بخش ۳
....ادامه....



خمینی دروغ گفت، شاه اشتباه کرد، انقلاب شد

حق
بخش ۱.درود بر هم میهنان و دوستان درین کانون. با عرض سپاس از ایرانی گرامی بابت آخرین پاسخی که در این سامانه برایم گذاشتند.

اخیرا رضا پرچی زاده نوشتاری در سایت اخبارروز انتشار داده بود. منهم بتازگی به مستندی از بنی صدر برخورده بودم که آنرا در کل کاملا مربوط به بحث و تحقیق در ماهیت و عملکردهای جریان "روشنفکری" و مخالفان شاه حائز اهمیت بسیار می دانم. این بود که این مستند و دو نظر خود را پای نوشتار پرچی زاده گذاشتم. ایندو نظر و پاسخ پرچی زاده به خودم را همراه با عنوان نوشتار او و لینک در اینجا برای علاقمندان می گذارم:-

تهران-نگاشت (۲): چرا انقلاب کردیم؟ ازرضا پرچی زاده

http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=50762
http://www.akhbar-rooz.com/ideas.jsp?essayId=50762

از : حق عنوان : چه کسانی انقلاب کردند؟
با درود، چند شب پیش مصاحبه اخیر بنی صدر و لیمونادی در تلویزیون ایرانیان که در سایت بالاترین گذاشته شده بود را دیدم:-

ابوالحسن بنی صدر و ضدیت با غرب - لیمونادی Ali Limonadi

http://www.youtube.com/watch?v=LbaVR۵q۱aBI

من در این مصاحبه تناقضات فاحشی در حرفهای بنی صدر درباره نقش مثلث بنی صدر، ایراهیم یزدی و صادق قطب زاده در بروی کار آوردنشان را دیدم. او از یکسو ادعا می کند که انقلاب ۵۷ خودجوش بود که اتفاق می افتاد چه با و چه بی خمینی. از سوی دیگر بوضوح می گوید که چگونه او و دو دیگر خمینی را وارد معرکه کردند، به او بال و پر دادند و در سطح بین المللی چهره ای گاندی وار از او ساختند تا با استفاده از او انقلابشان را به نتیجه برسانند. خیال کردند می توانند از خمینی را عروسک خیمه شب بازی خود کنند و از او سواری بگیرند ولی در واقع این خمینی بود که از آنها عروسک ساخت و سوارشان شد. اگر این انقلاب خودجوش بود چه نیازی به خمینی داشتند که بنی صدر، خمینی را مطلع کند و او را از نجف به فرانسه بیاورد و زیر درخت سیب بنشاند تا حرفهای قشنگی که بنی صدر و یزدی و قطب زاده یادش دادند را از دهانش بیرون بکشند!...ادامه در بخش ۲
....ادامه....



خمینی دروغ گفت، شاه اشتباه کرد، انقلاب شد

ایرانی
با درود خدمت دوستان
در ارتباط با این مصاحبه باید به نکاتی توجه کرد. این درست است که نهادهای لازم و آگاهی های مهم در طبقه متوسط وجود نداشت، اما عدم وجود آنها را نمی توان به طور کلی به گردن شاهنشاه آریامهر گذاشت. فراموش نکنیم، فاصله سال های ۴۱ تا ۵۷، که اساس طبقه متوسط و حرکت به سمت توسعه شهرها و صنعتی شدن جامعه گذاشته شد، تنها ۱۶ سال است. در این میان البته شورش ۱۵ خرداد نیز وجود دارد و ترور منصور. بنابراین، نمی شود از یک فاصله ۱۶ یا حداکثر ۱۷ ساله، انتظار ایجاد یک طبقه متوسط توسعه یافته و بالنده را داشت. حوادث امروز مصر و تونس، کاملا مشابه حوادث ایران است. حال چرا در آنجا طبقه متوسط قادر به دفاع از خویش است و در ایران نه، مسئله اول آن، زمان است. مثلا در مصر سکولارها نزدیک به سی و اندی سال از زمان شادروان سادات، به توسعه فرهنگی خود پرداخته اند، البته از نظر مالی بسیار ضعیف می باشند و شاید تنها عامل شکست نهایی آنها اگر اتفاق افتد همین پارامتر مالی باشد. ظهور طبقه متوسط شهری با تکیه بر تولید صنعتی و نهادهای لازم، چیزی نیست که در طول یک یا دو دهه قابل انجام باشد و حداقل نیازمند تغییر یک نسل است. همانطور که امروز در جامعه ایران دیده می شود، آنچه توسط شاهنشاه انجام شد، امروز جوانان هم بدرستی درک می کنند و هم همان را می خواهند، یک نسل گذشته، بسیاری چیزها عوض شده تا قدرت درک اصلاحات از بالای نخبگان فراهم شود. مسئله بعد بحث تکرار دائمی این موضوع است که ؛آقا فریب خوردیم!؛ مردم عادی به کنار، چگونه کسانی که داعیه روشنفری داشتند و ادعایشان آن بود که از کل تا جزء مسائل عالم را می توانند تشریح کنند، فریب یک آخوند مفلوکی را خوردند که تازه افکارش را سابقا مکتوب نیز کرده بود؟! از دو حال خارج نیست، یا آقایان دروغ می گویند و می خواستند از خمینی به عنوان آلت فعل به قدرت رسیدن استفاده کنند که در این صورت دودوزه بازند، یا واقعا گول خوردند که در این صورت بدا به حال روشنفکری! که از یک آخوند مفلوک رودست می خورد.
پاینده ایران
....ادامه....




وجدانی

عذاب خداوندی!!!

مقالۀ بسیار جالبی را تحت عنوانِ "ماهی از سر گـَنده گردد، نی ز دُم!" از هموطنِ با وجدانمان جناب آقای امیر سپهر در سامانۀ ایشان خواندم که امیدوارم آقای بهمن زاهدی آن فرصتی را که لازم است بدست آورد و مقالۀ نامبرده را در تارنمای حزب بگنجاند. در این روزهای انقلابِ سیاه، جناب زاهدی شدیدآ گرفتارند و نتنها میبایست کارهای روزمرۀ سامانۀ را انجام دهند بلکه به امور تبلیغات، روشنگری و اطلاع رسانی حتی به غیر فارسی زبانان نیز مبادرت ورزند. لینک و آدرسی که در همین صفحه توسط ایشان مندرج است نمونه ای از کار ارزندۀ آقای زاهدی است.

در مقالۀ آقای امیر سپهر عبارتی که منتسب به چنگیزخانِ مغول است را بشرح زیر میخوانیم که چنانچه بجای چنگیزخان جمهوری اسلامی، خمینی، خامنه ای و ... را جای گزین نمائیم، مطلب معنی زمان حال و امروزمان را بیان خواد داشت. و این است سخن چنگیزخان:

«...نوشته‌اند خود چنگيز بر منبر مصلی رفته و گفته بوده است: ای قوم! بدانيد که شما گناهان بزرگ کرده‌ايد و بزرگان شما به گناه مقدم‌تراند. از من می‌پرسيد که اين سخن به چه دليل می‌گويم، به سبب آنکه من (جمهوری اسلامی) عذاب خدايم . اگر از شما گناهان بزرگ نيامدی، خداوند بزرگ چون من عذابی "بر شما" نفرستادی»

منبع:
http://www.zadgah.com/
....ادامه....




بهمن زاهدی

Rede bei AMNESTY International in Tübingen

http://bahman.zahedi.com/index_0_0_0_0_142.html
....ادامه....



خمینی دروغ گفت، شاه اشتباه کرد، انقلاب شد

وجدانی

شاه یک ایرانِ فقیر را به مهمترین قدرت منطقه بدل کرد. (۳)

«... در آستانه روی کار آمدن امینی، فشار اصلی و پشت پرده آمریکا به شاه این بود که باید جبهه ملی روی کار بیاید. اما به غیر از خلیل ملکی بقیه اعضای جبهه ملی نپذیرفتند که یا با امینی دولت ائتلافی تشکیل بدهند یا خودشان دولت را به دست بگیرند...متاسفانه جبهه ملی در اوایل دهه 1960 این پیشنهاد(همکاری و مصالحه شاه) را کاملا رد کرد و به نظر من یک فرصت تاریخی را از دست داد... اما جبهه ملی به جای این کار عملا در 15 خرداد از آیت الله خمینی حمایت کردند که موضعش ضد آزادی زنان، ضد اصلاحات ارضی، ضد آزادی اقلیت های مذهبی و... بود...در آستانه انقلاب هم شاه از سنجابی می خواهد که دولت تشکیل دهد اما او می گوید من بدون اجازه خمینی نمی توانم این کار را بکنم... اتفاقا کسانی که با آقای خمینی کار کرده بودند باید حتما بهتر می دانستند که او کسی نیست که نظراتش را عوض کند. او 40 سال بود که نظراتش را عوض نکرده بود... بعد هم وقتی کسی از میان جبهه ملی مانند صدیقی، جرات و میهن پرستی داشت که بیاید کابینه ای تشکیل بدهد و مملکت را نجات دهد، چه کسی بیشتر از همه به او حمله کرد؟ خود جبهه ملی. جبهه ملی حتی صدیقی را اخراج کرد...»
....ادامه....



خمینی دروغ گفت، شاه اشتباه کرد، انقلاب شد

وجدانی

شاه یک ایران فقیر را به مهمترین قدرت منطقه بدل کرد.(۲)

این باصطلاح انقلاب را همانهایی انجام دادند که زیاده طلب بودند و میخواستند یک شبه بگفتۀ مصاحبه شونده، به مردم ژاپن و آلمان برسند. ایرانیان راستین و سلحشور با همت خویش عاقبت ثابت خواهند کرد که ۲۵۰۰ سال پادشاهی ایران به پایان نرسیده و بعد از این دوران سیاه و ظلمات ادامه خواهد یافت.

موضوع دیگری را که میخواستم عرض کنم بر میگردد به آن حس خود خواهی، عقدۀ خود بزرگ بینی و از همه بدتر تمامیت خواهی بعضی از افراد، سازمانها و احزاب سیاسی ایرانی. که گاهآ وقتی هستی و بقاء ایران را نیز در خطر میبینند و آگاهی کامل به بروز و حادث شدن وقایع ناگوار برای ایران و ایرانی دارند، با وجود این منافع آنی و کوتاه مدت خویش و یا تشکیلات خود را بر همه چیز ترجیح میدهند و چه بسا حاضرند با دشمن واقعی و تاریخی میهنشان صلح کنند و از در به قول خودشان سازش أبرومندانه در آیند ولی هرگز با شاه و شاهزاده حتی حرف هم نزنند.با استناد به همین گفتگو و مصاحبۀ آقای دکتر عباس میلانی با "روز" شاهد آنیم که شاه فقید محمدرضا پهلوی چندین بار آمادگی خود را جهت همکاری و مصالحه با گروههای سیاسی و بویژه جبهۀ ملی ایران اعلام داشته و با سران آنها صحبت نموده است به این موضوع زنده یاد داریوش همایون نیز اشاراتی داشته. اما مگر آن حس خود پرستی و از دماغ فیل افتادن ها به این اشخاص آن اجازه را میدهد که منافع خویش را فدای منافع ایران کنند؟ آنها داریوش همایون نیستند که شهرت روزنامه نگاری، نویسندگی و آزادگی خود را در جهت حفظ ایران نثار کند و تمامی اتهامات و انگها را به جان بخرد و از برای گشایش دریچه ای بطرف آزادی تن به همکاری و مصالحه بدهد و قائم مقامی حزب رستاخیز ایران را بپذیرد. امروز به استناد همین مصاحبۀ دکتر میلانی اگر دکتر کریم سنجابی و همقطارانش از جبهۀ ملی و دیگران بجای لبیک گفتن به خمینی به ندای شاه فقید جواب مثبت میدادند، بدون شک ایران در امر و زمینۀ آزادی همپای اروپا بود. در این رابطه دکتر عباس میلانی چنین میگوید:
....ادامه....



خمینی دروغ گفت، شاه اشتباه کرد، انقلاب شد

وجدانی

شاه یک ایران فقیر را به مهمترین قدرت منطقه بدل کرد. (۱)

در حال حاضر و علی الحساب آنچه در این گفتگو برایم نامفهوم و بسیار پیچیده به نظر میرسد همانا اعلان دو روایت و دو مطلبِ کاملآ ناهمگون و مغایر هم از جانب مصاحبه شونده در خصوص یک موضوع واحدیست. در رابطه با اینکه انقلاب اسلامی را مدیون چه شخص و گروهی هستیم، از قول دکتر میلانی در پاراگرافهای نخستینِ این مصاحبه چنین میخوانیم: ««...به گمان من آنچه به انقلاب انجامید، نارضایتی طبقه تکنوکرات و متوسط و بعد طبقه کارگربود؛ طبقه ای که با اینکه وضعش بسیار از گذشته بهتر شده بود اما انتظارش هم بر اساس سخنان شاه خیلی بیشتر شده بود...» و بعد چند پاراگراف پائین تر دکتر میلانی ادعای دیگری بیان نموده و انجامِ انقلاب را به نیروهایِ مذهبی نسبت میدهد. بخوانیم: «... تنها یک نیرو بود که در آن هنگام در مملکت آزاد بود که تشکل داشته باشد آن هم مذهبی ها بودند که می توانستند در هر محله ای مسجد (جز از ما بهترون چه کسی فکر میکرد که مسجد ستاد و دفتر حزب نیز بود) بسازند. اینها تنها نیروی سیاسی در ایران بودند که حق داشتند مدارس خودشان را داشته باشند و همین ها هم بودند که توانستند در نهایت شاه را سرنگون کنند...»

به هر حال در این گفتگو آنچه که مسلم است و بیش از همه بر آن تأکید گردیده همانا نقش آمریکا، جبهۀ ملی و روشنفکرانی همانند دکتر ابوالحسن بنی صدر، صادق قطب زاده، ابراهیم یزدی و خیلی های دیگر می باشد که بر اساس همین مصاحبه همگی دست به دست هم دادند و ارتش را وادار به بیطرفی نمودن. دکتر میلانی: «... بدون شک بر اساس اسناد موجود می شود گفت که با دخالت مستقیم آمریکا، ارتش تصمیم گرفت که با نیروهای طرفدار آیت الله خمینی کنار بیاید. این در نتیجه مذاکراتی بود که خود آیت الله خمینی در پاریس با آمریکایی ها و طرفدارانش در تهران شامل اعضای جبهه ملی، نهضت آزادی و دیگر مخالفان شاه با سفارت آمریکا داشتند...»
....ادامه....




عرفان
درود بر کانون گفتگوی ليبرال دموکراسی
پيامی برای هم ميهنان داخل ايران
دوستان و هموطنان ارجمند اکنون وقت نبرد و مبارزه عملی است بپاخیزید که ایرانمان شدیدا نیازمند یاری میهن پرستان است . فعالیت در فضای مجازی خوب و روشنگرانه است اما اکنون وقت عمل فرارسیده .. بیایید این کار را از خودمان بیاغازیم و بی عملی دیگران را بهانه ای برای انفعال خودمان قرار ندهیم . اگر داعیه ی میهن پرستی داریم و اگر فکر میکنیم اخوندهای بی همه چیز جان و مال و ناموس و شعور و شخصیتمان را لگد مال کرده اند پس برخیز و وارد فاز عملیاتی شو .... اگر هوشیار و زرنگ باشید با کمترین هزینه مهلک ترین ضربه ها را به رژیم وارد میکنیم برای نمونه به چند راهکار ساده و عملی که خودم عملا ان را اجرا کرده ام اشاره میکنم : تا میتوانید از مستند ها و یا برنامه های روشنگرانه ای که در اختیار داریم سی دی رایت کرده و ان را در هر جایی از جمله در محیط و معابر پر رفت و امد رها کنید یا ان را از زیر در یا بالای در داخل خانه ها بیاندازید مثلا بنده ده ها نسخه از مستند های تهران تا قاهره و مستند شب بود و مستند 37 روز را با عنوان متن *مستند بسیار زیبا* با خطاطی زیبا روی جلد ان برای جلب توجه یابنده ان در محیط دانشگاهی مغازه ها و یا هرجایی که مطمئن باشم رها میکنم و یا در اختیار دوستان و اشنایان قرار میدهم و از انان نیز تقاضای ادامه زنجیره و کپی و توزیع ان را دارم. اگر دانشجو یا محصل هستید روی هر میزی که نشسته اید یک شعار بنویسید مثلا مرگ بر دیکتاتور ... خلاصه هر ایده و ابتکاری که به ذهنتان میرسد بصورت عملی اجرا کنید فقط یادتان باشد که بی تفاوتی و بی عملی باعث نابودی ایران میشود بیایید حرکت را از خودمان شروع کنیم. یادمان باشد چهارشنبه سوری نزدیک است و ان را به جهنم جمهوری اسلامی تبدیل خواهیم کرد
قسم به نام ایرانم که تا باز پس گیری وطنم یک دم از پای نخواهم نشست و تا اخر ایستاده ام
ما بی شمارانیم ...... هموطن برخیز! هموطن برخیز !
پاینده ایران
....ادامه....




بهمن زاهدی
با دورود خدمت وجدانی گرامی،

بله این متن سخنرانی دیشب من در شهر توبینگن آلمان می‏باشد. در پایان سخنرانی لینک برای نمایش عکس‏ها و نمودارهای متن سخنرانی را اضافه کرده‏ام.
در آینده نزدیک این فایل را همراه با متن کامل سخنرانی آماده خواهم کرد تا دوستان آن را برای آلمانی زبان‏های که به سرنوشت این علاقمند هستند بفرستند.

ترجمه فارسی این سخنرانی را هم در آینده نزدیک به دوستان تقدیم خواهم کرد.

ارادتمند
بهمن زاهدی

http://bahman.zahedi.com/daten/amnesty_international_tuebingen_final.ppsx


http://bahman.zahedi.com/index_0_0_0_0_141.html
....ادامه....




وجدانی
لیبرال دموکراسی، مرام و آرمان مشترکِ خیلی از ایرانیان است الا جمهوری اسلامی!

اگر اشتباه نکرده باشم مطلبی که آدرس آن طی کامنت کوتاهی توسط آقای بهمن زاهدی در همین صفحه درج شده است و به زبان آلمانی می باشد، بوسیلۀ خود ایشان ایراد گردیده است. در اینکه آلمانی به گروه زبانهای بسیار مشکل و سخت قابلِ یادگیری تعلق دارد هیچگونه تردیدی نمیتوان داشت. با این همه آقای زاهدی در این کارشان موفق بوده و به خوبی نشان داده است که لیبرال دموکراسی نتنها در قاموسِ جمهوری اسلامی معنا پیدا نمیکند بلکه حتی تصور این دو در کنار هم یک خیالِ باطلی بیش نیست و برگشتن و حاکم بودن مجدد دموکراسی در ایران فقط در نبودِ جمهوری اسلامی میسر است.

بدنبالِ این سطور، ترجمۀ بسیار کوتاه از چند خط صحبتهای آقای بهمن زاهدی را تقدیم داشته و ایشان را به ادامۀ اینگونه روشنگریها ترغیب می نمایم. ما نباید فراموش کنیم که بسیاری از غیر فارسی زبانان هنوز آن شناخت و آشنائی درست از جمهوری اسلامی را پیدا نکرده اند و تصورشان بر این است که آن رژیم همانند سایر جمهوریهای عالم بوده و لیبرال دموکراسی در جمهوری آخوندی جای دارد. عجب تصورِ باطل و غلطی! و اما ترجمه:

««...بیائید خیلی ساده یک هدف مشترک برای همۀ ایرانیان منظور نمائیم! مثلآ لیبرال دموکراسی! برای این منظور و این هدف احتیاجی به شورای نگهبان نیست. ما نیازی به رهبر روحانی نداریم و به تبع آن هیچگونه خط قرمزی مورد لزوم نمی باشد. آنچه را که ما در اثنا و بدنبالِ جنبش سبز آموختیم و بدان پی بردیم این است که جمهوری اسلامی قابل اصلاح و رفورم نیست. بنابراین ما باید به مسئلۀ کنار گذاشتن جمهوری اسلامی، بطور جدّی فکر بکنیم...»»

http://bahman.zahedi.com/index_0_0_0_0_141.html

....ادامه....




ایرانی
حضرت احمدآبادی
متاسفم که نام دانشجو بر خود مینهید. شما از همان بسیجی های سهمیه ای هستید که برای کنترل دانشگاه، گروه گروه به فضای دانشگاه حقنه می شوید و الا شما را با این ادبیات و این سطح درک، چه به دانشگاه. می بینید که من به فضای دانشگاه به خوبی آشنا هستم و می دانم شما در دانشگاه به چه کار می آیید. اما، پیش از شما نیز کسانی بودند که خیال می کردند چاره کار در همان کاری است که آغا! می کند و شما با این ادبیات گهربار به نیابت از ایشان، لجن می پراکنید. پاسختان را از تاریخ بشنوید:
از اینسوی در تهران، بازارها باز و مردم آرام می بودند. سرباز قراق و توپچی همچنان در شهر می بودند و تا چند روز در بازارها به هر چند گامی یک سرباز یا قزاق می ایستاد. پنداشته می شد دولت فیروز آمده و شورش ریشه کن گردیده، ولی نچنان بود. مردم برای یک جنبش بزرگتری آماده می شدند. و این زمان بود که رو ها باز شده و نام مشروطه به زبان ها می رفت. در بیرون جز آرامش دیده نمی شد، ولی در درون، دل ها از شور نیوفتاده و یکسو خشم و یکسو بیم، بسیاری از مردم را ناآسوده می گردانید. .......هرگز نشدی که مردم به خاموشی گرایند، و رشته آرامش را نگسلند، عین الدله بی خردانه، تنها به زور، بس می کرد و نتیجه را نمی اندیشید. (تاریخ مشروطه ایران، شادروان احمد کسروی، صفحه ۱۰۷).
نه عین الدوله موفق به خاموش کردن مشروطه شد و نه مستبدین امروز قادرند طوفانی را که عنقریب از راه خواهد رسید و بنیاد این حکومت ضد ایرانی را خواهد کند، خاموش سازند. لاکن شما جوش نزنید. ایران ملک طلق شما و آغایتان نیست، ایران ملک ایرانیان است و به زودی آن را باز خواهند ستاند.
پاینده ایران
....ادامه....



یک اولویت و سه راه‌کار «تغییر فلسفه حکومت، حفظ نظام گزینه‌ای واقع‌گرایانه و یک سازش آبرومند»

بهمن زاهدی
با دورود،

در رابطه با حفظ ایران و حفظ یکپارچگی ملت به عنوان بالاترین اولویتمان مشکلی با این نوشته ندارم. مشکل در آنجا بوجود می‏آید دو طرفین یک سازش آبرومند مشخص نیستند! آبرومند به نفع کدامین طرف سازش هم مشخص نیست!

نمی‏توان با افرادی سازش آبرومند کرد که آبروی برای ملت ایران نگذاشته‏اند. آیا در این سازش آبرومند باید قبول کنیم و امضا بدهیم که نیمی از ساکنان ایران، نصف دیگر ساکنان ایران حق شهروندی دارند؟ آیا باید قبول کنیم که شورای نگهبان جمهوری‏اسلامی حق است؟

سازش با افرادی می‏توان کرد که قابلیت سازش‏پذیری را داشته باشند. سازش آبرومند را با افرادی می‏توان به ثمر رساند که حداقل آبروی برای خود خریده باشند.

جمهوری‏اسلامی جلوی تکامل انسان‏ها را گرفته، آیا رودخانه باید با سد، سازش آبرومند کند، نیروی جمع شده رودخانه در پست سد را چگونه می‏خواهید رازی کنید؟

هدف از سازش آبرومند چیست؟ نگهبانی از رژیمی که ایران را به گروگان گرفته و ایرانیت را به بازی!

ارادتمند
بهمن زاهدی

....ادامه....



اعتصاب مطبوعات: نقش بختيار و خمينی و ماجرای يک دسيسه خيانت‌بار

ایرانی
حق عزیزم، دوست گرامی
متاسفانه از آن فضای تف دیده و انقلاب زده، چیزی جز آخوند برنخاست. تلقی های متعارض انقلابیون و عدم تعریف واژه هایی چون آزادی، دموکراسی، بلای جان همه شد. مسلما دموکراسی در تلقی بازرگان با تلقی آن نزد جپهه ملی و به طریق اولی تر مردم، تلقی های متضاد و متفاوتی بود. هیچ کس نگفت آزادی سیاسی و قلم برای چه می خواهیم. تنها حزب توده بود که می دانست از آن مفاهیم بی تعریف که ورد زبان همه شده بود چه می خواهد. ایت الله خمینی هم می دانست از انقلاب چه می خواهد. سایرین سرگشتگانی هستند که پایگاه احتماعی نیز ندارند. متاسفانه وجه قالب همه انقلابیون تنها مخالفت بود و به قول بختیار چون خودشان هم نمی دانند چه می خواهند، تنها به داد و فریاد و آشوب بسنده می کنند. متاسفانه طبقه متوسط تازه شکل گرفته و برآمده از انقلاب سفید، نه دارای دانش کافی و نه نهادهای لازم برای دفاع از آن چیزی بود که داشت. مصر و تونس امروز را ببین، وجود مخالفان سکولار قدرتمند که میدان را به این سادگی نیز خالی نمی کنند تنها یک راه برای اسلامیست ها باقی می گذارد. خشونت عریان، حال آیا جامعه جهانی این اجازه را به آنها می دهد یا خیر، چیزی است که باید صبر کرد و دید. متاسفانه روشنفکران! به قول خلیل ملکی در ایران عوام فریب هم نیستند، بلکه فریفته عوام هستند. امروز هم یا بر مواضع نسنجیده خود در پای می فشارند و یا می خواهند با انواع بهانه تراشی های مختلف، آنچه کرده اند و مسئولیتش دقیقا با آن هاست، به گردن دیگران بیندازند. از این منظر، حتی مقصر انقلاب نیز شاه فقید است و نه آقایان.
پاینده ایران
....ادامه....



کدام انتخابات؟ چه قانونی؟

شیر و خورشید و تاج
* پایان - واجدین شرایط برای شرکت در انتخابات دروغ گویان و قاتلین و دزدان حرفه‌ای‌ *

۱۷. اگر به محافظین خود شک کردید، همیشه واجبی همراه داشته باشید که واجبی خورشان کنید. اگر نتوانستید، به دفتر آقا یا دفتر رفسنجانی‌ یا دفتر لاریجانی یا هر دفتر دیگری خبر دهید، خودمان به یک بهانه‌ای سر به نیستشان می‌کنیم. نگران این مسائل نباشید لازم شد از این ور و انور اراذل و اوباش و قمه کش وارد می‌کنیم. چیزی که فراوان است اراذل و اوباش و وطن فروش و بی‌ غیرت. بیخودی نیست در سی‌ و سه سال این همه ایرانی‌ کشتیم.

۱۸. در آخر هم آقا هر چه بگوید همان است. شما هم بروید در مجلس قلابی بنشینید و آن گوشه‌ها باشید ممکن است روزی بدرد بخورید.

سرانجام اگر دیدیم در داخل بدرد نمیخورید دو روزی در زندان میهمان ما باشید بعد هم بعنوان اپوزیسیون می‌‌فرستیمتان خارج که بروید آنها را گیج کنید، در هر حال از اینکه در این دسیسه پنجاه و هفتی شرکت می‌کنید از شما آقا ممنون است و شرکت‌های نفتی‌ از شما راضی‌، حقوق شما محفوظ است، پول نقد در راه است. شعار الله و اکبر یادتان نرود تا الگوی خوبی‌ برای این ملت بدبخت و فریب خورده باشید.

بدستور سه رهبران بزرگ و اصلی‌ یعنی‌ (انگلیس و آمریکا و روسیه ) در این رژیم عروسکی سه واژه اکیدأ ممنوع است: "ایران، شاه، ملت"، فراموش نکنید که ما آمدیم که ایران را ویران کنیم، شاه را در نزد مردم خراب کنیم، تا بتوانیم این ملت ایرانی‌ را یتیم و در‌بدر و اسیر نگاه داریم. ما آمدیم که اینها را آدم کنیم. همین و هیچ.

هر جا کم آوردید همه گناه‌ها را بیندازید گردن تحریم. زنده باد تحریم که اگر نبود نمیدانستیم چگونه سر این ملت را گرم کنیم. ما زن و مرد جنگیم با تحریم‌ها میجنگیم تا بدانند که انقدر به فکرشان هستیم. ولا جمهوریتا الهیچ والسلام. صلوات و خرافات یادتان نرود که مایه بقای این جمهوری اسلامی است و این انتخابات آزاد آزاد از من در آوردی.
....ادامه....



کدام انتخابات؟ چه قانونی؟

شیر و خورشید و تاج
* دو - واجدین شرایط برای شرکت در انتخابات دروغ گویان و قاتلین و دزدان حرفه‌ای‌ *

۱۱. هر گاه از کشور خارج میشوید حتما آبروی این ملت را با قیافه ریشو و ژولیده ببرید، مانند لات و لوت رفتار کنید، تا میتوانید دهانتان را باز کنید و چرند بگویید که جهانیان بدانند این جمهوری از اراذل و اوباش تشکیل شده.

۱۲. در مسافرتهای خارج چمدان چمدان از عتیقه‌‌ و هر چیزی که هویت تاریخی‌ ایرانیان را ثابت کند با خود حمل کرده و مفت بفروشید و حیف و میل کنید. باید از این طریق در راه بی‌ هویت کردن ایرانیان کوشا باشید.

۱۳. در جشن‌های ملی‌ ایرانیان، یادی از حسن و حسین و محمد و اجداد غیر ایرانی‌ خود کنید و حتما خود زنی‌ و گریه‌های تمساحی را فراموش نکنید تا جشن‌های آنها را به آنها زهر مار کنیم. اگر دیدید نتیجه نمیدهد و پا فشاری میکنند، تلفن و اینترنت را قطع کنید، چند تا از اراذل و اوباش فلسطینی را بفرستید که در خیابان‌ها نفس کش نفس کش راه بیاندازند و زندان‌ها را پر کنید از ایرانیان.

۱۴. تازه همه اینها را که در پرونده و خصوصیات خود داشته باشید، شورای نگهبان این حق را برای خود محفوظ می‌دارد که بدستور اربابان خود از طریق شرکت‌های نفتی‌ انگلیس و آمریکا و فرانسه تصمیم بگیرد که آیا شما بله یا نه در این انتخابات قلابی. البته شما به مردم نگویید که این انتخابات نیست و فقط یک نمایش قلابی و سر کاری است.

۱۵. بقیه شرایط به شما ربطی‌ ندارد و خودمان میدانیم که روی چه حسابی‌ شما را انتخاب کنیم یا نه. مهم این است که این رژیم را تا میشود کش داد.

۱۶. تا میتوانید الدورم بولدورم کنید که ملت خیال خیزش به سرش نزند و فکر کند ما زورمان خیلی‌ پر زور است. به مردم هم نگویید که هواپیما‌های ما همیشه آماده است که اگر کلاف از دستمان در رفت بپریم و فرار کنیم.
....ادامه....



کدام انتخابات؟ چه قانونی؟

شیر و خورشید و تاج
* یک - واجدین شرایط برای شرکت در انتخابات دروغ گویان و قاتلین و دزدان حرفه‌ای‌ *

برای شرکت در انتخابات (انتصابات) جمهوری خانه خراب کن اسلامی واجدین شرایط زیر خود را معرفی کنند:

۱. باید به یکی‌ از جناح‌های اصلی‌ مسبب ۵۷ وابسته باشید: آمریکا، انگلیس، روسیه، و و و.

۲. اگر نماز خوان نیستید دست کم در نمایش نماز خوانی و روحانی بودن استاد باشید.

۳. حتماً میبایستی ثابت کنید که دست کم یک بار دست بوس خمینی دجال یا دست بوس خامنه‌ای گجستک بوده‌اید.

۴. اگر کارنامه سیاسی شما به حوزه علمیه قم بر میگردد انگلیس از شما راضی‌ است و شانس خوبی‌ خواهید داشت اما بقیه سازمان‌های سیاسی که در ۵۷ به شاه خیانت کردند و چمدان‌های سیاست خارجی‌ را بدنبال خود کشیدند هم میتوانند در این انتخابات شرکت داشته باشند.

۵. در سی‌ و سه سال گذشته حتما باید در دزدی و غارت اموال ایرانیان شرکت داشته و هر چه بیشتر در حساب بانکی‌ خود در سوئیس پنهان کرده باشید یا به اسم و رسم آقازده‌ها و خویشاوندان خود در خارج پنهان کرده باشید شانستان بیشتر است.

۶. نباید هیچ آثاری از ایران و ایرانی‌ بودن در گذشته شما وجود داشته باشد، اما هر چیزی که شما را به غزه و لبنان و عرفات و قذافی و از این قبیل ارتباط دهد شانس بیشتری خواهید داشت.

۷. از همه مهمتر در سی‌ و سه سال گذشته باید در قتل و شکنجه ملت مستقیم یا غیر مستقیم شرکت می‌‌داشتید.

۸. در حرفه دروغ گویی باید استاد باشید، هر چه دروغ بزرگتر شانس انتخاب شما بیشتر.

۹. باید بتوانید در ظاهر به آمریکا و انگلیس و روس و اسرائیل و بقیه فحش و بد و بیراه بگویید و خط و نشان بکشید اما در خفا پشت در‌های بسته دستمال یزدی بدست بگیرید، تا میتوانید التماس کنید.

۱۰. باید بتوانید در امر فروش این آب و خاک استاد باشید و هر زمان بتوانید قطره‌ای از این آب و ذره‌ای از این خاک را بفروشید و تبدیل به دلار و یورو کنید در جمهوری اسلامی محبوتر خواهید بود.
....ادامه....



کدام انتخابات؟ چه قانونی؟

شیر و خورشید و تاج
* یک - واجدین شرایط برای شرکت در انتخابات دروغ گویان و قاتلین و دزدان حرفه‌ای‌ *

برای شرکت در انتخابات (انتصابات) جمهوری خانه خراب کن اسلامی واجدین شرایط زیر خود را معرفی کنند:

۱. باید به یکی‌ از جناح‌های اصلی‌ مسبب ۵۷ وابسته باشید: آمریکا، انگلیس، روسیه، و و و.

۲. اگر نماز خوان نیستید دست کم در نمایش نماز خوانی و روحانی بودن استاد باشید.

۳. حتماً میبایستی ثابت کنید که دست کم یک بار دست بوس خمینی دجال یا دست بوس خامنه‌ای گجستک بوده‌اید.

۴. اگر کارنامه سیاسی شما به حوزه علمیه قم بر میگردد انگلیس از شما راضی‌ است و شانس خوبی‌ خواهید داشت اما بقیه سازمان‌های سیاسی که در ۵۷ به شاه خیانت کردند و چمدان‌های سیاست خارجی‌ را بدنبال خود کشیدند هم میتوانند در این انتخابات شرکت داشته باشند.

۵. در سی‌ و سه سال گذشته حتما باید در دزدی و غارت اموال ایرانیان شرکت داشته و هر چه بیشتر در حساب بانکی‌ خود در سوئیس پنهان کرده باشید یا به اسم و رسم آقازده‌ها و خویشاوندان خود در خارج پنهان کرده باشید شانستان بیشتر است.

۶. نباید هیچ آثاری از ایران و ایرانی‌ بودن در گذشته شما وجود داشته باشد، اما هر چیزی که شما را به غزه و لبنان و عرفات و قذافی و از این قبیل ارتباط دهد شانس بیشتری خواهید داشت.

۷. از همه مهمتر در سی‌ و سه سال گذشته باید در قتل و شکنجه ملت مستقیم یا غیر مستقیم شرکت می‌‌داشتید.

۸. در حرفه دروغ گویی باید استاد باشید، هر چه دروغ بزرگتر شانس انتخاب شما بیشتر.

۹. باید بتوانید در ظاهر به آمریکا و انگلیس و روس و اسرائیل و بقیه فحش و بد و بیراه بگویید و خط و نشان بکشید اما در خفا پشت در‌های بسته دستمال یزدی بدست بگیرید، تا میتوانید التماس کنید.

۱۰. باید بتوانید در امر فروش این آب و خاک استاد باشید و هر زمان بتوانید قطره‌ای از این آب و ذره‌ای از این خاک را بفروشید و تبدیل به دلار و یورو کنید در جمهوری اسلامی محبوتر خواهید بود.
....ادامه....




بهمن زاهدی
Liberal Demokrasi ist das gemeinsame Ziel viele Iraner

http://bahman.zahedi.com/index_0_0_0_0_141.html
....ادامه....



اعتصاب مطبوعات: نقش بختيار و خمينی و ماجرای يک دسيسه خيانت‌بار

حق
با درود بر ایرانی گرامی،چه کارها مطبوعات و کانون نویسندگان آنزمان می توانست بکند و نکرد مثل پخش شبنامه که شما گفتید! اگر آن نظام اصلاح پذیر نبود که اینها نمی توانستند منشورشان را به امضای دولت وقت رسانده و صاحب همه حقوقی شوند که می خواستند! با این حقوق و آزادیهای خود چه کردند؟ آیا به وظیفه و مسئولیتی که با این حقوق و آزادیها می آید عمل کردند؟ اگر کرده بودند که ما اینجا نبودیم چون مطبوعات آزاد یکی از ۴ رکن دمکراسی و آزادی است و اگر درست کار نکند باعث هرج و مرج بسیار می شود. آیا می فهمیدند آزادی و دمکراسی هرج و مرج نیست و آزادی، ویرانگری کل ساختار نیست؟ آیا اینها در دوران آزادیشان، برای بهبود اوضاع، روشنگریهای سازنده و بیطرف، و همزمان در حمایت از منافع ملی ایران کوشیدند؟ یا انفعال که همیشه زیان بخش است را پیشه کردند؟ آیا سرسختانه در مقابل ناملایمات ایستادند یا یکی دو اعتراض پشت پرده و آبکی کردند و کافیش دانستند؟ آیا مطبوعات و کانون نویسندگان، مثل زنان در ۸ اسفند ۵۷ تظاهراتی بر پا داشتند یا از تظاهرات زنان حمایتی کردند؟...و هزاران پرسش دیگر در برابر مطبوعات و کانون نویسندگان هست.

وقتی نظام گذشته تن به مطبوعات آزاد، یکی از ۴ رکن مهم دمکراسی و آزادی، داد، آیا نمی شد با نظم و ترتیب بدنبال اصلاحات دیگر در راستای لیبرال دمکراسی بود و آنها را ستاند؟ گفتم نظم و ترتیب چون در جهان آزاد، الیت جامعه و در صدرشان روشنفکران همواره بدنبال اصلاحات اند بدون برهم زدن اساس یعنی با نظم و ترتیب. الیت ما چطور، آیانشان داد لایق این آزادیها بود چون دنبال اصلاح بود و فرق آزادی با هرج و مرج را می فهمید؟ آیا کار الیت جامعه آنروز مشئولانه و با درایت بود یا کاملا ابلهانه که کل ثبات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی کشور را از پایبست ویران کرد؟ آیا پس از ۳۴ سال الیت ما به ژرفای بلاهت آنروزش پی برده، مسئولیتش را پذیرفته و در پی جبران خطاهایش برآمده؟ شک دارم!

فغان از فرصت طلبی الیت، آنهم در وضعیت خطرناک امروز ایران! آنهم پس از ۳۴ سال نکبت جمهوری اسلامی!
....ادامه....




جمشاد پرچمشاهی

خطاب به "دانشجوی" بسیجی حمیدرضا احمدآبادی

آنهایی که از ایران خارج شدند یا هنوزهم می شوند - چه مخالفان، چه موافقان رژیم ضد بشری و خون آشام ج.ا - در حقیقت از جهنم ولایت خوار و ذلت خارج و به بهشت برین دمکراتی رفته و می روند. هیچکس هم در دوزخ دژخیمان ولایت، آزادانه و داوطلبانه به زندان نمی رود مگر اینکه رژیمی ستمگر و زالوصفت، وی را بخاطر وحشت و دلهره ای که از او دارد، به زور روانه زندان کند. مبارز واقعی و ازجان گذشته در مقابل رژیمی نامشروع و جنایتکار هرگز خفه نمی شود ولو آنکه با سرکوبگری های وحشیانه و غیرانسانی صدایش را هم خاموش کنند. راه چهارم هم که پیشنهاد دادی، بهترین جای و مکان "آسایش" رقت بار و تحقیر آمیز برای افرادی امثال خودت می باشد که شایستگی و لیاقت و افتخار جیره خواری و ساندیس خوری در این رژیم "مقدس" را داشته و دارید. همان جا بمان و کیف کن و کاری به کار مخالفان "رژیمت" نداشته باش!
....ادامه....



یک اولویت و سه راه‌کار «تغییر فلسفه حکومت، حفظ نظام گزینه‌ای واقع‌گرایانه و یک سازش آبرومند»

حق
درود بر دوستان و هموطنان گرامی،

پرسش من از خانم فرخنده مدرس، و آقایان مهدی موبدی، علی تیزقدم و همه همفکرانشان در سایت های تلاش و رواداری بقرار زیرست:-

۱. آیا شماها می توانید مرا به منبعی رجوع دهید که زنده یاد داریوش همایون در قید حیاتش گفته باشد که تحت چه شرایطی حاضر به ؛سازش آبرومندانه؛ با جمهوری اسلامی فاشیست مذهبی زورگیر خواهد شد؟؟؟؟

۲. آیا وقتی داریوش همایون زنده بود، هرگز از او پرسیدید که تحت چه شرایطی با جمهوری اسلامی ؛سازش آبرومندانه؛ خواهد کرد؟ اگر پاسختان بلی است، لطفا تاریخ و دیگر جزئیاتش را همراه با پاسخی که از او دریافت کردید را در اولین فرصت منتشر کنید. اگر نکردید، چرا چنین پرسش مهمی که داشتید را از او در قید حیاتش نکردید؟

در رابطه با پرسش ۲ - اگر شماها چنین پرسشی را هرگز از او نکردید، باید توضیح دهید که اولا چرا پرسش به این مهمی را از او نکردید؛ و دوم چرا حالا که او نیست تا از خود مستقیما دفاع کند شما با استفاده از نام و نشان و تعابیرتان از گفتارها و نوشتارهای او تلاش می کنید که پاسخی/سیاستی که شما دوست دارید را از میان آنها بیرون بکشید تا توجیه گر سیاست هایی باشند که پس از درگذشت او پیشه کرده اید؛ و افکار و سیاست های خود را به او نسبت دهید؟

آیا بدون استفاده از نام داریوش همایون پس از درگذشت اش، نمی توانستید این سیاست هایتان را از آن خودتان اعلام کنید، چرا؟ مگر وزنه سیاسی شماها و اعتماد بنفس تان به اندازه کافی نیست که مجبور شده اید که پشت قاب عکس داریوش همایون پنهان شوید؟ تفاوت شماها با بهرام مشیری و محمد امینی و... در چیست چون آنها هم پشت قاب عکس زنده یاد محمد مصدق پنهان می شوند و حرفها و سیاست های خودشان را به او نسبت می دهند تا مشروعیت کسب کنند و اهداف سیاسی خود را با نسبت دادن به او دنبال کنند؟

از شما انتظار پاسخهای کوتاه و صریح دارم. داریوش همایون مستقیما به همه پرسشهایی که از او می شد پاسخهای صریح و روشن می داد منجمله پرسشهای من. آیا پیرو این سیاست او هستید یا نه؟

با سپاس
حق
....ادامه....




حميدرضااحمدآبادی
با سلام من حميدرضااحمدآبادی همان فعال سياسی وفعال دانشجوئی هستم ومی خواهم بگويم آنهائی که مخالفان جمهوری اسلامی ايران هستند يا از کشور خارج شوند ويا به زندان بروند ويا خفه بشوند البته راه چهارمی هم است يا به قبرستان خاوران بروند ويا کهريزک.يادتان نرود اين را به گوش مخالفان نظام جمهوری اسلامی ايران برسانيد .متشکرم
....ادامه....



یک اولویت و سه راه‌کار «تغییر فلسفه حکومت، حفظ نظام گزینه‌ای واقع‌گرایانه و یک سازش آبرومند»

ایرانی
با درود خدمت دوستان
او ستایش را خوش نمی داشت، اما فقدان فرهیخته، هوشمندی سیاسی و متعهدی ایران پرست همچو او، بیش از پیش در این روزهای حساس، به چشم خواهد آمد. اگر نگویم در سپهر فرهنگ سیاسی ایران یگانه بود، دستکم باید بگویم کسانی اندک در این آسمان تیره درخشیدند که سرآمدش او بود. یادش گرامی و یادگارش پر ارج باد.
پاینده ایران
....ادامه....



اعتصاب مطبوعات: نقش بختيار و خمينی و ماجرای يک دسيسه خيانت‌بار

ایرانی
با درود خدمت دوستان
حکایت این روزهای بسیاری در خزان عمر، حکایت آن ضرب المثل شیرین پارسی است، :کی بود کی بود، من نبودم!؛. تیتر شاه رفت روزنامه های با درشت ترین حروف ممکن درآمد، والا معلوم نبود آقایان (و خانم ها) آن را نیز انکار نکنند. متاسفانه حقیقت، داوری منصفانه و فاش گویی اعمالی که زمانی درست به نظر می رسیدند، در قاموس ایرانی جایی ندارد. تا حقیقت اعمال و رفتار خود را نپذیریم، تا زبان به انتقاد عقلانی از گذشته خود نگشاییم، ره به جایی جز ارتجاع تازه آن هم از نوع سرخ و سیاهش نخواهیم برد. در متن آمده است که روزنامه نگاران در اثر اعتصاب به سختی افتادند، ضمن اینکه می دانیم تمام اعتصابیون (بر اساس اسناد) تا آخرین روز رژیم گذشته حقوق خود را دریافت کردند و کسی بی پول نماند، علیرضا نوری زاده هم در مصاحبه ای با صدای آمریکا گفت تا روز آخر حقوق گرفتیم و نیازی به پول های صندوق سندیکا پیدا نشد!، حال این را با متن مقایسه کنید، چه کسی دروغ می گوید؟ نوری زاده یا نویسنده متن فوق؟ نویسنده که یعد از سه و اندی دهه، تازه زبان گشوده است و لابد چون امروز روز خارج شدن از زیر عبای امام ماه پناه است، اینگونه قلم می گرداند. متاسفم، برای نسلی متاسفم که من نیز (از نظر زمانی و نه عقیدتی) از همان نسل هستم. شبه دسیسه انگار، تنها روزنامه کیهان را هدف قرار داده است و نامش خونساری است که پسر آیت الله خونساری است و من اضافه کنم رابط آیت الله با ساواک. روزنامه اطلاعات چی؟ سایر روزنامه ها چی؟ مگر شب نامه در سی هزار نسخه چاپ نمی شده، یک شب نامه چاپ می کردید و موضوع را به مردم اطلاع می دادید، همین که بگوییم خطا کردیم، نه توجیه کننده اعمال است و نه برای آنها که آن روزها را به یاد دارند قابل پذیرش. متاسفانه خیلی ها در آن روزها سکوت همراه با رضایت می کردند و امروز خلاف آن را ادعا می کنند.
پاینده ایران
....ادامه....



یک اولویت و سه راه‌کار «تغییر فلسفه حکومت، حفظ نظام گزینه‌ای واقع‌گرایانه و یک سازش آبرومند»

وجدانی

با این اصول نمیتوان سازش کرد! (۲)

اهم اصولِ زنده یاد داریوش همایون عبارتند از:

• حزب مشروطه ایران، برای آزادی ميهن، رهايی از فاشيسم مذهبی و پايه‌گذاری يک نظام ملی، مردمی و پيشرو است.
• به عقيده ما سرنگونی رژيم جمهوری اسلامی نخستين مرحله پيکار است.
• ‌بايد کيفر اعدام، لغو و به مقوله جرم سياسی پايان داده شود.
• استقلال و تماميت ايران و يگانگی ملی، حاکميت مردم و حقوق بشر.
• استقلال و تماميت ارضی و يگانگی ملی ايران برای ما از همه بالاتر است.
• ما پايه مبارزه خود را با جمهوری اسلامی بر حاکميت مردم و حقوق بشر می‌گذاريم به اين معنی نيست که در مبارزه کوتاه خواهيم آمد و دمی آشتی کردن با نظام ضد ايرانی و ضد مردمی ولايت فقيه را جايز خواهيم شمرد.
• به عقيدة ما بايد هرچه زودتر و تا نشانی از ايران مانده است به عمر جمهوری اسلامی پايان داد.
• حاکميت مردم و حکومت قانون پايه نظام سياسی ايران است.
• هيچ قانون و اکثريتی نمی‌تواند حقوق طبيعی و جدا نشدنی افراد را از آنها بگيرد.
• همه افراد در برابر قانون برابرند.
• هيچ امتياز قومی، دينی، جنسی يا طبقاتی به کسی داده نمی‌شود
• دين و مذهب از حکومت جدا است.
• ما اقليتی جز در رای‌گيری‌ها آنهم موقتا نمی‌شناسيم.
• هيچ مقامی حق ندارد مذهب افراد را بپرسد.
• سياست خارجی ايران بايد بر پاية نگهداری استقلال و حاکميت ملی باشد.
• زنان بايد از برابری کامل سياسی و اجتماعی و قانونی با مردان برخوردار باشند.
• ما هرگز سرنوشت خود را به ارتجاع و نیروی سیاه‌گره نخواهیم زد.
• ما رهیران جمهوری اسلامی را ستایش‌کنان بر دیده نخواهیم گذاشت.
• هنگامی که خامنه‌ای کسی را سجده کنند و رفسنجانی کسی را مدافع دمکراسی و حقوق بشر بنامند دیگر از چه استانداردی می‌توان سخن گفت؟
• جمهوری اسلامی آنتی تز مشروطه است.
• انقلاب مشروطه بزرگ‌ترین چالشگر (آلترناتیو) انقلاب اسلامی است.
• مشروطه را نمیتوان به مشروط فروکاست.
• ...

ضمنآ این اصول را با آخرین صحبتهای آیت الله خامنه ای مطابقت کنید!
....ادامه....



یک اولویت و سه راه‌کار «تغییر فلسفه حکومت، حفظ نظام گزینه‌ای واقع‌گرایانه و یک سازش آبرومند»

وجدانی

با این اصول نمیتوان سازش کرد! (۱)

اینجانب بعضی از اصولِ اساسی حاکم بر جمهوری اسلامی که اغلبشان الی‏الابد غیر قابل تغییر هستند را ذیلآ میشمارم و بدنبالش آن اصولی که رایزن فقید حزب مشروطه ایران زنده یاد داریوش همایون اعتقاد راسخ بدانها داشته را متذکر میشوم تا همگان ضمن مقایسه به تفاوتها، تضادها و اوج اختلافات موجود بین این دو بیشتر پی ببرند و نهایتآ اعلام کنند، تا چه اندازه این امکان وجود دارد که اصولِ جمهوری اسلامی و اصولی که شادروان داریوش همایون را به اعتبار آنها یک "اصولگرا" میدانیم نزدیک بهم و مشابه هستند. هر آئینه که با مقایسۀ خود موفق شدیم مطابقتها و تشابهات نه صد در صد یکسان بلکه حتی نزدیک به همی پیدا کنیم در چنان وضعیت و حالتی این امکان و اجازه را خواهیم داشت در جهت "سازش آبرومندانه" با جمهوری اسلامی قدم برداریم و ره در پیش گیریم. در غیر این صورت سازش با نظام آخوندی خیانتی است نابخشودنی حداقل به اصولِ داریوش همایون. او میگوید: "به عقيدة ما بايد هرچه زودتر و تا نشانی از ايران مانده است به عمر جمهوری اسلامی پايان داد."

در جمهوری اسلامی باید حد اقل به اصولِ زیر معتقد بود:

• حکومت ایران جمهوری اسلامی است.
• جمهوری اسلامی نظامی است بر پایه ایمان.
• در جمهوری اسلامی ایران، ولایت امر و امامت امت بر عهده فقیه است.
• دین رسمی ایران، اسلام و مذهب جعفری اثنی‌عشری است و این اصل الی‏الابد غیر قابل تغییر است.
• یکسانی زن و مرد فقط بر طبق اسلام.
• اعتقاد داشتن به اقلیتهای مذهبی.
• پرچم رسمی با علامت مخصوص جمهوری اسلامی.
• مجلس شورای اسلامی بدون وجود شورای نگهبان اعتبار قانونی ندارد.
• نظارت شورای نگهبان به منظور پاسداری از احکام اسلام.
• خبرگان رهبری که همان ولی فقیه است.
• مجمع تشخیص مصلحت نظام اسلامی.
• رییس جمهور مومن و معتقد به مبانی جمهوری اسلامی ایران و مذهب رسمی کشور یعنی شیعه باشد.
• ...
....ادامه....




بتوچه
لطفا دست از دروغگوئئ بردارید== 6 بهمن 6 لایهه بود نه 30 لایهه
....ادامه....




ایرانی
بهمن خان گرامی، دوست و سرور نازنین
این ها فکر می کنند با دستگیری روزنامه نگاران و بستن دهان منتقدین، تا ابد در ایران سوار حکومت هستند. در ایران توسط عواملشان در میان مردم شایعه می کنند عنقریب با مذاکره با آمریکا، تحریم ها برداشته خواهد شد و همه چیز درست می شود!، به موازات آن، سعی می کنند صدای مطبوعات را خاموش کنند و یا سایت های اینترنتی را مورد حمله قرار دهند. بعضی وقت ها دلم برای بلاهت جمهوری اسلامی و عوامل و طرفدارانش می سوزد. امیدوارم در مدیریت سامانه و سایت خودتان و همچنین مبارزه در راه ایران، بیش از پیش موفق باشید.
پاینده ایران
....ادامه....



نظرات درج شده در این مکان نظرات رسمی حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) نمی‌باشد. کاربران در اظهار نظر آزاد هستند

در این مکان نظر خود را با ما و دیگران در میان بگذارید.

آخرین " نظرات آزاد " ارسال شده

تالارهای نوشتاری

آخرین نظرات ارسال شده

2 نظر شورای ملِی، نقبی بسوی روشنائی؟

8 نظر سیاست پیر

2 نظر تحقیر عدالت نیست

1 نظر برای مردم یا کنار «تیم رهبر» علیه «تیم احمدی نژاد»؟!

1 نظر برای مردم یا کنار «تیم رهبر» علیه «تیم احمدی نژاد»؟!

4 نظر یک هویدا و یک احمدی نژاد

9 نظر درباره‌يی هويّتِ ملّی و پروژه‌ی ملّت‌سازی

1 نظر تکرارِ عادت به نام سیاست

2 نظر جستاری درباره‌ی «نظریه‌ی توطئه»

3 نظر دست‌کم ۳۷ کشته در زلزله استان بوشهر

پرشورترین مقالات از لحاظ نظرات ارسال شده

51 نظر رضا پهلوی، تنها نیست

47 نظر مشکلتان با رضا پهلوی چیست؟

42 نظر درخواست تجزیه آذربایجان از ایران بوسیله نماینده کالیفرنیا

41 نظر آزادی دور نیست، اگر همه بخواهیم

38 نظر ایران را دوست بدار یا سرزمینش را ترک کن

35 نظر نظام غیرمتمرکز فدرالیسم نیست

35 نظر اپوزیسیون ایرانی، کدام اپوزیسیون؟

34 نظر لزوم تشکیل جبهه‌ی واحد سرنگونی

33 نظر بازگشت به گذشته نه ممکن است و نه مطلوب

33 نظر بازگشت به گذشته نه ممکن است و نه مطلوب


 
  0    1    2    3    4    5    6    7    8    9    10  
صفحه نخست   برگشت
به حزب مشروطه ایران خوش آمدید.
 
Welcome to The Constitutionalist Party of Iran (CPI)
Make irancpi.net you start page | Add irancpi.net in you favorites